"نام او لو بود. صبح ها در حالی که بدون کفش چهار فوت و ده اینچ* قد داشت، واقعا لو بود. با بلوز و شلوار لولا می شد. در مدرسه، دالی صدایش می کردند، در امضای رسمی اش به دولورس تبدیل می شد. ولی در آغوش من همیشه لولیتا بود... پرتو زندگی، آتش تن، گناهم و روحم؛ لولیتا..."
رمان معروف لولیتا نوشته ولادیمیر ناباکوف، با جمله های بالا که وصف عشق مردی حدودا چهل ساله به دختربچه ای دوازده ساله است، آغاز می شود. این رمان جنجالی تا به حال دو اقتباس سینمایی معروف داشته است که اولین آنها ساخته استنلی کوبریک در سال 1962 می باشد. در این فیلم که محصول شرکت مترو بود، جیمز میسون، سو لاین، پیتر سلرز و شلی وینترز به ایفای نقش پرداختند.
لولیتا، داستان یک استاد زبان فرانسه به نام هامبرت است که در خانه نه چندان مناسب زنی به نام شارلوت هیز، اتاقی اجاره می کند. با وجودی که هامبرت میانسال علاقه ای به خانه شارلوت که سخت تلاش می کند توجه او را به خود جلب کند، ندارد، در اولین نگاه عاشق دختر نوجوان شارلوت به نام لولیتا می شود و برای اینکه نزدیک لولیتا بماند، شرایط اجاره را می پذیرد. فیلم داستان تلاش هامبرت برای نزدیک شدن به لولیتا و حتی ازدواج با مادر وی در همین راستا، رابطه این دو و پیچیدگی هایی است که در این راه ایجاد می شود...
یکی از بزرگترین مشکلاتی که کوبریک در ساخت این فیلم با آن روبرو بود مساله سانسور بود که دلیل آن هم ارتباط داستان فیلم با موضوعات حساسی چون سوء استفاده از کودکان و ... بود. از تبعات این سانسور وجود لولیتایی است که فرسنگ ها با لولیتای رمان اصلی فاصله دارد. لولیتای رمان ناباکوف، دختر بچه ای 12 ساله است که خواننده او را حتی کوچکتر تصور می کند، ولی لولیتای کوبریک، دختر نوجوانی است که برای اینکه رابطه اش با هامبرت قابل قبول تر شود، حداقل 16 یا 17 ساله به نظر می رسد و همین امر سبب می شود که بخشی از تم اصلی از دست برود. به علاوه هیچ ارجاعی به معشوق های کم سن و سال دیگری که هامبرت رمان اصلی پیش از لولیتا داشته، در فیلم وجود ندارد و این موضوع باعث شده است که عشق هامبرت به لولیتا، تا حدی عادی به نظر برسد و چه بسا بعضی از بینندگان این طور فکر کنند که مردان میانسال معمولا به دختران جوان علاقه نشان می دهند و مورد هامبرت هم یکی از آن موارد است.
همچنین کوبریک به درخواست تهیه کننده، مجبور می شود آخر داستان (به قتل رسیدن کلر کوئیلتی توسط هامبرت) را در ابتدای فیلم نمایش دهد تا ویژگی های منفی از همان ابتدا شخصیت هامبرت را احاطه کند و به این شکل انتقادهای کمتری متوجه فیلم شود.البته به نظر می رسد صحنه آغازی فیلم، از حد لزوم، طولانی تر است.
یکی از مشکلات فیلم سرد و بی روح بودن شخصیت های اصلی آن (لولیتا و هامبرت) است که البته همه آن را نمی توان به سانسور نسبت داد. به طور کلی اصل و ماهیت داستان به خوبی بیان نشده است و کوبریک، علت عشق هامبرت به لولیتا را به خوبی توضیح نمی دهد و وقتی راهی به درون هامبرت نداشته باشیم، شاید شخصیتش خیلی برایمان باور پذیر نباشد و باور نکنیم که چنین مردی-یک استاد و نویسنده ای اهل مطالعه و فرهنگ- عاشق آن دختر شود و به او التماس کند. البته بازی جیمز میسون در صحنه هایی که هامبرت نسبت به لولیتا سختگیری می کند و نیز صحنه پایانی فیلم خوب است.
یکی از مسائلی که هامبرت هم در رمان اصلی و هم در این فیلم -البته به شکل غیر مستقیم-، در رابطه با عشقش به لولیتا به آن افتخار می کند، شم هنری اش در پسندیدن چنین معشوقی است و می گوید باید هنرمند بود تا بتوان در پس لطافتی کودکانه، قدرتی آشوبگر و افسونگر را دید و شناخت. در صحنه ای که هامبرت برای اولین بار لولیتا را می بیند و عاشقش می شود، در جلب توجهش به لولیتایی که ظاهری شبیه مدل های تبلیغاتی در مجلات دارد و در حال حمام آفتاب گرفتن روی چمن هاست، اثری از آن شم هنری به چشم نمی خورد. (در حالی که در اقباس سال 1997 به کارگردانی آدریان لین، اولین ملاقات هامبرت و لولیتا زیباتر به تصویر درآمده و ضعف فیلم کوبریک در این مورد را نمی توان به حساب سانسور گذاشت، با توجه به اینکه اتفاقا در مورد این صحنه، روایت کوبریک بی پرواتر است!)
یکی از جنبه های فیلم که می توان آن را از امتیازات فیلم به شمار آورد، آمیخته بودن تراژدی و کمدی است (این ویژگی در رمان اصلی نیز وجود دارد، ولی در ساخته آدریان لین در سال 1997 کم رنگ تر است). آمیختگی با طنز را از این جهت می توان نقطه قوت فیلم دانست که کوبریک با استفاده از روایت طنزگونه مشکل سانسور را تا حدی رفع کرده و توانسته با استفاده از آن کاری کند که فیلم واقعی تر به نظر برسد. یکی از دلایل وجود این طنز، شخصیت بذله گوی خود هامبرت است که داستان از زبانش نقل می شود. شخصیت ها هم تراژیک هستند و هم از زاویه ای دیگر طنزآلود. با عشقی ممنوعه مواجهیم که به شکلی دیوانه وار ادامه پیدا می کند و شاید هم در مواقعی خاص مردد شویم که بالاخره آیا این داستان، داستان سوء استفاده مردی سن دار از یک دختر کم سن و سال است یا سوء استفاده دختری بی احساس از مردی ضعیف؟! و آیا هامبرت، لولیتا را بدبخت کرده یا لولیتا، هامبرت را؟!
البته اشاره به یک نکته لازم است و آن اینکه وفادار نبودن به رمان اصلی به خودی خود نمی تواند دلیلی برای انتقاد به این فیلم باشد و بدیهی است که به این دلیل به تفاوت با رمان اصلی اشاره می شود که بعضی از تغییرات نسبت به رمان اصلی، خلاها و تناقض هایی را در فیلم، به وجود آورده است.
*معادل 1/46 متر
رمان معروف لولیتا نوشته ولادیمیر ناباکوف، با جمله های بالا که وصف عشق مردی حدودا چهل ساله به دختربچه ای دوازده ساله است، آغاز می شود. این رمان جنجالی تا به حال دو اقتباس سینمایی معروف داشته است که اولین آنها ساخته استنلی کوبریک در سال 1962 می باشد. در این فیلم که محصول شرکت مترو بود، جیمز میسون، سو لاین، پیتر سلرز و شلی وینترز به ایفای نقش پرداختند.
لولیتا، داستان یک استاد زبان فرانسه به نام هامبرت است که در خانه نه چندان مناسب زنی به نام شارلوت هیز، اتاقی اجاره می کند. با وجودی که هامبرت میانسال علاقه ای به خانه شارلوت که سخت تلاش می کند توجه او را به خود جلب کند، ندارد، در اولین نگاه عاشق دختر نوجوان شارلوت به نام لولیتا می شود و برای اینکه نزدیک لولیتا بماند، شرایط اجاره را می پذیرد. فیلم داستان تلاش هامبرت برای نزدیک شدن به لولیتا و حتی ازدواج با مادر وی در همین راستا، رابطه این دو و پیچیدگی هایی است که در این راه ایجاد می شود...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
یکی از بزرگترین مشکلاتی که کوبریک در ساخت این فیلم با آن روبرو بود مساله سانسور بود که دلیل آن هم ارتباط داستان فیلم با موضوعات حساسی چون سوء استفاده از کودکان و ... بود. از تبعات این سانسور وجود لولیتایی است که فرسنگ ها با لولیتای رمان اصلی فاصله دارد. لولیتای رمان ناباکوف، دختر بچه ای 12 ساله است که خواننده او را حتی کوچکتر تصور می کند، ولی لولیتای کوبریک، دختر نوجوانی است که برای اینکه رابطه اش با هامبرت قابل قبول تر شود، حداقل 16 یا 17 ساله به نظر می رسد و همین امر سبب می شود که بخشی از تم اصلی از دست برود. به علاوه هیچ ارجاعی به معشوق های کم سن و سال دیگری که هامبرت رمان اصلی پیش از لولیتا داشته، در فیلم وجود ندارد و این موضوع باعث شده است که عشق هامبرت به لولیتا، تا حدی عادی به نظر برسد و چه بسا بعضی از بینندگان این طور فکر کنند که مردان میانسال معمولا به دختران جوان علاقه نشان می دهند و مورد هامبرت هم یکی از آن موارد است.
همچنین کوبریک به درخواست تهیه کننده، مجبور می شود آخر داستان (به قتل رسیدن کلر کوئیلتی توسط هامبرت) را در ابتدای فیلم نمایش دهد تا ویژگی های منفی از همان ابتدا شخصیت هامبرت را احاطه کند و به این شکل انتقادهای کمتری متوجه فیلم شود.البته به نظر می رسد صحنه آغازی فیلم، از حد لزوم، طولانی تر است.
یکی از مشکلات فیلم سرد و بی روح بودن شخصیت های اصلی آن (لولیتا و هامبرت) است که البته همه آن را نمی توان به سانسور نسبت داد. به طور کلی اصل و ماهیت داستان به خوبی بیان نشده است و کوبریک، علت عشق هامبرت به لولیتا را به خوبی توضیح نمی دهد و وقتی راهی به درون هامبرت نداشته باشیم، شاید شخصیتش خیلی برایمان باور پذیر نباشد و باور نکنیم که چنین مردی-یک استاد و نویسنده ای اهل مطالعه و فرهنگ- عاشق آن دختر شود و به او التماس کند. البته بازی جیمز میسون در صحنه هایی که هامبرت نسبت به لولیتا سختگیری می کند و نیز صحنه پایانی فیلم خوب است.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
یکی از مسائلی که هامبرت هم در رمان اصلی و هم در این فیلم -البته به شکل غیر مستقیم-، در رابطه با عشقش به لولیتا به آن افتخار می کند، شم هنری اش در پسندیدن چنین معشوقی است و می گوید باید هنرمند بود تا بتوان در پس لطافتی کودکانه، قدرتی آشوبگر و افسونگر را دید و شناخت. در صحنه ای که هامبرت برای اولین بار لولیتا را می بیند و عاشقش می شود، در جلب توجهش به لولیتایی که ظاهری شبیه مدل های تبلیغاتی در مجلات دارد و در حال حمام آفتاب گرفتن روی چمن هاست، اثری از آن شم هنری به چشم نمی خورد. (در حالی که در اقباس سال 1997 به کارگردانی آدریان لین، اولین ملاقات هامبرت و لولیتا زیباتر به تصویر درآمده و ضعف فیلم کوبریک در این مورد را نمی توان به حساب سانسور گذاشت، با توجه به اینکه اتفاقا در مورد این صحنه، روایت کوبریک بی پرواتر است!)
یکی از جنبه های فیلم که می توان آن را از امتیازات فیلم به شمار آورد، آمیخته بودن تراژدی و کمدی است (این ویژگی در رمان اصلی نیز وجود دارد، ولی در ساخته آدریان لین در سال 1997 کم رنگ تر است). آمیختگی با طنز را از این جهت می توان نقطه قوت فیلم دانست که کوبریک با استفاده از روایت طنزگونه مشکل سانسور را تا حدی رفع کرده و توانسته با استفاده از آن کاری کند که فیلم واقعی تر به نظر برسد. یکی از دلایل وجود این طنز، شخصیت بذله گوی خود هامبرت است که داستان از زبانش نقل می شود. شخصیت ها هم تراژیک هستند و هم از زاویه ای دیگر طنزآلود. با عشقی ممنوعه مواجهیم که به شکلی دیوانه وار ادامه پیدا می کند و شاید هم در مواقعی خاص مردد شویم که بالاخره آیا این داستان، داستان سوء استفاده مردی سن دار از یک دختر کم سن و سال است یا سوء استفاده دختری بی احساس از مردی ضعیف؟! و آیا هامبرت، لولیتا را بدبخت کرده یا لولیتا، هامبرت را؟!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
البته اشاره به یک نکته لازم است و آن اینکه وفادار نبودن به رمان اصلی به خودی خود نمی تواند دلیلی برای انتقاد به این فیلم باشد و بدیهی است که به این دلیل به تفاوت با رمان اصلی اشاره می شود که بعضی از تغییرات نسبت به رمان اصلی، خلاها و تناقض هایی را در فیلم، به وجود آورده است.
*معادل 1/46 متر
منبع: وبلاگ سینمای کلاسیک