امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان کوتاه گربه های شلخته (مخصوص بچه های 11 تا 13 فلشخوری)

#1
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان کوتاه گربه های شلخته (مخصوص بچه های 11 تا 13 فلشخوری) 1

داستان؛
گربه های شلخته


به گزارش سرویس کودک جام نیوز، تو خونه ی گربه ها هیچی سر جاش نیست. مثلا اگه ناخنگیر لازم باشه معلوم نیست باید تو یخچال دنبالش گشت یا تو جعبه ی داروها یا ... مثلا همین دیروز همه ی وسایل خونه با نخ به هم بسته شده بودند. اگه بابا گربه ها می خواست شلوارشو برداره میز هم باهاش بلند می شد. تلویزیون هم تکون می خورد. آخه بچه گربه شون می خواسته با کلاف نخ بازی کنه. انقدر این نخ ها رو باز کرده و به هم ریخته بود که دیگه سر و تهش معلوم نبود. فقط دور همه چیز نخ بسته شده بود.
 
 
داستان کوتاه گربه های شلخته (مخصوص بچه های 11 تا 13 فلشخوری) 1
 
همین ظهری دُم مامان گربه به یکی از نخ ها گیر کرد. بابا گربه هر چی سعی کرد نمی تونست دُم مامان گربه رو باز کنه. نزدیک بود دمش کنده بشه. به خاطر همین تو خونه ی گربه ها همه اش اعصاب همه خورده. مامان گربه از صبح تا شب هی جیغ می زنه . بچه گربه ها هم هی با هم جیغ و داد می کنن. بابا گربه هم اعصابش خورد  می شه از خونه می ره بیرون. آخه این که نمی شه خونه. اَه ... اَه ... اَه... باید همه با هم نظم و انضباط داشته باشن. بچه گربه ها باید تو اتاق خودشون بازی کنن. وقتی می خوان با یه اسباب بازی بازی کنن اول باید اسباب بازی های قبلی رو سر جاش بذارن. تازه باید تو تمیز کردن خونه  هم به مامان گربه کمک کنن.
 
داستان کوتاه گربه های شلخته (مخصوص بچه های 11 تا 13 فلشخوری) 1
 
مامان گربه هم باید برای همه چیز یه جای مشخص درست کنه. بابا گربه هم باید برای تمیز کردن خونه کمک کنه. حالا که فعلا اول همه باید یه فکری برای این نخ های گوریده به هم بکنن. بچه گربه ها مشغول جمع کردن نخ ها شدن. اما هنوز همه ی نخ ها جمع نشده بودن که دوباره همه چی یادشون رفت و تو همون اوضاع دعواشون شد و پریدن به هم. الان دیگه بعید نیست دٌمها شون هم به هم گره بخوره . اصلا ولشون کن ... خونه ی گربه ها هیچ وقت تمیز و مرتب نمی شه. بذار همیشه با هم دعوا کنن و جیغ بزنن. هر وقت گربه های خوبی شدن یه سری به خونه شون می زنیم.
 
پاسخ
 سپاس شده توسط یاسی@_@ ، فرانه ، *faraay* ، SOGOL.NM
آگهی
#2
گربه شلخته هیچوق حمام نرووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووود



:229: :229: :229::229::229::229::229::229::229::229::229::229::229::229::229::229::229::229:​:229::229:


bathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtimebathtime
Heart fatemeh Heart
پاسخ
#3
:4fv: :4fv: :viki: 3fs
11 تا 13  :89: aah
پاسخ
#4
خوب شد ما الان 16 سالمون هست نمیدونم کدوم بدبختی بخواد اینارو بخوننه
اگر دیدی جوانی ریش گذاشته بدان دوست دخترش او را تنها گذاشته
پاسخ
#5
ممنون من 12 سالممه 25r30 :498:p332p317899899899899899899ru1999:9lp:


پاسخ
 سپاس شده توسط SOGOL.NM
#6
آخیییییی
بیبی موچی?✨?
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان