ارسالها: 925
موضوعها: 307
تاریخ عضویت: May 2015
سپاس ها 2594
سپاس شده 2285 بار در 1156 ارسال
حالت من: هیچ کدام
سلام خدمت دوستان و کاربران عزیز
در این تاپیک قصد داریم محبوب ترین اسطوره های فوتبال ایران رو بهتون معرفی بکنیم.کسانی که بازیکن بودن،مربی بودن و نقش بزرگی در فوتبال کشورمون داشتن رو خدمتتون معرفی کنیم
امیدوارم بتونم مطالب کامل و جامعی و همینطور خاطرات خوبی از افرادی که اسمشون در این تاپیک قرار میگیره براتون تهیه کنم و رضایت شما رو جلب کنم.
1.ناصر حجازی - بسکتبالیستی که فوتبالیست شد
ناصر حِجازی (۲۳ آذر ۱۳۲۸ در تهران-۲ خرداد ۱۳۹۰ در تهران) مربی و بازیکن فوتبال ایرانی بود. او دروازهبان اول تیم ملی فوتبال ایران در دهه ۱۳۵۰ بود و ۲ قهرمانی در جام ملتهای آسیا، ۱ قهرمانی در بازیهای آسیایی و شرکت در المپیک و جام جهانی فوتبال را در کارنامه دارد. او همچنین به همراه تیم تاج قهرمانی در جام تخت جمشید و جام باشگاههای آسیا را تجربه کردهاست.
فدراسیون بینالمللی تاریخ و آمار فوتبال حجازی را دومین دروازه بان برتر قرن بیستم قاره آسیا پس از محمد الدعایه عربستانی معرفی کردهاست.
حجازی در دوران مربیگری هم تیم استقلال تهران را به نایبقهرمانی جام باشگاههای آسیا و قهرمانی لیگ آزادگان رساند.
وی در روز ۲ خرداد ۱۳۹۰ پس از تحمل مدتها رنج ناشی از بیماری سرطان ریه در بیمارستان کسری تهران درگذشت و در تاریخ ۴ خرداد ۱۳۹۰ خورشیدی در «قطعه نامآوران» بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
ناصر حجازی و غلامرضا تختی تنها چهرههای ورزشی هستند که نام آنها در مجموعه مفاخر و نام آوران ایران زمین در کنار نامهایی چون ابوعلی سینا، سعدی شیرازی، حکیم ابوالقاسم فردوسی، عطار نیشابوری، امیر کبیر، کمال الملک، جلال آل احمد، پروین اعتصامی، پروفسور محمود حسابی، دکتر علی شریعتی و دکتر جعفر شهیدی قرار گرفته است.
حجازی گرایشش به فوتبال را این گونه تعریف میکند:
من فوتبال را فقط به صورت تفریحی دنبال میکردم و رشته اصلی من بسکتبال بود و حتی برای تیم جوانان بسکتبال ایران هم انتخاب شدم و ماجرا از اینجا شروع شد که روزی با دوستان به تماشای بازی آموزشگاهی که تیم مدرسه ما هم در آن شرکت داشت رفتیم.
در همان روز دروازهبان تیم مدرسه ما آسیب دید مربی تیم مرا صدا زد و گفت ناصر بیا درون دروازه بایست من هم گفتم آقا اصلاً من نمیتوانم من فقط گاهی فوتبال بازی میکنم اون هم هافبک تیم نه دروازهبانی!! مربی دست بردار نبود و میگفت تو قد بلند داری و بسکتبالیست هم بودی حتماً میتوانی چند توپ هوایی رو بگیری. خلاصه با اصرار مربی و با ترس و لرز و دلهره رفتم درون دروازه. آن روز برای من یک روز بیاد ماندنی و خاطرهانگیز است. خودم هم باورم نمیشد که چرا با وجود آنکه برای اولین بار درون دروازه ایستاده بودم اینقدر خوب توپ میگرفتم. بازی که تمام شد همه تماشاگرانی که برای دیدن مسابقه آماده بودن تشویقم کردند.
زندگی ورزشی
باشگاهی
تیم فوتبال نادر در دسته دوم باشگاههای تهران اولین باشگاه حجازی بود و از همان تیم به تیم ملی جوانان و تیم ملی بزرگسالان رسید. در سال ۱۳۴۸ به تاج پیوست و در همان سال اول، قهرمانی جام باشگاههای آسیا و جام تخت جمشید را با این تیم به دستآورد. وی تا پایان دوران بازیکنی خود بهجز یک سال و نیم در بین سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۸ که برای تیم شهباز بازی کرد و مدت کوتاهی پس از جام جهانی ۱۹۷۸ که با تیم منچستر یونایتد تمرین میکرد (عدم صدور کارت «آی. تی. سی» برای این دروازه بان ارزنده به دلیل نبود فدراسیون منسجم در ایران مانع از حضور حجازی در لیگ انگلیس شد)، در بقیه این مدت توپچی تاج و استقلال تهران بود و با این تیم چندین دوره قهرمانی در لیگ کشور، جام باشگاههای تهران، جام حذفی ایران و جام باشگاههای آسیا را جشن گرفت.
حجازی در پایان دوران بازیکنی خود به بنگلادش رفته و پس از مدت کوتاهی دروازهبانی در تیم محمدان، سرمربی این تیم شد و در سال ۱۳۶۹ بازی خداحافظی خود را در همین تیم انجام داد.
ملی
ناصر حجازی در مقابل بازیکن استرالیایی در بهار ۱۳۵۶، مقدماتی جام جهانی ۱۹۷۸
حجازی اولین بازی ملی خود را در ۲۲ شهریور ۱۳۴۸ در آنکارا در مقابل تیم ملی پاکستان انجام داد که با نتیجه ۴ بر ۲ به نفع ایران پایان یافت. آخرین بازی او هم در سال ۱۳۵۹ و در بازی ایران- کویت انجام گرفت و بعد از آن به دلیل قانون عجیبی معروف به «قانون ۲۹ سالهها» که حضور دروازهبانان بالای ۲۹ سال در تیم ملی را ممنوع میکرد از تیم ملی کنار گذاشته شد.[۱۳]این قانون آن زمان تنها به ناصرحجازی ابلاغ شد.
این قانون در پی آن ابلاغ شد که در شروع یکی از بازیهای استقلال تهران در اوایل انقلاب مسئولان برای مراسم ابتدایی بازی به بازیکنان هر دو تیم عکسهایی از روحالله خمینی داده بودن که هنگام قرائت قرآن در دست بگیرند ولی ناصر حجازی از گرفتن عکس خمینی ممانعت میکند در پی همین مسئله مسئولان وقت نه تنها از ورود حجازی به زمین جلوگیری میکنند بلکه چند روز بعد از آن ماجرا مسئولان تربیت بدنی از جمله نصرالله سجادی قانون عدم حضور بازیکنان بالای ۲۹ سال در تیم ملی را به تصویب می رسانند.
ناصر حجازی در دهه ۱۳۵۰ دروازهبان اصلی تیم ملی ایران بود و با این تیم دو بار قهرمان جام ملتهای آسیا (۱۹۷۲ و ۱۹۷۶) و یک بار قهرمان بازیهای آسیایی ۱۹۷۴ تهران شد و در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین و المپیک ۱۹۷۲ مونیخ هم شرکت کرد و سهمیه حضور در المپیک ۱۹۷۶ مونترآل و مقام سومی جام ملتهای آسیا ۱۹۸۰ را هم بهدستآورد.
دوران مربی گری
اولین تجربه مربیگری حجازی در محمدان بنگلادش بود، نقطه اوج این باشگاه در سال ۱۳۶۷ با پیروزی بر پرسپولیس و صعود به یکچهارمنهایی جام باشگاهای آسیا رقم خورد. حجازی در مورد آن مسابقه میگوید: «رئیس باشگاه گفت میخواهم بیایم رختکن بگویم کمتر گل بخورید آبرویمان نرود! گفتم میخواهی بیایی روحیه بچهها را تضعیف کنی؟ لازم نکرده! خودم به رختکن رفتم و گفتم بچهها من پرسپولیس را میشناسم اصلاً تیم نیست! خلاصه به داخل زمین رفتیم.
در نیمه اول با گل کرمانی از ما جلو افتادند. در بین دو نیمه حسابی به بچهها توپیدم. چشمتان روز بد نبیند با گل بیژن طاهری بازی را مساوی کردیم. بعد از آن گل خیلی فشار آوردیم چون برای صعود نیاز به برد داشتیم. بازی طوری شده بود که فنونیزاده کاپیتان پرسپولیس میگفت بچهها بزنید زیرش ۱-۱ هم میریم بالا! در دقیقه ۸۸ سانتری شد و مهاجم خارجی و سرعتی ما توپ را از زیر دستان سلطانی وارد دروازه کرد ۲-۱ بردیم! این برد در تاریخ محمدان بنگلادش بیسابقه بود. بعد از بازی جشنی گرفتند که باورنکردنی بود. تمام مردم شهر بیرون آمده بودند. در جشن شهردار و وزیر امور خارجه هم حضور داشتند.»او هر وقت از روزهای حضور در هند و بنگلادش حرف میزد بغض میکرد و همیشه میگفت: هیچ کسی نمیتواند یک ساعت آن زندگی را تحمل کند. او در مصاحبهای گفته بود:«روزهای اولی که در هند و سپس بنگلادش بودم فقط میتوانستم روزی یک وعده شکمم را سیر کنم آنهم نه با غذای خوب و مقوی بلکه با نان یا موز که ارزان بود. این سختیها را به جان خریدم تا از اصولم برنگردم، تا جلوی کسی تعظیم نکنم، تا دست کسی را نبوسم، تا مردانگیام را به حراج نگذارم، تا خداوند را ناراحت نکنم که آدم با شرافت و با عزتی باشم.»
او در دوران سرمربیگری موفق شد استقلال را به مقام نایب قهرمانی باشگاههای آسیا و قهرمانی در لیگ آزادگان برساند. در تیمهای سپاهان اصفهان، ذوب آهن اصفهان، استقلال رشت، ماشینسازی تبریز، استقلال اهواز، ابومسلم خراسان، نساجی قائمشهر نیز به مربیگری پرداخت که موفقیت چندانی نصیب وی نشد، هر چند تیم ماشین سازی در فصل ۷۴-۷۵ بازیهای خوبی در لیگ ایران ارائه کرد و به همین خاطر بحثهایی در مورد انتخاب حجازی به عنوان سرمربی تیم ملی در مطبوعات مطرح شد. از قول پسر وی نقل شده که در همین دوره که مصطفوی رییس فدارسون فوتبال بود، قرار بود حجازی به عنوان مربی تیم ملی انتخاب شود، اما در نهایت نام مایلی کهن به عنوان مربی تیم ملی اعلام شد.
در سال ۱۳۸۶ پس از انتخاب مجدد علی فتحاللهزاده به سمت مدیرعاملی، مجدداً سرمربی باشگاه استقلال تهران گردید که در هفته چهاردهم فیروز کریمی جایگزین او شد.
وی در زمان مربی گری اش بازیکنان بزرگی همچون علی دایی، رحمان رضایی، علی رضا اکبرپور و علی اکبر استاد اسدی را به فوتبال ایران معرفی کرد.
درگذشت...
ناصر حجازی در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ در حین تماشای دیدار تیم فوتبال استقلال مقابل پاس همدان در روز آخر لیگ برتر بهدلیل وخامت حالش به کما رفت و در حالی که از بیماری سرطان ریه رنج میبرد، در تاریخ ۲ خرداد ۱۳۹۰، ساعت ۱۰:۵۵ صبح، در بیمارستان کسری در تهران درگذشت.
زمانی که زمین میخوریم و شکست میخوریم مهم نیست، مهم این است که دوباره بلند شویم و از جایمان برخیزیم.
ارسالها: 925
موضوعها: 307
تاریخ عضویت: May 2015
سپاس ها 2594
سپاس شده 2285 بار در 1156 ارسال
حالت من: هیچ کدام
2.سیروس قایقران - جوانمرد ، متین و سر به زیر
سیروس قایقران - فرزند زکریا (پرویز) - متولد 1/11/1340 در بندر انزلی و محله کلویر - فوت در 18/1/1377 بر اثر تصادف در جاده رشت به تهران ( امامزاده هاشم )
محل تحصیلات : بندر انزلی - شغل پدر : کارمند تربیت بدنی - شغل مادر : خانه دار - دارای 4 برادر به اسامی آقایان عبدا... ، ناصر ، نادر و حسین و دارای 2 خواهر - فرزند وی راستین قایقران متولد 6/1/1369 ، در حادثه رانندگی ذکر شده فوت نمود. همسر وی خانم افسانه اسدان می باشند.
عضو باشگاههای : ملوان و استقلال انزلی ، الاتحاد قطر و کشاورز تهران
مربیان وی در گیلان : بهمن صالح نیا ، احمد صومی ، غفور جهانی ، مجید جهانپور ، نصرت ایراندوست
مربیان وی در تیم ملی : مرحوم پرویز دهداری ، مهدی مناجاتی ، علی پروین ، ناصر ابراهیمی ، بهمن صالح نیا ، رضا وطنخواه
سابقه ملی : وی در 100 مسابقه شرکت داشت که 43 بازی ، رسمی بوده است. در 21 بازی کاپیتان تیم ملی بوده و 14 گل برای تیم ملی به ثمر رسانده است که بهترین آنها به تیم کره جنوبی در نیمه نهایی بازیهای آسیایی 1990 پکن بود. اولین بازی ملی را در 30 دی ماه 1363 برابر یوگسلاوی و آخرین بازی ملی را در 26 فروردین 1372 برابر بوسنی انجام داد. اولین کاپیتانی تیم ملی را در 11 آذر 1367 برابر قطر به عهده گرفت.
سابقه مربیگری : کشاورز تهران ( با این تیم به مقام سوم لیگ کشور رسید) - مسعود هرمزگان
افتخارات : قهرمان جام حذفی کشور و گروه مقدماتی آسیا با ملوان - نایب قهرمانی لیگ استانی قدس با منتخب گیلان - مقام سومی در جام ملتهای آسیا 1988 - قهرمان بازیهای آسیایی پکن 1990
زندگینامه : زنده یاد سیروس قایقران در اول بهمن ماه 1340 در محله کلویر بندر انزلی پا به عرصه هستی نهاد. سیروس از همان ابتدای کودکی به فوتبال در زمینهای خاکی کلویر روی آورد و با استعداد درخشانش به عضویت تیم فوتبال منتخب آموزشگاهها در آمد. وی در سن 16 سالگی در سال 1356 موفق شد به عنوان یکی از مهره های اصلی در تیمهای نوجوانان و جوانان ملوان استعدادهای خود را به نمایش بگذارد و با مهارتهای منحصر به فردش ملوان را به رتبه قهرمانی باشگاههای گیلان رساند. وی در سالهای 57 تا 63 افتخارات زیادی را برای ملوان و گیلان به ارمغان آورد مانند دو گلی که وارد دروازه پرسپولیس کرد و یا گل زیبایی که وارد دروازه تیم منتخب مازندران نمود.
در این دوران وی به عنوان یک بازیکن استثنایی با ویژگیهای اخلاقی عالی و منش پهلوانی در میان عموم مردم محبوب گردید. وی آنقدر متواضع و افتاده بود که همه افراد به او علاقمند بودند . لبخندهای صمیمی اش هیچگاه از لبان او دور نمی شد و قلبش مانند دریا پاک و بی آلایش بود.
سیروس در سال 1363 به تیم ملی دعوت شد و در سال 66 تنها فوتبالیست شهرستانی بود که شادروان دهداری بازوبند پرافتخار کاپیتانی تیم ملی ایران را به بازوان او بست. در سال 67 در جام ملتهای آسیا در قطر ، تیم ملی ایران با رهبری سیروس به مقام سومی دست یافت و در سال 69 تیم ایران را با گلهای زیبایش پس از 20 سال به قهرمانی در بازیهای آسیایی پکن رساند. سیروس در آن دوران نه تنها در ایران بلکه در آسیا و اروپا هم به عنوان یک بازیکن استثنایی مطرح گردید و با وجود داشتن پیشنهاد از تیمهای آلمانی به الاتحاد قطر پیوست. سیروس در اوج شهرت هرگز مغرور نشد و اصالت خود را فراموش نکرد و بعد از مدتی بازی در قطر ، مجددا به تیم اول خود ملوان پیوست و این تیم را قهرمان جام حذفی و راهی مسابقات آسیایی کرد.
سیروس در سال 72 به عنوان بازیکن و سپس مربی به تیم کشاورز تهران پیوست و نتایج قابل توجهی بدست آورد. وی سپس به تیم دسته دومی مسعود هرمزگان پیوست و مدتی در آنجا مشغول به مربیگری شد .
در سالهای 76 و 77 سیروس بارها تمایل خود را برای بازگشت به ملوان به عنوان بازیکن یا مربی اعلام کرد. اما در اوایل سال 77 که وی برای تعطیلات نوروز همراه خانواده اش به انزلی آمده بود در بازگشت و در حالیکه همراه فرزند، همسر و برادر همسرش در اتومبیل رنوی خود عازم تهران بود در حوالی امامزاده هاشم با کامیون خاور تصادف نمود که منجر به فوت وی و فرزندش گردید. روحشان شاد و قرین رحمت باد.
قایقران چرا محبوب شد :
وی الگوی جوانمردی و کمک به نیازمندان بود. تنها کاپیتانی که در شرایط آن زمان که همگان شهرستانیها را مورد تمسخر و آزار و اذیت قرار می دادند با خلاقیتها و مهارتهای خود به کاپیتانی تیم ملی رسید. مردی که در عین بزرگی همچنان افتاده و متین بود و درد مردم بینوا را می فهمید. مردی که بسیار پنهانی صدقه می داد و در کارهای خیر شرکت می کرد. سیروس عشق خاصی به انزلی و ملوان داشت. خودش می گفت : بهترین مطلبی که درباره من در مطبوعات نوشته شده این است " عجب قایقرانی دارد این ملوان "
خاطره پدر سیروس
پرویز قایقران ( پدر ) : آیا ورزشکار تا زمانی که زنده است عزیز است ؟ هیچکس از تهران و مرکز استان نیامده که حالی از ما بپرسد یا کمکی به ما بکند. او اولین فرزندم بود. غروب موقع اذان به دنیا آمد. اولین سالی که به تیم ملی دعوت شد با محمود فکری به تهران رفت و دو روز بعد با گرمکن و بی پول برگشت. چیزی به ما نگفت اما چند روز بعد فهمیدیم که لباسهای آنها را در اردو زدند تا آنها دیگر در تمرینات حاضر نشوند. اخلاقش عالی بود. او از نظر مالی کمکی به من نکرد ولی بعدها متوجه شدم که پولها را به مردم نیازمند می داد. دوستان دورو نگذاشتند که در دوران بازیگری و مربیگری ، آب خوش از گلویش پایین برود. خدا او را بیامرزد.
گزیده ای از بیانیه جمعی از هواداران ملوان : سیروس جان ، ظهر روز خاکسپاریت در استادیوم انزلی همه داد زدند " سیروس بیا اینجا " ؛ ولی اینبار تو درون جعبه چوبی و روی دست مردم به پیش آنها رفتی. وقتی احمدرضا عابدزاده خودش را به تو رساند و بغلت کرد و اشک ریخت همه داد زدند " قایقران،قایقران " . سیروس جان ، هنوز هم هواداران با شعار " قایقران ، روحت شاد " پشت تمام حریفان را می لرزانند. سیروس جان، آسوده بخواب. ملوان تو هنوز سرپاست.
افتخارات
قهرمان جام حذفی کشور
قهرمان گروه مقدماتی آسیا با ملوان بندر انزلی
نایب قهرمانی لیگ استانی قدس با منتخب گیلان
مقام سومی در جام ملتهای آسیا ۱۹۸۸
قهرمان بازیهای آسیایی پکن ۱۹۹۰
زمانی که زمین میخوریم و شکست میخوریم مهم نیست، مهم این است که دوباره بلند شویم و از جایمان برخیزیم.
ارسالها: 925
موضوعها: 307
تاریخ عضویت: May 2015
سپاس ها 2594
سپاس شده 2285 بار در 1156 ارسال
حالت من: هیچ کدام
3.علی پروین - سلطان به منچستریونایتد هم گل زد
علی پروین (زادهٔ۳ مهر ۱۳۲۵، تهران) بازیکن، کاپیتان، مربی پیشین تیم ملی فوتبال ایران و مدیر عامل سابق باشگاه پرسپولیس تهران است.
زندگینامه و آغاز فوتبال
علی پروین در روز سوم مهر ۱۳۲۵ در تهران، محله بازار، کوچه غریبان به دنیا آمد.او پنجمین فرزند یک خانواده پرجمعیت ده نفره است .
علاقه پروین به فوتبال از همان سالهای کودکی شکل گرفت . در همان سالها خانوادهاش به محله دولاب ( خیابان عارف) نقل مکان کردند. این جابجایی در افزایش علاقه او به فوتبال تاثیر بسزایی داشت زیرا محله دولاب به خاطر داشتن زمینهای خاکی فراوان مثل زمین نادر، زمین منبع، زمین عارف و ... مورد توجه علاقهمندان به فوتبال بود . وی در مهرماه ۱۳۳۲ وارد دبستان شد و از مدرسه توحید، تحصیل را آغاز کرد ولی علاقه شدید او به فوتبال مانع پیشرفت او در زمینه درسی شد. پروین فوتبال را به طور جدی از دوازده سالگی و از زمین عارف واقع در خیابان ۱۷ شهریور و محلات شیوا و غیاثی آغاز کرد . اولین تیمی که او به عضویت آن درآمد تیم عارف بود که با همت و تلاش جعفر بیگی تاسیس شده بود.
سال ۱۳۴۹، حضور در پرسپولیس و تیم ملی
در بیست وچهار سالگی توسط محمد بیاتی (مربی وقت) به تیم ملی دعوت شد و در روز ۱۵ شهریور ۱۳۴۹ و در رقابتهای جام عمران منطقه ای در مقابل تیم ملی فوتبال پاکستان در نیمه دوم به جای علی جباری به میدان آمد و یکی از هفت گل ایران را نیز به ثمر رساند. وی دوازده روز بعد (۲۷ شهریور) برای اولین بار با پیراهن پرسپولیس به میدان آمد و این تیم را در مصاف با عقاب یاری داد. در روز سوم مهرماه در دیدار دوستانه با استقلال (۳-۲) یکی از دو گل تیمش را زد و به همراه تیم پرسپولیس قهرمان تهران شد و به مسابقات لیگ منطقه ای راه یافت که بازیهای خود را در کرمان پیگیری کرد. پرسپولیس پس از صعود از گروه اول (زیر گروه) در مرحله دوم با تیمهای پاس و برق تهران و استقلال شیراز همگروه شد و به عنوان تیم دوم گروه خود به مصاف تیم اول گروه دیگر استقلال رفت و در حالی که بازی تا دقیقه ۷۵ یک بر یک مساوی دنبال می شد، قرمزها در اعتراض به نحوه قضاوت، زمین بازی را ترک کردند! فدراسیون وقت نیز پرسپولیس را ۳ بر صفر بازنده اعلام کرد.
پروین دروازه شیاطین سرخ را گشود
پرسپولیس در سال ۵۴ در یک دیدار دوستانه به مصاف تیم مشهور منچستر یونایتد انگلستان رفت و با این تیم ۱-۱ مساوی کرد . گل پرسپولیس توسط علی پروین به ثمر رسید.
سال ۱۳۷۲، برکناری پروین از تیم ملی
در شروع این سال پرسپولیس بازی برگشت خود در جام در جام آسیا را در ورزشگاه آزادی در برابرنیسان ژاپن برگزار کرد و در حالی که دربازی رفت نیمی از راه قهرمانی را طی کرده بود، در تهران و در کمال ناباوری یک بر صفر مغلوب حریف ژاپنی شد . و جام را از کف داد. در خرداد و تیر ماه سال ۱۳۷۲، تیم ملی فوتبال ایران در جام اکو قهرمان شد و سپس در مسابقات مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۴ موفق عمل کرد و به دور دوم صعود نمود. در جام حذفی آسیا (۱۹۹۳) پیروزی پس از غلبه بر السالمیه کویت در برابر العربی قطر باخت و حذف شد.
در جام آزادگان نیز پس از سایپا به مقام دومی رسید.
در مهر ماه ۷۲ بازیهای مقدماتی جام جهانی آمریکا در دوحه قطر برگزار شد و ایران در حالی که چند بازیکن نام آشنای خود از جمله کرمانی مقدم، پیوس و محرمی را به علت محرومیت و عابدزاده را به علت مصدومیت در اختیار نداشت و بدون بازی تدارکاتی جدی راهی این رقابتها شد و در روز اول با ۳ گل به کره جنوبی باخت . این باخت تبعات بسیار بدی برای فوتبال ما در پی داشت، زیرا بر اساس گفتههای بازیکنان آن دوره، پس از این بازی در رختکن و هتل محل اقامت اختلاف و کشمکش بین بازیکنان و مربیان بالا گرفت تا جایی که بعضی از بازیکنان قصد ترک اردو را داشتند که با پا در میانی مسئولان، ظاهراً غائله خاتمه یافت . ایران در بازی دوم ژاپن را مغلوب کرد و در بازی سوم که از حساسیت بالایی بر خوردار بود به مصاف عراق رفت و مغلوب این تیم شد. کره شمالی را دو بر یک برد و در بازی آخر در برابر عربستان در یک بازی پر گل و بدون تاکتیک که فقط هدفمان گلزنی بود مغلوب عربستان شدیم تا این تیم به همراه کره جنوبی مسافر آمریکا شود. ایران در بین ۶ کشور پنجم شد.
پس از بازگشت تیم ملی، نامهربانی با پروین از فرودگاه آغاز شد و تا منزل و محل کار او ادامه یافت حرمت او را شکستند، در حالی که یک عمر بازی، مربیگری و افتخاراتی را که برای پرسپولیس و ایران بدست آورده بودند، ندیدند! پروین از ماهها قبل از بازیهای قطر بارها گفته بود که تیم ملی مشکل دارد (مشکل بازی تدارکاتی، بازیکن، مالی و....) پس از چند روز کادر مربیان تیم ملی شامل پروین، ابراهیمی، کماسی و مایلی کهن از کار برکنار شدند. البته تبعات شکست در قطر ادامه یافت تا آنجا که صفی زاده رئیس فدراسیون فوتبال و حسن غفوری فرد رئیس سازمان تربیت بدنی نیز کنار گذاشته شدند.
پس از برکناری پروین وی در تیم پرسپولیس هم مربیگری نکرد و محمد پنجعلی به همراه ناصر محمدخانی هدایت تیم را بر عهده گرفتند.
سال ۱۳۷۷، بازگشت مجدد پروین
پس از کسب نتایج ضعیف از سوی تیم پرسپولیس، هواداران این تیم مدام خواهان بازگشت پروین شدند . امیر عابدینی مدیرعامل باشگاه، ابتدا زیر بار نمیرفت ولی پس از بازیها و نتایج روزهای اول لیگ ۷۷ وی عقب نشینی کرد و زمینه حضور مجدد پروین را فراهم نمود. پس از ۵ سال، در مهر ماه سال۷۷ (بازی با فجر سپاسی) پروین بار دیگر به صحنه فوتبال باز گشت و به عنوان سرمربی پرسپولیس بر روی نیمکت این باشگاه پر طرفدار نشست . روز بازگشت مجدد او به فوتبال یکی از روزهای بسیار ماندنی در نزد وی و هواداران بود. یک ماه بعد، شادی هواداران تکمیل شد و در روز ۲۲ آبان پیروزی، رقیب سنتی خود (استقلال) را با یک گل مغلوب کرد، این برد در حالی به دست آمد که خوشبینترین افراد هم آنرا پیش بینی نمیکردند اما پرسپولیس با ترفندهای مخصوص پروین استقلال را مغلوب کرد و در پایان سال نیز قهرمان شد .
افتخارات
پیکان
قهرمانی در جام باشگاههای تهران با پیکان(۱۹۶۹)
قهرمانی در جام دوستی با تیم پیکان (۱۹۶۹)
پرسپولیس
قهرمانی در جام تخت جمشید با تیم پرسپولیس (۱۹۷۳)
قهرمانی در جام تخت جمشید با تیم پرسپولیس (۱۹۷۵)
قهرمانی در جام وحدت با تیم پرسپولیس (۱۹۸۱)
قهرمانی در جام باشگاههای تهران با تیم پرسپولیس (۱۹۸۲)
قهرمانی در جام حدفی تهران با تیم پرسپولیس (۱۹۸۲)
قهرمانی در جام باشگاههای تهران با تیم پرسپولیس (۱۹۸۶)
قهرمانی در جام باشگاههای تهران با تیم پرسپولیس (۱۹۸۷)
قهرمانی در جام حدفی تهران با تیم پرسپولیس (۱۹۸۷)
قهرمانی در جام حذفی ایران با تیم پرسپولیس (۱۹۸۷)
قهرمانی در جام باشگاههای تهران با تیم پرسپولیس (۱۹۸۸)
قهرمانی در جام ۱۷ شهریور با تیم پرسپولیس (۱۹۸۹)
جام برندگان جام آسیا با تیم پرسپولیس (۱۹۹۱)
قهرمانی در جام حذفی ایران با تیم پرسپولیس (۱۹۹۲)
قهرمانی در لیگ آزادگان با تیم پرسپولیس (۱۹۹۸-۱۹۹۹)
قهرمانی در اولین دوره لیگ برتر فوتبال ایران با تیم پرسپولیس (۲۰۰۱)
ملی
قهرمانی در جام منطقهای با تیم ملی فوتبال ایران (۱۹۷۰)
قهرمانی در جام کوروش با تیم ملی فوتبال ایران (۱۹۷۱)
شرکت در بازیهای المپیک ۱۹۷۲ با تیم ملی فوتبال ایران (۱۹۷۲)
قهرمانی در جام ملتهای آسیا با تیم ملی فوتبال ایران (۱۹۷۲)
قهرمانی در بازیهای آسیایی با تیم ملی فوتبال ایران (۱۹۷۴)
شرکت در بازیهای المپیک ۱۹۷۶ با تیم ملی فوتبال ایران (۱۹۷۶)
گلزنی برای تیم ملی فوتبال ایران در بازیهای المپیک ۱۹۷۶ برابر تیم لهستان (۱۹۷۶)
قهرمانی در جام ملتهای آسیا ۱۹۷۶ با تیم ملی فوتبال ایران (۱۹۷۶)
بازی در جام جهانی فوتبال ۱۹۷۸ آرژانتین با تیم ملی فوتبال ایران (۱۹۷۸)
قهرمانی در بازیهای آسیایی با تیم ملی فوتبال ایران (۱۹۹۰)
زمانی که زمین میخوریم و شکست میخوریم مهم نیست، مهم این است که دوباره بلند شویم و از جایمان برخیزیم.
ارسالها: 925
موضوعها: 307
تاریخ عضویت: May 2015
سپاس ها 2594
سپاس شده 2285 بار در 1156 ارسال
حالت من: هیچ کدام
4.حشمت مهاجرانی - اولین صعود به جام جهانی
حشمت مهاجرانی (زاده ۲۱ آذر ۱۳۱۸ در شهر مشهد) از بازیکنان برجسته سالهای پیشین و یکی از مربیان حال حاضر فوتبال ایران است. او به گمان بسیاری بهترین مربی ایرانی تیم ملی فوتبال ایران بودهاست. مهاجرانی به همراه برادرانش موسسین اولیه باشگاه فوتبال ابومسلم مشهد بودند. وی در حال حاضر رییس سازمان فوتبال باشگاه فوتبال ابومسلم خراسان است.
دوران بازی
از دوره جوانی به باشگاه فوتبال تاج (استقلال) پیوست و تا پایان دوران بازی اش در سن ۲۷ سالگی در این تیم باقی ماند.
دوران مربیگری
مهاجرانی اولین دوره مربیگری را در ژاپن و طی یک دوره سهماهه در این کشور تحت نظر بزرگترین مربیان آن زمان فوتبال دنیا سپری کرد.
زمانی طول کشید تا وی اولین پست مربی گری اش را بدست آورد. وی خود خبر مربیگری اش را برای نخستین بار از طریق روزنامهها خواند. وی در سال ۱۳۴۹ بعنوان مربی تیم زیر ۲۱ سال ایران انتخاب شد. دوران مربی گری حشمت مهاجرانی، دوران راه یابی بسیاری استعدادهای جوان فوتبال بود: نظری، برزگری، قاسم پور و پزشکار از بازیکنانی بودند که توسط مهاجرانی به فوتبال ایران معرفی شدند. همواره تلاش داشت تا به بازیکنان شهرستانهای ایران نیز توجه کافی داشته باشد.
در دوران مربیگری تیم فوتبال جوانان ایران وی موفق شد برای چهار دوره پیاپی تیم ایران را قهرمان آسیا کند. پیش از این تیم جوانان ایران هرگز قهرمانی آسیا را تجربه نکرده بود. این رکوردی بود که تا امروز هیچ مربی ایرانی به آن دست پیدا نکردهاست.
درخشش مهاجرانی در مربیگری تیم جوانان منجر به انتخاب او برای دستیاری فرانک افارل ایرلندی که مربی آن زمان تیم ملی فوتبال ایران بود، شد. بعدها وی بعنوان مربی تیم ملی ایران منصوب شد و موفق شد تا در جام ملتهای آسیا، تیم ملی ایران را به مقام قهرمانی برساند و تیم ملی فوتبال کویت را در ورزشگاه آزادی و در فینال این رقابتها در سال ۱۳۵۴ شکست دهد. زمان موفقیت بعدی مهاجرانی خیلی زود فرا رسید. برای نخستین بار در تاریخ فوتبال و ورزش ایران، تیم فوتبال المپیک ایران با مربیگری وی به المپیک ۱۹۷۶ مونترال راه یافت.
دو سال بعد مهاجرانی بزرگترین افتخار خود و فوتبال ایران را رقم زد. تیم ملی فوتبال ایران برای نخستین بار به رقابتهای جام جهانی فوتبال راه پیدا کرد. جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین و همچنان درخشش تیم ملی فوتبال ایران و مهاجرانی که با تیم ملی فوتبال اسکاتلند به تساوی دست یافت و با وجود باخت در برابر تیم ملی فوتبال هلند، بازی بسیار دیدنی و شجاعانهای را در تاریخ فوتبال ایران به ثبت رساند.
شخصیت برجستهٔ این مربی ایرانی و علاقهٔ او به میدان دادن به بازیکنان جوان و استعداد یابی آنها از ویژگیهای همیشگی این مربی موفق ایرانی بودهاست.
پس از انقلاب اسلامی ایران مهاجرانی به امارات رفت و در آنجا مربی گری تیمهای الشباب و الشارجه امارات را بر عهده گرفت.
وی از سال ۱۳۹۰ تاکنون به عنوان رئیس سازمان فوتبال و مدیر آکادمی فوتبال باشگاه فرهنگی ورزشی ابومسلم خراسان فعالیت میکند.
بیوگرافی حشمت مهاجرانی به قلم خودش
از بچگی شروع کنم که چگونه به ورزش آمدم، طبیعتاً بنا بر وضعیت و زمان و مکان زندگیهای آن موقع، نوع تفریحهای ما بخصوص در شهرستانها بسیار محدود و کم بود و امکاناتی که امروزه برای جوانان فراهم است، در زمان ما موجود نبود. زندگیها حتی به گونهای بود که فرض کنید آب لوله کشی هم نداشتیم و خیلی کمبودهای دیگر. خانواده ما هم یک خانواده تقریباً پر جمعیت بود، ما پنج برادر بودیم که همگی ناخودآگاه به ورزش پناه آورده بودیم و اوقات خود را با ورزش کردن میگذراندیم و همین مساله در زندگی ما نقش بزرگی را بازی کرد به صورتی که بعدها تشکیل تیم دادیم و همین تیم ابومسلم که در لیگ برتر کشور بازی میکند نتیجه بارز علاقه خانوادگی ما به ورزش بود.
ما هم مثل دیگر جوانان آن دوره به قول معروف پابرهنه بودیم و امکانات آنچنانی برای ورزش کردن نداشتیم اما بیشتر اوقات خود را در کوچه پس کوچهها با فوتبال و والیبال و دیگر ورزشها میگذراندیم. شاید اگر امکانات و مربی فراهم بود، جوانان بسیاری در همه شهرستانهای ایران بودند که استعدادهای خوبی داشتند و ممکن بود هرکدام در حد خودشان به نابغهای تبدیل شوند. به هر حال به فوتبال بیشتر علاقهمند بودم و تیم محلی داشتیم که کمکم توسعه پیدا کرد و تیم فوتبال ابومسلم تشکیل شد. من در دوران دبستان در کنار فوتبال، ژیمناستیک هم کار میکردم و شاید ژیمناستیک به عنوان یک ورزش مادر، در شکل گرفتن فیزیک بدنی من تاثیر بسیاری داشت. اینکه در دیگر ورزشها توانستم به موفقیت برسم به خاطر ژیمناستیک و دوومیدانی بود. حتی در ۱۷-۱۸ سالگی در رشتههای پرش ارتفاع، پرش با نیزه و دو ۴۰۰ متر قهرمان کشور شدم. در همین سن هم بود که کاپیتان تیم فوتبال مشهد شدم و جالب اینکه در تیم فوتبال مشهد بازیکنانی بودند که شاید ۵-۶ سال از من بزرگتر بودند اما من کاپیتان تیم بودم و همه از من حرفشنوی داشتند. آن زمانها هیچگاه به ذهنم نمیرسید که فوتبالی را که برای تفریح و تفنن و گذران وقت بازی میکردم، روزی به عنوان یک شغل، نقش بسیار بزرگی را در زندگی آیندهام رقم بزند.
پس از گرفتن دیپلم به دانشگاه پلیس آمدم و همزمان در تیم تاج تهران بازی میکردم. در آن زمان تیم تاج بازیکنان بسیار بزرگی داشت که اکثراً ستارههای تیم ملی بودند. استخوان بندی تیم ملی آن دوره را، مانند دهه ۷۰ تیمهای تاج و پرسپولیس تشکیل میدادند. خدا بیامرز دهداری یا مهراب شاهرخی، خدابیامرز امیر جاسبیان، آقایان بهزادی، شیررزادگان و برومند ستارههایی بودند که در تیم ملی و باشگاهی خود میدرخشیدند. متقابلاً میتوان از رنجبر، کوزه کنانی، جدی کار، برادران بیاتی و حسن حبیبی نام برد. به طور کلی فوتبال یک فوتبال دو قطبی بود و تیم ملی در دو تیم تاج و پرسپولیس خلاصه میشد و فرصت برای شهرستانیها کمتر مهیا میشد. بعدها تیم پاس بوجود آمد و نیروی هوایی تیمی تشکیل داد به نام عقاب که بازیکنان بزرگی مانند فریبرز اسماعیلی، غلام وفاخواه، مصطفی عرب و پرویز قلیچ خانی را در اختیار داشت. در تیم پاس هم رنجبر، برادران حبیبی، شاهرخی و فرکی حضور داشتند که همراه با ناصر نوآموز بازیکنان اولیهای بودیم که تیم پاس را تشکیل دادیم و هنوز هم پا بر جاست.
در سن ۲۶-۲۷ سالگی پس از بازیهای ارتشهای جهان در در یونان، فوتبال را کنار گذاشتم. سپس به مدت ۳ ماه برای شرکت در یک دوره مربیگری به ژاپن رفتم. در این دوره که در زمان سر استانلی رز رئیس فدراسیون جهانی فوتبال و مدیریت داتمار کرامر مربی مشهور آلمانی تشکیل شده بود، رنجبر، ابوطالب و من سه نفری بودیم که از ایران شرکت داشتیم. پس از بازگشت به ایران، به علت اینکه باند بازی در فوتبال زیاد بود، یکی دو سالی تیمی به من داده نشد.
من خبر مربیگری خود را در روزنامه خواندم. طبق عادتی که داشتم، از طریق روزنامه رویدادهای اقتصادی و سیاسی کشور را دنبال میکردم که یک روز تیتری را در صفحه اول دیدم که نوشته بود «محمود بیاتی مربی تیم ملی و حشمت مهاجرانی مربی تیم ملی جوانان».
در سال ۱۹۷۱ بود که کار خود را با تیم ملی جوانان شروع کردم. در زمان مربیگری تیم ملی جوانان شانس زیادی به جوانان شهرستانی دادم و بسیاری از جوانانی را که از شهرستان آوردم، مانند نظری، برزگری، قاسمپور و پزشککار بعدها به تیم ملی راه یافتند.
تیم من چهار سال به طور مداوم قهرمان آسیا شد، در صورتی که قبل از من تیم ایران نتوانسته بود قهرمان آسیا شود و این رکوردی است که بعد از من نیز تا به حال به دست نیامدهاست. سپس در تهران قهرمانی جام ملتهای آسیا را با تیم ملی کسب کردم و در المپیک ۱۹۷۶ کانادا -مونتریال-تیم ملی فوتبال ایران برای اولین بار به دور دوم راه پیدا کرد. آخرین کار من با تیم ملی راه پیدا کردن به جام جهانی فوتبال ۱۹۷۸ آرژانتین و شرکت در آن جام بود. به طور کلی از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۸ که مربی و مشاور تیم ملی بودم، تیم ما در ردههای مختلف قهرمان بلا منازع آسیا بود و هر تیمی که میخواست در برابر فوتبال ایران بازی کند دچار دلهره و اضطراب میشد. حتی با تیم دوم و جوان ایران، تیم ملی فوتبال کویت را که یکی از قدرتهای آسیا بود و توسط کارلوس آلبرتو و زاگالو اداره میشد، در خاک خودشان شکست دادیم که برای کویتیها یک فاجعه حساب میشد.
بعد از انقلاب به امارات آمدم و کار خود را با باشگاهی در شارجه به نام الشعب آغاز کردم که این باشگاه حتی زمین تمرین هم نداشت و من تیم را در خیابان تمرین میدادم. با این حال تیم ما همراه با تیم الاهلی که حسن روشن و حسن نظری را با خود داشت به فینال مسابقات راه پیدا کرد. در همان زمان بود که پیشنهاد مربیگری تیم ملی امارات به من داده شد که پس از فسخ قرارداد دان ربی مربی سابق تیم ملی فوتبال انگلیس، من به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال امارات انتخاب شدم. کار خود را با جوانان ۱۶-۱۷ ساله آغاز کردم که بلافاصله در همان سال اول قهرمان جوانان غرب آسیا شدیم و بعدها همین تیم، شاید به اضافه یکی دو بازیکن دیگر به جام جهانی فوتبال ۱۹۹۰ ایتالیا راه پیدا کرد.
افتخارات
قهرمانی تیم ملی فوتبال جوانان ایران در چهار دوره پیاپی
راه یابی تیم ملی فوتبال المپیک ایران برای نخستین بار به بازیهای المپیک جهانی
راه یابی تیم ملی فوتبال ایران برای نخستین بار به جام جهانی فوتبال
قهرمانی تیم ملی فوتبال ایران در بازیهای جام ملتهای آسیا
زمانی که زمین میخوریم و شکست میخوریم مهم نیست، مهم این است که دوباره بلند شویم و از جایمان برخیزیم.
ارسالها: 925
موضوعها: 307
تاریخ عضویت: May 2015
سپاس ها 2594
سپاس شده 2285 بار در 1156 ارسال
حالت من: هیچ کدام
5.پرویز دهداری
اوایل زندگی
پرویز دهداری (نام خانوادگی ایشان در واقع دهداریان بود که به دهداری معروف شده بود ) در سال ۱۳۱۲ هجری پرویز دهداری در شهرستان مرودشت در روستای «گلدشت» که به گویش محلی گندشلو گفته می شود متولد شد. خانواده او اصالتاً اهل روستای «گلدشت» واقع در ۳ کیلومتری مرودشت و مقیم آبادان بودهاند. که اندکی پیش از تولد وی مادر ایشان برای دیدار پدر خود به روستای گلدشت عزیمت میکند و ایشان در همانجا متولد میشود که مدتی پس از تولد وی به آبادان باز میگردند.. او در آبادان بزرگ شد و در همانجا به مدرسه رفت و فوتبال را آغاز نمود. او در اواخر دهه بیست بطور جدی به فوتبال پرداخت و ابتدا وارد باشگاه جم آبادان شد. در پی درخشش در بازی به تیم منتخب آبادان دعوت شد و از همان جا در مسابقات کشوری به تیم ملی رسید.
فعالیت ورزشی
او در دوران بازیکنی ابتدا برای تیمهای جم آبادان و شاهین آبادان بازی میکردسپس به تیم شاهین تهران پیوست. در اولین دوره مسابقات جام باشگاههای فوتبال ایران در سال ۱۳۳۹ او با بازوبند کاپیتانی تیم شاهین آبادان موفق شد نخستین قهرمانی باشگاهی فوتبال در ایران را کسب نماید. پس از آن به تیم شاهین تهران پیوست.
دوره مربیگری
تا زمان انحلال باشگاه شاهین در سال ۱۳۴۶ او با تیم شاهین تهران بود. سپس به پرسپولیس پیوست و مربیگری آن تیم را بر عهده گرفت. دهداری اولین مربی باشگاه پرسپولیس تهران بود. چندی پس از آن او به تیم بی ستاره گارد تهران رفت و نتایج درخشانی را با این تیم در لیگ تخت جمشید کسب نمود. پرویز دهداری یک الگوی ورزشی و اخلاقی در ورزش ایران به حساب میآید. او در کسوت مربیگری بازیکنان زیادی از جمله احمد عابدزاده:جواد زرین چه:صمد مرفاوی و سیروس قایقران[۴] را در فوتبال ایران تربیت کرد. او در سال ۱۳۵۰ در سن ۳۸ سالگی سرمربی تیم ملی شد و در بازیهای مقدماتی المپیک مونیخ با موفقیت توانست تیم ملی را به رقابتهای المپیک برساند. اما پیش از مسابقات از سمت خود کناره گیری کرد. علت این استعفا اختلاف وی با محمد رنجبر دستیارش بود. او پس از ۱۴ سال مجدداً در بازیهای آسیایی ۱۹۸۶ سئول و نیز جام ملتهای آسیا ۱۹۸۸ هدایت تیم ملی را بر عهده داشت. در رقابتهای اخیر ایران در نهایت با پیروزی برابر چین به مقام سومی رسید اما شبهاتی در مورد تبانی جهت نرسیدن ایران به فینال آن بازیها وجود دارد. ولی پیش از رقابتهای مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۰ از سمت خود استعفا کرد. او همچنین مدتی سرپرست باشگاه فوتبال صنعت نفت آبادان بود.
اخلاق ورزشی
او از جمله کسانی بود که اخلاق را بر ورزش مقدم میدانست و همین خلق و خو بود که اهالی ورزش او را معلم اخلاق خطاب میکردند. او بارها هدایا و جوایز دولتی را رد کرد و پیشکشهایی نظیر خانه و اتومبیل را نمیپذیرفت.مربی اسبق تیم ملی در سال ۱۳۷۱ به دلیل عارضه کلیوی درگذشت. از وی دو فرزند به نام های شاهین و شیدا به جای ماندهاست و همسر وی نیز در سال ۱۳۸۱ در پی سرطان در گذشت. همه ساله مراسم بزرگداشت پرویز دهداری در شهر آبادان برگزار میشودو یک خیابان در شهر آبادان که استادیوم ورزشی تختی آبادان در آن قرار دارد بنام او بلوار پرویز دهداری نامگذاری شده است.
سوابق
کره جنوبی - بازیهای آسیایی ۱۹۵۸، توکیو، ژاپن
اسرائیل - بازیهای آسیایی ۱۹۵۸، توکیو، ژاپن
اسرائیل - مقدماتی جام ملتهای آسیا ۱۹۶۰
پاکستان - مقدماتی جام ملتهای آسیا ۱۹۶۰
هند - مقدماتی جام ملتهای آسیا ۱۹۶۰
اسرائیل - مقدماتی جام ملتهای آسیا ۱۹۶۰
پاکستان - مقدماتی جام ملتهای آسیا ۱۹۶۰
هند - مقدماتی جام ملتهای آسیا ۱۹۶۰
پاکستان
پاکستان
عراق
در آغاز مسابقات مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۰ دهداری از مسئولیت خود استعفا داد. او در این زمان ۵۵ ساله بود . چهار سال بعد درد بیماری بر او غلبه کرد و در حالیکه هنوز به ۶۰ سالگی نرسیده بود دعوت حق را لبیک گفت و جان به جان آفرین سپرد .
زمانی که زمین میخوریم و شکست میخوریم مهم نیست، مهم این است که دوباره بلند شویم و از جایمان برخیزیم.
ارسالها: 925
موضوعها: 307
تاریخ عضویت: May 2015
سپاس ها 2594
سپاس شده 2285 بار در 1156 ارسال
حالت من: هیچ کدام
6.محراب شاهرخی - مرد همیشه تنها
محراب شاهرخی در سال 1322 در اهواز به دنیا آمد. فوتبال را از کلوپ شنای اهواز آغاز کرد و از همانجا بود که در سال 1342 در بیست سالگی به تیم ملی فوتبال دعوت شد. پس از آن به تیم شاهین تهران پیوست و همبازی مردانی چون طاووسی، کاشانی، بهزادی، دهداری، برومند، گنجاپور و ... شد...به همراه تیم ملی موفق به صعود به المپیک 1964 توکیو شد. اما یک اختلاف باعث شد تا از حضور در المپیک محروم شود. ...در یکی از سفرهای تیم ملی به شوروی سابق برای انجام یک دیدار دوستانه در آستانه المپیک 1964 توکیو، حسین مبشر رئیس فدراسیون وقت که خود یک دارایی چی قدیمی بود، مدیر باشگاه دارایی را به عنوان مسئول تیم راهی سفر کرد و به جای او عزت وطنخواه بازیکن تیم شاهین را از ترکیب کنار گذاشتند.
این اتفاق باعث شد تا دیگر بازیکنان تیم شاهین در تیم ملی که شامل حمید برمکی، حمید شیرزادگان، حمید جاسمیان، همایون بهزادی و محراب شاهرخی بودند،در آستانه سفر، از سفر به همراه تیم ملی به شوروی خودداری کنند. در پی آن فدراسیون آنان را به مدت یک سال از حضور در میادین داخلی و خارجی محروم کرد و پروانه باشگاه شاهین را نیز به مدت دو سال توقیف کرد.محراب شاهرخی در سال 1345 در پی یک اخنلاف کوچک از شاهین جدا شد و به دارایی پیوست اما با انحلال شاهین و تشکیل تیم پرسپولیس به جمع دوستان قدیم خود پیوست. وی تا سال 1353 در پرسپولیس بازی کرد اما در این سال مسئولین پرسپولیس به منظور جوان سازی تیم، بازیکنان قدیمی شاهین را از تیم کنار گذاشتند که در پی آن محراب شاهرخی نیز به تیم شاهین که با نام شهباز بازگشایی شده بود رفت.وی در سال 1348 به همراه پیکان قهرمان باشگاههای تهران شده بود و در سال های 1350 و 1352 نیز با تیم پرسپ.لیس بهقهرمانی لیگ تخت جمشید رسید. در سال 1354 به همراه ناظم گنجاپور مربی گری تیم شهباز را که تازه به دسته اول تخت جمشید صعود کرده بود برعهده گرفت.
وی در سال 1355 در یک فیلم سینمایی با نام علف های هرز بازی کرد. مرحوم شاهرخی در حالی که وداع تلخی با پرسپولیس داشت اما در تابستان 1356 پس از ناکامی مربیانی چون منصور امیر آصفی و کونوف در پرسپولیس، سرمربی گری این تیم را برعهده گرفت. آگرچه تا سال 1360 سکان هدایت پرسپولیس را در اختیار داشت اما در مدت این 4 سال به علت وقوع انقلاب اسلامی ، تیم تنها در سال 1358 در جام شهید اسپندی شرکت کرد که در آن جام نیز با برتری یک بر صفر در دیدار پایانی مقابل پاس به عنوان قهرمانی دست یافت.محراب در بهمن 1360 همچون مربیان پیش از خود از تیم استعفا کرد و پس از وی علی پروین جانشین او شد. در سال 1363 دوباره مربی گری شاهین را برعهده گرفت اما مسابقات آن سال نیمه تمام ماند تا عمو محراب نتواند در یک تورنمنت بزرگ مربی گری کند.محراب شاهرخی سیه چرده محبوب فوتبال اندکی بعد از استاد و همبازی سابق خود مرحوم پرویز دهداری در 12 بهمن 1371 در عسرت و تنهایی دیده از جهان فرو بست. پیکر پاکش در قطعه بیست بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
هفت خاطره خاص از محراب شاهرخی
روز ۱۲ بهمن ۱۳۷۱ محراب شاهرخی فوتبالیست سابق تیم ملی و باشگاه های شاهین، دارایی، کلوب شنای اهواز، پرسپولیس و شهباز در ۴۹ سالگی به دلیل سکته مغزی درگذشت. محراب سمبل مظلومیتی است که گریبان بسیاری از مردان نسل او را گرفت.
۱) درگیری های بسیار و فشار زندگی باعث شد که محراب در سال ۱۳۴۶ اقدام به خودکشی کند؛ همان سالی که زنده یاد غلامرضا تختی هم در بستر مرگ آرمید. محراب را از مرگ حتمی نجات دادند. جوان ۲۴ ساله خوزستانی زنده ماند اما تقدیر چنان بود که ۲۵ سال بعد در کنج منزل تنهایی، مرگ را تجربه کند. یادش گرامی باد.
۲) همایون بهزادی می گوید؛ بامعرفت تر از محراب در فوتبال پایتخت پیدا نمی شد. سر کوچه یی که خانه محراب در آن قرار داشت، یک کبابی بود که به عشق محراب و آوازه مرام و معرفت او به نام کبابی محراب معروف بود. محراب بسیار گشاده دست و میهمان نواز بود و نشان به آن نشان که تمام کباب های کباب سرای محراب را خودش هر شب برای میهمانان خود می خرید. میهمان هایی که خانه باصفای محراب را تبدیل به پاتوق بامحبت بروبچه های فوتبالیست پایتخت کرده بودند.
۳) جواد الله وردی روایت تلخی از زندگی محراب شاهرخی دارد. او می گوید؛ سال ۵۳، زمانی که تازه به پرسپولیس رفته بودم، به باشگاه سر زدم. محراب را نامه به دست دیدم. تلخ و گرفته بود. گفتم چه شده عمو؟ گفت؛ هیچ. باشگاه از من و هادی غطاووسیف و هنریک غسرکیسیانف و بیوک غوطنخواهف خواسته است از فوتبال خداحافظی کنیم یا از باشگاه برویم. نامه را نگاه کردم نوشته بود؛ «آقای محراب شاهرخی، فوتبالیست ارزنده پرسپولیس، با تشکر از زحمات بسیاری که برای تیم کشیده اید، به اطلاعتان می رسانیم که از این به بعد می توانید فوتبال را هرکجا که می خواهید ادامه دهید.»
اشک در چشم های عمو محراب حلقه زده بود، با بغض گفت؛ لااقل دعوتی نکردند و یک چای تلخ و بیسکویت جلویمان نگذاشتند تا بعد از آن همه زحمتی که کشیدیم، با احترام بیشتری بیرونمان کنند...
الله وردی ادامه می دهد که از آن به بعد انگیزه های قهرمانی در وجود من به ناگهان فروکش کرد و صدای محراب همیشه در گوشم این زمزمه تلخ را طنین می انداخت که؛ پسر، بدان که آخر فوتبال ما این است که محراب شاهرخی شوی و تو را از باشگاهی که ساخته یی بیرونت کنند،
۴) از پرسپولیس به شهباز رفت و آنجا فوتبال را ادامه داد. سال ۵۵ بود. فرزان دلجو قصد داشت فیلم جدید خود را بسازد.
دعوت از یک فوتبالیست برای بازی در این فیلم در دستور کار دلجو بود. تجربه حضور ورزشکارانی مثل ایلوش خوشابه غامیرارسلانف، محمدعلی فردین، سعید راد، رضا بیک ایمانوردی، حبیب الله بلور، امامعلی حبیبی غببر مازندرانف و... در سینما کاملاً موفق بود اما فوتبالیست ها مثل همایون بهزادی قبل از آن به سینما روی خوش نشان نداده بودند. محراب در فیلم «علف های هرز» نقش دوست بامعرفت بازیگر نقش اول فیلم را بازی می کرد. بازیگری که درگیر یک عشق ریشه دار و یک بیماری مهلک بود و بر اثر این بیماری در فیلم مورد نظر «مرد» و بعد از ۱۶ سال بود که مرگ دوم محراب در زندگی به واقعیت بدل شد. خیلی ها از مرگ تلخ محراب شاهرخی در فیلم علف های هرز از ته دل گریستند.
۵) پرسپولیس در سال ۵۶ اوضاع و احوال خوبی نداشت. بیوک وطنخواه، کونوف و منصور امیر آصفی ظرف مدت کوتاهی پرسپولیس را ترک کرده بودند. علی عبده مردی را که سه سال قبل از باشگاه بیرون کرده بود با سلام و صلوات به تیم برگرداند. محراب سرمربی پرسپولیس شد و چهار سال هدایت این تیم را برعهده داشت. در این مدت برای جلوگیری از به هم ریختن پرسپولیس خیلی چیزها را تحمل کرد از جمله بی ادبی و فحاشی یکی، دو بازیکنی که چند بار در حضور همه بازیکنان اتفاق افتاد. محراب با پرسپولیس در لیگ سال ۵۶ دوم و در مسابقات جام اسپندی قهرمان شد و در فوتبال سال ۱۳۶۰ باشگاه های تهران به عنوان قهرمانی رسید.
۶) کناره گیری او از پرسپولیس در زمستان سال ۱۳۶۰ اتفاق افتاد. یکی، دو نفر با حضور او در پرسپولیس و ادامه همکاری او مخالف بودند. یکی علی پروین و دیگری محمد دادکان. البته در رای گیری جواد الله وردی اول و دادکان دوم شده بودند اما چون الله وردی تمایل به مسوولیت گرفتن و ادامه فوتبال نداشت دادکان نماینده شد. دادکان اعتقاد داشت که رفتار محراب با جو انقلابی و ارزش حاکم بر جامعه نوین ایرانی تضاد دارد. اینگونه بود که در یکی از تمرین ها بهانه یی فراهم شد. بهانه یی که مرورش گفتنی نیست اما برای اینکه دادکان زورمندانه سوت را از محراب گرفته و به علی پروین بدهد کافی بود. سیر حرکت پروین به سوی «همه کاره شدن» در پرسپولیس مترتب شده بود اما دادکان این حرکت را سرعت بخشید.
۷) زندگی محراب پر از درد و رنج بود. آنقدر در وجودش درد داشت که برای کاستن آلام خود راه های تلخی را پیدا کرد. مثل انداختن قالب بزرگ یخ در حوضچه سونا و خوابیدن زیر قالب یخ. او سال ۶۳، مدت کوتاهی به فوتبال برگشت و سرمربی تیم فوتبال شاهین تهران شد. بعد از آن تا سال ۷۱ دور از فوتبال بود. یازدهم بهمن سال ۷۱، در یک تمرین دوستانه فوتبال دچار درد شد و همان شب در منزل خود در اوج تنهایی سکته مغزی کرد.
محراب روز تولد خود به رحمت خدا رفت. ۱۳ سال بعد این اتفاق تلخ در مورد مجید سبزی تکرار شد. مجید سبزی هم در روز تولد خود از دنیا رفت. پیکر مرحوم محراب شاهرخی روز ۱۳ بهمن سال ۷۱ در ورزشگاه امجدیه سابق تشییع شد و در ضلع جنوب شرقی قطعه ۲۰ بهشت زهرا کنار قبر مرحوم پرویز دهداری که ۶۹ روز قبل از آن به رحمت خدا رفته بود دفن شد. در فوتبال ایران، محراب به مروارید سیاه معروف بود.
زمانی که زمین میخوریم و شکست میخوریم مهم نیست، مهم این است که دوباره بلند شویم و از جایمان برخیزیم.