06-05-2015، 14:18
[rtl] چرا مرغ از خیابان رد شد؟[/rtl]
[rtl]ــ ارسطو : طبيعت مرغ اينست که از خيابان رد شود.[/rtl]
[rtl] ــ فردوسي پور : چه ميـــــــــکــنه اين مرغه ؟[/rtl]
[rtl]ــ ارسطو : طبيعت مرغ اينست که از خيابان رد شود.[/rtl]
[rtl]ــ موسي : و آنگاه پروردگار ازآسمان به زمين آمد و به مرغ گفت به آن سوي خيابان برو و مرغ چنين کرد و پروردگارخشنود همي گشت . [/rtl]
[rtl]ــ مارکس : مرغ بايد از خيابان رد ميشد . اين از نظر تاريخي اجتناب ناپذير بود. [/rtl]
[rtl] ــ خاتمي : چون ميخواست با مرغهاي آن طرف خيابان گفتگو بکند. [/rtl]
[rtl]ــ نيچه : چرا که نه؟ [/rtl]
[rtl]ــ داروين : طبيعت مرغ را براي اين توانمندي ردشدن از خيابان انتخاب کرده است. [/rtl]
[rtl]ــ همينگوي : براي مردن . در زيرباران. [/rtl]
[rtl]*ــ اينشتين : رابطه ی مرغ و خيابان نسبي است . [/rtl]
[rtl]ــ سيمون دوبوار : مرغ نماد زن وهويت پايمال شده اوست . رد شدن از خيابان در واقع کوشش بيهوده ی او در فرار از سنتها و ارزشهاي مردسالارانه را نشان ميدهد. [/rtl]
[rtl]ــ پاپ اعظم : بايد بدانيم که هرروز ميليونها مرغ در مرغداني مي مانند و از خيابان رد نميشوند . توجه ما بايد به آنها معطوف باشد . چرا هميشه فقط بايد درباره مرغي صحبت کنيم که از خيابان رد ميشود؟ [/rtl]
[rtl]ــ صادق هدايت : از دست آدمها به آن سوي خيابان فرار کرده بود غافل از اينکه آن طرف هم مثل همين طرف است، بلکه بدتر. [/rtl]
[rtl]ــ شیرين عبادي : نبايد گمان کرد که رد شدن مرغ از خيابان به خاطر اسلام بوده است . در تمام دنيا پذيرفته شده که اسلام کسي را فراري نميدهد . [/rtl]
[rtl]ــ روانشناس : آيا هر کدام از ما در درون خود يک مرغ نيست که ميخواهد از خيابان رد شود؟ [/rtl]
[rtl]ــ نيل آرمسترانگ : يک قدم کوچک براي مرغ، و يک قدم بزرگ براي مرغها . [/rtl]
[rtl]ــ حافظ : عيب مرغان مکن اي زاهد پاکيزه سرشت، که گناه دگران برتو نخواهند نوشت [/rtl]
[rtl]ــ بيل کلينتون : من هرگز با مرغ تنها نبودم.[/rtl]
[rtl]ــ ناصرالدينشاه : يک حالتي به ما دست داد و ما فرموديم ازخيابان رد شود. آن پدرسوخته هم رد شد. [/rtl]
[rtl]ــ سهراب سپهري : مرغ را در قدمهاي خود بفهميم، و از درخت کنار خيابان، شادمانه سيب بچينيم . [/rtl]
[rtl]ــ طرفدار داستانهاي علمي تخيلي: اين مرغ نبود که ازخيابان رد شد . مرغ خيابان وتمام جهان هستي را به عقب راند. [/rtl]
[rtl]ــ اريش فون دنيکن : مثل هر بارديگر که صحبت موجودات فضاييست، جهان دانش [/rtl]
[rtl]واقعيات را کتمان ميکند . مگر آنتن هاي روي سر مرغ را نديديد؟ [/rtl]
[rtl]ــ سعدي : حکایت آن مرغ مناسب حال تواست که شنيدم که درآن سوي خيابان و در راه بيابان و در مشايعت مردي آسيابان بود وي را گفتم : از چه رو تعجيل کني؟ گفت : ندانم و اگر دانم نگويم و اگر گويم انکار کنی [/rtl]
[rtl]ــ رنه دکارت: از کجا ميدانيد که مرغ وجود دارد؟ يا خيابان؟ [/rtl]
[rtl]ــ لات محل : به گور پدرش ميخنده هيشکي نمتونه تو محل ما ازخيابون رد بشه. [/rtl]
[rtl]ــ بودا : با اين پرسش طبيعت مرغانه ی خود را نفي ميکني. [/rtl]
[rtl]ــ پدرخوانده : جاي دوري نميتواند برود . [/rtl]
[rtl]ــ فروغ فرخزاد:آه آه از خيابانهاي کودکي من، هيچ مرغي رد نشد . [/rtl]
[rtl]ــ ماکياولي : مهم اينست که مرغ از خيابان رد شد . دليلش هيچ اهميتي ندارد . رسيدن به هدف، هرنوع انگيزه را توجيه ميکند . [/rtl]
[rtl]ــ پاريس هيلتون : خوب لابد اونور خيابون يه بوتيک باحال ديده بوده .[/rtl]
[rtl] ــ فردوسي پور : چه ميـــــــــکــنه اين مرغه ؟[/rtl]