نظرسنجی: این موضوع رو ادامه بدم؟
بقیه ی جنبش ها رو هم بنویس
دیگه درباره این موضوع ننویس
[نمایش نتایج]
 
توضیح: این یک نظرسنجی عمومی‌است. کاربران می‌توانند گزینه‌ی انتخابی شما را مشاهده کنند.
امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

جنبش های ملی ایرانیان

#11
5: امویان

5.1: جنبش شعبویه

با آغاز جنگ قادسیه در ۶۳۷ میلادی عرب‌های مسلمان واردایران شدند و لشکر ایران تحت فرماندهی رستم فرخ‌زاد شکست خورد. [۱]با مرگ یزدگرد، آخرین شاه ساسانی در سال ۶۵۱ میلادی برخورد نظامی بین لشکر ایران و عرب‌ها به پایان رسید، اما درگیری واقعی میان دو طرف آغاز شد.[۲] ایرانیان که در برابر استحاله و از دست دادن هویت ملی خویش سر می‌پیچیدند[۳] نهضت‌هایی را بر علیه خلفای مسلمان پایه‌ریزی کردند. از اواخر عهد اموی نهضت‌های ملی و سیاسی و مذهبی هر روز به رنگی ظاهر می‌شد.[۴] مقصود اصلی این جنبش‌ها برانداختن دولت و سیادت عرب بود و با اسلام کاری نداشتند. بزرگترین نهضت ایرانیان که به انقراض دولت و سیادت عرب‌ها انجامید نهضت شعوبیه بود.[۵] شعوبیه نام نحله‌ای است که از اواخر دولت اموی (اوائل قرن دوم هـ.ق) ظهور یافت و به برانداختن بنی‌امیه، برکشیدن بنی‌عباس و استقلال سیاسی ایرانیان انجامید.[۶] شعوبیان برای عرب‌ها در نژاد و فرهنگ پشیزی ارزش و اعتبار قائل نبودند و خود را برتر از عرب می‌دانستند.[۷]کار برتری‌جویی عرب و تحقیر عجم به جایی رسید که امویان غیر عرب و از جمله ایرانیان را موالی می‌خواندند. عکس‌العمل منطقی ایرانیان در برابر این تبعیض نژادی اعراب به دو شکل پدیدار شد: نخست گروهی که با تمسک به متن قرآن (سوره حجرات، آیه ۱۳) که ملاک برتری میان شعوب و قبائل را تقوای الهی می‌شمارد، به اصل مساوات میان عرب و عجم اعتقاد داشتند.[۸][۹] این‌ها اگر چه در ابتدا «اهل تسویه»[۱۰] خوانده می‌شدند، اما بعدها به «شعوبیه» شهرت یافتند. گروه دوم کسانی بودند که در برابر تبعیض و مظالم اعراب، راه تعصب و افراط در پیش گرفتند و قائل به تفضیل و سیادت عجم بر عرب بودند.[۱۱] بعدها به تدریج نام شعوبیه به هر دو گروه اطلاق شد و گروه اخیر، پایه‌گذار نهضتی شد که به تحصیل استقلال ایرانیان در حوزه‌های سیاسی، فرهنگی و ادبی منتهی گشت. استعمال لفظ شعوبیه به معنای مخالفان قوم عرب، به احتمال زیاد به بعد از سال ۱۳۲ هـ.ق و دوران حکومت بنی‌عباس بازمی‌گردد.[۱۲] شعوبیه به معنای عام نام فرقه‌ای است که معتقد به فضیلت عرب بر سایر اقوام نیست و به معنای خاص عبارت از فرقه‌ای است که دشمن جنس عرب است و این قوم را پست‌ترین اقوام عالم می‌شمارد و جنس عجم را بر عرب ترجیح می‌دهد.[۱۱]

پیدایش شعوبیه

این جنبش به رهبری ایرانیان آنچنان گیرایی و کششی داشت که توده‌های بزرگی از رسته‌های گونه گون اجتماع را به خود کشید و تبلیغات ایشان به اندازه‌ای بود که دیگر ملل و حتا عرب‌ها نیز به جرگهٔ آن در آمدند. گواه این سخن گسترهٔ نام‌های سرشناس شعوبیه در کتاب‌های تاریخی و ادبی است.[۱۳]

علت برپایی جنبش

چرایی برپایی چنین جنبشی به رفتار عرب با ایرانیان و نژادهای ناعرب باز می‌گردد. نمونه‌ای از این نگرش نژادپرستانه را از گفته نویسنده‌ای عرب می‌آوریم: جاحظ می‌نویسد:«به عبید کلابی که مردی فقیر بود گفتم: میل داری هجین باشی(هجین=کسی که پدرش عرب و مادرش از نژاد دیگر باشد) و در مقابل هزار جریب از آن تو باشد؟ عبید گفت: هرگز زیر بار این پستی نمی‌روم[!] گفتم امیرالمومنین هجین و کنیز زاده بود. گفت: خدا رسوا کند کسی را اطاعت این خلیفه کند.»∗

اعراب با عجمیان حتی بعد از گرویدن به اسلام به عنوان انسان‌های درجه دوم برخورد می‌کردند. حتی در بصره مسجد موالی که تازه مسلمانان بودند از دیگران جدا بود. امویها با استناد به احادیث مجعول زبان مردم عجم را تحقیر می‌کردند. مقدسی در احسن التقاسیم یکی از این احادیث را بدین مضمون نقل نموده‌است:«مبغوض‌ترین زبانها در نزد خدا زبان فارسی است، و زبان خوزستان زبان شیطان است و زبان اهل جهنم زبان بخارایی و زبان اهل جنت زبان عربی است.» تعصب امویها به حدی بود که قتیبه بن مسلم والی خراسان، علیه کسانی که خط خوارزمی می‌نوشتند و سنت علمی سرزمین خود را می‌شناختند با شدت عمل برخورد می‌کرد. در این میان عجمیان نیز بی کار ننشستند و به جعل احادیث و نقل روایات در برتری ذاتی عجم بر عرب پرداختند که آهسته آهسته این مناقشات رنگ علمی به خود گرفت. در طی این مدت یک طبقه دانشمند از عجم با زبان عربی آشنایی کامل پیدا نمودند و دین و فرهنگ اسلامی را فرا گرفتند که منازعات بین عرب و عجم بدین ترتیب در سطحی علمی جریان پیدا کرد و علما و دانشمندانی که مخالف اموی‌ها بودند موضعی جدی اتخاذ نمودند. مباحثات و منازعات از صورت تفاخر رنگ جدی به خود گرفت و و مخصوصا دانشمندان عجم را بر آن داشت که به جستجوی مفاخر و تاریخ کهن بپردازند. شعرا و خطبای عجم که به زبان عربی مسلط بودند وارد معرکه شدند و در این میان حتی شعرای عرب نیز زبان به ستایش مفاخر و نژاد عجم زبان گشودند. جاحظ کار را به جایی رسانید که هموطنان خود را «طبقه بی دانش» می‌خواند.

مورخان نیز برای احیای تاریخ و سنت‌های باستانی کوشیدند کسانی چون حمزه بن الحسن اصفهانی و دینوری کتب خود را تحت تأثیر روح میهن پرستی تالیف نمودند و قسمت زیادی از آثار خود را به تاریخ گذشته عجم اختصاص دادند. ابن مقفع آشکارا از دین مانی حمایت می‌نمود. دفاع مقفع از دین مانی دلیل مذهبی نداشت بلکه ناشی از حس ملی وی بود. مجموع این تحولات منجر به بر پایی جنبش «شعوبیه» گردید که شاخص جنبش قومی عجم از نظر اعراب شمرده می‌شد. عربها در نوشته‌های این گروه مورد حمله و تحقیر قرار می‌گرفتند. احیای مجدد روح ملی که از اهداف شعوبیه بود در نبرد قلمی منحصر نماند بلکه جنبش‌های سیاسی و حتی قیامهای نظامی به وجود آمد که اندیشهٔ تشکیل مجدد دولت‌های ساسانی و هخامنشی را در سر می‌پروراندند.

نتایج جنبش شعوبیه

شعوبیه یکی از کنش‌های سرنگونی امویان و بر سر کار آمدن عباسیان بود.شعوبیه با این که نگرش و پشت گرمیشان به فرهنگ ایرانی در برابر آنچه عرب بدان می‌بالید بود ولی گهگاه از سلاح دین اسلام نیز سود می‌برد.

برای نمونه استناد به آیه‌هایی از قرآن مانند آیهٔ یازده سورهٔ حجرات؛ آیهٔ ۶۴ سورهٔ آل عمران و پیشاپیش همهٔ اینها گفتهٔ قرآنی نام آشنای «الاعراب اشد کفراً و نفاقاً»، در بین ایشان کاربرد داشته‌است. [۱۴]

شعوبیان در سال ۱۰۱ هجری نمایندگانی نزد امام محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم فرستادند و با او به عنوان امام بیعت کردند و دست وفاداری در راه سرنگونی امویان دادند. بیشترین نهال جنبش در خراسان بزرگ کاشته شد.اینان در پی راهی برای پاسخگویی ستمهای حجاج و قتیبه و مهلب و دیگر ستمگران عرب بودند.

به عبارتی شعوبیه گرویدن زرتشتیان را به اسلام آسان ساخت. گیرشمن می گوید: ملت ایران در برابر همه تهاجمات مقدونیه، عرب، مغول، ترک نه تنها توانست نیروی ادامه زندگی خویش را حفظ کند بلکه همچنین توانست این عناصر خارجی را ایرانی سازد، این ملت در طی تاریخ متمادی خویش نیروی حیاتی خارق العاده‌ای نشان داده است.[۱۵]

این نیروی خارق العاده همان فرهنگ کهن و ریشه دار ایرانی ایست. نهضت شعوبیه هم به طریق تکیه بر معیارهای ایرانی مانند نهضت مرجئه و ... سرانجام به کاهش اختلافات اجتماعی میان مسلمانان عرب و ایرانی شد که در آن فضای جدید، مسلمانان قدیم و جدید زمینه‌ای مشترک یافتند.[۱۶]

این نهضت با وجود اینکه گاهی به بیراهه رفت اما در کل باعث یک رنگ شدن ملت شد.[۱۷]

چهره‌های نامدار شعوبی

1. اسماعیل نسائی(۴۰-۱۳۲ (قمری))
2. زیاد عجم(۷۰-۱۲۰ (قمری))
3. بشار پسر برد(۹۵-۱۶۸ (قمری))
4. حسام پسر عدا(درگذشت ۲۰۹ (قمری))
5. ابوالحسن علی مدائنی(۱۳۵-۲۱۵ (قمری))
6. ابوحاتم سجستانی(۲۵۵ (قمری))
7. ابوعبدالله محمد مرزبانی(۲۹۷-۳۷۸ (قمری))
8. ابویعقوب خریمی
9. ابراهیم پسر ممشاد(سده سوم هجری)

پاورقی

1. ^ مرتضی راوندی؛تاریخ اجتماعی ایران، پوشینه دوم، صفحه‌های ۱۲۰ و ۱۲۱

1. ↑ ناث، گلدزیهر و افتخارزاده، اسلام در ایران، شعوبیه، نهضت مقاومت ملی ایران،۲۲.
2. ↑ ناث، گلدزیهر و افتخارزاده، اسلام در ایران، شعوبیه، نهضت مقاومت ملی ایران،۲۳.
3. ↑ ناث، گلدزیهر و افتخارزاده، اسلام در ایران، شعوبیه، نهضت مقاومت ملی ایران،۲۳.
4. ↑ ممتحن، نهضت شعوبیه،۱۸۷.
5. ↑ ممتحن، نهضت شعوبیه،۱۸۸.
6. ↑ «شعوبیگری و ضد شعوبیگری در ادبیات اسلامی»؛ رسول جعفریان، آینه پژوهش، خرداد و تير ۱۳۷۵، شماره ۳۸، ص ۱۹ و ۲۰. بازبینی شده در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۲.
7. ↑ ناث، گلدزیهر و افتخارزاده، اسلام در ایران، شعوبیه، نهضت مقاومت ملی ایران،۳۵۷.
8. ↑ تاریخ ادبیات در ایران. دکتر ذبیح الله صفا، (تهران، فردوس، ۱۳۷۱)، ج ۱، ص ۲۶.
9. ↑ دلیران جانباز. دکتر ذبیح الله صفا، (تهران، فردوس، ۱۳۷۷)، ص ۵۲.
10. ↑ «شعوبیه پیشاهنگان نهضت استقلال طلبی ایران». عبدالحمید آیتی، آموزش و پرورش (تعلیم و تربیت)، دی ۱۳۴۹، شماره ۱۱۹، ص۷. بازبینی شده در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۲.
11. ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ممتحن، نهضت شعوبیه،۱۹۴.
12. ↑ نهضت شعوبیه و نتایج سیاسی و اجتماعی آن». حسین‌علی ممتحن، بررسی های تاریخی، خرداد و تیر ۱۳۵۳، شماره ۵۱، ص ۱۸۸ به بعد. بازبینی شده در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۲.
13. ↑ : شعوبیه و تأثیرات آن در سیاست و ادب ایران و جهان اسلام*
14. ↑ راسخون - مقالات موضوعی - نقش معنويت در ظلم ستيزي ايرانيان(2)
15. ↑ ایران از آغاز تا اسلام، ص ۴۰۱
16. ↑ ستیز و سازش، چوکسی- ص ۱۰۰.
17. ↑ نگاه کنید کنید به : "The Social Significance of the Shuubiya", Gibb. p 72, 105-114 و همچنین به "Muslim Studies" Goldziher p 137-198 و همچنین "The Shuubiyah Controversy", Mottahede p 161-182 و "Conflict and Cooperation",K.Choksy 1997, pp 99-102

منبع

* محمدرضا افتخارزاده؛شعوبیه، ناسیونالیسم ایرانی
* مرتضی راوندی؛تاریخ اجتماعی ایران؛ پوشینه دوم؛ چاپ سوم

* ناث، ر، گلدزیهر و محمودرضا افتخارزاده. اسلام در ایران، شعوبیه، نهضت مقاومت ملی ایران. موسسه نشر میراثهای تاریخی اسلام و ایران، ۱۳۷۱.
* ممتحن، حسینعلی. نهضت شعوبیه. انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۵. شابک ‎۹۶۴-۴۴۵-۵۶۶-۵
جنبش های ملی ایرانیان 2جنبش های ملی ایرانیان 2
پاسخ
 سپاس شده توسط ...Altair...
آگهی
#12
دوستان! من آخر هفته ها(یعنی پنج شنبه و جمعه ها) نمیتونم مطلب بگذارم. شرمندهBlushConfused
جنبش های ملی ایرانیان 2جنبش های ملی ایرانیان 2
پاسخ
 سپاس شده توسط ...Altair...
#13
5: امویان

5.2: جنبش سیاه جامگان

جنبش سیاه‌جامگان به رهبری ابومسلم خراسانی یکی از اولین مقاومت‌های مسلحانه و سازمان‌یافته در چهارچوب اسلام و در واقع علیه اسلام در همان سده نخست و دوم هجری بود. سیاه‌جامگان یا ابومسلمیان نخست جنبشی را علیه ظلم و زور کارداران خلفای اموی در ایران سازماندهی کردند و سپس هنگامی که ابومسلم شهرت یافت و نهضت سیاه‌جامگان سراسری شد، آنان توانستند که خلافت را از خاندان امویان به عباسیان منتقل کنند. نقطه آغاز این جنبش شهر انبار بوده است.[۱]

چون عامل این انتقال در اصل ابومسلم بود، بدین دلیل دستگاه خلافت به‌وحشت افتاد که او روزی حتماً سر خلیفه را نیز زیر آب خواهد کرد. در نتیجه منصور خلیفه عباسی بنای دشمنی با ابو مسلم و بهانه‌جویی از او نهاد. خلیفه عباسی توانست، او را که در خراسان و سراسر ایران محبوبیت یافته بود، با حیله و نیرنگ به بغداد فراخواند و با دسیسه‌ای به قتل رساند.

جنبش‌های همراستا

هم‌زمان با جنبش ابومسلم و پس از قتل او جنبش‌های دیگری از جمله خروج به‌آفریدیان (۱۳۲ هجری)، قیام مهریان (۱۳۳ هجری) و شورش سنبادیان، که این آخری، به گفته مطهر بن طاهر مقدسی، بخونخواهی ابومسلم در نیشابور آغاز شد و شورش اسحاقیان و استادسیسیان نیز به خون‌خواهی ابومسلم آغاز شدند، همه با پیروی از روش مزدک هویت طبقاتی و توده‌ای داشتند و ضدیت با اسلام عرب و انتقام از خلیفه در برنامه مبارزه آن‌ها بود.

این جنبش‌ها به دلیل نداشتن اتحاد و دورنگری، یکی پس از دیگری از سپاهیان خلیفه شکست خوردند. در میان جنبش‌های پس از قتل ابومسلم تنها جنبش سپیدجامگان بود که توانست تا مدت زمان طولانی‌تری برای خلیفه دردسرساز شود.

پانویس

1. ↑ مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (CRCIS)، پایگاه حوزه

5.3: جنبش به آفرید

به‌آفرید یک ایرانی خراسانی بود که در زمان ابومسلم خراسانی (در قرن اول و دوم هجری) آیینی جدید آورد و جنبش به‌آفریدان را ایجاد کرد.

جنبش به‌آفرید

به‌آفرید، فرزند ماه فرودین بود. به‌آفریدیان به عنوان نخستین شورشیان ایرانی ضد عرب و ضد اسلام شناخته شده‌اند، که در ناحیه بین نیشابور و هرات شروع به فعالیت کردند.[۱] مردم بسیاری به او گرویدند و کارش بالا گرفت.[۲]

موبدان زردتشتی با او مخالفت کردند و شکایت نزد ابومسلم بردند و گفتند وی نه مسلمان است و نه زرتشتی و موجب اخلال هر دو آیین است. عبدالله، شعبه او را در کوه‌های بادغیس بگرفت و نزد ابومسلم برد و او را کشتند.

نویسندگان تا اوایل قرن پنجم هجری به وجود پیروانان به‌آفرید اشاره کرده‌اند.[۳]

آیین به‌آفرید

مبنای آیین به‌آفرید، همان دین زرتشتی بود که با تعلیمات اسلامی مزج شده بود. همانند تحریم شراب، غسل جنابت و پنج نوبت نماز.[۴] وی دستور داد که پیروانش خورشید را پرستش کنند و هنگام نماز به هر سمتی که خورشید باشد متوجه شوند، و ثروتشان از چهارصد درهم نمی‌بایست تجاوز کند. آن‌ها به آبادی راه‌ها و پل‌ها پرداختند و یک هفتم دارائی خود را در این راه صرف می‌کردند. وی به رجعت اعتقاد داشت و برای اعداد خواصی قائل بود.[۲] مردم بسیاری به او گرویدند و کارش بالا گرفت. کتاب مذهبی او به زبان فارسی بود. پیروان او را «به‌آفریدیه» گویند.

در نهایت پیشوایان زردشتی به ابومسلم خراسانی شکایت بردند و چون او به همراهی زردشتیان نیازمند بود، جنبش به‌آفرید را سرکوب کرد.

به نقل از زین‌الاخبار

در زین‌الاخبار آمده است: «...به‌آفرید مُغ اندر روستای خواف و بست نشابور بیرون آمد و این به‌آفرید از روستای زوزن بود و اندر میان مغان دعوی پیغمبری کرد و بسیار مردم را از ایشان مخالف کرد و هفت نماز فریضه کرد سوی آفتاب، هر جای که باشد. ازین نمازها یکی اندر توحید خدای عزوجل. دیگر اندر آفریدن آسمان و زمین. و سوم اندر آفرینش جانوران و روزی‌های ایشان. و چهارم اندر مرگ. و پنجم اندر رستاخیز و شمار. و ششم اندر بهشت و دوزخ. و هفتم اندر تحمید و سپاسداری بهشتیان.

و گوشت مردار حرام کرد بر ایشان خوردن و نکاح مادر و خواهر و برادرزاده حرام بود و کابین زن از چهارصد درم گذشتن حرام کرد و هفت یک بخواست از خواسته‌های ایشان و از دسترنجشان همچنین و آن ملت بر مغان تباه کرد. پس مؤبدان پیش ابومسلم آمدند و از به‌آفرید شکایت کردند و گفتند که دین بر شما و بر ما تباه کرد. پس ابومسلم مر به‌آفرید را بگرفت و بردار کرد و قومی را که بدو گرویده بودند بکشت...»[۵]

پاورقی

1. ↑ چالش میان فارسی و عربی. ۴۱
2. ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ «قیام های مردمی در ایران» ‎(فارسی)‎. راه توده. بازبینی‌شده در ۱۰ آبان ۱۳۸۸.
3. ↑ چالش میان فارسی و عربی. ۴۱
4. ↑ چالش میان فارسی و عربی. ۴۱
5. ↑ نوایی، عبدالحسین، متون تاریخی به زبان فارسی، سمت، ۱۳۷۶. (ص ۱۲)

منابع

* ویکی پدیا
* قیام‌های مردمی در ایران، وبگاه راه توده، برداشت شده در ۱۰ آبان ۱۳۸۸.
* فرهنگ فارسی دکتر معین
* آذرنوش، آذرتاش. چالش میان فارسی و عربی، سده‌های نخست. تهران. نشر نی. ۱۳۸۵. ISBN 964-312-868-7





جنبش های ملی ایرانیان 2جنبش های ملی ایرانیان 2
پاسخ
 سپاس شده توسط 1939 ، ...Altair...


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  چرا ایرانیان باستان آناهیتا را می‌پرستیدند؟
  ایرانیان باستان چطور ازدواج می کردند
  مرگ شیمیایی سربازان روم توسط ایرانیان
  چرا ایرانیان باستان آناهیتا را می‌پرستیدند؟
  ایرانیان باستان گدایی را ننگ می‌دانستند
  باطری پارتی (ایرانیان باستان مخترع باتری)
  ایرانیان باستان چگونه ازدواج می کردند
  عقاید دینی ایرانیان قبل از دوره ساسانیان
  گزارشی جالب و خواندنی از ایرانیان باستان
  هنر ایرانیان باستان(فقط عکس)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان