امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تجربه آموزی روباه (حکایت)

#1
شیر و گرگ و روباهی با هم رفیق شدند و برای شکار به دشت و کوه رفتند . گرگ و روباه در رکاب شیر به بیشه کوه رفتند و سه حیوان را که عبارت بودند از گاو کوهی و بز کوهی و خرگوش شکار کردند.
گرگ بدون توجه به اینکه شیر سلطان حیوانات است و اختیار و انتخاب با اوست با روباه زمزمه کرد که لابد شیر مانند شاهان دادگستر سهمیه آنها را خواهد داد.
شیر از خیالات و طمع آنها آگاه شد ولی در ظاهر خندان بود و وانمود نمی کرد دل پری از آنها دارد. تا اینکه شیر به گرگ گفت این جانوران شکار شده را عادلانه به نیابت از طرف من تقسیم کن .
گفت شیرای گرگ این رابخش کن معدلت را نو کن ای گرگ کهن
نایب من باش در قسمت گری تا پدید آید که تو چه گوهری
گرگ گفت. ای شیر چون تو بزرگ هستی گاو وحشی از آن تو باشد و بز کوهی چون میان قامت است مال من که میانه هستم و خرگوش نیز به مناسبت کوچکی مال روباه باشد که از همه کوچکتر است .
شیر ناراحت شد و گفت : تا من هستم تو (ما و تو) می کنی؟
سپس بر سر گرگ جهید و او را پاره پاره کرد.
روباه این منظره را دید و از این حادثه تجربه آموخت و عبرت گرفت . به طوری که وقتی شیر به روباه گفت اینک تو این شکار ها را تقسیم کن روباه از روی چاره اندیشی و سیاست گفت:
قربان این گاو فربه برای چاشت شما باشد و این بزکوهی برای ظهر و نهار شما باشد و آن خرگوش برای شام و شب شما باشد.
شیر از این پاسخ شادمان شد و گفت:
ای روبه تو عدل افروختی این چنین قسمت ز که آموختی
ازکجا آموختی این ای بزرگ گفت ای شاه جهان از حال گرگ
سپس همه آن سه شکار را به روباه بخشید و گفت:
روبها ! چون جملگی ما را شدی چونت آزاریم چون تو ما شدی
ما تو را و جمله آشکاران تو را پای بر گردون هفتم نه بر آ
چون گرفتی عبرت از گرگ دنی پس تو روبه نیستی شیر منی
و روباه سپاسگزاری کرد.
استخوان و پشم آن گرگان عیان بنگرید و پند گیرید ای مهان
عاقل از سر بنهد این هستی و بار چون شنید انجام فرعونان و عاد
پس سپاس او را که ما را در جهان کرد پیدا از پس پیشینیان
حکایتی از مثنوی مولانا
پاسخ
 سپاس شده توسط ѕтяong
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  حکایت مولانا (کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب)
  حکایت های جالب و خنده دار عبید زاکانی
  اندر حکایت «زندگانی مگسی»
  وقتى../ صداقت يك روباه!!! زير سوال مي رود؟؟
  حکایت؛ امام خميني(ره) در خاطره‌اي از سفر.....
  حکایت شیخ و مریدان
  حکایت جالب مثل کله گرگی!
  داستان زیبا ازحاضر جوابی چرچیل (حکایت ) +عکس
  حکایت بهلول و آب انگور
  حکایت غرور

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان