15-04-2015، 23:08
شهر رم، به واسطه پایتختی بعضی از پاپهای قدرتمند در این زمان، مرکز هنری ایتالیا نیز گردید. در این زمان هنرمندان معتبری چون داوینچی - رافائل - میکلانژ - و تیسین پا به عرصه ظهور گذاشتند که هیچ گاه هنرمندان بعد از آن نتوانستند جا پای این هنرمندان بگذارند. ارزش و اعتبار هنرمند و مفهوم هنرمند نابغه بخصوص در همین عصر شکل گرفت.
لئوناردوداوینچی (1519 - 1452.م): نمونه یک انسان کامل رنسانس، پیوند علم و هنر در وجود این دانشمند - نقاش - طراح - مجسمه ساز و معمار و مخترع فلورانسی تجلی یافته است. لئوناردو طراحی و نقاشی را در کارگاه وروکیو آموخت و با هنرمندانی مثل بوتیچلی و پروجینو آشنا شد.
در آثار لئوناردو چند مورد حائز اهمیت است:
- تأکید بر عنصر انسانی
- وجهه مادی بخشیدن به عناصر تصاویر
- سه بعد نمائی علمی با بهره گیری از روش سایه روشن کاری
- اهمیت بخشیدن به نظم هندسی، استفاده از هندسه مناظر (پرسپکتیو)
- آگاهی بر تناسبات اندام و به کارگیری آن در ساختار تصویر
- تأکید بر هماهنگی و یک پارچه بودن
از طرحهای لئوناردو حدود 12 طرح موجود است که پنج طرح در مجموعه گوتیزدویهاک - سه عدد در موزه لوور، سه عدد در یوفنتنری و یک عدد در موزه بریتانیا نگهداری می شود. نمونه ای از تمرینات حالت و حرکات دست هم اکنون در نشنال گالری واشنگتن دی. سی موجود است (تصویر 13).
(تصویر 13)
از آثار مهم نقاشی این هنرمند می توان به مریم عذرا بر کنار صخره ها، شام واپسین (شام آخر) و لبخند مونالیزا (لبخند ژوکند) اشاره کرد. در اثر مریم عذرا بر کنار صخره ها رویکرد هنرمند به تجربه های مازاتچو در عرصه سایه، روشن کاری به چشم می خورد، نور و سایه نه فقط برای برجسته نمائی، بلکه برای بیان حالت عاطفی و یکپارچه به کار می رود (تصویر 14).
(تصویر 14)
اثر شام آخر نخستین ترکیب بندی بزرگ پیکره ای در دوره رنسانس است که یک لحظه خاص از زندگی مسیح را جاودانه کرده است. و اما تابلوی لبخند مونالیزا پرآوازه ترین چهره فردی در جهان است که با خنده مبهم و مرموز لاجوکوندلا (ژوکند) بحثهای مفصلی را در پی داشته است. رافائل سانزیو (سانتسیو) (1520 - 1483.م): شاید بتوان گفت بارزترین و نمونه ترین هنرمند مراحل اوج رنسانس رافائل است. او با آنکه شدیداً تحت تأثیر لئوناردو و میکلانژ بود، اما سبک مخصوص به خود را داشت. رافائل در 11 سالگی پدر خود را از دست می دهد، او ابتدا نزد پروجینو به کار مشغول شد و سپس به فلورانس در تکامل وی بسیار تأثیرگذار است. در سال 1508 به رم می رود و تا آخر عمر در آنجا مشغول به کار می شود. رافائل، تیزهوش، مبتکر و سریع الانتقال بود و بر خلاف میکلانژ که شخصیتی متعارض و ناراحت داشت، او در آثارش از عناصر تصویری ایستا، آرام و موقر استفاده می کرد. مطالعه در طبیعت و انسان از خصوصیات کار رافائل است. از آثار رافائل می توان به نقاشی دیواری مدرسه آتن (تصویر 15)، ازدواج باکره، مریم با سهره اشاره نمود.
(تصویر 15)
خطوط در آثار رافائل حالتی آرام، سیال و شاعرانه دارد و طراحی در آثار رافائل از جایگاهی خاص برخوردارند. استفاده از تکنیکهای مختلف طراحی مثل جسو (Gesso) که از شیوه های طراحی مرسوم عهد رنسانس است در آثار او دیده می شود.
جسو مخلوطی است از گچ تصفیه شده، با مقدار کمی چسب مایع پوست خرگوش (سریشم فرنگی) و آب. این ماده را با قلم بر سطح کاغذ یا مقوا یا تخته می کشند و پس از خشک شدن با قلم نقره ای نوک نیز روی آن طراحی می کنند، خطوط قلم نقره ای ابتداء کم رنگ است ولی به تدریج در مجاورت با اکسیژن اکسید شده و پر رنگ می شود. (تصویر 16).
(تصویر 16)
میکلانژ (میکلانجو بوناروتی)، (1564 - 1475.م): پیکر تراش - نقاش و معمار پر شور و نا آرام رنسانس قرن شانزدهم است. بی قراری و طبع آتشین میکلانژ کاملاًًً در آثارش مشهود است. فعالیت آرمیده یا نیروئی مخفی و پنهان در آثار پیکره او از قبیل داود، موسی، برده محتضر، برده عاصی و... مشخص است.
پیکره داود دارای چهره ای سرشار از نیرو (تصویر 17)، پیکره موسی دارای نیروئی تسخیر کننده و سترک و آثار پیکره دیگر او نیز به همین ترتیب دارای شخصیتی خاص می باشند که از خصوصیات اصلی میکلانژ است.
(تصویر 17)
از معروفترین آثار نقاشی سقف نمازخانه سیستین در واتیکان است که در این طرح عظیم بیش از 300 پیکره را در حالات مختلف و با موضوعی از خلقت، هبوط و رانده شدن انسان در مدت 4 سال ترسیم کرده است. نگاهی کاملاًًً مادی از واقعه ای غیر مادی و نشان دادن خداوند به گونه ای کاملاًًً ملموس که یادآور خدایان یونانی است، بیانگر در آمیختگی سنتهای مسیحی و ماقبل مسیحی در این دوره است (تصویر 18).
(تصویر 18)
کنش و تنش روانی در آثار میکلانژ و ابهامات سبک وی بعدها متصل به سبکی به نام شیوه گرائی (منریسم) گردید. میکلانژ در آخرین سالهای عمرش با اینکه مجسمه سازی را به عنوان اولین هنر خود از ابتدا معرفی کرده بود، به معماری روی آورد و آثاری را نیز در این زمینه به انجام می رساند.
دوناتو برامانته (1514 - 1444.م): از معماران مشهور رنسانس پیشرفته که از دوستان لئوناردو بود. او پس از ورودش به رم بنای تمپیه تو را ساخت که بعدها به عنوان نمونه کامل معماری کلاسیک و گنبددار بر این دوره رنسانس و پس از آن شناخته شد. وجه تسمیه این بنا به خاطر شباهتش به معابد قبل از مسیحیت است و ویژگی بارز این بنا نمای پیکره وار بیرونی آن است که با تماشای این بنا به گونه ای احساس حجم در حرکت به بیننده دست می دهد (تصویر 19).
(تصویر 19)
شیوه گرائی یا منریسم (Manerism)
پس از مرگ رافائل (1520.م) گرایشهای مهمی در نهضت رنسانس پسین اتفاق می افتد که تا پایان قرن 16 ادامه می یابد. بحرانهای سیاسی ناشی از هجوم فرانسویها و اسپانیائیها به ایتالیا، تأثیر مستقیمی بر آثار هنرمندان بر جای می گذارد و هنر متین و آرام رنسانس پیشرفته جای خود را به هنری پرالتهاب، افراطی و غیر طبیعی می دهد. ترکیب بندیهای متزلزل، غیر طبیعی و نا پایداری که بعضاًً در بعضی از آثار آخری میکلانژ نیز دیده می شود، ما حصل شیوه ای است که به آن شیوه گرائی یا اطوارگرائی یا منریسم می گویند. شیوه گرایان می گویند هنرمند حق دارد قواعد را مطابق میل خود تفسیر کند.
پارمیجانینو (1540 - 1503.م): با اثر معروفش مریم گردن بلند و تأثیر از هنر رافائل، لیکن در این اثر پیکره ها با کشیدگی و صافی عاج مانند خود، گوئی در حالتی رخوت زده، مظهری آرمانی از زیبایی هستند (تصویر 20).
(تصویر 20)
تینتورتو (1594 - 1518.م): از هنرمندان ونیزی سبک شیوه گرائی است. این هنرمند را در پاره ای از وجوه، مشترک با سبک منریسم مرکز ایتالیا دانسته ولی در بعضی از موارد متمایل به سبک باروک است. آثار معروف این هنرمند شام واپسین، پیدا شدن جسد قدیس مرقس و... می باشد.
ال گرکو (1614 - 1547.م): از هنرمندان اسپانیائی با آثاری از قبیل تدفین کنت اورگاس، ستایش شبانان و «مسیح سوداگران را از معبد بیرون می راند» از بزرگترین نقاشان شیوه گرائی است. او در دوران جوانی با هنر بیزانس آشنا شد، بعد از ورودش به ایتالیا به کارگاه تیسین پیوست لیکن تأثیر هنر تینتورتو در آثار وی زیاد دیده می شود. آثار ال گرکو ترکیب شخصی نیرومندی از عناصر بیزانس پسین و سبک شیوه گزینی در ایتالیاست. از دیگر آثار ال گرکو می توان به ستایش شبانان (تصویر 21)، چهره یک زن با سربند اشاره نمود.
(تصویر 21)
از سایر هنرمندان شیوه گرا می توان به یاکوپوپونتو رومو، ایل روسو فیورنتینو، جووانی بلینی، جورجونه، تیسین و پائولو و رونز اشاره نمود. ضمناً شیوه گرائی فقط در نقاشی تأثیر گذار نبوده بلکه در معماری و پیکر تراشی نیز تأثیر گذاشته است.
رنسانس در شمال اروپا
قبل از آنکه به بحث رنسانس در شمال اروپا بپردازیم بهتر است گذری به طراحی پیش از رنسانس در کشور آلمان داشته باشیم:
نخستین نمونه های طراحی به مفهوم مستقل آن در حکاکیها و کنده کاریهایی که اغلب با موضوعهای مذهبی ترسیم شده اند، جستجو می شود. کنده کاریهایی بر روی سطوح صاف فلزاتی از قبیل مس - روی و بعضاًً چوب و تکثیر آن که به نخستین کتابهای چاپی در این دوران متعلق بوده است (1450.م).
اغلب این هنرمندان با نامهای اختصاری و یا نام محل و یا نام موضوع امضاء می کرده اند. اما در این بین می توان از مارتین شونگاور نام برد که در حدود 1430.م در گلمار آلمان متولد شده است.
مارتین شونگاور: وی از نخستین طراحان پیش از رنسانس در اروپاست که علاوه بر موضوعهای مذهبی، وقایع روزمره را نیز به تصویر کشیده است. شونگاور چیره دست ترین و ظریف کارترین استاد شمالی اسلوب جدید گراور سازی فلزی در آلمان است.
از شونگاور اکنون آثاری از طراحی بر جای مانده است که تنیجه آموخته های وی در زمینه طراحی و حکاکی بر روی جواهرات و فلزات سخت است. وی این حرفه را از پدر خویش فرا می گیرد. از آثار او نزاع پادوهای جواهر سازی (تصویر 22) و حضرت مریم و کودکی حضرت مسیح و گراور «دیوها قدیس آنتونیوس را عذاب می دهند» را می توان نام برد.
(تصویر 22)
از مبارزان و اصلاح طلبانی که دیدگاههای آنان در گسترش رنسانس در اروپای شمالی تأثیرگذار بوده است می توان به دیزیدرواراسموس، (اومانیست، اصلاح طلب مذهبی و نویسنده آلمانی) و مارتین لوتو (اومانیست، اصلاح طلب دینی و نویسنده دینی و نویسنده آلمانی و نخستین فردی که بر خلاف کلیسا کتاب مقدس را به آلمانی ترجمه نمود) اشاره کرد.
فلاندر
رابرکامپین (استاد فلمال): (1444 - 1378.م) مبتکر استفاده از رنگ و روغن در نقاشی است. اثر معروف وی قاب تزئینی سه قسمتی محجر مذبح مرود (تصویر 23) (محراب مرود) نام دارد
(تصویر 23)
که به گونه ای بیانگر رئالیزمی مقدس در فضای یک اطاق است. یان وان آیک (1441 - 1390.م): از نقاشان مشهور و از اولین هنرمندانی که مفهوم عمق نمائی جوی را درک کرده و در آثارش به کار برده است. در اثر «آرنولفنینی و نو عروسش» با نگاهی مقدس به یک واقعه روبرو هستیم(تصویر 24).
(تصویر 24)
در این تابلو بانکدار و همسرش در مرکز صحنه قرار دارند و تمام اشیاء به گونه ای نمادین تقدس ازدواج را بیان می کند (رئالیزم مقدس). اثر دیگر قاب تزئینی برای کلیسای شهر گان بنام پرستش گوسفند رازآمیز از بزرگترین نقاشیهای سده پانزدهم است که وی به همراه برادر بزرگترش (هوبرت وان آیک) به اتمام می رسانند. از سایر آثار می توان به مریم مقدس و رولن، مردی با عمامه سرخ، خدای پدر اشاره نمود.
از سایر هنرمندان فلاندری می توان به «روخیرووان دروایدن» با اثر پائین آوردن جسد مسیح از صلیب، «هوگووان درگوس» با اثر محراب یا مذبح پورتیناری، هیرونیموس بوش با اثر حمل صلیب و دوزخ اشاره نمود.
آلمان
آلبرشت آلتدورفر (1480 - 1358.م): سبک کار آلتدورفر کاملاًً شاخص است و بر حول نمایش مناظری می گردد که از لحاظ روانی گاه به حد هیجان می رسد. او رنگ پرداز و مشاهده گر مستعد جلوه های رنگارنگ نور و جو است. اثر معروف او نبرد ایسوس نام دارد (تصویر 25).
(تصویر 25)
آلبرشت دورر (1528 - 1471.م): این هنرمند تنها فردی است که بعد از آشنا شدن با آثار مانتنیا، لئوناردو و پولائویولو، شیفته اندیشه های کلاسیک انتشار یافته توسط هنرمندان رنسانس ایتالیا گردید و انتقال سبک رنسانس ایتالیا را به شمال اروپا یکی از اهداف ثابت خود قرار داد. او که در ابتداء نزد پدر خود که جواهر ساز و نقره کار (قلمزن) بود تعلیم دیده بود بعد از بازگشت از ایتالیا به طراحی و حکاکی روی فلز و چوب پرداخت. شهرت دورر در زمان حیاتش به خاطر تسلط بر هنرهای چاپی (گرافیک) است و آثار مهمی با تکنیکهای گراور فلزی و ساخت باسمه های چوبی از خود بر جای گذاشته است. هنر دورر در سه وجه خلاصه می شود: عشق به طبیعت - اعتقاد به مذهب - ارزش برای انسان.
- عشق به طبیعت را در بهترین وجه در آبرنگ لطیف علفزار مشاهده می کنیم، در این اثر کل عالم را در یک جزئی از طبیعت معرفی کرده و بیننده را به کشف و شهود در طبیعت دعوت می نماید (تصویر 26). از این قسم آثار می توان به آبرنگی از یک خرگوش نیز اشاره نمود.
(تصویر 26)
- پیش طرحی که دورر برای قسمتی از پرده نقاشی معراج حضرت مریم کشیده است، دستانی را در حالت نیایش نشان می دهد که اندام دست به طرز اغراق آمیزی بلند و کشیده طراحی شده تا کیفیت ملکوتی و آرمانی آن به نمایش گذاشته شود (تصویر 27).
(تصویر 27)
- همینطور در طرحی از یک پیرمرد 93 ساله در مایه های آبی - خاکستری دورر سعی دارد تا اعتماد به نفس و تعهد به زندگی را در چهره این پیرمرد نشان دهد. در این طرح بیننده با انسان معتقد متعارف، مقاوم و آبدیده روبروست (تصویر 28).
(تصویر 28)
در تابلوی نقاشی چهار حواری دورر توانست دو گرایش متضاد به هم در دوره خود را یعنی ناتورالیسم خاص شمالیها و عظمت طلبی ایتالیائیها را با هم آشتی دهد. از سایر آثار دورر می توان به گراور اندوه، باسمه های چوبی کتاب مقدس به نام مکاشفات یوحنا، گراور آدم و حوا، گراور شهسوار مرگ و شیطان، گراور قدیس هرونیموس در اطاق مطالعه، گراور حضرت مریم و کودکی مسیح و گراور آخرین شام حضرت مسیح اشاره نمود.
ماتیاس گرونوالد (1528 - 1480.م): یکی از بزرگترین فرد گرایان دوره رنسانس و هنرمندی با نبوغ و نوآوری اصیل در قرن 16 آلمان است. علاقه وی به نمایش منظره های غیر زمینی معطوف بود. گرونوالد هم عصر دورر بود ولی روحیه ای متفاوت از او داشت. دورر روحیه ای آرام اجتماعی ولی گرونوالد شخصیتی مضطرب داشت، دورر در تعادل با محیط اجتماعی ولی گرونوالد در تعارض با زمانش بود. خط در آثار دورر دارای صراحت و کیفیتی مشخص است در حالی که در آثار گرونوالد شخصیتی باز و مشوش دارد. نحوه استفاده از خط در آثار دورر مبین شخصیت بیرونی انسانها است در حالی که در آثار گرونوالد شخصیت درونی انسانها مورد توجه قرار می گیرد. از آثار وی می توان به قدیس با چوبدستی (تصویر 29) و مسیح بر صلیب از قاب تزئینی مذبح آیزنهایم اشاده نمود.
(تصویر 29)
هانس هولباین (1543 - 1497.م): تخصص اصلی هولباین چهره سازی است و در این آثار نشان داد که اطلاعات زیادی درباره ترکیب بندی با عظمت، ساختار بدنی و شکل پیکروار ایتالیائی دارد، و این همان کاری که دورر در تلاش فرمول بندی و پی ریزی آن در شمال اروپا بود. آثار چهره سازی هولباین در مقام یک نقاش درباری پس از اقامتش در انگلستان باعث شده از او نقاشیهای گوناگونی از سفیران و درباریان باقی بماند (تصویر 30).
(تصویر 30)
هلند
پیتر بروگل (1569 - 1525.م): علاقه به رابطه میان انسان و طبیعت در آثار یکی از بزرگترین و مبتکرترین نقاشان شمال اروپائی دیده می شود. فعالیتهای بشری موضوع مسلط آثار بروگل است. او هر چند با سفر به ایتالیا با هنر کلاسیک آشنا شد، لیکن تحت تأثیر چندانی قرار نگرفت و پس از بازگشت و آشنائی او با هیرو نیموس بوش تأثیر این استاد در کارهای او مشاهده گردید. تابلوی شکارچیان در برف یکی از نقاشیهای باقیمانده یک مجموعه پنج تائی است که در آن یکی از اولیه ترین و عالیترین مناظر و دور نماهای تاریخ غرب به ظهور رسیده است، انسان در این منظره جزئی از یک طبیعت بزرگ است. بروگل فقط یک دورنما ساز نیست بلکه در تابلوهای مربوط به ماههای مختلف سال فعالیت انسان را که گاهی به طنز نیز آلوده شده است را مجسم می کند (تصویر 31).
(تصویر 31)
از سایر آثار دیگر وی می توان به کوری عصاکش کوری دگر، سرشماری در بتلهام و عروسی روستائی اشاره نمود.
از سایر هنرمندان هلندی این دوره می توان به یان گوسارت (1535 - 1478.م) - یواخیم دباتینیر (1524 - 1475.م) نیز اشاره نمود.
هنر باروک
پس از گذر از دوره پر التهاب اطوارگرایان یا شیوه گرایان در بین سالهای 1600 تا 1750 میلادی به دوره دیگری در هنر اروپا بر می خوریم که به نام باروک ثبت شده است. این اصطلاح از زبان پرتغالی به معنی مروارید ناصاف مشتق شده است. عده ای این دوره را حد فاصل میان رنسانس و عصر جدید می دانند و عده ای آن را ادامه رنسانس می شمرند. این هنر بیانگر نوعی تجمل گرائی کلیسائی است.
عناصر تصویر در این سبک نه انسجام کلاسیک رنسانس را دارد و نه فضای متزلزل شیوه گرایان در آن پیداست. در این شیوه اندام و اشیاء به طور تصنعی در کنار هم قرار می گیرند، انسان از فضای اصلی کنار رفته و اشیاء فضا را اشغال می کنند، فضای باز - ترکیب بندیهای رها - آزادی عمل در مقابل سخت گیری دوران کلاسیک از ویژگیهای این سبک است.
سبک باروک دارای سه مرحله است:
- مرحله اول که پیوندی است میان اطوارگرائی و باروک، 1625 - 1585، کاراواجو - برادران کارچی
- مرحله دوم اوج سبک باروک است، 1675 - 1625، پیتر پل روبنس - آنتونی وان دایک - رامبراندوان راین
- مرحله سوم یا تجزیه سبک باروک 1750 - 1675، یان وان هویزم.
لئوناردوداوینچی (1519 - 1452.م): نمونه یک انسان کامل رنسانس، پیوند علم و هنر در وجود این دانشمند - نقاش - طراح - مجسمه ساز و معمار و مخترع فلورانسی تجلی یافته است. لئوناردو طراحی و نقاشی را در کارگاه وروکیو آموخت و با هنرمندانی مثل بوتیچلی و پروجینو آشنا شد.
در آثار لئوناردو چند مورد حائز اهمیت است:
- تأکید بر عنصر انسانی
- وجهه مادی بخشیدن به عناصر تصاویر
- سه بعد نمائی علمی با بهره گیری از روش سایه روشن کاری
- اهمیت بخشیدن به نظم هندسی، استفاده از هندسه مناظر (پرسپکتیو)
- آگاهی بر تناسبات اندام و به کارگیری آن در ساختار تصویر
- تأکید بر هماهنگی و یک پارچه بودن
از طرحهای لئوناردو حدود 12 طرح موجود است که پنج طرح در مجموعه گوتیزدویهاک - سه عدد در موزه لوور، سه عدد در یوفنتنری و یک عدد در موزه بریتانیا نگهداری می شود. نمونه ای از تمرینات حالت و حرکات دست هم اکنون در نشنال گالری واشنگتن دی. سی موجود است (تصویر 13).
(تصویر 13)
از آثار مهم نقاشی این هنرمند می توان به مریم عذرا بر کنار صخره ها، شام واپسین (شام آخر) و لبخند مونالیزا (لبخند ژوکند) اشاره کرد. در اثر مریم عذرا بر کنار صخره ها رویکرد هنرمند به تجربه های مازاتچو در عرصه سایه، روشن کاری به چشم می خورد، نور و سایه نه فقط برای برجسته نمائی، بلکه برای بیان حالت عاطفی و یکپارچه به کار می رود (تصویر 14).
(تصویر 14)
اثر شام آخر نخستین ترکیب بندی بزرگ پیکره ای در دوره رنسانس است که یک لحظه خاص از زندگی مسیح را جاودانه کرده است. و اما تابلوی لبخند مونالیزا پرآوازه ترین چهره فردی در جهان است که با خنده مبهم و مرموز لاجوکوندلا (ژوکند) بحثهای مفصلی را در پی داشته است. رافائل سانزیو (سانتسیو) (1520 - 1483.م): شاید بتوان گفت بارزترین و نمونه ترین هنرمند مراحل اوج رنسانس رافائل است. او با آنکه شدیداً تحت تأثیر لئوناردو و میکلانژ بود، اما سبک مخصوص به خود را داشت. رافائل در 11 سالگی پدر خود را از دست می دهد، او ابتدا نزد پروجینو به کار مشغول شد و سپس به فلورانس در تکامل وی بسیار تأثیرگذار است. در سال 1508 به رم می رود و تا آخر عمر در آنجا مشغول به کار می شود. رافائل، تیزهوش، مبتکر و سریع الانتقال بود و بر خلاف میکلانژ که شخصیتی متعارض و ناراحت داشت، او در آثارش از عناصر تصویری ایستا، آرام و موقر استفاده می کرد. مطالعه در طبیعت و انسان از خصوصیات کار رافائل است. از آثار رافائل می توان به نقاشی دیواری مدرسه آتن (تصویر 15)، ازدواج باکره، مریم با سهره اشاره نمود.
(تصویر 15)
خطوط در آثار رافائل حالتی آرام، سیال و شاعرانه دارد و طراحی در آثار رافائل از جایگاهی خاص برخوردارند. استفاده از تکنیکهای مختلف طراحی مثل جسو (Gesso) که از شیوه های طراحی مرسوم عهد رنسانس است در آثار او دیده می شود.
جسو مخلوطی است از گچ تصفیه شده، با مقدار کمی چسب مایع پوست خرگوش (سریشم فرنگی) و آب. این ماده را با قلم بر سطح کاغذ یا مقوا یا تخته می کشند و پس از خشک شدن با قلم نقره ای نوک نیز روی آن طراحی می کنند، خطوط قلم نقره ای ابتداء کم رنگ است ولی به تدریج در مجاورت با اکسیژن اکسید شده و پر رنگ می شود. (تصویر 16).
(تصویر 16)
میکلانژ (میکلانجو بوناروتی)، (1564 - 1475.م): پیکر تراش - نقاش و معمار پر شور و نا آرام رنسانس قرن شانزدهم است. بی قراری و طبع آتشین میکلانژ کاملاًًً در آثارش مشهود است. فعالیت آرمیده یا نیروئی مخفی و پنهان در آثار پیکره او از قبیل داود، موسی، برده محتضر، برده عاصی و... مشخص است.
پیکره داود دارای چهره ای سرشار از نیرو (تصویر 17)، پیکره موسی دارای نیروئی تسخیر کننده و سترک و آثار پیکره دیگر او نیز به همین ترتیب دارای شخصیتی خاص می باشند که از خصوصیات اصلی میکلانژ است.
(تصویر 17)
از معروفترین آثار نقاشی سقف نمازخانه سیستین در واتیکان است که در این طرح عظیم بیش از 300 پیکره را در حالات مختلف و با موضوعی از خلقت، هبوط و رانده شدن انسان در مدت 4 سال ترسیم کرده است. نگاهی کاملاًًً مادی از واقعه ای غیر مادی و نشان دادن خداوند به گونه ای کاملاًًً ملموس که یادآور خدایان یونانی است، بیانگر در آمیختگی سنتهای مسیحی و ماقبل مسیحی در این دوره است (تصویر 18).
(تصویر 18)
کنش و تنش روانی در آثار میکلانژ و ابهامات سبک وی بعدها متصل به سبکی به نام شیوه گرائی (منریسم) گردید. میکلانژ در آخرین سالهای عمرش با اینکه مجسمه سازی را به عنوان اولین هنر خود از ابتدا معرفی کرده بود، به معماری روی آورد و آثاری را نیز در این زمینه به انجام می رساند.
دوناتو برامانته (1514 - 1444.م): از معماران مشهور رنسانس پیشرفته که از دوستان لئوناردو بود. او پس از ورودش به رم بنای تمپیه تو را ساخت که بعدها به عنوان نمونه کامل معماری کلاسیک و گنبددار بر این دوره رنسانس و پس از آن شناخته شد. وجه تسمیه این بنا به خاطر شباهتش به معابد قبل از مسیحیت است و ویژگی بارز این بنا نمای پیکره وار بیرونی آن است که با تماشای این بنا به گونه ای احساس حجم در حرکت به بیننده دست می دهد (تصویر 19).
(تصویر 19)
شیوه گرائی یا منریسم (Manerism)
پس از مرگ رافائل (1520.م) گرایشهای مهمی در نهضت رنسانس پسین اتفاق می افتد که تا پایان قرن 16 ادامه می یابد. بحرانهای سیاسی ناشی از هجوم فرانسویها و اسپانیائیها به ایتالیا، تأثیر مستقیمی بر آثار هنرمندان بر جای می گذارد و هنر متین و آرام رنسانس پیشرفته جای خود را به هنری پرالتهاب، افراطی و غیر طبیعی می دهد. ترکیب بندیهای متزلزل، غیر طبیعی و نا پایداری که بعضاًً در بعضی از آثار آخری میکلانژ نیز دیده می شود، ما حصل شیوه ای است که به آن شیوه گرائی یا اطوارگرائی یا منریسم می گویند. شیوه گرایان می گویند هنرمند حق دارد قواعد را مطابق میل خود تفسیر کند.
پارمیجانینو (1540 - 1503.م): با اثر معروفش مریم گردن بلند و تأثیر از هنر رافائل، لیکن در این اثر پیکره ها با کشیدگی و صافی عاج مانند خود، گوئی در حالتی رخوت زده، مظهری آرمانی از زیبایی هستند (تصویر 20).
(تصویر 20)
تینتورتو (1594 - 1518.م): از هنرمندان ونیزی سبک شیوه گرائی است. این هنرمند را در پاره ای از وجوه، مشترک با سبک منریسم مرکز ایتالیا دانسته ولی در بعضی از موارد متمایل به سبک باروک است. آثار معروف این هنرمند شام واپسین، پیدا شدن جسد قدیس مرقس و... می باشد.
ال گرکو (1614 - 1547.م): از هنرمندان اسپانیائی با آثاری از قبیل تدفین کنت اورگاس، ستایش شبانان و «مسیح سوداگران را از معبد بیرون می راند» از بزرگترین نقاشان شیوه گرائی است. او در دوران جوانی با هنر بیزانس آشنا شد، بعد از ورودش به ایتالیا به کارگاه تیسین پیوست لیکن تأثیر هنر تینتورتو در آثار وی زیاد دیده می شود. آثار ال گرکو ترکیب شخصی نیرومندی از عناصر بیزانس پسین و سبک شیوه گزینی در ایتالیاست. از دیگر آثار ال گرکو می توان به ستایش شبانان (تصویر 21)، چهره یک زن با سربند اشاره نمود.
(تصویر 21)
از سایر هنرمندان شیوه گرا می توان به یاکوپوپونتو رومو، ایل روسو فیورنتینو، جووانی بلینی، جورجونه، تیسین و پائولو و رونز اشاره نمود. ضمناً شیوه گرائی فقط در نقاشی تأثیر گذار نبوده بلکه در معماری و پیکر تراشی نیز تأثیر گذاشته است.
رنسانس در شمال اروپا
قبل از آنکه به بحث رنسانس در شمال اروپا بپردازیم بهتر است گذری به طراحی پیش از رنسانس در کشور آلمان داشته باشیم:
نخستین نمونه های طراحی به مفهوم مستقل آن در حکاکیها و کنده کاریهایی که اغلب با موضوعهای مذهبی ترسیم شده اند، جستجو می شود. کنده کاریهایی بر روی سطوح صاف فلزاتی از قبیل مس - روی و بعضاًً چوب و تکثیر آن که به نخستین کتابهای چاپی در این دوران متعلق بوده است (1450.م).
اغلب این هنرمندان با نامهای اختصاری و یا نام محل و یا نام موضوع امضاء می کرده اند. اما در این بین می توان از مارتین شونگاور نام برد که در حدود 1430.م در گلمار آلمان متولد شده است.
مارتین شونگاور: وی از نخستین طراحان پیش از رنسانس در اروپاست که علاوه بر موضوعهای مذهبی، وقایع روزمره را نیز به تصویر کشیده است. شونگاور چیره دست ترین و ظریف کارترین استاد شمالی اسلوب جدید گراور سازی فلزی در آلمان است.
از شونگاور اکنون آثاری از طراحی بر جای مانده است که تنیجه آموخته های وی در زمینه طراحی و حکاکی بر روی جواهرات و فلزات سخت است. وی این حرفه را از پدر خویش فرا می گیرد. از آثار او نزاع پادوهای جواهر سازی (تصویر 22) و حضرت مریم و کودکی حضرت مسیح و گراور «دیوها قدیس آنتونیوس را عذاب می دهند» را می توان نام برد.
(تصویر 22)
از مبارزان و اصلاح طلبانی که دیدگاههای آنان در گسترش رنسانس در اروپای شمالی تأثیرگذار بوده است می توان به دیزیدرواراسموس، (اومانیست، اصلاح طلب مذهبی و نویسنده آلمانی) و مارتین لوتو (اومانیست، اصلاح طلب دینی و نویسنده دینی و نویسنده آلمانی و نخستین فردی که بر خلاف کلیسا کتاب مقدس را به آلمانی ترجمه نمود) اشاره کرد.
فلاندر
رابرکامپین (استاد فلمال): (1444 - 1378.م) مبتکر استفاده از رنگ و روغن در نقاشی است. اثر معروف وی قاب تزئینی سه قسمتی محجر مذبح مرود (تصویر 23) (محراب مرود) نام دارد
(تصویر 23)
که به گونه ای بیانگر رئالیزمی مقدس در فضای یک اطاق است. یان وان آیک (1441 - 1390.م): از نقاشان مشهور و از اولین هنرمندانی که مفهوم عمق نمائی جوی را درک کرده و در آثارش به کار برده است. در اثر «آرنولفنینی و نو عروسش» با نگاهی مقدس به یک واقعه روبرو هستیم(تصویر 24).
(تصویر 24)
در این تابلو بانکدار و همسرش در مرکز صحنه قرار دارند و تمام اشیاء به گونه ای نمادین تقدس ازدواج را بیان می کند (رئالیزم مقدس). اثر دیگر قاب تزئینی برای کلیسای شهر گان بنام پرستش گوسفند رازآمیز از بزرگترین نقاشیهای سده پانزدهم است که وی به همراه برادر بزرگترش (هوبرت وان آیک) به اتمام می رسانند. از سایر آثار می توان به مریم مقدس و رولن، مردی با عمامه سرخ، خدای پدر اشاره نمود.
از سایر هنرمندان فلاندری می توان به «روخیرووان دروایدن» با اثر پائین آوردن جسد مسیح از صلیب، «هوگووان درگوس» با اثر محراب یا مذبح پورتیناری، هیرونیموس بوش با اثر حمل صلیب و دوزخ اشاره نمود.
آلمان
آلبرشت آلتدورفر (1480 - 1358.م): سبک کار آلتدورفر کاملاًً شاخص است و بر حول نمایش مناظری می گردد که از لحاظ روانی گاه به حد هیجان می رسد. او رنگ پرداز و مشاهده گر مستعد جلوه های رنگارنگ نور و جو است. اثر معروف او نبرد ایسوس نام دارد (تصویر 25).
(تصویر 25)
آلبرشت دورر (1528 - 1471.م): این هنرمند تنها فردی است که بعد از آشنا شدن با آثار مانتنیا، لئوناردو و پولائویولو، شیفته اندیشه های کلاسیک انتشار یافته توسط هنرمندان رنسانس ایتالیا گردید و انتقال سبک رنسانس ایتالیا را به شمال اروپا یکی از اهداف ثابت خود قرار داد. او که در ابتداء نزد پدر خود که جواهر ساز و نقره کار (قلمزن) بود تعلیم دیده بود بعد از بازگشت از ایتالیا به طراحی و حکاکی روی فلز و چوب پرداخت. شهرت دورر در زمان حیاتش به خاطر تسلط بر هنرهای چاپی (گرافیک) است و آثار مهمی با تکنیکهای گراور فلزی و ساخت باسمه های چوبی از خود بر جای گذاشته است. هنر دورر در سه وجه خلاصه می شود: عشق به طبیعت - اعتقاد به مذهب - ارزش برای انسان.
- عشق به طبیعت را در بهترین وجه در آبرنگ لطیف علفزار مشاهده می کنیم، در این اثر کل عالم را در یک جزئی از طبیعت معرفی کرده و بیننده را به کشف و شهود در طبیعت دعوت می نماید (تصویر 26). از این قسم آثار می توان به آبرنگی از یک خرگوش نیز اشاره نمود.
(تصویر 26)
- پیش طرحی که دورر برای قسمتی از پرده نقاشی معراج حضرت مریم کشیده است، دستانی را در حالت نیایش نشان می دهد که اندام دست به طرز اغراق آمیزی بلند و کشیده طراحی شده تا کیفیت ملکوتی و آرمانی آن به نمایش گذاشته شود (تصویر 27).
(تصویر 27)
- همینطور در طرحی از یک پیرمرد 93 ساله در مایه های آبی - خاکستری دورر سعی دارد تا اعتماد به نفس و تعهد به زندگی را در چهره این پیرمرد نشان دهد. در این طرح بیننده با انسان معتقد متعارف، مقاوم و آبدیده روبروست (تصویر 28).
(تصویر 28)
در تابلوی نقاشی چهار حواری دورر توانست دو گرایش متضاد به هم در دوره خود را یعنی ناتورالیسم خاص شمالیها و عظمت طلبی ایتالیائیها را با هم آشتی دهد. از سایر آثار دورر می توان به گراور اندوه، باسمه های چوبی کتاب مقدس به نام مکاشفات یوحنا، گراور آدم و حوا، گراور شهسوار مرگ و شیطان، گراور قدیس هرونیموس در اطاق مطالعه، گراور حضرت مریم و کودکی مسیح و گراور آخرین شام حضرت مسیح اشاره نمود.
ماتیاس گرونوالد (1528 - 1480.م): یکی از بزرگترین فرد گرایان دوره رنسانس و هنرمندی با نبوغ و نوآوری اصیل در قرن 16 آلمان است. علاقه وی به نمایش منظره های غیر زمینی معطوف بود. گرونوالد هم عصر دورر بود ولی روحیه ای متفاوت از او داشت. دورر روحیه ای آرام اجتماعی ولی گرونوالد شخصیتی مضطرب داشت، دورر در تعادل با محیط اجتماعی ولی گرونوالد در تعارض با زمانش بود. خط در آثار دورر دارای صراحت و کیفیتی مشخص است در حالی که در آثار گرونوالد شخصیتی باز و مشوش دارد. نحوه استفاده از خط در آثار دورر مبین شخصیت بیرونی انسانها است در حالی که در آثار گرونوالد شخصیت درونی انسانها مورد توجه قرار می گیرد. از آثار وی می توان به قدیس با چوبدستی (تصویر 29) و مسیح بر صلیب از قاب تزئینی مذبح آیزنهایم اشاده نمود.
(تصویر 29)
هانس هولباین (1543 - 1497.م): تخصص اصلی هولباین چهره سازی است و در این آثار نشان داد که اطلاعات زیادی درباره ترکیب بندی با عظمت، ساختار بدنی و شکل پیکروار ایتالیائی دارد، و این همان کاری که دورر در تلاش فرمول بندی و پی ریزی آن در شمال اروپا بود. آثار چهره سازی هولباین در مقام یک نقاش درباری پس از اقامتش در انگلستان باعث شده از او نقاشیهای گوناگونی از سفیران و درباریان باقی بماند (تصویر 30).
(تصویر 30)
هلند
پیتر بروگل (1569 - 1525.م): علاقه به رابطه میان انسان و طبیعت در آثار یکی از بزرگترین و مبتکرترین نقاشان شمال اروپائی دیده می شود. فعالیتهای بشری موضوع مسلط آثار بروگل است. او هر چند با سفر به ایتالیا با هنر کلاسیک آشنا شد، لیکن تحت تأثیر چندانی قرار نگرفت و پس از بازگشت و آشنائی او با هیرو نیموس بوش تأثیر این استاد در کارهای او مشاهده گردید. تابلوی شکارچیان در برف یکی از نقاشیهای باقیمانده یک مجموعه پنج تائی است که در آن یکی از اولیه ترین و عالیترین مناظر و دور نماهای تاریخ غرب به ظهور رسیده است، انسان در این منظره جزئی از یک طبیعت بزرگ است. بروگل فقط یک دورنما ساز نیست بلکه در تابلوهای مربوط به ماههای مختلف سال فعالیت انسان را که گاهی به طنز نیز آلوده شده است را مجسم می کند (تصویر 31).
(تصویر 31)
از سایر آثار دیگر وی می توان به کوری عصاکش کوری دگر، سرشماری در بتلهام و عروسی روستائی اشاره نمود.
از سایر هنرمندان هلندی این دوره می توان به یان گوسارت (1535 - 1478.م) - یواخیم دباتینیر (1524 - 1475.م) نیز اشاره نمود.
هنر باروک
پس از گذر از دوره پر التهاب اطوارگرایان یا شیوه گرایان در بین سالهای 1600 تا 1750 میلادی به دوره دیگری در هنر اروپا بر می خوریم که به نام باروک ثبت شده است. این اصطلاح از زبان پرتغالی به معنی مروارید ناصاف مشتق شده است. عده ای این دوره را حد فاصل میان رنسانس و عصر جدید می دانند و عده ای آن را ادامه رنسانس می شمرند. این هنر بیانگر نوعی تجمل گرائی کلیسائی است.
عناصر تصویر در این سبک نه انسجام کلاسیک رنسانس را دارد و نه فضای متزلزل شیوه گرایان در آن پیداست. در این شیوه اندام و اشیاء به طور تصنعی در کنار هم قرار می گیرند، انسان از فضای اصلی کنار رفته و اشیاء فضا را اشغال می کنند، فضای باز - ترکیب بندیهای رها - آزادی عمل در مقابل سخت گیری دوران کلاسیک از ویژگیهای این سبک است.
سبک باروک دارای سه مرحله است:
- مرحله اول که پیوندی است میان اطوارگرائی و باروک، 1625 - 1585، کاراواجو - برادران کارچی
- مرحله دوم اوج سبک باروک است، 1675 - 1625، پیتر پل روبنس - آنتونی وان دایک - رامبراندوان راین
- مرحله سوم یا تجزیه سبک باروک 1750 - 1675، یان وان هویزم.