شعر یعنی نکته ظریف و باریک و شاعر کسی است که نسبت به نکات ظریف و باریک دور و بر ما حساس است. شاعران شاید فیلسوفانی باشند که به جای اینکه برای بیان تاملات و مکاشفات خود از اصطلاحات پیچیده استفاده کنند از مواد دور و بر خود استفاده میکنند. برای همین شاید بتوان شاعران را با پیامبران مقایسه کرد. آنها با پدیدههایی که برای ذهن بشر به گونهای بازی میکنند که ذهنها را از قالبی فکر کردن میرهانند.
اما واقعا چرا باید شعر خواند؟
حقیقت این است که برای خواندن شعر خیلی نیازی به دلیل نیست. با این حال میتوان فواید و دلایل زیادی برای شعر خواندن شمرد.
۱. آدم از شعر لذت میبرد
حقیقت این است که ما انسانها خیلی از کارها را برای این انجام میدهیم که لذت بخش هستند. شاید هر کس از ما بپرسد که چرا کار مورد نظر را انجام میدهی، در جواب برای او دلایلی بیاوریم. اما این دلایل حقیقتا نوعی لاپوشانی است بر این واقعیت که ما از آن کار لذت میبریم. واقعا چرا باید لذت بردن را پنهان کنیم؟!
آدم با خواندن شعر لذت میبرد. هیچ دلیلی هم شاید نتوان برای آن شمرد.
اشتر به شعر عرب در حالتست و طرب
گر ذوق نیست تو را کژطبع جانوری
توصیه میشود برای اینکه مورد توهین شیخ سعدی قرار نگیرید حتی اگر به خواندن شعر علاقه ندارید به جای کتاب بوستان او، سراغ کتاب گلستانش بروید.
۲. شعر خواندن زمان زیادی نمیخواهد
شاید شما هم دوست داشته باشید کتاب بخوانید، اما میترسید باز هم کتابی را بخرید و آن را تمام نکنید. مانند دفعه قبل که رمان برنده جایزه نوبل را از نمایشگاه کتاب خریدید و بعد از خواندن مقدمه، آن را به سرنوشت دیگر کتابهای کتابخوانهیتان دچار کردید.
توصیه میشود که اگر وقت خواندن رمانهای بلند را ندارید شعر بخوانید. خیلی از اشعار شاعران ما بلند نیستند و به راحتی میتوانید در مواقع انتظار برای مترو، انتظار برای ویزیت دکتر یا… شعر بخوانید.
۳. دیدن جهان از دریچه دیگر
جهان با همه اجزایش شاید به جای اینکه جامد باشد، مایعی باشد که میتواند به شکل مظروفش درآید. چرا باید همیشه مفاهیم و پدیدهها را به یک شکل خواند و دید؟! شاعران نگاه جزم و جمود گرفته ما نسبت به جهان را با ذکاوت و ظرافت به چالش میکشند و به ما تذکر میدهند که میتوان به گونه دیگر هم دید و نگریست. دلایل زیادی وجود دارد که به شما میگوید چگونه شعر کمک میکند جهان بهتری را درخواست کنیم.
۴. شعر زبان و روان آدمی را تلطیف میکند
واقعا تا به حال به سخنرانیهای افرادی که با شاعران گذشته ما آشنایی دارند گوش ندادهاید که چقدر دلنشین سخن میگویند. طوری که آدمی میتواند ساعتها به صحبتهای آنها گوش دهد. بدون اینکه به ذهنش فشار بیاید.
واقعا تصور میکنید که زبانی به این شیرینی از یک روان لطیف نشات نمیگیرید؟!
۵. شعر راهکارهای فلسفی است به زبان ساده
مگر میشود کسی تا به حال از خودش نپرسیده باشد که چرا زنده است و هدف جهان چیست؟ معنای زندگی چیست و چرا باید آن را زیست؟
احتمالا همه ما فارسی زبانان نام خیام را شنیدهایم؛ و خیلی از ما بدون اینکه بدانیم با در زندگی روزمره با افکار او انس گرفتهایم. میدانیم که به جای سعی و تلاش بیخود و بیجهت برای این دنیای فانی باید نشست و دمی را به شادمانی گذران که هر چه داریم همین دم است و بقیه چیزها در قالب همین دم معنی پیدا میکنند. کتاب رایگان رباعیات خیام را دریافت کنید.
شاعرانی مانند عمر خیام به جای اینکه در قالب کتابهای فلسفی با اصطلاحات پیچیده اندیشههای خود را درباره معنا و مفهوم زندگی بیان کنند، با زبان ساده مردم کوچه و بازار حرف میزنند. حقیقتا یک مشت نظریه فلسفی که فقط افراد خاصی آن را میفهمند به چه درد میخورد وقتی دردی از بشر دوا نمیکنند و او را در پاسخ بنیادیترین پرسشهای زندگیش یاری نمیکنند.
۶. شعر آدمی را عاشقتر میکند
اشتباه نکنید منظور از عاشق شدن، عاشق خدا یا طبیعت شدن نیست. اینجا دقیقا منظور همان عشق زمینی است. واقعا مگر میشود آدم معشوق و معشوقهای داشته باشد و برای او شعر نخواند و نفرستد؟! اصلا مگر میشود درجه عشق ما به دیگری کم و کمتر نشود؟! هیچ کس دوست ندارد تصور کند که روزی احساسش نسبت به معشوقش را از دست خواهد داد. اما این حقیقتیس که باید پذیرفت، اما میتوان تا حدود زیادی از آن اجتناب کرد: با شعر خواندن برای #او.
۷. شعر قدرت بیان آدم را بالا میبرد
انسان در زندگی امروز خیلی از زور بازوی خود استفاده نمیکند. برای همین برای اینکه دچار ضعف عضلانی نشویم خود را مجبور به تحرک میکنیم. چگونه؟ با ورزش کردن.
دایره واژگان خیلی از ما خیلی وسیع است. اما وقتی از یک خزینه استفاده نشود، میگندد. به همین راحتی. شاید ما نتوانیم در زندگی روزمره خیلی از این لغات را به کار ببریم، اما میتوانیم ذهنمان را تمرین دهیم که با آن لغات غریبه نشود.
۸. شعر زنانگی مردان را بیدار میکند
اگر زن هستید میتوانید از روی این شماره بپرید! شاید بشود گفت شعر زنانگی است. شعر همانطور که در بالا گفته شد نگاه جامد ما را نسبت به دنیا عوض میکند و به حرکت در میآورد. از این نظر شاید بشود گفت مردان با خواندن شعر با زن درون خود آشتی کرده و البته جهان را جای بهتری خواهند کرد.
درباره این قسمت میتوان زیاد سخن راند. اما گفتهاند زنان را نمیشود فهمید که بهترش این است آنها را نباید فهمید باید مانند شعر آنها را خواند و گذر کرد. واقعا غیر حرفهای است که بپرسیم معنی شعر چیست. چرا غیر حرفهای نباشد که بخواهیم زنها را بفهمیم؟!