01-12-2021، 12:06
ویلیام گلاسر، ده اصل مهم تئوری انتخاب را چنین عنوان مینماید، و معتقد است با رعایت این اصول میتوان در ابتدا آزادی و اختیار شخصی را تعریف و سپس بازتعریف نمود.
اصل اول: ما مالک هیچکس نیستیم و نمیتوانیم رفتارهای دیگران را کنترل کنیم. ما فقط میتوانیم رفتارهای خودمان را کنترل کنیم.
اصل دوم: تمام آنچه میتوانیم از دیگران دریافت کنیم و به دیگران بدهیم اطلاعات است. این که با اطلاعات چگونه برخورد کنیم انتخاب خود ما یا دیگران است.
اصل سوم: تمام مشکلات روان شناختی طولانی مدت، از مشکلات رابطهای سرچشمه میگیرند. مشکلات رابطهای تا حدودی علت مشکلات دیگری چون درد، خستگی، ضعف و برخی بیماریهای مزمن، که معمولاً به آنها بیماریهای سیستم ایمنی گفته میشود، نیز هستند.
اصل چهارم: مشکلات عاطفی، بخشی از زندگی حال حاضر ما هستند.
اصل پنچم: وقایع دردناکی که در گذشته بر ما رفتهاست، اگرچه بر آنچه امروز هستیم تأثیری شگرف داشته، ولی بازنگری و مرور این گذشته دردناک، بر آنچه امروز لازم است انجام دهیم، یعنی بهبود بخشیدن به رابطه مهم کنونیمان، اثر ناچیزی دارد و کمکی به ما نمیکند.
اصل ششم: ما در ذهن خود تصویری ذهنی از دنیای بیرون داریم که میتوان آن را دنیای کیفی نامید و ارضای نیازها یعنی واقعیت بخشیدن به این دنیای کیفی.
اصل هفتم: میتوانیم نیازهایمان را فقط از طریق تصویر یا تصاویری که در دنیای مطلوب خود داریم ارضا کنیم. در حقیقت تنها چیزی که وجود دارد رفتار ما است.
اصل هشتم: تمام آنچه از تولد تا مرگ از ما سر میزند رفتار است. تمام رفتارهای ما یک رفتار کلی است که از چهار مؤلفه به هم پیوسته عمل، فکر، احساس و فیزیولوژی تشکیل شدهاست.
اصل نهم: رفتارها انتخاب میشوند اما از میان چهار المان عمل، فکر، احساس و فیزیولوژی، ما فقط بر روی عمل و فکر کنترل داریم. برای مثال به جای استفاده از عبارت من افسرده هستم یا من افسرده شدهام، درست آن است که بگوییم: من افسردگی را انتخاب کردهام یا من افسردگی میکنم.
اصل دهم: تمام رفتارهای کلی، انتخاب هستند اما ما فقط بر مؤلفههای عمل و فکر بهطور مستقیم و بر مؤلفههای احساس و فیزیولوژی بهطور غیرمستقیم کنترل داریم، یعنی با انتخاب شیوه عمل و فکرمان و به واسطه آنها احساسات و فیزیولوژی خود را نیز میتوانیم کنترل کنیم.
اصل اول: ما مالک هیچکس نیستیم و نمیتوانیم رفتارهای دیگران را کنترل کنیم. ما فقط میتوانیم رفتارهای خودمان را کنترل کنیم.
اصل دوم: تمام آنچه میتوانیم از دیگران دریافت کنیم و به دیگران بدهیم اطلاعات است. این که با اطلاعات چگونه برخورد کنیم انتخاب خود ما یا دیگران است.
اصل سوم: تمام مشکلات روان شناختی طولانی مدت، از مشکلات رابطهای سرچشمه میگیرند. مشکلات رابطهای تا حدودی علت مشکلات دیگری چون درد، خستگی، ضعف و برخی بیماریهای مزمن، که معمولاً به آنها بیماریهای سیستم ایمنی گفته میشود، نیز هستند.
اصل چهارم: مشکلات عاطفی، بخشی از زندگی حال حاضر ما هستند.
اصل پنچم: وقایع دردناکی که در گذشته بر ما رفتهاست، اگرچه بر آنچه امروز هستیم تأثیری شگرف داشته، ولی بازنگری و مرور این گذشته دردناک، بر آنچه امروز لازم است انجام دهیم، یعنی بهبود بخشیدن به رابطه مهم کنونیمان، اثر ناچیزی دارد و کمکی به ما نمیکند.
اصل ششم: ما در ذهن خود تصویری ذهنی از دنیای بیرون داریم که میتوان آن را دنیای کیفی نامید و ارضای نیازها یعنی واقعیت بخشیدن به این دنیای کیفی.
اصل هفتم: میتوانیم نیازهایمان را فقط از طریق تصویر یا تصاویری که در دنیای مطلوب خود داریم ارضا کنیم. در حقیقت تنها چیزی که وجود دارد رفتار ما است.
اصل هشتم: تمام آنچه از تولد تا مرگ از ما سر میزند رفتار است. تمام رفتارهای ما یک رفتار کلی است که از چهار مؤلفه به هم پیوسته عمل، فکر، احساس و فیزیولوژی تشکیل شدهاست.
اصل نهم: رفتارها انتخاب میشوند اما از میان چهار المان عمل، فکر، احساس و فیزیولوژی، ما فقط بر روی عمل و فکر کنترل داریم. برای مثال به جای استفاده از عبارت من افسرده هستم یا من افسرده شدهام، درست آن است که بگوییم: من افسردگی را انتخاب کردهام یا من افسردگی میکنم.
اصل دهم: تمام رفتارهای کلی، انتخاب هستند اما ما فقط بر مؤلفههای عمل و فکر بهطور مستقیم و بر مؤلفههای احساس و فیزیولوژی بهطور غیرمستقیم کنترل داریم، یعنی با انتخاب شیوه عمل و فکرمان و به واسطه آنها احساسات و فیزیولوژی خود را نیز میتوانیم کنترل کنیم.