04-03-2021، 9:07
«از نامههای میرزا عبدالحسین بردسیری معروف به میرزا آقاخان کرمانی خطاب به میرزا ملکمخان نظامالدوله»
از استانبول به لندن
احیای نفوس مردگان را بویت نفس مسیح مریم
قربانت شوم اوراق قوانین را بتوسط پست انگلیس چند روز قبل دریافت نمودم از هر نمره دو نسخه بود، غیر از نمرۀ یازدهم و دوازدهم باقی همۀ نمرات را تا سیزدهم داشت؛ باشخاصی که میبایست برسد، رسانیدم؛ آن دو نمره را هم ارسال فرمائید که عدد کامل باشد.
قبل از رسیدن این اوراق یک نسخه خودم با دستخط نوشته بودم از روی آن دادم خیلیها قوپیه کردند؛ صدای آدمیت خورده خورده در مغز مردم جایگیر خواهد شد، امور دنیا تدریجی است.
اوضاع ایران را البته شنیدهاید، چیزی که خیلی مایۀ تأسف شد شهادت میرزا محمد علیخان بود؛ از بس خبرهای مختلف از ایران میآورند بصحت و سقم هیچکدام اعتماد نیست. عجالة چیزی که مسلم است خیلی مستعد شورش بوده؛ دور نیست در سر مسئله رژی تنباکو یک اغتشاش روی بدهد.
از میرزا جمالالدین اصلا خبری نیست در کجاست و چه شده.
حاجی سیاح را با جمعی از حضرات بابیه در طهران گرفته بودند، حبس گذاردند، چند نفر را هم در یزد کشتهاند، شکم پاره کردهاند. فرض میکنیم وبا آمد نصف ایران را هم کشت؛ نیمۀ دیگر آیا آسایش و زندگی میخواهند یا نه. اگر میخواهند باید فکری برای آنها کرد، والا از این آدم کشتن چه فایده! ترس هم بدون امید نتیجۀ بعکس میبخشد. یأس کارهای بزرگ میکند، هر واقعۀ وحشتانگیز بزرگی که در دنیا رخ داده، مایۀ آن یأس بوده؛ هیچ آقایان دولت ما مستشعر این نکات نمیشوند.
شهر طهران از پانزده سال تاکنون پنج مساوی جمعیت بهم رسانیده این را وسایل آبادی ایران میشمارند، وقتیکه درست میشکافیم همۀ این سکنۀ جدید متظلمین و عارضین هستند که از اطراف فرار کرده بپای تخت آمدهاند، چون کسی احقاق حقشان را نکرده روی برگشتن بوطن ندارند، همینجا منزل گزیدهاند. همین اشخاص اگر وسیله بجویند مصدر خیلی کارها و منشأ آثار عجیبه خواهند شد؛ چیزی در دنیا بالاتر از فهمیدن نیست. یک کلمۀ سخن حق در مغز کسی جا گرفت با هزار توپ کروپ و تفنگ موذر بیرون نمیرود.
متعلمین دارلفنون و کسانیکه ذوق علم را فهمیدهاند فدوی اوراق قانون شدهاند. شما را بخدا مستقیم و پایدار باشید، به نمرۀ بیست نرسیده مقصود همه بعمل میآید.
الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تنزل علیهم الملائکته و الروح
استقامت قدری سخت است اما کارهای محال را از پیش میبرد، شیتبنی سوره هود برای امر استقم بود، اما نتیجۀ آن معلوم شد که مشتی عرب با استقامت چه کردند. اسلامبول چند نفر از بابی هستند، در میان ایشان زبانزد و مشهورست که میگویند یکی از علامات ظهور قائم فرود آمدن عیسی از آسمان و رواج دادن دین قائم است؛ این حضرات را اعتقاد این شده که میرزا ملکم خان همان عیسی است که احیای نفوس مردگان مینماید و اکمه و ابرص را شفا میبخشد و عنقریب دین اما بنفحات عیسوی رواج خواهد گرفت، گویا درین خصوص از رئیس آنها تصریحی شده. مختصر اینکه جناب اشرف را خیلی مقدس میدارند یقین بدانید صاحب [استاتو؟] خواهید شد.
خلاصه همه کس بروحانیت متفق و معتقد گشتهاند.
زیاده جسارت نمیشود
اخبار صحیح تجار در کاغذهایشان جرئت نمیکنند بنویسند، دیگران هم کاغذ ندارند؛ هرگاه از منبع موثوق خبری صحیح بدست آمد، فورا عرض مینمایم.
«نامههای تبعید؛ میرزا آقاخان کرمانی؛ به کوشش هما ناطق و محمد فیروز؛ چاپ دوم، پاییز 68؛ چاپ افق کلن، آلمان غربی»
(نامهها به تاریخ 1308 تا 1312ق. نوشته شده است.)
از استانبول به لندن
احیای نفوس مردگان را بویت نفس مسیح مریم
قربانت شوم اوراق قوانین را بتوسط پست انگلیس چند روز قبل دریافت نمودم از هر نمره دو نسخه بود، غیر از نمرۀ یازدهم و دوازدهم باقی همۀ نمرات را تا سیزدهم داشت؛ باشخاصی که میبایست برسد، رسانیدم؛ آن دو نمره را هم ارسال فرمائید که عدد کامل باشد.
قبل از رسیدن این اوراق یک نسخه خودم با دستخط نوشته بودم از روی آن دادم خیلیها قوپیه کردند؛ صدای آدمیت خورده خورده در مغز مردم جایگیر خواهد شد، امور دنیا تدریجی است.
اوضاع ایران را البته شنیدهاید، چیزی که خیلی مایۀ تأسف شد شهادت میرزا محمد علیخان بود؛ از بس خبرهای مختلف از ایران میآورند بصحت و سقم هیچکدام اعتماد نیست. عجالة چیزی که مسلم است خیلی مستعد شورش بوده؛ دور نیست در سر مسئله رژی تنباکو یک اغتشاش روی بدهد.
از میرزا جمالالدین اصلا خبری نیست در کجاست و چه شده.
حاجی سیاح را با جمعی از حضرات بابیه در طهران گرفته بودند، حبس گذاردند، چند نفر را هم در یزد کشتهاند، شکم پاره کردهاند. فرض میکنیم وبا آمد نصف ایران را هم کشت؛ نیمۀ دیگر آیا آسایش و زندگی میخواهند یا نه. اگر میخواهند باید فکری برای آنها کرد، والا از این آدم کشتن چه فایده! ترس هم بدون امید نتیجۀ بعکس میبخشد. یأس کارهای بزرگ میکند، هر واقعۀ وحشتانگیز بزرگی که در دنیا رخ داده، مایۀ آن یأس بوده؛ هیچ آقایان دولت ما مستشعر این نکات نمیشوند.
شهر طهران از پانزده سال تاکنون پنج مساوی جمعیت بهم رسانیده این را وسایل آبادی ایران میشمارند، وقتیکه درست میشکافیم همۀ این سکنۀ جدید متظلمین و عارضین هستند که از اطراف فرار کرده بپای تخت آمدهاند، چون کسی احقاق حقشان را نکرده روی برگشتن بوطن ندارند، همینجا منزل گزیدهاند. همین اشخاص اگر وسیله بجویند مصدر خیلی کارها و منشأ آثار عجیبه خواهند شد؛ چیزی در دنیا بالاتر از فهمیدن نیست. یک کلمۀ سخن حق در مغز کسی جا گرفت با هزار توپ کروپ و تفنگ موذر بیرون نمیرود.
متعلمین دارلفنون و کسانیکه ذوق علم را فهمیدهاند فدوی اوراق قانون شدهاند. شما را بخدا مستقیم و پایدار باشید، به نمرۀ بیست نرسیده مقصود همه بعمل میآید.
الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تنزل علیهم الملائکته و الروح
استقامت قدری سخت است اما کارهای محال را از پیش میبرد، شیتبنی سوره هود برای امر استقم بود، اما نتیجۀ آن معلوم شد که مشتی عرب با استقامت چه کردند. اسلامبول چند نفر از بابی هستند، در میان ایشان زبانزد و مشهورست که میگویند یکی از علامات ظهور قائم فرود آمدن عیسی از آسمان و رواج دادن دین قائم است؛ این حضرات را اعتقاد این شده که میرزا ملکم خان همان عیسی است که احیای نفوس مردگان مینماید و اکمه و ابرص را شفا میبخشد و عنقریب دین اما بنفحات عیسوی رواج خواهد گرفت، گویا درین خصوص از رئیس آنها تصریحی شده. مختصر اینکه جناب اشرف را خیلی مقدس میدارند یقین بدانید صاحب [استاتو؟] خواهید شد.
خلاصه همه کس بروحانیت متفق و معتقد گشتهاند.
زیاده جسارت نمیشود
اخبار صحیح تجار در کاغذهایشان جرئت نمیکنند بنویسند، دیگران هم کاغذ ندارند؛ هرگاه از منبع موثوق خبری صحیح بدست آمد، فورا عرض مینمایم.
«نامههای تبعید؛ میرزا آقاخان کرمانی؛ به کوشش هما ناطق و محمد فیروز؛ چاپ دوم، پاییز 68؛ چاپ افق کلن، آلمان غربی»
(نامهها به تاریخ 1308 تا 1312ق. نوشته شده است.)