30-05-2015، 15:04
(آخرین ویرایش در این ارسال: 02-06-2015، 10:21، توسط || Mιѕѕ α.η.т ||.)
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
عشق بعضی وقت ها از درد دوری بهتر است / بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است / توی قرآن خوانده ام ، یعقوب یادم داده است / دلبرت وقتی کنارت نیست ، کوری بهتر است
.
.
.
اگر احساس به خاموشی مطلق برسد / باز هم عاطفه ای هست میان من و تو
.
.
.
درد دارد ، وقتی چیزی را کسر می کنی که با تمام وجودت جمع زده ای
.
.
.
تو را ای گل کماکان دوست دارم / به قدر ابر و باران دوست دارم / کجا باشی کجا باشم مهم نیست / تو را تا زنده هستم دوست دارم
.
.
.
تفاهم به معنای درک کردن نیست ، بلکه به معنای توانایی تحمل تفاوتهاست
.
.
.
بر سر مزرعه ی سبز فلک ، باغبانی به مترسک می گفت : دل تو چوبین است و ندانست که زخم زبان ، دل چوب هم می شکند
.
.
.
مه شب مرغ دلم بر سر دیوار تو بود / میپرد از قفس و عاشق دیدار تو بود / خبرت هست که از خوبی خود بی خبری / به خدا خوبتر از خوبتر از خوبتری
.
.
.
دلم شوق تو را دارد ، تو غافل از دل مایی / به ما گاهی نگاهی کن ، دلی دارم تماشایی
.
.
.
عجب رسمی ست رسم آدمیزاد / که دور افتاده را کم میکنند یاد / که دور افتاده حکم مرده دارد / که خاک مرده را کی میبرد باد
.
.
.
من تو را هنوز مثل تمام شدن مشق شبم دوست دارم

عشق بعضی وقت ها از درد دوری بهتر است / بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است / توی قرآن خوانده ام ، یعقوب یادم داده است / دلبرت وقتی کنارت نیست ، کوری بهتر است
.
.
.
اگر احساس به خاموشی مطلق برسد / باز هم عاطفه ای هست میان من و تو
.
.
.
درد دارد ، وقتی چیزی را کسر می کنی که با تمام وجودت جمع زده ای
.
.
.
تو را ای گل کماکان دوست دارم / به قدر ابر و باران دوست دارم / کجا باشی کجا باشم مهم نیست / تو را تا زنده هستم دوست دارم
.
.
.
تفاهم به معنای درک کردن نیست ، بلکه به معنای توانایی تحمل تفاوتهاست
.
.
.
بر سر مزرعه ی سبز فلک ، باغبانی به مترسک می گفت : دل تو چوبین است و ندانست که زخم زبان ، دل چوب هم می شکند
.
.
.
مه شب مرغ دلم بر سر دیوار تو بود / میپرد از قفس و عاشق دیدار تو بود / خبرت هست که از خوبی خود بی خبری / به خدا خوبتر از خوبتر از خوبتری
.
.
.
دلم شوق تو را دارد ، تو غافل از دل مایی / به ما گاهی نگاهی کن ، دلی دارم تماشایی
.
.
.
عجب رسمی ست رسم آدمیزاد / که دور افتاده را کم میکنند یاد / که دور افتاده حکم مرده دارد / که خاک مرده را کی میبرد باد
.
.
.
من تو را هنوز مثل تمام شدن مشق شبم دوست دارم