09-02-2021، 14:20
مقدمه:
همه ما از پيشرفت خانواده خود احساس غرور ميكنيم، چراكه نه؟ ما تأثيرات عمده مثبت و منفي بر زندگي خود داريم. متأسفانه اعتياد، يكي از اين اثرات منفي است. تجربيات فرزندان ما در خانواده تنها و عمدهترين عاملي است كه تعيين ميكند آيا آنها در آينده مواد يا الكل مصرف خواهند كرد يا خير؟!
بيشترين افرادي كه الكل و مواد مصرف ميكنند براي اولين بار در خانواده با اين مواد آشنا شدهاند. استرس و درد حاصل از زندگي در يك خانواده الكلي يا معتاد، باعث استفاده از مواد در ساير اعضاي خانواده ميشود و بهترين برنامه پيشگيري براي برخي افراد در معرض خطر درمان شدن عضوي از خانواده است كه مواد مصرف ميكند و در بررسي پژوهشگران فاکتورهاي اين بلاي خانماسوز به شرح ذير مي باشد :
انکار
اعتياد "بيماري انکار" ناميده مي شود، هم براي خود فرد و هم براي خانواده اش. مسائل غيرعادي تبديل به مسائل عادي مي شوند. مشکل معمولاً آنقدر بزرگ است که خانوادهها ياد مي گيرند وانمود کنند که اتفاقي نيفتاده است و طوري رفتار مي کنند که انگار هيچ مشکلي متوجه هيچ يک از اعضاء خانواده نيست. اعضاي خانواده معمولاً در برخورد با اعتياد يکي از اعضاء وانمود مي کنند که، "مشکل آنقدرها هم بزرگ نيست."
کار
اعضاء خانواده کاملاً جذب رفتار، اخلاق و فعاليت هاي فرد معتاد مي شوند به طوري که دنيايشان فقط حول او مي چرخد. اين مسئله تا حدي پيش مي رود که آنها کار و مسئوليت هاي سابق خود را کاملاً فراموش ميکنند.
ترس
به خاطر رفتارهاي غير قابل پيش بيني و دمدمي مزاجانه ي فرد معتاد، زندگي خانوادگي مملو از اضطراب و ترس مي شود. هيچ کس نمي داند بعداً چه اتفاقي خواهد افتاد اما بنا بر تجربه اي که دارند همه انتظار روي دادن مشکلي ديگر را ميکشند و همين مسئله باعث ايجاد استرس، فشار، و ترس در خانواده ي فرد معتاد مي شود.
دروغگويي
اعضاي خانواده معمولاً سعي دارند اين مشکل را که براي يکي از اعضاء اتفاق افتاده است، از بقيه مخفي کنند. آنها به بچه ها، فاميل و آشنايان، همسايه ها، طلبکارها، کارفرماها و حتي به خودشان هم دروغ مي گويند.
تقصير و گناه
اعضاي خانواده سعي مي کنند هرکدام خود را به نحوي براي اعتياد آن فرد، مقصر و گناهکار بدانند و بهانههاي مختلفي بياورند. آنها تصور مي کنند که اگر فلان کار را ميکردند يا فلان کار را نمي کردند، اعتياد او متوقف مي شد يا اصلاً ايجاد نمي شد.
تنهايي
گفتگوها و روابط خانوادگي عميقاً تحت تاثير قرار مي گيرد. اعضاي خانواده ديگر قادر نخواهند بود مثل سابق با هم حرف بزنند، به هم محبت کنند و ... آنها سريعاً ياد ميگيرند که، "اعتماد نکن، حرف نزن، احساس نداشته باش". حتي ديگر نمي توانند درمورد مشکل ايجاد شده با هم گفتگو کنند.
انتقال وظايف
ساير اعضاي خانواده مجبور هستند که وظايف و مسئوليت هاي فرد معتاد را به عهده گيرند، مسئوليتهايي مثل، نقش پدري يا مادري، تعهدات مالي، و کارهاي خانه داري. در خانواده هايي که يکي از پدر يا مادر معتاد هستند، فرزند بزرگ خانواده معمولاً جور آن فرد معتاد را مي کشد.
مشکلات جنسي
روابط جنسي به طور کلي در خانواده درهم شکسته مي شود. والدين ديگر حتي قادر به صحبت و گفتگو باهم نيستند چه برسد به اينکه باهم هم بستر شوند. بچه ها هم ديگر الگويي براي شکل دادن به روابط جنسي آينده خود ندارند.
عدم شرکت در مراسمات
خانواده ديگر از قبول دعوت هاي فاميل و آشنايان ،براي مهماني ها و ساير مراسم هاي اجتماعي طفره مي روند. آنها از اين مي ترسند که فرد معتاد خانواده باز با رفتارهايش برايشان مشکل آفريني کند.
تغيير عشق
اعضاي خانواده کم کم از کسي که قبلاً بسيار دوستش مي داشتند، متنفر ميشوند و تغييرات شگرفي در احساسات خانواده پديد مي آيد که به خصوص براي بچه ها توام با احساس گناه خواهد بود.
خشم دروني
اعضاي خانواده سعي مي کنند اين مشکل غير قابل کنترل (اعتياد آن عضو خانواده) را کنترل کنند. اما متاسفانه شکست مي خورند و به خاطر اين شکست از خودشان و ديگران خشمگين مي شوند.
نااميدي و خلاء معنوي
خشم، آسيب، و شکست هاي متوالي طي اين مدت باعث از بين بردن هرگونه اميد، ايمان، و وحدت شده است. اعتياد نيز مثل هر بيماري کشنده ي ديگر، همه ي جنبه هاي زندگي را نابود مي کند.
ميل به مجازات
اعضاي خانواده تمايل زيادي براي مجازات کردن فرد معتاد پيدا مي کنند. آنها او را براي اينکه باعث آسيب رسيدن به آنها شده است، مقصر و گناهکار مي دانند. معمولاً افراد آسيب ديده خود شروع به آسيب رساندن به ديگران مي کنند.
حس تاسف فردي
همسران، والدين، و بچه هاي فرد معتاد، معمولاً براي خود احساس غم و اندوه ميکنند. اعضاي خانواده معمولاً به طور نادرستي تبديل به "مادر"، "فدايي" يا "مدير خانواده" ميشوند. آنها احساس مسئوليت کامل کرده و براي خود متاسفند.
ناراحتي در برابر تغيير
وقتي اعضاي خانواده ياد مي گيرند که چطور دربرابر اين اعتياد مقاومت کنند و راه زندگي کردن خود را ادامه دهند، معمولاً قبول نمي کنند که خودشان هم در طي اين مشکل تاثير گرفته اند و بايد براي خود و بچه ها کمک بگيرند.
آنچه بايد انجام داد
براي تقويت نقش خانواده در پيشگيري از اعتياد و الكل بايد گامهاي متعددي برداشت. در اولين گام، ما بايد در خانواده محيطي ايجاد كنيم كه مصرف الكل و مواد را به هيج وجه نپذيرد. اگر پدر يا يكي از فرزندان مصرف الكل يا مواد داشته باشد، همه اعضاي خانواده بايد جهت شناخت مشكل اقدام كنند حتي اگر مشكل به شكل صحيح حل نشود. افراد خانواده بايد بدانند كه چيزي غلط است و بايد كارهاي مثبتي انجام دهند. نياز است كه بطور دقيق تفاوت ميان مصرف و سوءمصرف مشخص شود.
نوجوانان بيشتر از بزرگسالان در مورد مصرف الكل و مواد دروغ ميگويند. ما بايد بطور آشكار و روشن با آنها در مورد انتظارات خود درباره اينكه آنها نبايد سيگار بكشند، الكل ويا مواد مصرف كنند گفتگو كنيم. اما نكته مهم اين است كه رفتار ما بيشتر از گفتارمان تأثير دارد. ما براي فرزندمان الگو باشيم و همان رفتارهايي را انجام دهيم كه دوست داريم آنها انجام دهند.