امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

چون خدا مرده است ، زندگی بی معنی است ، اما ...

#1
چون خدا مرده است ، زندگی بی معنی است ، 
داستایوفسکی در کتاب برادران کارامازوف می گوید : 
... انکار خدا موجب سلب مسئولیت از انسان است در نتیجه«همه چیز مجاز است».
ژان پل سارتر در کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر جمله«اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است » 
را سر آغاز فلسفه اگزیستانسیالیسم قرار می دهد.

می خواهم گزاره "اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است " را تحلیل منطقی کنم.
1- فرض کنیم همه چیز مجاز باشد ، چه اشکالی دارد ؟ پس فرض بد بودن "مجاز بودن همه چیز " ؛ مقدم بر فرض بر بودن خداست که اگر نباشد همه چیز مجاز است .
2- فرض بد بودن "همه چیز مجاز است " ؛ فرضی عقلی است. خدا نیست ؛، اما "همه چیز مجاز است " بد است.

********************************************************************************​****
بنظر من ؛ اگر خدا نباشد و جهان هدفی نداشته باشد ؛ زندگی فاقد معنی است .
تفکر نبود خدا که نتیجه آن نیهلیسم و پوچی است ؛ می تواند انتخابی باشد ؛ اما انتخاب دیگری هم هست.
آن انتخاب ؛ عبارت "چون خدا نیست همه چیز مجاز است " را دود می کند می فرستد هوا .

من به عنوان یک انسان می گویم :
چون خدا نیست زندگی بی معنا نیست ؛ و من به زندگی معنا می بخشم. و منظور از من ؛ ابر انسان است.
ابر انسان در جایگاه خدای مرده می نشیند و به زندگی معنا می بخشد.
او جهان را از نو تعریف و برای انسان هدف تعریف می کند.
ابر انسان می گوید ؛ چون من هستم ؛ پس همه چیز مجاز نیست.
چنین گفت زرتشت.
A little thought can make all the difference
پاسخ
 سپاس شده توسط سورنا فاول ، Łost Đλtλ ، ❀இℬℯѕ✟♚ℊⅈℛℒஇ❀
آگهی
#2
انسان متمدن و مدرن اینه که بدون ترس از چیزی، ارزش خوب بودن و اخلاقی زندگی کردن رو درک کرده باشه ...
انسان در زندگی خود تنها در مقابل همنوعان و موجودات دیگری که زندگیش به نحوی وابسته به آنهاست، تکلیف و مسئولیت دارد و بس. انسان موظف است که ببیند چه باید بکند تا باری از دوش همنوع خود بردارد. دردی از دردهای انسانها را درمان کند. به انواع موجودات که به مدد آنها می زید، اعم از نبات و حیوان توجه کند و محیطی که او را زاده و انواع منابع را به او هدیه کرده احترام بگذارد و آنها را سالم به نسلهای بعدی تحویل دهد تا مشارکت و همبستگی ها و همیاری ها پایدار بماند و سلسله حیات نگسلد
تفکر خدا فقط برای کسانی مایه ارامش است که بدون پندار خدا به پوچی میرسند و معنی زندگی حقیقی و زیبایی های ان و انسانیت و انسان دوستی را درک نکرده اند.
    
    چون خدا مرده است ، زندگی بی معنی است ، اما ... 1
پاسخ
 سپاس شده توسط .ali.
#3
چنین گفت زردشت (به آلمانی: Also sprach Zarathustra) نام کتابی فلسفی و شاعرانه است که فریدریش نیچه فیلسوف و شاعر آلمانی آن را طی سال‌های ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۵ نگاشته‌است. شخصیت اصلی این رمان فلسفی شخصی به نام «زرتشت» است که نامش از زرتشت پیامبر گرفته شده‌است. نیچه در این کتاب عقاید خود را از زبان این شخصیت بیان داشته‌است.

ن کتاب که مهمترین اثر نیچه می‌باشد حاوی نظریاتی چون «ابرانسان»، «مرگ خدا» و «بازگشت جاودانه» به کامل‌ترین صورت و مثبت‌ترین معنی خود است. زردشت پس از ده سال عزلت در کوه‌های آلپ احساس می‌کند که می‌خواهد شهد خرد خویش را به انسان‌ها بچشاند، پس به شهر فرود می‌آید؛ اما مردم به صدای برخاسته از الهام گوش نمی‌دهند، زیرا جز به کف زدن برای بندبازی‌های یک بندباز توجه ندارند و به سخنان او که آن‌ها را نمی‌فهمند می‌خندند. پس زردشت باید حواریونی برای خود برگزیند که بتواند «گفتارهای» خویش را که تحقیر آرمان‌هایکهن است و به سبک کتاب‌های مقدس کهن چون اوستا و انجیل می‌باشد، خطاب به آن‌ها بیان کند. نخستین گفتار تمثیلی است با عنوان «سه دگردیسی» که در آن می‌توان چگونگی تحول روح انسانی را درک کرد، از اطاعت که با نماد شتر نشان داده می‌شود گرفته تا نفی شدید که با نماد شیر مجسم می‌شود، و تصدیق محض که کودک تجسم آن است. در گفتارهای بعدی به موضوعات بسیار متنوعی پرداخته می‌شود: نویسنده با ضعف نفس آدم‌های کم‌مایه‌ای که به رخوت آرام اخلاق پناه می‌برند؛ با متافیزیک، که جهان را با موعظه تجرید بی‌اعتبار می‌کند؛ با جمود کتابی فرهنگی که بیش از حد در خود فرورفته است؛ با ریاضت‌کشی که انسان را به فکر مرگ می‌اندازد؛ با کیش دولت‌پرستی که انسان‌ها را با تبدیل آن‌ها به بردگان دستگاهی غیرشخصی خفه می‌کند؛ و سرانجام با ابتذال اندیشه به مبارزه برمی‌خیزد. گفتارهای دیگر برعکس حاوی تصدیقاتی تهییج‌کننده‌است: یکی جنگ را به مثابه محرک انرژی انسان‌ها می‌ستاید؛ دیگری در دوگانگی شخصیت که ثمره عزلت و تأمل است زیباترین صورت دوستی را مشاهده می‌کند؛ دیگری در مقابل ارزش‌های مجرد، ارزش زندگی را می‌نشاند که غایت خود را در خود دارد؛ و سرانجام در آخرین گفتار، آن سخاوتمندی وافر فضیلت سالم را که دوست دارد به خود ببخشد تعلیم می‌دهد. زردشت بار دیگر به عزلت کوهستان بازمی‌گردد؛ پس از «ماه‌ها و سال‌ها» وعظ خویش در مخالفت با «ایدئالیست‌ها» را از سر می‌گیرد: زندگی باید پیروز شود و انسان با پیروزی بر خویش باید خود را از غریزه زیانبار اطاعت خلاص کند تا به تثبیت شادمانه اراده خویش برکشیده شود. پس مجادلات تازه‌ای با کرنش‌گران ضعیف در مقابل ترس از خداوند، با نوع‌دوستان، کشیشان و پرهیزکاران، با کسانی که مساوات را موعظه می‌کنند، با دانشمندان، شاعرانی که خیالات واهی می‌آموزند و با سیاستمداران آغاز می‌شود. نیچه برخلاف این مجادلات، به صورت نوعی میان‌پرده، سه ترانه باشکوه از زردشت می‌سازد: «ترانه شبانه» که در آن سرشاری سعادت، که بی‌وقفه خواستار عطای آن است، ستایش می‌شود؛ «بالاد» که به ستایش زندگی در حالت طبیعی آن می‌پردازد؛ «ترانه سوگواری» که سرودی است در تعظیم قدرت‌طلبی. زردشت سرانجام پس از بزرگداشت خرد انسانی، به مثابه غفلت الاهی، و اعتماد به زندگی، یک‌بار دیگر دوستانش را ترک می‌کند. زردشت پس از فهم آموزه «بازگشت جاودانی»، یعنی عالی‌ترین صورت تصدیق، سومین بار خود را به انسان‌ها می‌نمایاند و این‌بار ناخودآگاهی خوشبختی را تمجید می‌کند؛ به ستایش قدرت‌های طبیعی که طغیانشان شکل خشن و شگفت‌آوری از رضایت است می‌پردازد، پیروزی بر غم را می‌ستاید و انسان‌ها را دعوت می‌کند تا خود را از ثقل خویش رها سازند؛ زیرا در طریق خرد زردشت، باید «سبکپا» بود. سرانجام «الواح نوین» ارزش‌های خود را تقریر می‌کند که به افتخار «بی‌اخلاقی» سازنده زندگی، مفاهیم کهن مبتنی بر اصل خیر و شر را زیر و زبر می‌کنند. اما زردشت اکنون دیگر به عزلت خویش بازگشته‌است. پس از سرگردانی دشوار در شک و تردید، به ستایش سرشاری روح خویش و زندگی می‌پردازد، و به نام شادی، ابدیت را فرامی‌خواند. و سرانجام، آخرین بخش کتاب نوعی «وسوسه زردشت» است. او در عزلت از فریادخواهی اضطراب‌آمیزی شگفت‌زده می‌شود: پس از اینکه به جستجو برمی‌آید به هفت مخلوق، برخورد می‌کند که تجسم نمادین باقی ماندن ارزش‌های کهن یا چهره مبدل ارزش‌های نوین‌اند: یک غیب‌گو که تجسم بیزاری از زندگی است؛ دو شاه دلزده از دروغین بودن قدرت؛ یک «روح وسواسی» مسموم از جهل خویش؛ یک جادوگر، برده خیالات تمام‌نشدنی‌اش؛ آخرین پاپ که از زمانی که «خدا مرده‌است» بی‌هدف سرگردان است؛ زشت‌روترین مرد جهان که از سر بغض و کینه خدا را کشته است؛ فقیر ارادی در جستجوی سعادت زمینی. این انسان‌های برتر به نزد زردشت پناه برده‌اند. بدین‌گونه ضیافت به افتخار «ابرمرد» آغاز می‌شود؛ ابرمردی که از میان توده مردم سربرمی‌آورد و به این ترتیب به او توان تازه‌ای می‌بخشد. اما همین که زردشت دور می‌شود میهمانان او خود را در چنگال نوعی اضطراب مبهم حس می‌کنند؛ آن‌ها که نمی‌توانند بدون خدا زندگی کنند خری می‌پرستند. اما زردشت غفلتاً بازمی‌گردد و این ننگ و رسوایی را پاک می‌کند و سپس «ترانه سرمستی» واپسین تصدیق ایمان به بازگشت ابدی را سرمی‌دهد. کتاب با «روندوی زردشت» که شعر فشرده و کوتاهی است پایان می‌یابد که در آن، همانند ترانه نیمه شب، از «ابدیت ژرفِ ژرف» طلب یاری می‌شود. بدین‌گونه سرگذشت زردشت در صبحگاه درخشان پایان می‌گیرد و به زودی نوبت به ظهور حواریون حقیقی او فرا خواهد رسید.
نیچه در افسانه خود قانون «قصاص» را به کار برده‌است، زیرا می‌خواهد همان زردشتی که «توهم یک نظام اخلاقی در عالم را به وجود آورد» به انسان‌ها بیاموزد که خود را از اخلاق‌گرایی رهایی بخشند. درباره اسطوره «ابرمرد» هم باید گفت که این اسطوره از پاک‌ترین اعماق اندیشه نیچه برآمده است؛ در عین حال این نامی که نویسنده مدعی است از «خیابان جمع کرده‌است» از گوته به او رسیده‌است. (فاوست، اول، ۱، و منظومه مرسوم به «اهدانامه» اشعار). با همه این اوصاف ارزش هنری زردشت در همه‌جای آن یکسان نیست.
اثر از نوعی نمادگرایی سنگین خالی نیست؛ بازی با کلمات که تا سرحد جناس‌های مبهم پیش می‌رود و فصاحتی بیش از حد دریافت مخاطب در آن دیده می‌شود. مع‌هذا به همین صورت نیز نوعی شاهکار شعری است و علی‌رغم تنوع منابع (که از انجیل تا اشعار گوته و از لوتر تا کلمات قصار اخلاقیون فرانسوی را در برمی‌گیرد) اصالتی تام را حفظ می‌کند. نیچه توانست به حق نزد دوست خود روده به خود ببالد از اینکه با چنین گفت زردشت، زبان آلمانی را به سرحد کمال خود رسانده‌است.


منبع : 
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://books4shared.blogfa.com/post/378/
A little thought can make all the difference
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  چندی از جملات کوتاه و معنی دار انیشتین
  گلچینی از دلنوشته زندگی(:
  اگر در زندگی به دنبال هدف می گردید این 4 کتاب را بخوانید
  1309 / آب زندگی - صادق هدایت
  1309 / مرده خور ها - صادق هدایت
  در انجمن شاعران مرده
  زندگی نامه های خواندنی،از ونگکوک تا داستایوفسکی و...
Smile زندگی نامه واقعی زنان آمریکا
  زندگی نامه های خواندنی چندسال اخیر
  جملات انگلیسی زیبا و کوتاه در مورد زندگی با ترجمه فارسی

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان