10-08-2015، 12:14
هنگامه قاضیانی متولد ۳۰ اردیبهشت ۱۳۴۹ مشهد بازیگر تئاتر ، سینما و تلویزیون ایران است. وی در سال ۱۳۸۶ و ۱۳۹۰ برندهٔ جایزهٔ سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شد.
او در محله حوض لقمان زاده شده و كودكی اش را در منطقه سناباد گذرانده است.
هنگامه قاضیانی فارغ التحصیل کارشناسی جغرافیای انسانی اقتصادی از دانشگاه آزاد اسلامی (شروع: دانشکده فنی دانشگاه آزاد مشهد – اتمام دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری) و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد فلسفه غرب از دانشگاه سانفرانسیسکو (آمریکا) میباشد.
شروع فعالیت هنری از سال ۱۳۷۹ با فیلم سینمائی سایه روشن به کارگردانی حسن هدایت بود که پس از آن به تئاتر روی آورد و با نمایش مثل خون برای استیک کاری از گروه تئاتر لیو برای اولین بار به روی صحنه تئاتر رفت.
هنگامه قاضیانی در کنار فعالیت هنری خود ترجمه کتاب سرزمین مرد سرخپوست، قانون مرد سفیدپوست نوشته ویلکومب واشبرن را نیز در کارنامه خود دارد وهمچنین وی به عنوان داور در جشنواره وارنا در بلغارستان شرکت کرد.
او متارکه کرده است و پسری به نام اشکان دارد که در مورد رابطه اش با او می گوید:” گاهی مادرش هستم و گاهی خواهرش!” معتقد است که رابطه او و پسرش رابطه درستی است. مهمترین علتش این است که هیچ دروغی بین آنها وجود ندارد و همین همه چیز را درست پیش میبرد. حضور پسرش را در زندگیاش شانس بسیار بزرگی می داند. خیلی وقتها هم دوست صمیمیاش می شود.
هنگامه قاضیانی در نگاه اول شاید بازیگر تازه كاری به نظر برسد، اما در حقیقت «به همین سادگی» نهمین تجربه بازیگری اش در سینما به شمار می آید.
هنگامه قاضیانی
خیلیها ممکن است بپرسند چرا از ۳۰سالگی بازیگری را شروع کرد. او از ۲۲سالگی و قبل از اینکه برای تحصیل به آمریکا برود بهطور جدی برای بازیگر شدن تصمیم گرفت اما پدرش و خانواده پدریش خیلی دوست داشتند که او این کار را دیرتر شروع کند. جالب اینجاست که خانواده پدری او از لحاظ نگرش به هنر دید فوقالعاده بازی داشتند. مادربزرگ او در زمان خودش عالم بود و هیچ فضای بستهای نسبت به حضور زن در اجتماع و هنر وجود نداشت. ادبیات، موسیقی و سینما در خانواده پدری و مادری او جاری بود. اما دلیلی که باعث شد آرزوهای او دیرتر عملی شود این بود که آنها این فضا را در او دیرتر میدیدند. چون میدانستند به خاطر میزان حساسیتهایی که او دارد ممکن است آسیب ببیند، نه به خاطر اینکه محیط سینما خوب نباشد چون به نظر او این تفکر کاملا غلط است. آنها به این فکر میکردند که سینما یک صنعت است و اگر او بخواهد شکننده باشد، خیلی زود کنار میرود. شاید می بایست او مراحلی را در زندگی پشت سر میگذاشت تا قویتر شود و با شناخت وارد عرصه سینما گردد. این یک نوع روزه ناخودآگاه بود. مثل عاشقی که مدتها برای معشوقش منتظر میماند. او عاشقانه پای هنر ایستاد و این ایستادگی تا همین حالا ادامه دارد.
روزهایی بود که در خانهاش در آمریکا برای گلهای گلدان بازی میکرد. تصور میکرد روی سن ایستاده است و آنها تماشاگران او هستند. چند سال بعد این اتفاق در واقعیت افتاد و آن رویا عملی شد.
به شدت معتقد است که نیروهایی به او کمک میکنند که مسیر را درست برود وگرنه ممکن بود او هم مثل خیلیها راه را اشتباه برود. فکر میکند که خدا او را خیلی دوست دارد که تا بحال اتفاق یا حاشیهای در کنار شغلش نداشته است.
در مورد بازگشتش به ایران می گوید:” بارها گفته ام كه من برگشتم كه در صف نانم بایستم. جهان درش به روی شما باز است بروید و تجربه کنید. مدام می گویند ، چرا چنین چیزی را گفتی ؟ چون من منم ، من شما نیستم . چرا باید شكل شما باشم . شما می توانید اینجا نمانید . من با آمدن ناگهانی ام به ایران در سال 77 عقایدم را زندگی كردم.”
او پیش از این در تئاتر فعالیت های زیادی داشته، از جمله «خرس»، «مثل خون برای استیك»، «دفتر یادداشت»، «قضیه تراخیس»، «خرس و خواستگاری» و.او در «به همین سادگی» نقش یك زن خانه دار شهرستانی را كه در مناسبات شهری تهران فضای امروز دچار تردید در زندگی با همسرش شده، بازی می كند.
او در محله حوض لقمان زاده شده و كودكی اش را در منطقه سناباد گذرانده است.
هنگامه قاضیانی فارغ التحصیل کارشناسی جغرافیای انسانی اقتصادی از دانشگاه آزاد اسلامی (شروع: دانشکده فنی دانشگاه آزاد مشهد – اتمام دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری) و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد فلسفه غرب از دانشگاه سانفرانسیسکو (آمریکا) میباشد.
شروع فعالیت هنری از سال ۱۳۷۹ با فیلم سینمائی سایه روشن به کارگردانی حسن هدایت بود که پس از آن به تئاتر روی آورد و با نمایش مثل خون برای استیک کاری از گروه تئاتر لیو برای اولین بار به روی صحنه تئاتر رفت.
هنگامه قاضیانی در کنار فعالیت هنری خود ترجمه کتاب سرزمین مرد سرخپوست، قانون مرد سفیدپوست نوشته ویلکومب واشبرن را نیز در کارنامه خود دارد وهمچنین وی به عنوان داور در جشنواره وارنا در بلغارستان شرکت کرد.
او متارکه کرده است و پسری به نام اشکان دارد که در مورد رابطه اش با او می گوید:” گاهی مادرش هستم و گاهی خواهرش!” معتقد است که رابطه او و پسرش رابطه درستی است. مهمترین علتش این است که هیچ دروغی بین آنها وجود ندارد و همین همه چیز را درست پیش میبرد. حضور پسرش را در زندگیاش شانس بسیار بزرگی می داند. خیلی وقتها هم دوست صمیمیاش می شود.
هنگامه قاضیانی در نگاه اول شاید بازیگر تازه كاری به نظر برسد، اما در حقیقت «به همین سادگی» نهمین تجربه بازیگری اش در سینما به شمار می آید.
هنگامه قاضیانی
خیلیها ممکن است بپرسند چرا از ۳۰سالگی بازیگری را شروع کرد. او از ۲۲سالگی و قبل از اینکه برای تحصیل به آمریکا برود بهطور جدی برای بازیگر شدن تصمیم گرفت اما پدرش و خانواده پدریش خیلی دوست داشتند که او این کار را دیرتر شروع کند. جالب اینجاست که خانواده پدری او از لحاظ نگرش به هنر دید فوقالعاده بازی داشتند. مادربزرگ او در زمان خودش عالم بود و هیچ فضای بستهای نسبت به حضور زن در اجتماع و هنر وجود نداشت. ادبیات، موسیقی و سینما در خانواده پدری و مادری او جاری بود. اما دلیلی که باعث شد آرزوهای او دیرتر عملی شود این بود که آنها این فضا را در او دیرتر میدیدند. چون میدانستند به خاطر میزان حساسیتهایی که او دارد ممکن است آسیب ببیند، نه به خاطر اینکه محیط سینما خوب نباشد چون به نظر او این تفکر کاملا غلط است. آنها به این فکر میکردند که سینما یک صنعت است و اگر او بخواهد شکننده باشد، خیلی زود کنار میرود. شاید می بایست او مراحلی را در زندگی پشت سر میگذاشت تا قویتر شود و با شناخت وارد عرصه سینما گردد. این یک نوع روزه ناخودآگاه بود. مثل عاشقی که مدتها برای معشوقش منتظر میماند. او عاشقانه پای هنر ایستاد و این ایستادگی تا همین حالا ادامه دارد.
روزهایی بود که در خانهاش در آمریکا برای گلهای گلدان بازی میکرد. تصور میکرد روی سن ایستاده است و آنها تماشاگران او هستند. چند سال بعد این اتفاق در واقعیت افتاد و آن رویا عملی شد.
به شدت معتقد است که نیروهایی به او کمک میکنند که مسیر را درست برود وگرنه ممکن بود او هم مثل خیلیها راه را اشتباه برود. فکر میکند که خدا او را خیلی دوست دارد که تا بحال اتفاق یا حاشیهای در کنار شغلش نداشته است.
در مورد بازگشتش به ایران می گوید:” بارها گفته ام كه من برگشتم كه در صف نانم بایستم. جهان درش به روی شما باز است بروید و تجربه کنید. مدام می گویند ، چرا چنین چیزی را گفتی ؟ چون من منم ، من شما نیستم . چرا باید شكل شما باشم . شما می توانید اینجا نمانید . من با آمدن ناگهانی ام به ایران در سال 77 عقایدم را زندگی كردم.”
او پیش از این در تئاتر فعالیت های زیادی داشته، از جمله «خرس»، «مثل خون برای استیك»، «دفتر یادداشت»، «قضیه تراخیس»، «خرس و خواستگاری» و.او در «به همین سادگی» نقش یك زن خانه دار شهرستانی را كه در مناسبات شهری تهران فضای امروز دچار تردید در زندگی با همسرش شده، بازی می كند.