15-12-2012، 15:16
چرچيل پس از جنگ جهانی دوم، پس از آنکه دوره همکاریش با اتحاد
جماهير شوروی سوسياليستی به پایان رسيد نخستين زمامدار دنيای سرمایه داری بود که لجام گسيخته به اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی حمله ور شد و با نطقش در آمریکا و با استفاده از فرهنگ گوبلز نازی که شوروی را “پرده
آهنين“ خوانده بود فصل جدیدی را در مبارزه ضد کمونيستی آغاز کرد. این
“جنگ سوم“ بنام جنگ سرد مشهور شد که سر انجام با بروز رویزیونيسم در
حزب کمونيست اتحاد شوروی و اتهام به رفيق استالين و اخراج بلشویکها به نفع
امپریاليستها در این مرحله به پایان رسيد.
چرچيل این دشمن سوگند خورده کمونيسم در وصف رفيق استالين در سال
١٩۵٩ به مناسبت هشتادمين سالگرد تولدش سخنان زیر را در خاطراتش به
رشته تحریر در آورد. روشن بود که در ١٩۵٩ مدت هفت سال ازدرگذشت
استالين می گذشت و چرچيل نيز نيازی نداشت به “کيش شخصيت استالين“ دامن زند. وی نه بادمجان دور قاب چين بود و نه شيفته سوسياليسم. آنچه وی را
واداشت تا به شخصيت والای استالين احترام بگذارد تقيد وی به واقعيت انکار
ناپذیر بود. احترام به استالين احترامی مصنوعی و تبليغاتی نبود، وی به علت
نبوغ و سياست صحيح و پرولتریش مورد احترام طبقه کارگر و مردم جهان بود.
سخن بر سر شخصيت برجسته و والای استالين بود. وی یک رهبر استثنائی
بشری در یک دوران استثنائی تاریخ بود. این حقيقت را حتی دشمنان استالين و
دشمنان سوسياليسم نيز درک کرده بودند. این است که نمی شود چرچيل را متهمکرد که به “کيش شخصيت استالين“ دامن می زند و یا از روی ترس و وحشت به استالين احترام می گذارد. خوب است از قلم چرچيل سخن بگوئيم:
“برای روسيه سعادتی بزرگ بود که در سالهای سخت ترین آزمونها،
فرماندهی خردمند و تزلزل ناپذیر، یوسف ویساریونویچ استالين روسيه را
رهبری می کرد. وی شخصيتی برجسته، مورد تحسين زمان، بيرحم چه در حين
کار و چه هنگام گفتگو بود، شخصيتی که حتی مرا که در مجلس انگليس تربيت
شده ام یارای مقابله در برابرش نبود. این نيرو در استالين چنان عظيم بود که وی
همچون شخصيتی بيهمتا در ميان رهبران همه زمانها و همه خلقها بنظر می
رسيد. تاثير و نفوذ وی بر مردم فوق العاده بود. در روزهای برگزاری کنفرانس
یالتا هنگامی که او به سالن کنفرانس وارد می شد همگان گوئی همچون یک تيم
از جا بر ميخاستيم و شگفت آنکه بحالت خبردار می ایستادیم. استالين دارای
خردمندی ژرف، منطقی هوشمندانه، فارغ از هرگونه هراس بود. او استادی
بيهمتا در یافتن راه برون رفت از چاره ناپذیرترین اوضاع بود... او انسانی بود
که دشمن خویش را بدست دشمنان خویش نابود می کرد و ما را که آشکار
امپریاليست می ناميد وادار می نمود که با امپریاليست ها بجنگيم.
او روسيه را با خيش تحویل گرفت و آنرا با اسلحه برجای گذاشت. هر چه
هم که در باره استالين بگویند، تاریخ و مردم چنين اشخاصی را از یاد نخواهند
برد“.
جماهير شوروی سوسياليستی به پایان رسيد نخستين زمامدار دنيای سرمایه داری بود که لجام گسيخته به اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی حمله ور شد و با نطقش در آمریکا و با استفاده از فرهنگ گوبلز نازی که شوروی را “پرده
آهنين“ خوانده بود فصل جدیدی را در مبارزه ضد کمونيستی آغاز کرد. این
“جنگ سوم“ بنام جنگ سرد مشهور شد که سر انجام با بروز رویزیونيسم در
حزب کمونيست اتحاد شوروی و اتهام به رفيق استالين و اخراج بلشویکها به نفع
امپریاليستها در این مرحله به پایان رسيد.
چرچيل این دشمن سوگند خورده کمونيسم در وصف رفيق استالين در سال
١٩۵٩ به مناسبت هشتادمين سالگرد تولدش سخنان زیر را در خاطراتش به
رشته تحریر در آورد. روشن بود که در ١٩۵٩ مدت هفت سال ازدرگذشت
استالين می گذشت و چرچيل نيز نيازی نداشت به “کيش شخصيت استالين“ دامن زند. وی نه بادمجان دور قاب چين بود و نه شيفته سوسياليسم. آنچه وی را
واداشت تا به شخصيت والای استالين احترام بگذارد تقيد وی به واقعيت انکار
ناپذیر بود. احترام به استالين احترامی مصنوعی و تبليغاتی نبود، وی به علت
نبوغ و سياست صحيح و پرولتریش مورد احترام طبقه کارگر و مردم جهان بود.
سخن بر سر شخصيت برجسته و والای استالين بود. وی یک رهبر استثنائی
بشری در یک دوران استثنائی تاریخ بود. این حقيقت را حتی دشمنان استالين و
دشمنان سوسياليسم نيز درک کرده بودند. این است که نمی شود چرچيل را متهمکرد که به “کيش شخصيت استالين“ دامن می زند و یا از روی ترس و وحشت به استالين احترام می گذارد. خوب است از قلم چرچيل سخن بگوئيم:
“برای روسيه سعادتی بزرگ بود که در سالهای سخت ترین آزمونها،
فرماندهی خردمند و تزلزل ناپذیر، یوسف ویساریونویچ استالين روسيه را
رهبری می کرد. وی شخصيتی برجسته، مورد تحسين زمان، بيرحم چه در حين
کار و چه هنگام گفتگو بود، شخصيتی که حتی مرا که در مجلس انگليس تربيت
شده ام یارای مقابله در برابرش نبود. این نيرو در استالين چنان عظيم بود که وی
همچون شخصيتی بيهمتا در ميان رهبران همه زمانها و همه خلقها بنظر می
رسيد. تاثير و نفوذ وی بر مردم فوق العاده بود. در روزهای برگزاری کنفرانس
یالتا هنگامی که او به سالن کنفرانس وارد می شد همگان گوئی همچون یک تيم
از جا بر ميخاستيم و شگفت آنکه بحالت خبردار می ایستادیم. استالين دارای
خردمندی ژرف، منطقی هوشمندانه، فارغ از هرگونه هراس بود. او استادی
بيهمتا در یافتن راه برون رفت از چاره ناپذیرترین اوضاع بود... او انسانی بود
که دشمن خویش را بدست دشمنان خویش نابود می کرد و ما را که آشکار
امپریاليست می ناميد وادار می نمود که با امپریاليست ها بجنگيم.
او روسيه را با خيش تحویل گرفت و آنرا با اسلحه برجای گذاشت. هر چه
هم که در باره استالين بگویند، تاریخ و مردم چنين اشخاصی را از یاد نخواهند
برد“.