19-06-2015، 9:23
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
تهران امروز:در ابتدای جلسه محاكمه نماینده دادستان تهران با خواندن كیفرخواست گفت: متهم این دادگاه جوانی به نام قاسم است. این مرد روز 20 مردادماه سال گذشته در اسلامشهر دختری به نام لیلا را با اسید مورد حمله قرار داده است.
ماموران در تحقیقات ابتدایی خود از لیلا كه روی تخت بیمارستان تحت مراقبت بود دریافتند قاسم از 6 سال قبل با این دختر ارتباط داشته.
لیلا به ماموران گفت: بعد از 6 سال ارتباط، قاسم از من خواستگاری كرد اما من كه به تازگی فهمیده بودم او به مواد مخدر اعتیاد دارد وی را جواب كرده و گفتم دیگر نمیخواهم او را ببینم. سرانجام قاسم با دل چركین از من جدا شد در حالی كه فكر میكرد مرد دیگری وارد زندگی من شده است. روز حادثه قاسم به من گفت میخواهد برای آخرین بار مرا ببیند كه من مخالفت كردم.ولی قاسم گفت برایت غذای نذری آوردهام و مرا به این بهانه بیرون كشاند. سركوچه كه رسیدم او را به همراه دوستش مجید دیدم كه قابلمهای دستش بود تا به وی نزدیك شدم با لحنی عصبانی به من گفت: تو به من خیانت كردی و پاداش این همه محبتم را به بدترین شكل دادی یكمرتبه هم قابلمه را به سمت من گرفت و اسید را روی صورتم پاشید، من سوزش عجیبی روی صورتم حس كردم و از سرو صداها فهمیدم مردم دور من جمع شدهاند و دارند با اورژانس تماس میگیرند.
نماینده دادستان افزود: ماموران با شناسایی هویت قاسم و مجید آنها را مورد تعقیب قرار داده و بازداشت كردند. قاسم و مجید در حالی دستگیر شدند كه از بیمارستان خبر رسید مداوای لیلا ثمری نداشته و وی جان خود را از دست داده است. پس از آنكه مشخص شد مجید از نقشه قاسم اطلاع داشته، قاسم به عنوان متهم اصلی دستگیر و به جرم خود اقرار كرد. من به عنوان نماینده دادستان تهران برای متهم تقاضای صدور حكم قانونی را دارم.
سپس اولیای دم مقتول در جایگاه حاضر شده و برای متهم در خواست قصاص كردند، آنها گفتند حاضرند تفاضل دیه را هم بپردازند.
آتش بیاری یكی از دوستان مقتول؟!
در ادامه دادگاه متهم در جایگاه حاضر شده و به دفاع از خود پرداخت. قاسم به دادگاه گفت: آشنایی من و لیلا به خاطر همكاری برادرم با وی اتفاق افتاد. آنها در یك شركت كار میكردند و من هم چند باری كه برای دیدن برادرم به شركتش رفته بودم لیلا را دیده و از او خوشم آمد. سرانجام هم عاشقش شدم و چون او را برای زندگی مناسب تشخیص داده بودم رابطهام با وی 6 سال ادامه پیدا كرد. اما چند ماه قبل از حادثه نمیدانم چه كسی به او گفته بود من معتاد هستم كه لیلا همین را بهانه كرده و گفت دیگر قصد ازدواج با من را ندارد.
آقای قاضی! زندگی بدون لیلا برایم مفهوم نداشت و من قدرت شنیدن این جواب نه را نداشتم. لیلا دیگر به هیچكدام از تماسهای من پاسخ نداد تا اینكه یكروز یكی از دوستان لیلا به نام شادی با من تماس گرفت و گفت كه میداند لیلا چرا از من جدا شده است.
شادی گفت؛ معتاد بودن تو بهانه لیلاست و علت این قطع رابطه، این است كه لیلا افراد دیگری را زیر سر دارد. لیلا با چند پسر دیگر ارتباط دارد كه حتی یكی از آنها زن دارد ومتاهل است.
با شنیدن این حرفها سراسر وجودم یخ زد. از اینكه لیلا سالها مرا به بازی گرفته است خونم به جوش آمد و تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم. به همین خاطر مقداری اسید خریده و در قابلمه غذا ریختم.
روز حادثه به دوستم كه موتور داشت زنگ زده و گفتم دنبالم بیاید تا به دیدن لیلا برویم. برای اینكه لیلا به من شك نكند به او گفتم برایش غذای نذری آوردهام او هم حرفم را باور كرد و سر كوچه آمد. تا او را دیدم گفتم تو با چند مرد ارتباط داری و همه حرفهایت به من دروغ بوده او گفت تمام این حرفها دروغ است و دیگر هم تحت هیچ عنوانی برای دیدن او نروم. من هم كه خونم حسابی جوش آمده بود و جز به انتقامجویی به چیز دیگری فكر نمیكردم قابلمه اسید را روی صورت او پاشیدم كه مقداری از آن هم روی بدن خودم ریخت و مرا هم سوزاند.
دوستم كه این صحنه ر ا دید با تعجب و وحشت داد زد این چه كاری بود كردی دیوانه و من هم سریع روی ترك او نشستم و از او خواستم فرار كند. در پایان دادگاه قضات شعبه 113 دادگاه كیفری استان تهران وارد شور شده تا رای خود را درباره متهم صادر كنند.

تهران امروز:در ابتدای جلسه محاكمه نماینده دادستان تهران با خواندن كیفرخواست گفت: متهم این دادگاه جوانی به نام قاسم است. این مرد روز 20 مردادماه سال گذشته در اسلامشهر دختری به نام لیلا را با اسید مورد حمله قرار داده است.
ماموران در تحقیقات ابتدایی خود از لیلا كه روی تخت بیمارستان تحت مراقبت بود دریافتند قاسم از 6 سال قبل با این دختر ارتباط داشته.
لیلا به ماموران گفت: بعد از 6 سال ارتباط، قاسم از من خواستگاری كرد اما من كه به تازگی فهمیده بودم او به مواد مخدر اعتیاد دارد وی را جواب كرده و گفتم دیگر نمیخواهم او را ببینم. سرانجام قاسم با دل چركین از من جدا شد در حالی كه فكر میكرد مرد دیگری وارد زندگی من شده است. روز حادثه قاسم به من گفت میخواهد برای آخرین بار مرا ببیند كه من مخالفت كردم.ولی قاسم گفت برایت غذای نذری آوردهام و مرا به این بهانه بیرون كشاند. سركوچه كه رسیدم او را به همراه دوستش مجید دیدم كه قابلمهای دستش بود تا به وی نزدیك شدم با لحنی عصبانی به من گفت: تو به من خیانت كردی و پاداش این همه محبتم را به بدترین شكل دادی یكمرتبه هم قابلمه را به سمت من گرفت و اسید را روی صورتم پاشید، من سوزش عجیبی روی صورتم حس كردم و از سرو صداها فهمیدم مردم دور من جمع شدهاند و دارند با اورژانس تماس میگیرند.
نماینده دادستان افزود: ماموران با شناسایی هویت قاسم و مجید آنها را مورد تعقیب قرار داده و بازداشت كردند. قاسم و مجید در حالی دستگیر شدند كه از بیمارستان خبر رسید مداوای لیلا ثمری نداشته و وی جان خود را از دست داده است. پس از آنكه مشخص شد مجید از نقشه قاسم اطلاع داشته، قاسم به عنوان متهم اصلی دستگیر و به جرم خود اقرار كرد. من به عنوان نماینده دادستان تهران برای متهم تقاضای صدور حكم قانونی را دارم.
سپس اولیای دم مقتول در جایگاه حاضر شده و برای متهم در خواست قصاص كردند، آنها گفتند حاضرند تفاضل دیه را هم بپردازند.
آتش بیاری یكی از دوستان مقتول؟!
در ادامه دادگاه متهم در جایگاه حاضر شده و به دفاع از خود پرداخت. قاسم به دادگاه گفت: آشنایی من و لیلا به خاطر همكاری برادرم با وی اتفاق افتاد. آنها در یك شركت كار میكردند و من هم چند باری كه برای دیدن برادرم به شركتش رفته بودم لیلا را دیده و از او خوشم آمد. سرانجام هم عاشقش شدم و چون او را برای زندگی مناسب تشخیص داده بودم رابطهام با وی 6 سال ادامه پیدا كرد. اما چند ماه قبل از حادثه نمیدانم چه كسی به او گفته بود من معتاد هستم كه لیلا همین را بهانه كرده و گفت دیگر قصد ازدواج با من را ندارد.
آقای قاضی! زندگی بدون لیلا برایم مفهوم نداشت و من قدرت شنیدن این جواب نه را نداشتم. لیلا دیگر به هیچكدام از تماسهای من پاسخ نداد تا اینكه یكروز یكی از دوستان لیلا به نام شادی با من تماس گرفت و گفت كه میداند لیلا چرا از من جدا شده است.
شادی گفت؛ معتاد بودن تو بهانه لیلاست و علت این قطع رابطه، این است كه لیلا افراد دیگری را زیر سر دارد. لیلا با چند پسر دیگر ارتباط دارد كه حتی یكی از آنها زن دارد ومتاهل است.
با شنیدن این حرفها سراسر وجودم یخ زد. از اینكه لیلا سالها مرا به بازی گرفته است خونم به جوش آمد و تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم. به همین خاطر مقداری اسید خریده و در قابلمه غذا ریختم.
روز حادثه به دوستم كه موتور داشت زنگ زده و گفتم دنبالم بیاید تا به دیدن لیلا برویم. برای اینكه لیلا به من شك نكند به او گفتم برایش غذای نذری آوردهام او هم حرفم را باور كرد و سر كوچه آمد. تا او را دیدم گفتم تو با چند مرد ارتباط داری و همه حرفهایت به من دروغ بوده او گفت تمام این حرفها دروغ است و دیگر هم تحت هیچ عنوانی برای دیدن او نروم. من هم كه خونم حسابی جوش آمده بود و جز به انتقامجویی به چیز دیگری فكر نمیكردم قابلمه اسید را روی صورت او پاشیدم كه مقداری از آن هم روی بدن خودم ریخت و مرا هم سوزاند.
دوستم كه این صحنه ر ا دید با تعجب و وحشت داد زد این چه كاری بود كردی دیوانه و من هم سریع روی ترك او نشستم و از او خواستم فرار كند. در پایان دادگاه قضات شعبه 113 دادگاه كیفری استان تهران وارد شور شده تا رای خود را درباره متهم صادر كنند.