24-11-2015، 22:15
شعرِ آشور تابع فُرم درونی است که با توجه به ظرفیتهای زبانی، ترکیب سازیهایی متناسب با فضای شعر، ساخته و در نهایت ساختاری نظاممند و اُرگانیک ایجاد شده است. یکی از کارهایی که شاعر به خوبی از عهده آن برآمده، اجراهای متناسب با فضا و مضمون شعر است.
«نُتها به ریل»
«نُتها به ریل» پنجمین مجموعه شعر محمد آشور است که تابستان سال پیش توسط انتشارات داستانسرا منتشر شده است. آشور علاوه بر شاعر بودن، روزنامهنگار و منتقد ادبی نیز هست. شعرِ محمدآشور حساب و کتاب دارد و مسیر تعالیاش از همان مجموعههای قبلی او قابل ردیابی است تا میرسیم به مجموعه اخیر که سرشار از شاعرانگیهاست.
«هیس!/ میخواهم به این فکر کنم که «چه؟» زیباست/یکی صدای تو.../ساکت!.../یکی صدای تو زیباست/ و چشمهایت وقتی گوش میکنی/ ص27».
شعرِ آشور تابع فُرم درونی است که با توجه به ظرفیتهای زبانی، ترکیب سازیهایی متناسب با فضای شعر، ساخته و در نهایت ساختاری نظاممند و اُرگانیک ایجاد شده است. یکی از کارهایی که شاعر به خوبی از عهده آن برآمده، اجراهای متناسب با فضا و مضمون شعر است. همنشینی واژهها، هارمونی کلمات و توجه هوشمندانه شاعر به عناصر و متغیرها در جهت فهم متن، باعث شده شعرهایی با اُرگانیسم زنده و پویا ارائه شوند. ارزشهای زیباشناختی شعر مبتنی بر روابط دال و مدلولی است که در آن معنا و متن به موازات هم حرکت میکنند و هیچ کدام بر دیگری اولویت ندارد و در یک کلام ساختار کلی که برایندی است از متن و مضمون.
«یکی از خوابهایی که میبینمت در آن/ ـ دیدم که لحظه باران بود/ وقتی از پیاله دستهایت آب نوشیدم/ ص27».
اگر بپذیریم زبان، فهم ما را از واقعیت میسازد، باید به فرآیند ذهنی مولف نیز توجه داشته باشیم که اشتراکات تجربی خود را در اختیار مخاطب قرار میدهد. اگر این فرایند ذهنی به خوبی انتقال یابد پُل ارتباطی بین متن و مخاطب خیلی محکم و ساختمند است و این پُل تا سالها بعد از انتشار اثر هم حفظ خواهد شد. شعرهای محمد آشور از این پتانسیلِ ارتباط محکم با مخاطب برخوردارند. پیوندهایی قوی در یک نظام دلالتی قدرتمند که به شکل فزایندهای موازنههای معنایی را بالا میبرند. البته فرآیند انتقال معنا نیز در اینجا به فراخور موقعیت جدید تغییر کرده است.
«این که تو را دوست داشته باشم و این که تو من را/ جدای از این که هر کدام چه قدر وُ چرا/ خودش برای خودش عالمیست!/ این که قدّ دوست داشتن خود را با تو اندازه بگیرم... که میگیرم!/ آن که هر روز روزهای با تو را برگردم به پشت سر نگاه کنم.../ [ که میکنم!/ ص 41».
به قول شکسپیر: مجنون، عاشق و شاعر، همگی به تخیل بسیار نزدیکاند. شگردهای روایی به کار گرفته شده در شعرهای آشور، متن را به ساحت تازهای هدایت میکند، احساسات شاعر در شعرهایش به خوبی اجرا میشوند و از مکانیسم روایی متعارفی برخوردارند. شعر امروز اگر هم به دنبال اثبات چیزی باشد آنقدر درگیر کلان روایتهاست که همچنان مجهولات بشری را بیجواب گذاشته و تکرار مکرّرات میکند. آشور در این شعر با مخاطب قرار دادن «تو» مخاطب را وارد شعر میکند. البته این «تو» ذهنی است و شکل کلیشهای به شکل شعرهای دهه هشتاد به خود نمیگیرد. شاعر خود را به ساحت آنسوی کلمه پرتاب میکند و رُک و راست میرود سر اصل مطلب.
«و این که... و آن که... خودش برای خودش عالمیست! / اما خودش برای خودش نیست!... خودش چیست؟!/ خودش کمی ابر است/ نه برای باریدن... که در درون خودش مِه شود/ خودش کمی دریاست/ ص 41».تصاویر عینی و شاخص مربوط به «ابر»، «باریدن» و «دریا» که مفاهیم جزئیاند و با ساختاری هدفمند به کل میرسند.
«نُتها به ریل» مجموعهای است که شاعرش در آن با قرائتی صریح و آگاه از موقعیتی که در آن مینویسد، با تقابلسازی و اجازه ورود شعر به ساحت تازه، گسترش دایره واژگانی و کشفهای شهودی، ایجاد تنوع در فضاهای شعری و جلوگیری از ایجاد یک انتزاع مجسم، چشماندازی روشن در بیشتر شعرهای این کتاب ایجاد کرده است.
زبانِ شعرهای این مجموعه آهنگین و موسیقیایی است که همین باعث شده جنبه تغزلی بودن رویکرد آثار مشهودتر باشد. «اینکه میگویم گاه شعر تغزلی در زبان شکل میگیرد بیانگر این است که تصاویر کمتر نمودِ بیرونی دارند. تکرارِ «خودش» در سطرهای بالا تنها حکم احضارِ ریتم موسیقیایی در متن ندارند، بلکه دلالتها و آواها به نفع متن به کار گرفته شده و بر مهابتِ ایماژها میافزایند.
طی سالهای اخیر مجموعه شعرهایی منتشر شدهاند که در آنها به نسخهبرداری از یک نظام مشخص زبانی برای القای پیامی یکسان به انبوه خوانندگان پایان داده شده است، مجموعهای از تصاویر، تفکرات و... پیش روی مخاطب گذاشته میشود و او میتواند به فراخور ذوق و دانش خود به تحلیل آنها در ذهنش بپردازد.
شعرهای مجموعه «نُتها به ریل» هم جزء آن دسته از شعرهاییست که با بازسازی وانمودهایی تخیلی که متن به آن ارجاع دارد، خواننده را به دخالت دادن خلاقیت شخصیاش وادار میکند.
آشور در بسیاری از شعرها با برهمنمایی یک موقعیت ساده انسانی، ترکیبی منطقی از عناصر قابل بازشناسی در سطوح مختلف نظام ساختاری شعر ارائه میدهد که در نهایت با انتقال به ذهنِ خواننده برای او فضایی از واقعیت تثبیت شده پردازش میشود.
«این روزهایم وسوسه غریبی دارد/ و اصرار عجیبی که خرت و پِرتهای پیرامون را/ مثل این که عتیقهاند در خودم تلنبار کنم!/ فکرِ خرت و پِرتها را در سرم/ و دلم هر خنزِر پِنزری که میبیند میخواهد!/ و عجیب این که چشمهایم برعکساند، هر چه میخواهند.../ص 54».و اینکه «نُتها به ریل» مجموعهای است که شاعرش در آن با قرائتی صریح و آگاه از موقعیتی که در آن مینویسد، با تقابلسازی و اجازه ورود شعر به ساحت تازه، گسترش دایره واژگانی و کشفهای شهودی، ایجاد تنوع در فضاهای شعری و جلوگیری از ایجاد یک انتزاع مجسم، چشماندازی روشن در بیشتر شعرهای این کتاب ایجاد کرده است.
منبع:آرمان- فرهاد کریمی
«نُتها به ریل»
«نُتها به ریل» پنجمین مجموعه شعر محمد آشور است که تابستان سال پیش توسط انتشارات داستانسرا منتشر شده است. آشور علاوه بر شاعر بودن، روزنامهنگار و منتقد ادبی نیز هست. شعرِ محمدآشور حساب و کتاب دارد و مسیر تعالیاش از همان مجموعههای قبلی او قابل ردیابی است تا میرسیم به مجموعه اخیر که سرشار از شاعرانگیهاست.
«هیس!/ میخواهم به این فکر کنم که «چه؟» زیباست/یکی صدای تو.../ساکت!.../یکی صدای تو زیباست/ و چشمهایت وقتی گوش میکنی/ ص27».
شعرِ آشور تابع فُرم درونی است که با توجه به ظرفیتهای زبانی، ترکیب سازیهایی متناسب با فضای شعر، ساخته و در نهایت ساختاری نظاممند و اُرگانیک ایجاد شده است. یکی از کارهایی که شاعر به خوبی از عهده آن برآمده، اجراهای متناسب با فضا و مضمون شعر است. همنشینی واژهها، هارمونی کلمات و توجه هوشمندانه شاعر به عناصر و متغیرها در جهت فهم متن، باعث شده شعرهایی با اُرگانیسم زنده و پویا ارائه شوند. ارزشهای زیباشناختی شعر مبتنی بر روابط دال و مدلولی است که در آن معنا و متن به موازات هم حرکت میکنند و هیچ کدام بر دیگری اولویت ندارد و در یک کلام ساختار کلی که برایندی است از متن و مضمون.
«یکی از خوابهایی که میبینمت در آن/ ـ دیدم که لحظه باران بود/ وقتی از پیاله دستهایت آب نوشیدم/ ص27».
اگر بپذیریم زبان، فهم ما را از واقعیت میسازد، باید به فرآیند ذهنی مولف نیز توجه داشته باشیم که اشتراکات تجربی خود را در اختیار مخاطب قرار میدهد. اگر این فرایند ذهنی به خوبی انتقال یابد پُل ارتباطی بین متن و مخاطب خیلی محکم و ساختمند است و این پُل تا سالها بعد از انتشار اثر هم حفظ خواهد شد. شعرهای محمد آشور از این پتانسیلِ ارتباط محکم با مخاطب برخوردارند. پیوندهایی قوی در یک نظام دلالتی قدرتمند که به شکل فزایندهای موازنههای معنایی را بالا میبرند. البته فرآیند انتقال معنا نیز در اینجا به فراخور موقعیت جدید تغییر کرده است.
«این که تو را دوست داشته باشم و این که تو من را/ جدای از این که هر کدام چه قدر وُ چرا/ خودش برای خودش عالمیست!/ این که قدّ دوست داشتن خود را با تو اندازه بگیرم... که میگیرم!/ آن که هر روز روزهای با تو را برگردم به پشت سر نگاه کنم.../ [ که میکنم!/ ص 41».
به قول شکسپیر: مجنون، عاشق و شاعر، همگی به تخیل بسیار نزدیکاند. شگردهای روایی به کار گرفته شده در شعرهای آشور، متن را به ساحت تازهای هدایت میکند، احساسات شاعر در شعرهایش به خوبی اجرا میشوند و از مکانیسم روایی متعارفی برخوردارند. شعر امروز اگر هم به دنبال اثبات چیزی باشد آنقدر درگیر کلان روایتهاست که همچنان مجهولات بشری را بیجواب گذاشته و تکرار مکرّرات میکند. آشور در این شعر با مخاطب قرار دادن «تو» مخاطب را وارد شعر میکند. البته این «تو» ذهنی است و شکل کلیشهای به شکل شعرهای دهه هشتاد به خود نمیگیرد. شاعر خود را به ساحت آنسوی کلمه پرتاب میکند و رُک و راست میرود سر اصل مطلب.
«و این که... و آن که... خودش برای خودش عالمیست! / اما خودش برای خودش نیست!... خودش چیست؟!/ خودش کمی ابر است/ نه برای باریدن... که در درون خودش مِه شود/ خودش کمی دریاست/ ص 41».تصاویر عینی و شاخص مربوط به «ابر»، «باریدن» و «دریا» که مفاهیم جزئیاند و با ساختاری هدفمند به کل میرسند.
«نُتها به ریل» مجموعهای است که شاعرش در آن با قرائتی صریح و آگاه از موقعیتی که در آن مینویسد، با تقابلسازی و اجازه ورود شعر به ساحت تازه، گسترش دایره واژگانی و کشفهای شهودی، ایجاد تنوع در فضاهای شعری و جلوگیری از ایجاد یک انتزاع مجسم، چشماندازی روشن در بیشتر شعرهای این کتاب ایجاد کرده است.
زبانِ شعرهای این مجموعه آهنگین و موسیقیایی است که همین باعث شده جنبه تغزلی بودن رویکرد آثار مشهودتر باشد. «اینکه میگویم گاه شعر تغزلی در زبان شکل میگیرد بیانگر این است که تصاویر کمتر نمودِ بیرونی دارند. تکرارِ «خودش» در سطرهای بالا تنها حکم احضارِ ریتم موسیقیایی در متن ندارند، بلکه دلالتها و آواها به نفع متن به کار گرفته شده و بر مهابتِ ایماژها میافزایند.
طی سالهای اخیر مجموعه شعرهایی منتشر شدهاند که در آنها به نسخهبرداری از یک نظام مشخص زبانی برای القای پیامی یکسان به انبوه خوانندگان پایان داده شده است، مجموعهای از تصاویر، تفکرات و... پیش روی مخاطب گذاشته میشود و او میتواند به فراخور ذوق و دانش خود به تحلیل آنها در ذهنش بپردازد.
شعرهای مجموعه «نُتها به ریل» هم جزء آن دسته از شعرهاییست که با بازسازی وانمودهایی تخیلی که متن به آن ارجاع دارد، خواننده را به دخالت دادن خلاقیت شخصیاش وادار میکند.
آشور در بسیاری از شعرها با برهمنمایی یک موقعیت ساده انسانی، ترکیبی منطقی از عناصر قابل بازشناسی در سطوح مختلف نظام ساختاری شعر ارائه میدهد که در نهایت با انتقال به ذهنِ خواننده برای او فضایی از واقعیت تثبیت شده پردازش میشود.
«این روزهایم وسوسه غریبی دارد/ و اصرار عجیبی که خرت و پِرتهای پیرامون را/ مثل این که عتیقهاند در خودم تلنبار کنم!/ فکرِ خرت و پِرتها را در سرم/ و دلم هر خنزِر پِنزری که میبیند میخواهد!/ و عجیب این که چشمهایم برعکساند، هر چه میخواهند.../ص 54».و اینکه «نُتها به ریل» مجموعهای است که شاعرش در آن با قرائتی صریح و آگاه از موقعیتی که در آن مینویسد، با تقابلسازی و اجازه ورود شعر به ساحت تازه، گسترش دایره واژگانی و کشفهای شهودی، ایجاد تنوع در فضاهای شعری و جلوگیری از ایجاد یک انتزاع مجسم، چشماندازی روشن در بیشتر شعرهای این کتاب ایجاد کرده است.
منبع:آرمان- فرهاد کریمی