06-08-2013، 20:01
دل ز دستم رفت و جان هم بی دل و جان چون كنم
سرّ عشقت آشكارا گشت پنهان چون كنم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هر که خوبی کرد زجرش میدهند
هر که زشتی کرد اجرش میدهند
باستان کاران تبانی کرده اند
عشق را هم باستانی کرده اند
هرچه انسانها طلایی تر شدند
عشق ها هم مومیایی تر شدند
اندک اندک عشق بازان کم شدن
نسلی از بیگانگان آدم شدند
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
طرحی ز موج بر دل مردابیم بکش.......
امشب دلم بهانه دریا گرفته است...!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دیگر دلم از سنگ حوادث نهراسد/ این كاسه صد بسط به كرات شكسته است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نخواهم کشت دل را ، از چه باید بگذرم از تو ؟
سراسر باده ی عشقم ، سراپا ساغرم از تو
شهامت می کنم اما ، نه در ترکت عزیز دل
نمی گردددمی حتی ، جدایی باورم از تو
منم از سر گذشته آب تر ، در غرق این اقرار
به زخم عشق خون گشته تمام پیکرم از تو
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردی
من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کاش هرگز در محبت شک نبود
تک سوارمهربانی تک نبود
کاش بر لوحی که بر جان دل است
واژه ی تلخ خیانت حک نبود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مهم نیست که او مال تو باشد... اگر می دانی در این جهان کسی هست که با دیدنش رنگ رخسارت تغییر می کند و صدای قلبت آبرویت را به تاراج میبرد مهم نیست که او مال تو باشد مهم این است؛ که فقط باشد زندگی کند لذّت ببرد و نفس بکشد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خیسم ز گریه......تنهاترم نکن
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت
روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
دختری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
سرّ عشقت آشكارا گشت پنهان چون كنم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هر که خوبی کرد زجرش میدهند
هر که زشتی کرد اجرش میدهند
باستان کاران تبانی کرده اند
عشق را هم باستانی کرده اند
هرچه انسانها طلایی تر شدند
عشق ها هم مومیایی تر شدند
اندک اندک عشق بازان کم شدن
نسلی از بیگانگان آدم شدند
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
طرحی ز موج بر دل مردابیم بکش.......
امشب دلم بهانه دریا گرفته است...!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دیگر دلم از سنگ حوادث نهراسد/ این كاسه صد بسط به كرات شكسته است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نخواهم کشت دل را ، از چه باید بگذرم از تو ؟
سراسر باده ی عشقم ، سراپا ساغرم از تو
شهامت می کنم اما ، نه در ترکت عزیز دل
نمی گردددمی حتی ، جدایی باورم از تو
منم از سر گذشته آب تر ، در غرق این اقرار
به زخم عشق خون گشته تمام پیکرم از تو
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردی
من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کاش هرگز در محبت شک نبود
تک سوارمهربانی تک نبود
کاش بر لوحی که بر جان دل است
واژه ی تلخ خیانت حک نبود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مهم نیست که او مال تو باشد... اگر می دانی در این جهان کسی هست که با دیدنش رنگ رخسارت تغییر می کند و صدای قلبت آبرویت را به تاراج میبرد مهم نیست که او مال تو باشد مهم این است؛ که فقط باشد زندگی کند لذّت ببرد و نفس بکشد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خیسم ز گریه......تنهاترم نکن
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت
روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
دختری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت