امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 1
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان موش و مار و گاو

#1
Star 
تو قصه ها اومده که در روزگار قدیم و در مزرعه ای ، موشی و ماری و گاوی و عنتریو خروسی و ده تا مرغ و روباهی درمزرعه ای زندگی می کردند . روزی همسر مالک مزرعه که از شیطنت های موش خسته شده بود تله موشی خریداری کرد و اون رو صاف گذاشت دم در لونه موش . موش برای درخواست کمک می ره سراغ بقیه . گاو که اصلا نمی دونست تله چیه ، یه ما ما هستیمی تحویل موش داد و به خوردن علفش ادامه داد . خروس بادی به غبغب انداخت و گفت که تو بعضی وقت ها به گندم های نهار من هم دستبرد می زنی اگه تو نباشی تمام گندم ها رو می تونم خودم به تنهایی بخورم و بد فکری هم نیست که از شر تو راحت بشیم . نماینده مرغ ها گفت که ما تعدامون خیلی زیاد هست و اصلا احساس خطر نمی کنیم . عنتر گفت که ما که اصلا خودمون بالانشینیم ، عزیز دردانه و حیوون خونگی خانم هستیم و خانم هم تله رو از یه مدلی تهیه کرده که رو ما تاثیری نداره . مار دندون زهر آلودش رو نشون داد و گفت که من خودم مسلح هستم و هنوز کسی که بتونه واسه من تله بذاره از مادر زاییده نشده خلاصه موش ناراحت و افسرده به لونه اش برمیگشت که ناگهان صدای جیغی شنید .
صدای جیغ صاحب خونه بود . گویا مار حواسش نبوده و دمش رو تو تله جا گذاشته بوده ، عصبانی شده و خانم خونه رو نیش زده . موش سریع خودش رو رسوند به دم لونه و دید که پسرای بانو دخل مار رو هم در اوردن . همسایه ها که خبر دار شدند سریع شال و کلاه کردن و اومدن به عیادت خانم خونه و چون تو خونه غذایی نبود خروس رو کشتن و گوشتش رو دادن به مهمونا . دو روز بعد بانو در اثر نیش مار از دنیا رفت و روباه نفس راحتی کشید . خلاصه براتون بگم که گاو رو هم کشتن و هزینه فروش گوشتش رو صرف مراسم عزاداری کردند و مرغ ها هم صرف شام مهمون ها شدند . عنتر هم چون صاحبش از دنیا رفته بود با لگد از خونه بیرون انداخته شد .
سخته حرفم رسیده وقت رفتن
به یاد اون روزها که اسمت در سطر دفتر
نقش میبست , چشم و اشک خیرست به
فردایی که توی زندگیم یه بخش دیگست.Heart
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.niloblog.com/files/images/al0brz8f867y99x9rz.mp3





پاسخ
 سپاس شده توسط B I N A M ، shayan- ، یاسی@_@
آگهی
#2
مرسیHeart
پاسخ
#3
(06-11-2012، 20:47)B I N A M نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
مرسیHeart
خواهش میکنم Heart قابل شما رو نداشت Heart
سخته حرفم رسیده وقت رفتن
به یاد اون روزها که اسمت در سطر دفتر
نقش میبست , چشم و اشک خیرست به
فردایی که توی زندگیم یه بخش دیگست.Heart
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.niloblog.com/files/images/al0brz8f867y99x9rz.mp3





پاسخ
#4
اینو از تلتکست خونده بودم ولی مرسیBig Grin+سپاس
گاهی اوقات می توان سرنوشت را از سر نوشت.Rolleyes
پاسخ
 سپاس شده توسط m♥b


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان