10-05-2015، 20:41
روزنامه جامجم نوشت:
زنی پس از 35 سال جدایی از مادرش، سرانجام با پگیری های مختلف رد پای مادره گمشده اش را در مشهد پیدا کرد و با حضور در این شهر با کمک ماموران اداره پست سرانجام با یافتن مادر به انتظار دیرینه اش پایان داد.
اوایل هفته گذشته زن 36 سالهای با حضور در اداره پست مشهد، از مسوولان آنجا برای یافتن مادر گمشدهاش که از یک سالگی او را گم کرده بود، درخواست کمک کرد. در پی این درخواست، یزدی، مسوول روابط عمومی اداره پست مشهد و همکاران وی تلاش خود را از طریق سامانه پست برای یافتن مادر گمشده آغاز کردند. در این ارتباط چند آدرس پستی از محل زندگی مادر گمشده به دست آمد اما با بررسی آنها و تحقیق از همسایهها، معلوم شد آنها از زن میانسال خبری ندارند.
یافتن مادر گمشده در مشهد
با این حال، مسوولان اداره پست به جستجو ادامه دادند تا این که آدرس پستی جدیدی را پیدا کردند که متعلق به یک زن تنها بود و مشخصات او با مادر گمشده زن جوان مطابقت داشت.
آنها ابتدا با حضور در محل به تحقیق پرداختند و در گفتوگو با زن یادشده معلوم شد، وی 35 سال پیش از شوهرش جدا شده و دخترش به نام فاطمه نزد پدرش مانده است و از آن پس، دیگر او خبری از فرزندش ندارد. کارکنان اداره پست برای اطمینان از این که زن میانسال همان مادر گمشده فاطمه است از چند نفر از اقوام وی پرسوجو کرده و متوجه شدند او مادر گمشده زن جوان است.
دیدار مادر و دختر
به این ترتیب دیدار مادر بیمار و دخترش پس از سالها جدایی میسر شد. آنها همدیگر را در آغوش کشیدند و ساعتها اشک شوق ریختند. مادر از این که پس از 35 سال دوری، دخترش را یافته خیلی خوشحال بود و از همه آنها که مقدمات این دیدار را فراهم کرده بودند، قدردانی میکرد.
مادر از فراق دخترش گفت
مادر فاطمه از این که او را پس از این همه سال میدید، گفت: برای دیدن دخترم خیلی انتظار کشیدم. از خدا میخواستم تا این روز را ببینم. وقتی فاطمه یک ساله بود، من و شوهرم با هم اختلاف پیدا کردیم و از هم جدا شدیم. وی اضافه کرد: پس از جدایی، او دخترمان را با خود برد. دل نگران فرزندم بودم. به سراغ شوهرم رفتم تا او را راضی کنم دخترم را به من بسپارد، اما خبری از آنها نبود. بعد از مدتی ازدواج کردم و صاحب فرزندانی شدم. اما همیشه در جستجوی دختر گمشدهام بودم و حالا که پس از سالها او را پیدا کردهام، حاضر نیستم لحظهای از او دور شوم.
در این ارتباط درصدد گفتوگو با فاطمه (دختر این مادر) بودیم که این امکان فراهم نشد، اما روز گذشته با شوهر او به گفتوگو پرداختیم که میخوانید.
از خودتان بگویید؟
12 سال قبل با فاطمه ازدواج کردم و ثمره زندگیمان 2 دختر است. اکنون ساکن تاکستان قزوین هستیم.
همسرتان از کجا متوجه شد مادرش زنده است؟
همسرم سالها در کنار پدرش با نامادری و فرزندان او در تهران زندگی میکرد، بیآن که بداند این زن مادرش نیست و خواهر و برادرش ناتنیاند. نامادریاش نیز از زنده بودن مادر همسرم بیخبر بود. 8 سال پیش که که پدر همسرم فوت کرد، فاطمه از طریق اقوام متوجه شد مادرش زن دیگری است و اکنون نیز زنده است.
با اطلاع از این موضوع چه اقدامی انجام دادید؟
از همان موقع به اتفاق تصمیم گرفتیم مادرش را پیدا کنیم، اما جستجوهایمان بینتیجه بود.
چگونه همسرتان، مادرش را پیدا کرد؟
با بررسی از طریق اداره ثبت احوال، متوجه شدیم مادر همسرم کارت ملی دریافت کرده و در مشهد زندگی میکند. بلافاصله به مشهد آمدیم و از مسوولان اداره پست آنجا کمک خواستیم. سرانجام با همکاری آنها خانه مادر فاطمه پیدا شد و همسرم پس از 35 سال دوری، مادرش را ملاقات کرد.
شما و همسرتان با دیدن مادر چه احساسی داشتید؟
هر دو خیلی خوشحال بودیم، به ویژه 2 دخترمان از این که مادربزرگ واقعی خود را میدیدند، خیلی خوشحال بودند. همسرم از این که علاوه بر پیدا کردن مادرش، صاحب 2 برادر و 4 خواهر دیگر هم شده بود، احساس بسیار خوبی داشت.
همسرتان دوست دارد با مادرش بماند یا نامادریاش؟
همسرم هر دوی آنها را دوست دارد. نامادریاش زن مهربانی است و در این سالها عشق مادرانه را نثار او کرده است. هر دوی آنها عزیزند و من و خانواده دوست داریم همیشه در کنارشان باشیم. مادر واقعی همسرم به دلیل عمل جراحی قلب کمی کسالت دارد و قرار است تا چند وقت دیگر پس از یافتن سلامتی نزدمان بیاید.