10-05-2016، 12:49
زلال وحی
به کوشش: امین عظیمی
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ إِرْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی؛ تو ای روح آرامیافته! به سوی پروردگارت بازگرد. در حالیکه هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم درآی و در بهشتم وارد شو! (فجر: 27 ـ 30)
روایت: ابوبصیر از امام صادق(ع) درباره این آیه روایت میکند که حضرت فرمود: مقصود از نفس مطمئنه حسین بن علی(ع) است.[81] از اینرو مشهور است که سوره فجر را سوره امام حسین(ع) میخوانند.
شرح
سوره فجر سورهای است که در آن به سه دسته از انسانها اشاره شده است. یک دسته مانند فرعون و عاد و ثمود که طغیانگران و خواص اهل باطل هستند. دسته دوم عوام مردم که مشغول دنیا و مال دنیا هستند و فقیر و غنی هر یک توسط دیگری مورد امتحان قرار میگیرند. دسته سوم که همان نفوس مطمئنه و کسانی هستند که در ایمان ثابتقدم و از جمله خواص حقند. بهیقین یکی از بزرگترین نمونههای نفس مطمئنه اهل بیت پیامبر(ص) و بهخصوص امام حسین(ع) است و در صحنه بزرگ کربلا، هم خواص باطل حضور داشتند که با آگاهی کامل وارد این میدان شده بودند و هم خواص حق که امام حسین و یاران ایشان بودند و هم عوام مردم که بیشتر آنها دنبال دنیا و هواهای نفسانی خود بودند و پیرو خواص باطل شدند و تعداد کمی از آنها در روز عاشورا و پس از سخنان امام حسین(ع) و دیدن صحنههای ظالمانه علیه آل رسول(ص) به جبهه حسینیان پیوستند. همه آنها و در رأسشان امام حسین(ع) نفسی مطمئنه بود که لحظه لحظه زندگیاش و مرگش آرامش و اطمینان بود و هیچ ترس و غمی نداشتند و به رستگاری ابدی رسیدند و وارد بهشت خدا شدند.
پیامها
1. راهی که تمامی انسانها در پیش دارند، خداست، اما نفس مطمئنه به سوی خدا بازمیگردد، در حالیکه او از خدا راضی است و خدا از او.
یک جرعه آفتاب
احادیثی از امام حسین(ع)
به کوشش: فاطمه کمالیمهد
1. مدارا کلید مشکلات
«مَن أحجَمَ عَنِالسَّوأی وعَیَیَت بِهِ الحَِیلُ کانَ الرِّفقُ مِفتاحَهُ؛ هر که از تدبیر بازماند و از چارهها ناتوان گردد، مدارا کلید (گرهگشای مشکلات) اوست».[82]
2. آثار صله رحم
«مَن سَرَّهُ أَن ینسَأَ فی اَجَلِهِ و نُرادُ فی رِزقِهِ فَلیَصِل رَحِمَهُ؛ هر که دوست دارد اجل او تأخیر افتد (و عمری دراز یابد) و روزی اش فزونی گیرد، باید صله ارحام انجام دهد». [83]
3. شکر
«شُکرُکَ لنِعمَةٍ سالِفَهٍ یقتَضی نعمةً آنِفَةًً؛ شکرگزاری تو برای نعمت پیشین، نعمت تازه را سبب می شود». [84]
4. یاری در جوانمردی
«مَن قَبِلَ عطاءَکَ، فَقَد اَعانَکَ عَلی الکَرَمِ؛ آن کس که بخشش تو را پذیرد، تو را در جوانمردی کمک کرده است».[85]
5. پاداش سلام
«للسَّلامِ سَبعُونَ حَسَنةً، تِسعٌ و سِتُّونَ لِلمُبتَدی و واحدهٌ لِلرّادٍ؛ سلام هفتاد حسنه دارد، شصت و نه حسنه آن، از آنِ سلامکننده و یکی از آنِ جوابگو است». [86]
6. بهره زندگی
6. خمسٌ مَن لَمتَکُن فیه لمیکُن فیه کثیرُ مستمعٍ: اَلعَقلُ، والدّینُ والأدَبُ والحَیاءُ و حُسنُالخُلق؛ هر کس این پنج چیز را نداشته باشد (از زندگی خود) بهره چندانی نمیبرد: عقل، دین، ادب، شرم و خوشخلقی».[87]
"
رسول خدا (ص)، حسن و حسین(علیهما السلام) را میبوسید و میفرمود:
«کسی که حسن و حسین(علیهما السلام) و ذرّیه این دو را دوست بدارد و ایشان را خالصانه بخواهد، آتش دوزخ هرگز صورتش را نسوزاند، اگرچه گناهانش آنها به مقدار ریگهای بیابان باشد، مگر آنکه گناهانش او را از ایمان خارج کرده باشد».[88]
حضرت محمد مصطفی(ص) میفرمود:
«کسی که مرا دوست دارد، باید این دو کودک (امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)، را هم دوست بدارد؛ چه آنکه خداوند مرا به دوست داشتن این دو امر فرموده است». [89]
پیامبر اکرم، (ص):
«کسی که میخواهد به ریسمان محکم خدا که حضرتش در قرآن از آن یاد کرده، چنگ بزند، باید علیبن بیطالب و حسن و حسین(علیهما السلام) را دوست بدارد؛ چه آنکه خداوند، از فوق عرش، آنها را دوست دارد».[90]
اشاره
پلک اول
فاطمه کمالیمهد
سید جوانان اهل بهشت، ریحانه باغ رسالت، یکی از دو گوشواره عرش خدا، خاص آلعبا، سرور آزادگان جهان، حضرت امام حسین(ع)، در سوم شعبان سال چهارم هجری، در مدینةالنبی، چشم به جهان گشود. کنیه حضرت، ابوعبدالله و القاب شریف حضرت، «سید شباب اهلالجنه»، «سبطالنبی» و «سیدالشهدا» است. نام حسین(ع) که یادآور قیام سرخ اوست، همیشه زینتبخش تاریخ است، قیامی که آموزشگاه ایثار و فداکاری است. پیامبر گرامی اسلام درباره ایشان، کلام دل نشین و گیرایی دارد، ایشان فرمودند: «حسین را در دلهای مؤمنان، محبتی ژرف و پنهان است. او دری از درهای بهشت است. سوگند به آن که جانم به دست اوست، حسین در آسمانها، بیش از روی زمین به عظمت یاد میشود و او زیور آسمان و زمین است».[91]
حسین(ع) در تلألؤ سوره فجر
«والفجر ولیالٍ عشر والشَّفعِ والوَترِ واللیلِ اذا یسر؛ سوگند به بامداد و شبهای دهگانه و به جفت و تک و به شب هنگامی که برود».
حسین(ع)، فجر است به نور هدایتش، و شبهای مصیبتش، لیالی عشر. با برادرش شفع است و وقتی تنها گردید، وتر. ولکن وتر موتور. و نفس مطمئنه، روح آن جناب است.
گفتار مجری
تواضع
امام حسین(ع)، بر جمعی از مساکین که عبایی روی زمین گسترده بودند و نان خشکی را با هم میخوردند، گذر کرد. آنها حضرت را به خوردن نان خشک دعوت کردند. امام حسین(ع) از اسب پیاده شد و فرمود: «اِنَّه لایُحِبُّ المستکبرین؛ خدا متکبران را دوست ندارد». (نحل: 23)
نزد فقرا نشست و با آنها نان خورد. سپس فرمود: من دعوت شما را پذیرفتم، شما هم دعوت مرا اجابت کنید و به منزل من بیایید. آنها پذیرفتند.حضرت از آنها پذیرایی کرد، به هر یک از آنها لباسی پوشانید و آنها را مورد تفقد قرار داد و فرمود: اینها از من سخیتر هستند؛ زیرا آنچه را در توان داشتند در طبق اخلاص نهادند، ولی من بخشی از موجودی خود را به آنها تقدیم کردم».[92]
برآوردن نیاز
امام حسین(ع) در مجلس معاویه بود. یک نفر اعرابی در محضر آن حضرت از معاویه درخواست حاجت کرد. معاویه سرگرم صحبت با امام حسین(ع) بود و به او اعتنایی نکرد. اعرابی گفت: «ای فرزند پیامبر (ص) تو را قسم میدهم درباره حاجت من با معاویه صحبت کنی. امام چنین کرد.» معاویه حاجتش را برآورد. اعرابی گفت: «نزد عَبشَمی (مخفف عبدالشمس: پدر امیه و نیای بزرگ معاویه) آمدم چیزی به من نداد، تا پسر پیغمبر(ص) او را وادار کرد. او پسر مصطفی(ص) است. دارای جود و کرم، و خود از بطن بتول پاک است و حقا که برای هاشم فضیلتی است بر ما، آن چنانکه فصل بهار بر سایر فصول فضیلت دارد».
معاویه گفت: «ای اعرابی! من به تو بخشش کردم تو او را مدح میکنی؟» اعرابی گفت: «ای معاویه! از حق او به من دادی و به گفته او حاجتم را روا ساختی».[93]
نیایش امام حسین(ع)، در قنوت.
بارالها! آغاز همه از توست و مشیت (نافذه در همه قلمرو آفرینش) از آن تو. و همه جنبشها و توانمندیها برای توست و تویی آن ذات کامل یگانهای که هیچ معبود به حقی جز تو نیست.
دلهای اولیایت را اقامتگاه مشیت خود و کمینگاه اراده خویش ساختهای و اندیشههای آنان را پایگاههای اوامر و نواهی خود، قرار دادهای. پس هرگاه خواستههای خود را بخواهی (اجرا کنی)، از باطن آنان آن نهفتهها (بصیرت و همت) را که پوشیده داشتهای به جنبش آوری و از اراده خود آنچه را که در پیمانهای (فطری) به آنان آموختهای بر زبانشان، آشکار نمایی و من به سبب تعلیم تو میدانم آن (اسراری را) که در برابر ارائه آن به من و پناهنده ساختن من به آن، تنها تو (پسندیده و) مورد سپاسم هستی.
"
بارالها! با این همه باز به تو پناه میبرم و دست به دامن حول و قوه تو میشوم. به آن داوری که در علم خود آن را به سوی من راندهای خشنودم. به همانگونه که مرا به جریان انداختهای در جریانم. آنچه را تو از من منظور داشتهای قصد میکنم. در آنچه تو را از من خشنود سازد، بخل نمیورزم؛ زیرا آن را تو خوشایندم ساختهای. و تلاش خود را از آنچه مرا به آن فراخواندهای دریغ نمیدارم.
به آن اهداف بلندی که به من شناساندهای شتاب میگیرم... مرا از حوزه عنایت خود بیرون میفکن و از هول (و توان بخشی) خود، پس مینداز و از آن مقصدی که با آن به خواسته تو میرسم خارج مساز و راه کمال را بصیرت قرار ده...
"
خدایا! اولیای خود را به سبب من، در فتنه (و سختی) میفکن و به رحمت خود، آنان را در سایه نعمت (معرفت و عبودیت) خود شیدای رحمت خاص خویش ساز. شیدای گزیده و شیدای رهیده که طریق مرا پیمایند و راه راست مرا پی گیرند و مرا به شایستگان از اجداد و خویشان خود ملحق ساز.[94]
چراغ راه
«در قضایای امامت، مطلبی وجود دارد که نکتهای معرفتی است. شما شنیدهاید که در همه جا در روایات، وقتی در باب زیارت، صحبت میشود، میگویند «عارفاً بِحَقِّه» این عارفاً بِحَقِّه معنای وسیعی دارد که من در سه جمله آن را میگویم:
عارفاً بِحَقِّه یعنی آدمی بداند که امام معصوم به وسیله پیامبر، برگزیده خداست.
عارفاً بِحَقِّه تمام مسائل اسلام که وحی الهی است در نزد امام است.
ولی امام حسین(ع) علاوه بر همه اینها، چون قضیه کربلا و عاشورایش بسیار مهم است، این عارفاً بِحَقِّه باید در قضیه عاشورا شناخته شود».[95]
«اسلام را تا حالایی که شما میبینید، سیدالشهدا(ع) نگه داشته است».[96]
«هر کس زنده بودن را فقط در یک لش (پیکر) متحرک نمیبیند، زنده بودن و شاهد بودن حسین(ع) را با همه وجودش میبیند، حس میکند و مرگ کسانی را که به ذلّتها تن دادهاند تا زنده بمانند، میبیند».[97]
«من زندگی امام حسین(ع) آن شهید اسلام را به دقت خوانده و توجه کافی به صفحات تاریخ کربلا نمودهام و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد کشوری پیروز گردد بایستی از امام حسین(ع) سرمشق بگیرد و از او پیروی کند». [98]
«اگر نبود خون حسین، خورشید سرد میشد و دیگر در آفاق جاودانه شب، نشانی از نور باقی نمی ماند... حسین، چشمه خورشید است».[99]
"
«ابراهیم(ع)، خود را در اسماعیل یافته بود و محمد(ص) در حسین(ع)».[100]
زلال قلم
با پرنده بالانشین روحت
رزیتا نعمتی
یا حسین! جویباران، قسمتی از کوه بودهاند که خبر آمدنت را شنیدهاند و سراسیمه راه افتاده اند تا به دریای تو برسند. حرام است آتش بر دو چشمی که محبت تو را با اشک بر دامان نیازش جاری می کند. وقتی کودکیات بر شانههای پیمبر گذشت، دانستم که عقابِ بالانشینِ روحت از کودکی، طعم اوج را چشیده است. چه مردانه برای اقامه غرور، بر گلدستههای ایستادگی، قد برافراشتی، ای از تبار مقدسترین واژهها، یا حسین!
امروز، با حسن تدریس دروس نور میکند؛ آنگاه که نکتهسنجی چشمانش، وضوی مرد همسایه را نکتهگیری میکند.
ادب، زیبنده خندههای بارانی نوجوانی اوست و فردا، هفتاد و دو نکته را به اهل زمانه تذکر میدهد؛ که قلم سرخ شهامتش را از علی به میراث برده است. او کسی است که فرشتگان در رکاب او ایستادهاند تاخاک قدومش را مُهر سجود کنند و غبار عبورش را شفای اهل آسمان.
بوسه بر قنداقه عشق
ای هوای عشق، ای حسین! از بلندترین قلّههای شعبان میوزی و در دشت محرم، به خیمه لحظه هایمان وارد می شوی تا دانه دانه با اشک شوق، در جهانی به وسعت کربلا، شقایق سرخ تو را برویانیم.
ای هوای عشق! هزار بوسه باد بر قنداقهای که حنجرهات را پروراند تا هنگام پرواز، زیباترین غزل را بسرایی. میلاد تو، آغاز پرنده شدن دلهای هوایی ماست در آسمان تو، یا حسین!
در مدار یاد حسین
هر شب، دلهایمان در حوالی تو اردو میزند. دیگر تفریح تسبیحمان گردش به دورِ مدار یاد توست. نامت مدام در سینه ما تاب میخورد و از شوق، «حسین حسین» میکند. در بازار آشفته جهان، تنها سکه عشق توست که پس از این همه خطا، به خلایق جرئت مردن میدهد، که امید شفاعت تو برای دستان بیچیزمان کم سرمایهای نیست؛ یا اباعبدالله.
شعر
ابر عنایت
رزیتا نعمتی
آمدم از تو کمی بهار بگیرم
عشق تو را در دلم به کار بگیرم
فکر سفر میکند لباس امیدم
تا بروم کربلا غبار بگیرم
همرهیام کن که تاکنون نرسیدم
حاجت از آن ماه بیمزار بگیرم
مِهر علی را شنیدم آمدهام تا
از پسرش خندهای انار بگیرم
ابر عنایت! چه میشود که به زیر
سایه چتر شما قرار بگیرم؟
ای که نشستی به شانههای محمّد
گوشه چشمی کن اعتبار بگیرم
یاد تو
رزیتا نعمتی
به سرم یاد تو افتاد و دلم ریخت به هم
همه، تکرار تو کردم، همهام ریخت به هم
من و یاد تو به همصحبتی هم مشغول
خانه را همهمه صحبت هم ریخت به هم
به عطشناکترین حالت صحبت با تو
آن قَدَر گفتم و گفتم که حَرَم ریخت به هم
تو که هستی که به هر شکل تجسّم کردم
دست بردم که به اندیشه رِسَم؛ ریخت به هم
ز غمت هر چه نوشتیم مرکّب پس داد
جوهر و آه من و اشک قلم ریخت به هم
چو ردیفی تو که در مصرع پایان غزل
آمدی، شعر من و شاعریام ریخت به هم
کوتاه و گویا (1)
برای زیرنویس شدن
رزیتا نعمتی
میلاد خط سرخ عشق، سومین پرچمدار قله امامت و دیانت، آقا اباعبداللهالحسین مبارک باد!
"
حسین جان! ای ابر شعلهورِ هستی، میلادت بارش رحمتی است بر کویر خشکیده دلهای ما.
"
یا اباعبدالله الحسین، میلاد تو، آفرینشِ عزیزترین عنصر خلقت است که از روز ازل بوده و تا روز ابد هست.
"
حسین(ع)؛ تکیهگاه اعتماد و دست گرهگشای خداوند است و تنها آنان که به درهای بسته رسیدهاند، عظمت توسل به او را درمییابند.
"
حسین(ع)، یعنی تشنهترین دریایی که ارادت دلهای زخمی را به ساحل عافیت میرساند.
"
شکفتن جوانه حسین(ع) در بوستان ایمان مبارک باد!
"
یا حسین! عاشقانت میدانند که تنها با شور حسینی است که میتوان شیرینی ایمان را چشید.
"
یا حسین! میآیی و در دیدار آفتابی تو، خلایق قد میکشند؛ اما بلندی مقام تو فراتر از پندار ماست.
"
میلاد تو، آغاز صبحی است که در آن، آفتاب به اشتیاق تماشایت پلک میگشاید تا اولین زائر هر روز تو باشد.
حسین(ع)؛ روح شعلهوری است که مفهومش بر کاغذ نمیآید. تنها باید «آیینه» شوی تا او را به تصویر کشی.
میلاد حسین(ع)، آهنگ بلوغ ملکوت است برای آوازهای جشن اهل آسمان.
امام حسین(ع) میفرمایند: «شکرگزاری تو بر نعمت پیشین، نعمت تازه را سبب میشود».[101]
امام حسین(ع) میفرماید: «کاری مکن که از آن پوزش بخواهی، زیرا مؤمن نه بد میکند و نه عذری میطلبد و منافق هر روز بد میکند و عذر میخواهد».[102]
امام حسین(ع) میفرمایند: «کسی که از راه نافرمانی خدا درصدد چیزی برآید، آنچه را امید دارد زودتر از دست میدهد و آنچه را بیم دارد زودتر سر میرسد».[103]
کوتاه و گویا(2)
مناجات (سیدمهدی شجاعی)
به کوشش: فاطمه کمالیمهد
ای خدای حسین! ائمه معصوم، ابواب رحمتند و کشتی نجات. ما را از بازترین باب و سریعترین کشتی نجات، محروم مساز.
"
ای خدای اباعبدالله! «یالیتنا کُنّا مَعَک» ما را آکنده از صداقت و اخلاص کن. "
"
ای خدای حسین! آستان حسین تو، بر پابرهنگان و گمنامان و از قلمافتادگان و مُهر باطل خوردگان، گشادهتر است. ما را از این آستان کرامت محروم مکن.
"
ای خدای کربلا! ما را روز به روز با این حقیقت کربلایی که «مقرّبانت را جام بلا بیشتر میدهی» آشناتر کن.
آوردهاند که...
در آغوش پیامبر
روزی شخص عربی، بچهآهویی برای پیامبر آورد و عرض کرد: این را صید کردم و برای فرزندان شما، حسن و حسین(ع) هدیه آوردم. حضرت قبول کرد و برایش دعای خیر نمود.
حضرت بچه آهو را به امام حسن(ع) که در کنار ایشان بود عطا کرد.
چند ساعت بعد، امام حسین(ع) آمد. دید برادرش بچه آهویی دارد و با او بازی میکند. عرض کرد: پدربزرگ! به برادرم بچه آهو دادی و به من ندادی!
پیامبر، او را تسلّی میداد، تا اینکه نزدیک بود، امام حسین(ع)، به گریه بیفتد. ناگاه صدایی از در مسجد آمد.
مردم دیدند آهویی با بچهاش داخل مسجد شد و دنبال آنها گرگی است که آنها را به سوی حضرت میراند، تا اینکه آهو و بچهاش را به خدمت حضرت رسانید.
آهو به سخن آمد و گفت: یا رسولالله! دو بچه داشتم؛ یکی را این صیاد، صید کرد و به شما هدیه داد. این یکی در نزد من بود و به آن دلخوش بودم و الان شیرش میدادم. ناگاه شنیدم گویندهای میگفت: «ای آهو! با سرعت برخیز و بچه خود را فوری به پیامبر خدا برسان. هماکنون فرزندش حسین(ع) در برابر او ایستاده و میخواهد گریه کند. همه فرشتگان سر از عبادتگاهشان برداشته و نظارهگر این منظرهاند. اگر حسین(ع) گریه کند همه فرشتگان مقرب به جهت گریه او، گریه خواهند کرد.
بشتاب قبل از آنکه اشک بر صورت حسین(ع) جاری شود. با سرعت خود را به او برسان. والا این گرگ را بر تو مسلط خواهم کرد تا تو را با بچهات بخورد».
از راه بسیار دور، بچهام را خدمت شما آوردم. خدا را شکر قبل از جاری شدن اشک بر صورت حسین(ع) به محضر شما آمدم. صدای تکبیر و تهلیل از اصحاب بلند شد. و آن حضرت برای آهو دعای خیر و برکت کرد و امام حسین(ع) بچه آهو را گرفت و به نزد مادرش حضرت زهرا(س) برد و همه مسرور شدند. [104]
کتابستان
1. شوشتری، شیخ جعفر، الخصائص الحسینیه (اشک روان بر امیر کاروان)، ترجمه: سید محمدحسین شهرستانی، قم، دارالکتاب، 1374.
2. ابن قولویه، ابیالقاسم جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ترجمه: آیتالله سید محمدجواد ذهنی تهرانی، تهران، گنجینه ذهنی، 1381.
3. یزدی، عباس اسماعیل، سحاب رحمت، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1377.
4. قمی، حاج شیخ عباس، در کربلا چه گذشت؟ (ترجمه نفسالمهموم)، ترجمه: آیتالله شیخ محمدباقر کمرهای، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1372.
5. بحرانی، هاشم بن سلیمان، مدینةالمعاجز،ضائل و کرامات امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)، ترجمه: سید غریب عساکره مجد آبادانی، قم، ارمغان یوسف، 1386.
6. سپهر، محمدتقی، ناسخالتواریخ، امام حسین(ع)، قم، ناصر، 1383.
7. متوسل، احمد، معجزات امام حسین(ع) از ولادت مبارک تا شهادت مظلومانه، قم، وثوق، 1384.
8. کرمانی، حاج شیخ عباس شیخالرئیس، شاهکار آفرینش، قم، عصر ظهور، 1383.
9. ترجمه موسوعه حکمات امام حسین(ع)، فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ترجمه:علی مؤیدی، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم(ع)، تهران، امیرکبیر، شرکت چاپ و نشر بینالملل، 1381،
10. گرمرودی تبریزی، محمدرفیع، ذریعهالنجاة التاریخ الکامل لواقعة کربلا، بازنویسی: محمدحسین رحیمیان، قم، حاذق، 1380.
11. اکبرزاده، محمود، حسین، پیشوای انسانها، بینا، مشهد، 1343 هـ . ش.
12. حسین شیرازی، ام محمد، عین کلمات الحسین، مؤسسه امام رضا(ع)، قم، 1412هـ . ق.
پی نوشت:
[80] . میثم معاصر، صص67 و68.
[81] . تفسیر نورالثقلین، ج5، ص577.
[82]. فرهنگ جامع سخنان امام حسین، تهران، امیرکبیر، 1382، ص836، ح874 .
[83]. همان، ح876.
[84]. همان، ص834، ح870.
[85]. همان، ص826، ح861.
[86]. همان، ص813، ح842.
[87]. همان، ص804، ح825.
[88]. ابیالقاسم جعفر بن محمد قولویه، کاملالزیارات، باب 14، ح4.
[89]. همان، باب14، ح5
[90]. همان، باب14، ح6.
[91] . برگرفته از: علی حائری و همکاران، روزشمار قمری، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1381، چ 1، ص213.
[92]. حاج شیخ عباس شیخالرئیس، شاهکار آفرینش، قم، عصر ظهور، 1383، به نقل از: مقتل خوارزمی، ج1، ص 155.
[93]. بحارالانوار، ج24، ص210.
[94]. فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ترجمه: علی مؤیدی، ص851، ح908
[95]. مقام معظم رهبری.
[96]. امام خمینی(ره).
[97]. دکتر علی شریعتی.
[98]. مهاتما گاندی.
[99]. شهید سید مرتضی آوینی.
[100]. شهید آوینی.
[101]. فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص834، جمله 870، ح53.
[102]. همان، ص838، جمله 884، ح67.
[103]. همان، ص839، جمله 888، ح71.
[104]. احمد متوسل، معجزات امام حسین(ع)، قم، وثوق، ص84.
علی سعادت شایسته
پاسدار در لغت به معنی نگهبان و مراقب است. پاسداران کسانیاند که در حساسترین لحظههای تاریخ، از میان خلق برمیخیزند و همچون دژی مستحکم، مردانه و شجاعانه در جهت رسیدن به حق و حقیقت و حفظ آن، گام برمیدارند.
در تاریخ تمدن بشری کم بودهاند کسانی که برای برافراشته داشتن چراغ حق و ترویج اخلاق کریمه، همه هستی و آمال خود را بر سر هدف خویش بگذارند.
کمر بستن برای احیای حقیقت خواهی، همتی جانانه میطلبد و تنها از مردانی چون حسین(ع) برمی آید که آزادگی و شور حقیقتجوییاش، چنان حماسهای آفرید که تا همیشه نامش جاودان و موجب احترام انسانهای حقطلب خواهد بود.
امام حسین(ع) هنگامی که تحریفگران حقیقت، از سنت و سیره پیامبر اکرم(ص) و آنچه خداوند در شریعت اسلامی و از زبان قرآن بنا نهاده بود، تصویری مغایر با واقعیت ارائه کردند، بر خود فرض دید تا برای احیای آن سنت فراموش شده و نهادینه کردنش در میان امت اسلام، قیام تاریخی و حماسیاش را آغاز کند و بدین ترتیب، از دین جد خود پاسداری کند.
میتوان نمونههایی از رادمردی پاسداران را در تاریخ انقلاب اسلامی ایران یافت؛ پاسدارانی که در دفاع از کیان و کشور خود فداکاری کردند و با روحیه شهادتطلبی، انسجام درونی و خلاقیت نظامی، در صحنههای مختلف به نبرد پرداختند و با الهام از حضرت سالار شهیدان، اباعبدالله الحسین(ع)، با بذل خون و جان خویش و جانبازیها و ایثارگریها، نگذاشتند دست سربازان شیطان، به ذرهای از خاک میهن اسلامی برسد. روز پاسدار را به همه ارجمندان پاسدار، شادباش میگوییم!
چراغ راه
اولین پیام امام خمینی(ره) به مناسبت روز پاسدار
حضرت امام خمینی(ره) در سوم شعبان سال 1399 هـ . ق برابر با هفتم تیرماه 1358 هـ . ش پیامی به مناسبت ولادت امام حسین(ع) فرستادند و در این پیام سوم شعبان را روز پاسدار نامیدند.
بسمالله الرحمن الرحیم
«روز مبارک سوم شعبانالمعظم را که روز طلیعه پاسدار و پاسداری از مکتب مترقی اسلام است، به عموم هممیهنان و به خصوص پاسداران انقلاب اسلامی تبریک عرض میکنم و به حق باید این روز معظم را روز پاسدار بنامیم. روز ولادت باسعادت بزرگ پاسدار قرآن کریم و اسلام عزیز است، پاسداری که هر چه داشت در راه هدف اهدا کرد و اسلام عزیز را از پرتگاه انحراف رژیم طاغوت بنیامیه نجات داد... اگر فداکاری پاسداران عظیمالشأن اسلام و شهادت جوانمردانه پاسداران و اصحاب فداکار او نبود اسلام در خفقان رژیم بنیامیه و رژیم ظالمانه آن وارونه میشد و زحمات نبی اکرم(ص) و اصحاب فداکارش به هدر میرفت».
زلال قلم
سبزپوشانِ بهارِ ایمان
رزیتا نعمتی
پاسدار، حسینواره زمانه است و شرح دوباره پروانه؛ پروانه بیادعایی که با طواف گرد شمع آزادگی، حریم و حرمت وطن را پاس میدارد. شما، هم شاگردیهای مکتب علیاکبر و قاسمید که در کتاب پارسی وطن، همخانواده با لغات جانبازی و شهادتید. درخت وجودتان هماره سرفراز باد، ای سبزپوشان بهار ایمان!
"
روزتان، یادآور پرچم فتحیست که با پیراهن خونین حسین در کربلا برافراشته شد و امروز به شما رسید تا همیشه اولین داوطلب برای فرشته شدن و پریدن باشید. پاسدار، یعنی آن که در ناگهانی از حادثه، همواره لبیکگوی فرمان «حی علی خیرالعمل» است؛ زیرا در مسیر عشق، تنها عمل است که ایمان را گواهی میدهد.
"
گفتن از شما، گفتن از عروج و خدا و پرواز است؛ آن هنگام که در آغوش خطر، برای خفتن چشم های امن دیگران، تن به آتش میدهید.
پاسداران، مظهر آزادگی
ای پاسداران حریم عشق! مگر میتوان بی نام و یاد شما در فرهنگ لغات این سرزمین، به مفهوم آزادی و رهایی رسید؟!
آتشفشان غیرتتان، چراغ و روشنایی مرزهایی است که جز گامهای آشنایتان، بیگانه ای را به خود نخواهد دیدکه نقطه اشتراک شما با حسین، آزادگی است.
"
شهادت، معبری است که از مسیر تو آغاز میشود، با تو همراه است و به تو میرسد. بیهوده نیست نقش پلنگ لباس تو، آن هنگام که روحی رشید را چون تو دربرمیگیرد؛ زیرا رشادت، برازنده شهادت است و رساندن پرچم قیام حسین به انقلاب مهدی(عج)، رسالتی است که شایستگی شما بر دوشتان نهاده است. طلوع سپیده نامتان در موسم میلاد فرزند علی(ع) چه زیباست!
"
مبارک باد روز پاسدار؛ روز آنان که با پروانه حضورشان به دور شمع وطن، غیرتی حسینی را از کربلا تا قلّههای دماوند به دوش میکشند.
شعر
پشت این خاک به لبخند شماها گرم است
علی سعادت شایسته
چفیه محکم کن و بردار برادرها را
بتکان بار دگر شانه سنگرها را
باغ این بار در آشوب دگر افتاده است
باغبان، امر بده خیل صنوبرها را!
بیستون چشم به دستان تو دارد این بار
تیشه بردار و بزن ریشه خیبرها را
شب رسیده است که در خاطرهها تازه کند
رقص یکباره مینها و منورها را
آسمان بار دگر بوی پریدن دارد
خبر تازه ببر خیل کبوترها را
دُوْر گردید و یک بار دگر نوبت شعر
مژده مِیْ بده این دست بهساغرها را
نوبت تنگه رسیده است که دربرگیرد
قامت غرق بهخون گشته پرپرها را
پشت این خاک به لبخند شماها گرم است
تازه کن قصه لبخند دلاورها را
نوبت توست برادر که در این آخر کار
بسپاری به دل خاک، برادرها را
چفیه محکم کن تا باد بداند که هنوز
نتوان برد از این باغچه باورها را
کوتاه و گویا
رزیتا نعمتی
روز پاسدار، یادآور عزم غرورآفرین فهمیدههای مکتب واندیشه حسین(ع) است.
"
گرامی باد روز پاسدار، باطن پاک چشمهسار و تمثیل کرامت بهار!
سلام بر شما ای عباسهای حادثه که در جادههای سرخ ایثار و در مسیر ولایت، پاسدار ارزشهای انقلابید!
گرامی باد روز پاسدار بر آنان که از جنس شهیدان و همپیمان با حسین(ع) و از نسل فصل سرخ استقامتند!
"
گرامی باد روز پاسدار، این سروهای سرافراز وادی عشق، این آیههای پرشکوه رزم و ایثار!
پاسدار، دستِ همیشه همراهِ انقلاب است که توانِ رزمی او، برگرفته از نیروهای درونی انسان است.
گرامی باد روز پاسدار، بر سربازان اسلام که با پرچمداری آرمانهای اباعبدالله(ع) تفسیرگر راه حسینند.
روز پاسدار، این یادگاران سالهای آتش و عشق و ایمان گرامی باد!
"
پاسدار، یعنی روییدن و بالیدن و مردانه مردن در مکتب حسین(ع).
"
پاسداران، مضمون سبز شهامت در جاده سرخ شهادتند که تنها با واژه حسین(ع) معنا میشوند.
"
ای پاسداران! از نفس سبز شماست که مرزهای وطن، خط اَمنِ زیستن را به دور نقشه سرخ ایمان ترسیم میکند.
"
روز میلاد حسین(ع)، مجالی است برای پاسداری نام پاسدار، این دلیرمردان روزگار و اسوههای ایثار.
سلام بر شما، مالکاشترها و ابوذرهای زمان که مصداق حرّیت اباعبداللهاید!
"
پاسدار، اصیلترین درخت انقلاب است که ریشه در فلسفه قیام حسین(ع) دارد.