11-07-2016، 10:22
موقعیت خاص ژئوپلتیکی ایران در قرن بیستم، این کشور را به کانون بازی بزرگ قدرتهای قرن بیستم از جمله انگلستان و روسیه تبدیل نموده بود و کشف منابع عظیم نفتی در اوایل قرن بیستم به این وضعیت خاص ژئوپلتیکی دامن زد و قدرتهای استعماری مذکور با اتخاذ طیفی از سیاستهای رقابتی تا همکاری جویانه سعی در غارت و چپاول منابع ملی ایران را داشتند.
موقعیت خاص ژئوپلتیکی ایران در قرن بیستم، این کشور را به کانون بازی بزرگ قدرتهای قرن بیستم از جمله انگلستان و روسیه تبدیل نموده بود و کشف منابع عظیم نفتی در اوایل قرن بیستم به این وضعیت خاص ژئوپلتیکی دامن زد و قدرتهای استعماری مذکور با اتخاذ طیفی از سیاستهای رقابتی تا همکاری جویانه سعی در غارت و چپاول منابع ملی ایران را داشتند. انگلستان به دنبال ایجاد حاشیه امنیتی برای تامین امنیت مستعمره هند و روسیه نیز بنا به وصیت پطر کبیر به دنبال دسترسی به آبهای آزاد از طریق جغرافیای سیاسی ایران بود. لذا هر یک از قدرتهای مذکور با اتخاذ سیاست ایجاد و افزایش حوزه نفوذ ؛ حوادث سیاهی در تاریخ معاصر ایران رقم زدند که اوج آن تقسیم ایران به مناطق نفوذ در نتیجه قرارداد 1907 بین انگلیس و روسیه و نهایتاً اشغال ایران در جریان جنگ جهانی دوم در سوم شهریور 1320 بود. نگاهی به تاریخ معاصر ایران گویای یک واقعیت اساسی است و آن نقش حساس و پیچیده امپراطوری بریتانیا در برهههایی از تحولات سیاسی و اجتماعی ایران
می باشد. این نقش شوم انگلیس در کوتای سوم اسفند ماه 1299 و روی کارآمدن رضاخان میرپنج و درنتیجه شروع دوران سیاه استبداد رضاخانی بیشتر خود را نشان می دهد؛ کودتایی که نهضت مشروطیت را ناکام گذاشت و مانند تیر خلاصی بر پیکر نیمه جان انقلاب مردمی ایران بود. اگر ین کودتا را نقطه عطفی در این فرآیند محسوب کنیم از این روست که ماهیت نظام سیاسی ایران را در بعد وابستگی به استعمار غرب دگرگون می کند. در آستانه کودتا ، رجال سیاسی وابسته به غرب حضور دارند و نفوذ کانونهای استعماری در شئون سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی ایران بسیار زیاد است ؛ ولی نظام سیاسی ایران یک نظام صد در صد وابسته نیست و از استقلال نسبی برخوردار است . در حقیقت نظام سیاسی ایران در ماهیت خود ، یک نظام سنتی مستقل است. اما وقوع کودتا، سازمان سیاسی ایران را به سمت استقرار یک نظام کاملاً وابسته به استعمار ، یک نظام دست نشانده از آن نوع که در عرف جامعه شناسی سیاسی « نظام عروسکی » خوانده میشود ، پیش
می برد . بعد دیگری که نقش و اهمیت کودتای 1299 را به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران آشکار می سازد ، دگرگونی ساختارسیاسی حاکم بر ایران از زاویه تمرکز قدرت دولتی و تکوین استبداد سیاسی از نوع استبداد رضاخانی است که طی آن تمامی آرمانها و آروزهای مردم ایران در نهضت مشروطیت، یک شبه نابود شد.1255 شمسی/ تولد رضاخان
رضا، فرزند عباسعلی از ایل پالانی در 24 اسفند 1255 هجری شمسی در روستای آلاشت از توابع سواد کوه مازندران متولد شد. پدر رضا، معروف به داداش بیگ و یکی از افسران قوای قزاق بود و مادرش نوش آفرین نیز از مهاجران گرجستانی محسوب می شد. بعد از درگذشت پدر رضاخان، مادر رضاخان به دلیل اختلافات خانوادگی با خانواده شوهر خود به تهران مهاجرت کرد. رضا دوران کودکی و نوجوانی خود را زیر نظر داییاش ـ که خیاط قزاقخانه بود ـ سپری کرد . از این زمان بود که مقدمات ورود رضا به بریگارد قزاق فراهم شد. دایی رضا، در پیوستن وی به نیروی قزاق نقش بسزایی داشت.
1269 شمسی/ استخدام در بریگارد قزاق
با توصیه دایی ، رضا از سن 14 سالگی به استخدام بریگارد مرکزی قزاق درآمد . در ابتدای خدمت رضا در قزاقخانه به کارهایی خدماتی و پیش افتاده گمارده شد . رضا در اوایل خدمت خود حقوقی از قزاقخانه دریافت نمی کرد و در ازای خوراک و پوشاک ؛ کار می کرد. رضا از همان ابتدا به ماموریتهای نظامی و آموزشی قزاقها علاقه وافری داشت و در اغلب تمرینهای آموزشی قزاقها شرکت می کرد. رضا علاقه زیادی به فج سواره نظام نیروی قزاق داشت و در زمان غیبت یکی از اعضای سواره نظام همواره به جای انها انجام وظیفه می کرد. به دلیل اندام قوی و درشت رضا، افسران مافوق رضا تصمیم گرفتند که وی را به فوج آتشبار منتقل نمایند.
1275 شمسی/ اعزام به ماموریت اراک
رضا برای اینکه مدارج ترقی و پیشرفت را در نیروی قزاق به سرعت طی نماید و از طرف دیگر شایستگیها و لیاقت خود را اثبات نماید؛ در سن 20 سالگی از تهران خارج شد و به پایگاه مرکزی نیروی قزاق در اراک منتقل شد. رضا در طول خدمت خود ماهانه هفت تومان مواجب داشت .
1277 شمسی/ انتقال به فوج سواد کوه مازندران
رضاخان بعد از بازگشت از ماموریت اراک، به دلیل انتقال ابولقاسم بیک دایی رضاخان به سواد کوه مازندران، به این شهر انتقال پیدا نمود. رضاخان در دوران خدمت خود، خوی استبدادی و خشن خود را نشان داد و به دلیل بنیه قوی و اندام درشت خود، با خیلی از همکاران خود درگیر می شد. در این زمان فرماندهی فوج سوادکوه به نصرالله خان برادر ناتنی پدر رضاخان سپرده شد. نصرالله خان به دلیل اختلافات خانوادگی ،کینه رضاخان را به دل گرفت و به دلیل شکایتهای مکرر قزاقها از اقدامات رضاخان، دستور داد تا سرحد مرگ رضا را شلاق بزنند. با وساطت ابوالقاسم بیک، رضا از دشمنی نصرالله خان نجات پیدا کرد و مجبور شد از فوج سواد کوه منتقل و به بریگارد مرکزی قزاق مراجعت نمود.
1279 شمسی/ ظهور رضا شصت تیر و رضا ماکسیمی
رضاخان در این سال به به سرگروهبانی محافظین بانک استقراضی روسیه در مشهد و پس از چندی به وکیلباشی گروهان شصت تیر منصوب شد. این گروهان نخستین گروهان شصتتیرانداز در ایران بود که در محاصره شهر تبریز نیز در دوران استبداد صغیر مشارکت داشت. درواقع این سمت رضاخان، نخستین منصب رضا در قزاقخانه، بود که بعدها به فرماندهی آن رسید و به «رضا خان شصت تیر» شهرت یافت . عبدالحسین میرزا فرمانفرما ـ که از شاهزادگان بنام و قدرتمند قاجاری بودـ به او توجه تمام نشان داد و مسؤولیت اسلحه جدیدش ـ مسلسل ماکسیم ـ را به او سپرد. از این رو ، رضا خان در میان خانواده فرمانفرما، «رضا ماکسیمی» نیز نام گرفت.
1283 شمسی/ ترقی رضاخان در بریگارد مرکزی قزاق
در سال 1283 شمسی، سرهنگ چرنوزوبوف به جای کاساکوفسکی به فرماندهی قزاق منصوب گردید . رضا خان در دوران فرماندهی چرنوزوبوف به دلیل نوسازی ساختار نیروی قزاق، ترقی و پیشرفت نمود. وقتی سرهنگ چرنوزوبوف تشکیلات جدید قزاقخانه را پیاده کرد، عده زیادتری از ایرانی ها درجه افسری گرفتند که از آن جمله رضا خان بود که از درجه معین نایبی به درجه نایبی ترقی کرد و مامور کار در گرگان شد.
1283 شمسی/ ازدواج رضاخان
رضا خان در سن 27 سالگی با دختری به نام تاجماه ازدواج کرد . همسر رضاخان هنگام زایمان دخترش از دنیا رفت.
1284/ تبعید به فریمان
بعد از فتح تهران توسط مشروطه خواهان و صدور حکم تبعید عین الدوله به فریمان، رضاخان به همراه گروه محافظین ، به فریمان اعزام شد. رضاخان نزد عینالدوله تقرب یافت و به آموختن خواندن و نوشتن پرداخت.
1288 شمسی/ شرکت فعال در سرکوب شورشها و قیامهای محلی
رضاخان در سال ۱۲۸۸ شمسی، همراه با سواران بختیاری و ارامنه برای خواباندن شورشها و قیامهای محلی به زنجان و اردبیل اعزام شد و در جنگ با قوای ارشدالدوله از خود رشادت نشان داد. سپس با درجه یاوری به فرماندهی دسته تیرانداز و در سال ۱۲۹۷ خورشیدی به فرماندهی آتریاد (تیپ) همدان منصوب شد.
1299 شمسی/ مشارکت در سرکوب نهضت جنگل
در سال ۱۲۹۹ خورشیدی برای شرکت در سرکوبی قیام میرزا کوچکخان جنگلی به گیلان اعزام شد. با سرکوب نهضت جنگل رضاخان بیش از پیش مورد توجه مقامات دولتی و برخی قدرتهای خارجی نظیر انگلستان قرار گرفت. ازاین پس ما شاهد ملاقاتهای مکرر ژنرال آیرون ساید نماینده دولت انگلیس در شمال ایران با رضاخان هستیم. آِیرون ساید در تمامی ملاقاتهای خود رضاخان را جهت راه اندازی کودتا آماده
می نماید.
سوم اسفند 1299/ ورود کودتاچیان به تهران
در شب سوم اسفند 1299 کودتاچیان وارد تهران شده و نقاط حساس شهر را به اشغال خود درآوردند. با فتح تهران حکومت به دست کودتاچیان افتاد. فردای همان روز سید ضیاءالدین طیاطبایی به عنوان نخست وزیر رسما زمام امور را در دست گرفت. پست حساس وزارت جنگ با اندکی کشمکش در اختیار رضاخان سردار سپه قرارگرفت و فرمان هشت ماده ای من حکم می کنم را جهت برقرای نظم وامنیت در تهران ابلاغ نمود.
1301 شمسی/ تمرکز وزارت جنگ و امور دفاعی و اقتصادی در دست رضاخان
در دوره چهارم مجلس شورای ملی، رضاخان که در مقام وزارت جنگ قرار داشت، تلاش نمود امور دفاعى و اقتصادى را هم به دست بگیرد. مدرس در دوازدهم مهر 1301، در جلسه 148 دوره چهارم مجلس، نطقى علیه رضاخان ایراد کرد و بر برکناری او تاکید نمود. طرح موهوم جمهورى خواهى نیرنگ دیگر رضاخان بود که مدرس آن را ضد استقلال و هویت ایران و رهاورد تصمیم انگلستان براى تمرکز قدرت در شخص رضاخان خواند و در جهت نابودىاش گام برداشت. سرانجام گروهى از نمایندگان وابسته، با خدعه، مدرس را به بهانه آشتى با رضاخان در منزل قوام السلطنه نگاه داشتند و در غیاب وى، سردار سپه با 92 راى مثبت مجلسیان، قدرت را به دست گرفت.
چهارم آبان ماه 1302شمسی/ خروج احمدشاه قاجار از ایران و ریاست الوزاریی رضاخان
اقدام احمد شاه برای مسافرت به اروپا، زمینه ریاست وزرایی برای رضاخان را آماده کرد. رضاخان سردار سپه، که از این پس هیچ گونه مقام و قدرتی را مانع پیشرفت خود نمیدید، با اتخاذ ترفندهای خاص و با استفاده از موقعیت اجتماعی و سیاسی موجود، تحت حمایت قدرتهای خارجی نظیر انگلیس و یاریگری اطرافیان خود، پله پله نردبان ترقی را پیمود.
نهم آبان ماه ۱۳۰۴ شمسی/ رای مجلس به خلع سلطنت احمدشاه قاجار
نمایندگان مجلس پنجم شورای ملی تحت فشارها و اعمال نفوذ نخست وزیر، رضاخان، در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ شمسی ماده واحدهای را در مجلس مطرح کردند که به موجب آن احمد شاه از سلطنت خلع شد و حکومت موقت «در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی» سپرده شد و تعیین تکلیف حکومت قطعی به مجلس مؤسسان واگذار شد.
۲۱ آذر ۱۳۰۴شمسی/ ادای سوگند رضاخان در مجلس شورای ملی
با فراهم شدن مقدمات تشکیل مجلس موسسان، در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران به «اعلیحضرت رضا پهلوی» واگذار شد. رضاشاه پهلوی در مجلس شورای ملی حاضر شد و با ادای سوگند به قرآن رسماً به عنوان سردودمان پهلوی وظایف سلطنت را به عهده گرفت و به حکمرانی قاجاریه پایان داد و مقام سلطنت را به دست آورد.
۴ اردیبهشت ۱۳۰۵/ تاجگذاری رسمی رضا پهلوی
مراسم تاجگذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد و به صورت رسمی دوران سلطنت 57 ساله پهلویها بر ایران آغاز شد. در این دوران ایان تحولات پر و فراز و نشیبی را پشت سرگذاشت. اخلاق تندروانه و دیکتاتوری، ضدیت و ستیز پهلوی اول با فرهنگ اسلامی و روحانیت ، ترور مدرس ، ضرب و شتم شیخ محمدتقی بافقی در حرم حضرت معصومه (س)، اجباری کردن خدمت سربازی، در اجباری شدن استفاده از کلاه پهلوی و لباس متحدالشکل فرنگی، ماجرای کشف حجاب و تصرف اوقاف و عدلیه از سوی کارگزاران رژیم، همگی تحولاتی بودند که در 16 سال سلطنت رضاخان اتفاق افتاده بودند. استبداد رضاخانی نه تنها مخالفان را به دام زندان و کام مرگ انداخت؛ بلکه به اطرفیان نزدیک خود نیز رحم نکرد؛ کسانی چون داور، تیمورتاش، فروغی و ...
26 شهریور 1320/ ادای سوگند ولیعهد محمدرضا پهلوی
روز 26 شهریور در حالی که تهران در اشغال نظامیان روس و انگلیس قرار داشت، محمدرضا پهلوی جانشین جوان رضا شاه در مجلس سوگند یاد کرد. در اصفهان نیز رضا شاه به اتفاق خانواده به سوی نائین و یزد حرکت کرد. آنها سپس به کرمان و از آنجا به بندر عباس رفتند.
8 مهر 1320/ تبعید دیکتاتور
روز هشتم مهر رضاخان و گروه مسافرانش که 20، نفر از جمله 7 پیشخدمت و آشپز بودند، با کشتی انگلیسی «باندرا»، ایران را به سوی بمبئی ترک کردند. رضاخان بعد از هفت ماه اقامت در جزیره موریس، در نهایت با تلاشهای محمدرضا به شهر ژوهانسبورگ افریقای جنوبی منتقل شد و تا اخر عمر در آنجا اقامت گزید.
4 مرداد 1323 شمسی/ سقوط دیکتاتور
رضاخان پهلوی، ساعت 5 بامداد روز 26 ژوئیه 1944 (4 مرداد 1323) ، بر اثر یک حمله قلبی درگذشت.
موقعیت خاص ژئوپلتیکی ایران در قرن بیستم، این کشور را به کانون بازی بزرگ قدرتهای قرن بیستم از جمله انگلستان و روسیه تبدیل نموده بود و کشف منابع عظیم نفتی در اوایل قرن بیستم به این وضعیت خاص ژئوپلتیکی دامن زد و قدرتهای استعماری مذکور با اتخاذ طیفی از سیاستهای رقابتی تا همکاری جویانه سعی در غارت و چپاول منابع ملی ایران را داشتند. انگلستان به دنبال ایجاد حاشیه امنیتی برای تامین امنیت مستعمره هند و روسیه نیز بنا به وصیت پطر کبیر به دنبال دسترسی به آبهای آزاد از طریق جغرافیای سیاسی ایران بود. لذا هر یک از قدرتهای مذکور با اتخاذ سیاست ایجاد و افزایش حوزه نفوذ ؛ حوادث سیاهی در تاریخ معاصر ایران رقم زدند که اوج آن تقسیم ایران به مناطق نفوذ در نتیجه قرارداد 1907 بین انگلیس و روسیه و نهایتاً اشغال ایران در جریان جنگ جهانی دوم در سوم شهریور 1320 بود. نگاهی به تاریخ معاصر ایران گویای یک واقعیت اساسی است و آن نقش حساس و پیچیده امپراطوری بریتانیا در برهههایی از تحولات سیاسی و اجتماعی ایران
می باشد. این نقش شوم انگلیس در کوتای سوم اسفند ماه 1299 و روی کارآمدن رضاخان میرپنج و درنتیجه شروع دوران سیاه استبداد رضاخانی بیشتر خود را نشان می دهد؛ کودتایی که نهضت مشروطیت را ناکام گذاشت و مانند تیر خلاصی بر پیکر نیمه جان انقلاب مردمی ایران بود. اگر ین کودتا را نقطه عطفی در این فرآیند محسوب کنیم از این روست که ماهیت نظام سیاسی ایران را در بعد وابستگی به استعمار غرب دگرگون می کند. در آستانه کودتا ، رجال سیاسی وابسته به غرب حضور دارند و نفوذ کانونهای استعماری در شئون سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی ایران بسیار زیاد است ؛ ولی نظام سیاسی ایران یک نظام صد در صد وابسته نیست و از استقلال نسبی برخوردار است . در حقیقت نظام سیاسی ایران در ماهیت خود ، یک نظام سنتی مستقل است. اما وقوع کودتا، سازمان سیاسی ایران را به سمت استقرار یک نظام کاملاً وابسته به استعمار ، یک نظام دست نشانده از آن نوع که در عرف جامعه شناسی سیاسی « نظام عروسکی » خوانده میشود ، پیش
می برد . بعد دیگری که نقش و اهمیت کودتای 1299 را به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران آشکار می سازد ، دگرگونی ساختارسیاسی حاکم بر ایران از زاویه تمرکز قدرت دولتی و تکوین استبداد سیاسی از نوع استبداد رضاخانی است که طی آن تمامی آرمانها و آروزهای مردم ایران در نهضت مشروطیت، یک شبه نابود شد.1255 شمسی/ تولد رضاخان
رضا، فرزند عباسعلی از ایل پالانی در 24 اسفند 1255 هجری شمسی در روستای آلاشت از توابع سواد کوه مازندران متولد شد. پدر رضا، معروف به داداش بیگ و یکی از افسران قوای قزاق بود و مادرش نوش آفرین نیز از مهاجران گرجستانی محسوب می شد. بعد از درگذشت پدر رضاخان، مادر رضاخان به دلیل اختلافات خانوادگی با خانواده شوهر خود به تهران مهاجرت کرد. رضا دوران کودکی و نوجوانی خود را زیر نظر داییاش ـ که خیاط قزاقخانه بود ـ سپری کرد . از این زمان بود که مقدمات ورود رضا به بریگارد قزاق فراهم شد. دایی رضا، در پیوستن وی به نیروی قزاق نقش بسزایی داشت.
1269 شمسی/ استخدام در بریگارد قزاق
با توصیه دایی ، رضا از سن 14 سالگی به استخدام بریگارد مرکزی قزاق درآمد . در ابتدای خدمت رضا در قزاقخانه به کارهایی خدماتی و پیش افتاده گمارده شد . رضا در اوایل خدمت خود حقوقی از قزاقخانه دریافت نمی کرد و در ازای خوراک و پوشاک ؛ کار می کرد. رضا از همان ابتدا به ماموریتهای نظامی و آموزشی قزاقها علاقه وافری داشت و در اغلب تمرینهای آموزشی قزاقها شرکت می کرد. رضا علاقه زیادی به فج سواره نظام نیروی قزاق داشت و در زمان غیبت یکی از اعضای سواره نظام همواره به جای انها انجام وظیفه می کرد. به دلیل اندام قوی و درشت رضا، افسران مافوق رضا تصمیم گرفتند که وی را به فوج آتشبار منتقل نمایند.
1275 شمسی/ اعزام به ماموریت اراک
رضا برای اینکه مدارج ترقی و پیشرفت را در نیروی قزاق به سرعت طی نماید و از طرف دیگر شایستگیها و لیاقت خود را اثبات نماید؛ در سن 20 سالگی از تهران خارج شد و به پایگاه مرکزی نیروی قزاق در اراک منتقل شد. رضا در طول خدمت خود ماهانه هفت تومان مواجب داشت .
1277 شمسی/ انتقال به فوج سواد کوه مازندران
رضاخان بعد از بازگشت از ماموریت اراک، به دلیل انتقال ابولقاسم بیک دایی رضاخان به سواد کوه مازندران، به این شهر انتقال پیدا نمود. رضاخان در دوران خدمت خود، خوی استبدادی و خشن خود را نشان داد و به دلیل بنیه قوی و اندام درشت خود، با خیلی از همکاران خود درگیر می شد. در این زمان فرماندهی فوج سوادکوه به نصرالله خان برادر ناتنی پدر رضاخان سپرده شد. نصرالله خان به دلیل اختلافات خانوادگی ،کینه رضاخان را به دل گرفت و به دلیل شکایتهای مکرر قزاقها از اقدامات رضاخان، دستور داد تا سرحد مرگ رضا را شلاق بزنند. با وساطت ابوالقاسم بیک، رضا از دشمنی نصرالله خان نجات پیدا کرد و مجبور شد از فوج سواد کوه منتقل و به بریگارد مرکزی قزاق مراجعت نمود.
1279 شمسی/ ظهور رضا شصت تیر و رضا ماکسیمی
رضاخان در این سال به به سرگروهبانی محافظین بانک استقراضی روسیه در مشهد و پس از چندی به وکیلباشی گروهان شصت تیر منصوب شد. این گروهان نخستین گروهان شصتتیرانداز در ایران بود که در محاصره شهر تبریز نیز در دوران استبداد صغیر مشارکت داشت. درواقع این سمت رضاخان، نخستین منصب رضا در قزاقخانه، بود که بعدها به فرماندهی آن رسید و به «رضا خان شصت تیر» شهرت یافت . عبدالحسین میرزا فرمانفرما ـ که از شاهزادگان بنام و قدرتمند قاجاری بودـ به او توجه تمام نشان داد و مسؤولیت اسلحه جدیدش ـ مسلسل ماکسیم ـ را به او سپرد. از این رو ، رضا خان در میان خانواده فرمانفرما، «رضا ماکسیمی» نیز نام گرفت.
1283 شمسی/ ترقی رضاخان در بریگارد مرکزی قزاق
در سال 1283 شمسی، سرهنگ چرنوزوبوف به جای کاساکوفسکی به فرماندهی قزاق منصوب گردید . رضا خان در دوران فرماندهی چرنوزوبوف به دلیل نوسازی ساختار نیروی قزاق، ترقی و پیشرفت نمود. وقتی سرهنگ چرنوزوبوف تشکیلات جدید قزاقخانه را پیاده کرد، عده زیادتری از ایرانی ها درجه افسری گرفتند که از آن جمله رضا خان بود که از درجه معین نایبی به درجه نایبی ترقی کرد و مامور کار در گرگان شد.
1283 شمسی/ ازدواج رضاخان
رضا خان در سن 27 سالگی با دختری به نام تاجماه ازدواج کرد . همسر رضاخان هنگام زایمان دخترش از دنیا رفت.
1284/ تبعید به فریمان
بعد از فتح تهران توسط مشروطه خواهان و صدور حکم تبعید عین الدوله به فریمان، رضاخان به همراه گروه محافظین ، به فریمان اعزام شد. رضاخان نزد عینالدوله تقرب یافت و به آموختن خواندن و نوشتن پرداخت.
1288 شمسی/ شرکت فعال در سرکوب شورشها و قیامهای محلی
رضاخان در سال ۱۲۸۸ شمسی، همراه با سواران بختیاری و ارامنه برای خواباندن شورشها و قیامهای محلی به زنجان و اردبیل اعزام شد و در جنگ با قوای ارشدالدوله از خود رشادت نشان داد. سپس با درجه یاوری به فرماندهی دسته تیرانداز و در سال ۱۲۹۷ خورشیدی به فرماندهی آتریاد (تیپ) همدان منصوب شد.
1299 شمسی/ مشارکت در سرکوب نهضت جنگل
در سال ۱۲۹۹ خورشیدی برای شرکت در سرکوبی قیام میرزا کوچکخان جنگلی به گیلان اعزام شد. با سرکوب نهضت جنگل رضاخان بیش از پیش مورد توجه مقامات دولتی و برخی قدرتهای خارجی نظیر انگلستان قرار گرفت. ازاین پس ما شاهد ملاقاتهای مکرر ژنرال آیرون ساید نماینده دولت انگلیس در شمال ایران با رضاخان هستیم. آِیرون ساید در تمامی ملاقاتهای خود رضاخان را جهت راه اندازی کودتا آماده
می نماید.
سوم اسفند 1299/ ورود کودتاچیان به تهران
در شب سوم اسفند 1299 کودتاچیان وارد تهران شده و نقاط حساس شهر را به اشغال خود درآوردند. با فتح تهران حکومت به دست کودتاچیان افتاد. فردای همان روز سید ضیاءالدین طیاطبایی به عنوان نخست وزیر رسما زمام امور را در دست گرفت. پست حساس وزارت جنگ با اندکی کشمکش در اختیار رضاخان سردار سپه قرارگرفت و فرمان هشت ماده ای من حکم می کنم را جهت برقرای نظم وامنیت در تهران ابلاغ نمود.
1301 شمسی/ تمرکز وزارت جنگ و امور دفاعی و اقتصادی در دست رضاخان
در دوره چهارم مجلس شورای ملی، رضاخان که در مقام وزارت جنگ قرار داشت، تلاش نمود امور دفاعى و اقتصادى را هم به دست بگیرد. مدرس در دوازدهم مهر 1301، در جلسه 148 دوره چهارم مجلس، نطقى علیه رضاخان ایراد کرد و بر برکناری او تاکید نمود. طرح موهوم جمهورى خواهى نیرنگ دیگر رضاخان بود که مدرس آن را ضد استقلال و هویت ایران و رهاورد تصمیم انگلستان براى تمرکز قدرت در شخص رضاخان خواند و در جهت نابودىاش گام برداشت. سرانجام گروهى از نمایندگان وابسته، با خدعه، مدرس را به بهانه آشتى با رضاخان در منزل قوام السلطنه نگاه داشتند و در غیاب وى، سردار سپه با 92 راى مثبت مجلسیان، قدرت را به دست گرفت.
چهارم آبان ماه 1302شمسی/ خروج احمدشاه قاجار از ایران و ریاست الوزاریی رضاخان
اقدام احمد شاه برای مسافرت به اروپا، زمینه ریاست وزرایی برای رضاخان را آماده کرد. رضاخان سردار سپه، که از این پس هیچ گونه مقام و قدرتی را مانع پیشرفت خود نمیدید، با اتخاذ ترفندهای خاص و با استفاده از موقعیت اجتماعی و سیاسی موجود، تحت حمایت قدرتهای خارجی نظیر انگلیس و یاریگری اطرافیان خود، پله پله نردبان ترقی را پیمود.
نهم آبان ماه ۱۳۰۴ شمسی/ رای مجلس به خلع سلطنت احمدشاه قاجار
نمایندگان مجلس پنجم شورای ملی تحت فشارها و اعمال نفوذ نخست وزیر، رضاخان، در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ شمسی ماده واحدهای را در مجلس مطرح کردند که به موجب آن احمد شاه از سلطنت خلع شد و حکومت موقت «در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی» سپرده شد و تعیین تکلیف حکومت قطعی به مجلس مؤسسان واگذار شد.
۲۱ آذر ۱۳۰۴شمسی/ ادای سوگند رضاخان در مجلس شورای ملی
با فراهم شدن مقدمات تشکیل مجلس موسسان، در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران به «اعلیحضرت رضا پهلوی» واگذار شد. رضاشاه پهلوی در مجلس شورای ملی حاضر شد و با ادای سوگند به قرآن رسماً به عنوان سردودمان پهلوی وظایف سلطنت را به عهده گرفت و به حکمرانی قاجاریه پایان داد و مقام سلطنت را به دست آورد.
۴ اردیبهشت ۱۳۰۵/ تاجگذاری رسمی رضا پهلوی
مراسم تاجگذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد و به صورت رسمی دوران سلطنت 57 ساله پهلویها بر ایران آغاز شد. در این دوران ایان تحولات پر و فراز و نشیبی را پشت سرگذاشت. اخلاق تندروانه و دیکتاتوری، ضدیت و ستیز پهلوی اول با فرهنگ اسلامی و روحانیت ، ترور مدرس ، ضرب و شتم شیخ محمدتقی بافقی در حرم حضرت معصومه (س)، اجباری کردن خدمت سربازی، در اجباری شدن استفاده از کلاه پهلوی و لباس متحدالشکل فرنگی، ماجرای کشف حجاب و تصرف اوقاف و عدلیه از سوی کارگزاران رژیم، همگی تحولاتی بودند که در 16 سال سلطنت رضاخان اتفاق افتاده بودند. استبداد رضاخانی نه تنها مخالفان را به دام زندان و کام مرگ انداخت؛ بلکه به اطرفیان نزدیک خود نیز رحم نکرد؛ کسانی چون داور، تیمورتاش، فروغی و ...
26 شهریور 1320/ ادای سوگند ولیعهد محمدرضا پهلوی
روز 26 شهریور در حالی که تهران در اشغال نظامیان روس و انگلیس قرار داشت، محمدرضا پهلوی جانشین جوان رضا شاه در مجلس سوگند یاد کرد. در اصفهان نیز رضا شاه به اتفاق خانواده به سوی نائین و یزد حرکت کرد. آنها سپس به کرمان و از آنجا به بندر عباس رفتند.
8 مهر 1320/ تبعید دیکتاتور
روز هشتم مهر رضاخان و گروه مسافرانش که 20، نفر از جمله 7 پیشخدمت و آشپز بودند، با کشتی انگلیسی «باندرا»، ایران را به سوی بمبئی ترک کردند. رضاخان بعد از هفت ماه اقامت در جزیره موریس، در نهایت با تلاشهای محمدرضا به شهر ژوهانسبورگ افریقای جنوبی منتقل شد و تا اخر عمر در آنجا اقامت گزید.
4 مرداد 1323 شمسی/ سقوط دیکتاتور
رضاخان پهلوی، ساعت 5 بامداد روز 26 ژوئیه 1944 (4 مرداد 1323) ، بر اثر یک حمله قلبی درگذشت.