12-11-2017، 11:24
از این همه ماه
که در آسمانت ریخته است
مگر که سه آفتاب به هم فشرده
از پس زیبایی هایت برآیند.
چشمانت
دو رودخانه ی تشنه اند
که از پس نیزارهایش
محموله ی ممنوعی حمل می شود.
از این همه برف
که دندانت را سفید کرده است
چه برف گرانی
آسمان به زمستان مدیون است.
دستهایت
شکل و شمایل بخشیدناند
گوشات
دو نقشه پیچاپیچ
برای پنهان کردن رازها، رویاها.
مگر اشتیاق بی سببی
خطوط تنت را
چنین کشیده که تکرارش ممکن نیست.
خدایا!
نکند طوفان سر رسد
که تندیس شنی ام را
به خاک اندازد!
"شمس لنگرودی"
از دفتر: رسم کردن دست های تو
کتاب: شعر زمان ما / شمس لنگرودی / انتشارات نگاه
که در آسمانت ریخته است
مگر که سه آفتاب به هم فشرده
از پس زیبایی هایت برآیند.
چشمانت
دو رودخانه ی تشنه اند
که از پس نیزارهایش
محموله ی ممنوعی حمل می شود.
از این همه برف
که دندانت را سفید کرده است
چه برف گرانی
آسمان به زمستان مدیون است.
دستهایت
شکل و شمایل بخشیدناند
گوشات
دو نقشه پیچاپیچ
برای پنهان کردن رازها، رویاها.
مگر اشتیاق بی سببی
خطوط تنت را
چنین کشیده که تکرارش ممکن نیست.
خدایا!
نکند طوفان سر رسد
که تندیس شنی ام را
به خاک اندازد!
"شمس لنگرودی"
از دفتر: رسم کردن دست های تو
کتاب: شعر زمان ما / شمس لنگرودی / انتشارات نگاه