امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اپیزود اول داستان تاریخ ادوار

#1
اهمیتی ندارد که نطفه دقیقاً کجا شکل می گیرد. در رحم یک زن یا مابین سلول های مغزِ یک مرد. نطفه وقتی شکل بگیرد سریع تر از هر علف هرزی برای خودش دست و پا جور می کند. امّا اگر نطفه در سرَت شکل بگیرد و جَنین شود، می توانی صدایِ تپشِ قلبی که نشان از حیاتِ مستقل اوست را در گیجگاهت حس کنی. بعد وقتی راه می روی فکر می کنی که این نبض من است یا او؟ یا شایدم هر دو. هر دو در یک زمانِ واحد.


دو پا و یک نیمه پا. شاید هم دو پا و یک نیمه دُم.
پایِ سوّم "آزِل" یک حالت بلاتکلیفی داشت. همچو انگشت وسط، مابین پا های چپ و راست قرار داشت و معلوم نبود که از ابتدا می خواسته دُم بشود و وسط راه تصمیمش را عوض کرده ، یا ابتدا خواسته بود پا بشود و آخر سر تصمیمش به دُم برگشته.
او مردی بود با پولک های سخت و به جثه یک کرگدن ، امّا هیچ شاخی نداشت بر خلاف ماده هایشان. اصلاً برای همین بود که قبول کرد نطفه در سَر او جای بگیرد.
زن از "مرده را متولّد کردن" و کشتن نطفه ها در بدن خود عاصی بود. سیمرغ گفته بود :"پولک ها. پولک های بدن بیش از اندازه سخت است"


هیولاهایی که به درشت اندامی کرگدن بودند امّا روی جفت پا ها می ایستاند. پایِ سوّم امّا ، همان وسط -دقیقاً یک سانتی متر بالاتر از سطح زمین- می ایستاد و پایین تر نمی آمد.ماده ها دو شاخ نیز بر سر اضافه داشتند. اضافه تر از مردان. این شاخ ها تجسدی بودند از برتریِ آن ها. این که مادگان می توانستند خود نطفه ای را از عدم به وجود برسانند.



برآمدند تا دقیقاً وسطِ دو شاخ "اورسولا" نطفه را بکارند امّا اگر به هنگام تولّد مجبور به بریدن شاخ های زن می شدند، او دیگر هیچ گاه نمی توانست با زنانگی اش ، تولّدی بیافریند و این یعنی شکسته شدنِ سدِ هزار ساله "ماتریل" ها در برابر مرگ.
آخر سر نطفه را در سَر مرد کاشتند. یک حفره به ارتفاع سه سانت و چهار میلی متر. یک حفره که قطری کم تر از دو میل داشت در سرِ آزِل لانه ای شده بود برای فرزندی خلف. فرزندی که برای اوّلین بار ، قرار بود از سَر زاییده شود.
 سپاس شده توسط شـــقآیــق ، لــــــــــⓘلی ، امیر‌حسین ، Волшебник ، ραтяιcια ، ғαறØᴜs_ραѕѕeя_βყ ، Mohlek ، BIG-DARK ، ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ ، Âɴɢ℮ℓ Evιℓ ، _ƇRAƵƳ_ ، βάરãɲ ، _sehun_ ، ᗩᐯᗩ⁷ ، ѕααяeη ، Emmɑ ، Ɗєя_Mσηɗ ، _Strawberry_ ، *Aɴѕel* ، Medusa ، SɪʟᴠᴇʀMɪɴᴅ ، *VENUS* ، Prometheus
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان