18-12-2014، 17:07
زرگترين فرزند ذکور ميرزا علياکبر خان معتمدالوزاره [sup]1[/sup]، اسدالله خان ملقب به مکرمالسلطنه پدر چمشيد اعلم بود که در سال 1281ق در طرابوزان متولد شد. تحصيلات خود را در استانبول و بيروت ادامه داد و به زبانهاي فرانسه و عربي و ترکي تسلط يافت. وي پس از بازگشت به ايران (1307ق) ابتدا با سمت کارپردازي در سفارت ايران و سپس کارپردازي شام به خدمت وزارت امور خارجه درآمد. [sup]2[/sup]
او مدتي در بخش دارالترجمه مشغول به کار شد اما اندکي بعد به خدمت نظام درآمد و با نشان و حمايل سرتيپي به سمت آجوداني مخصوص وليعهد مظفرالدين شاه منصوب گرديد. وي در اوايل مشروطه سعي کرد تا از قزوين به وکالت برگزيده شود اما موفق نشد [sup]3 [/sup]و به کار در وزارت خارجه ادامه داد سپس مدتي به کارپردازي ايران در ارزنهالروم (1314ق) و طرابوزان منصوب شد [sup]4[/sup] و مدتي نيز ژنرال قونسول ايران در بغداد گرديد.[sup]5[/sup] خدماتش باعث شد تا در سال 1318ق ملقب به مکرمالسلطنه شود. [sup]6[/sup] از او دو پسر به نامهاي علياکبر و جمشيد باقي ماند.
جمشيد اعلم، در سال 1280 در شهر وان ترکيه متولد شد و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در ايران در مدرسه علميه دارالفنون ادامه داد. سپس جهت ادامه تحصيل به فرانسه رفت و در شهر ليون فرانسه در رشته پزشکي تحصيل نمود و در رشته گوش و حلق بيني تخصص گرفت (1936م) وي پس از بازگشت به ايران به استخدام دانشکده پزشکي دانشگاه تهران درآمد. [sup]7[/sup]
ابتدا دانشيار و بعد استاد شد و تحت پوشش وزارت بهداري در آمد. از ديگر مشاغل او رياست درمانگاه بخش گوش و حلق و بيني بيمارستان فارابي و بانک ملي بود. جمشيد اعلم از سال 1326ش که محمدرضاشاه پهلوي را مورد عمل جراحي قرار داد مورد توجه وي واقع شد و پزشک مخصوص اوگرديد. و همچنين موفق به کسب لقب پرفسور گشت. [sup]8[/sup]
اندکي بعد کرسي گوش و حلق و بيني را در دانشگاه تهران از آن خود ساخت. اما به تدريج متوجه سياست شد و تصميم گرفت تا در انتخابات مجلس شوراي ملي شرکت کند. او در دوره نوزدهم و بيستم مجلس شوراي ملي توانست از قزوين به وکالت برسد. [sup]9[/sup]
پس از ورود به مجلس در دوره 19 مجلس شوراي ملي، به رهبري فراکسيون سعادت رسيد و از طرفداران حسين علاء گرديد.[sup]10[/sup] با روي کار آمدن دولت اقبال جزو جناح اقليت مجلس شد و در جرگه حاميان اسدالله علم درآمد. وي در اين دوره از مجلس همواره به دولت اقبال به دليل گراني و تصويب قانون رسيدگي به ثروت وکلاء ميتاخت و دولت را مورد انتقادات شديد قرار ميداد. به همين دليل به حزب مردم، حزب جناح مخالف اقبال که توسط اسدالله علم تأسيس شد پيوست و از طرفداران اصلاحات گشت و از انقلاب سفيد و رفراندوم طرفداري کرد. [sup]11[/sup]
اما در دوره دوم حضور در مجلس شوراي ملي، (دوره بيستم) به حزب منفردين که توسط علي اميني تأسيس شده بود پيوست و از هرگونه طرفداري يا جناحبندي در مجلس خوداري کرد. در جريانات اختلاف بين احزاب و اعتراضاتي که به انجام تقلبات در انتخابات صورت گرفته بود، مجلس بيستم منحل شد و او ديگر نتوانست به مجلس شوراي ملي راه پيدا کند. [sup]12[/sup] جمشيد اعلم در سال 1342 به سناتوري مجلس سنا منصوب شد و در ادوار 5و6و7 مجلس سنا شرکت داشت. وي به دليل نطقهاي تندي که در مجلس سنا ميکرد ملقب به سناتور صريحاللهجه گشت. [sup]13[/sup]
در سال 1350ش رياست کميسيون ترافيک مجلس سنا را برعهده داشت و به همين منظور مصاحبههايي در راديو و تلويزيون و نشريات انجام داد. [sup]14[/sup] اما عکسالعمل او در مورد اخراج ايرانيان مقيم عراق از آن کشور خشم همگان را برانگيخت. به طوري که طي سخنراني در مجلس به امام خميني(ره) اهانت کرد و ايشان را فردي غيرمسئول و سازشکار ناميد. چرا که در مقابل اقدام دولت عراق مبني بر اخراج ايرانيان ساکن در آنجا عکسالعمل و واکنش انجام نداده است.
شايان ذکر است که در تير ماه 1348 به دنبال وقوع يک کودتاي شبه کمونيستي در عراق، روابط دو کشور ايران و عراق متشنج شد و ارتش ايران جهت مقابله احتمالي در مرزهاي دو کشور مستقر گرديد. به همين دليل از ارديبهشت همان سال دولت عراق به دنبال يک سلسله اقدامات غيراخلاقي دست به دستگيري و شکنجه ايرانيان مقيم عراق زد و عده زيادي از ايرانيان مقيم آن کشور را بازداشت نمود. [sup]15[/sup]
چند روز بعد دولت خشن و متعصب عراق عده زيادي از ايرانيان ساکن عراق را که در بين آنها تعداد زيادي از علما، مدرسين، معلمين، تجار، طلاب همراه با کودکان و بانوان بودند از کشور خود اخراج کرد و آنان را بدون هيچ سرپناهي در مرزهاي ايران و عراق رها ساخت.
بدين منظور در اعتراض به اين اقدام خصمانه در 10 ارديبهشت 1348 بعضي از علماي نجف به عنوان اعتراض به اقدام دولت عراق از اقامه نماز جماعت خودداري کردند و حضرت آيتالله حکيم مرجع شيعيان از حوزه علميه نجف خارج و حوزه علميه تعطيل شد. در آن زمان کل علماي عراق و ايران به احترام ايشان خانهنشين شدند. در ايران نيز با تاييد آيتالله خوانساري مجالس دعايي جهت اين امر هر شب برگزار شد [sup]16[/sup] و حجتالاسلام فلسفي دراين مجالس به منبر ميرفت و ضمن سخنان تند در انتقاد از دولتهاي زورگو و مستبد اقدام دولت عراق را محکوم ميساخت. [sup]17[/sup]
استقبال بينظير مردم از اين مجالس باعث شد تا حکومت ايران سعي کند از اين اقدام به نفع خود استفاده کند. بنابراين دو نفر از سناتورها يعني جمشيد اعلم و علامه وحيدي در مجلس سنا پشت تريبون رفتند و مطالبي به اين مضمون گفتند:
«ما به اين روحانيوني که با ما در بيان فجايع عمّال بعثي عراق همصدا شدهاند افتخار ميکنيم ولي آن آقا (آيتالله خميني) در عراق نشسته و هيچ نميگويد... بعد علامه وحيدي در دنبال سخنان جمشيد اعلم گفت: آن آقا اصلاَ ايراني نيست». [sup]18[/sup]
اين سخنان در روزنامهها منعکس شد و اثر بسيار بدي گذارد. در نتيجه مردم فوقالعاده ناراحت شدند. حجتالاسلام فلسفي در خاطرات خود در اينباره ميگويد: «البته وقتي از سخنان بيادبانه آنها مطلع شدم به مهندس شريف امامي رئيس مجلس سنا تلفن کردم و گفتم: که مجلس سنا مجلس شيوخ است؟ آيا قبيح نيست که در مجلس سناي مملکت چنين دروغي بگويند؟ بعد گفتم: اگر آيتالله خميني اين مرجع محترم بيش از ساير مراجع عمل نکرده باشند کمتر عمل نکرده است». [sup]19[/sup]
بي شک رهبر نهضت موضعگيري به موقع کرده بودند: «اين دولت که اصلاَ نميتوان نام آن را دولت گذارد، قدرت ندارد که در برابر ملتها ايستادگي کند و اگر با من و شما معارضه نمايد با ملتها نميتواند معارضه کند. اگر آقايان ايران را اخراج کردند، ديگر آقايان که از ممالک ديگرند بايد بايستند و به وظايف ديني خود اهميت دهند».[sup]20[/sup]
سخنان جمشید اعلم خشم علما و طلاب و مردم ايران را برانگيخت و باعث تظاهرات گستردهاي در شهرهاي مختلف عليه او شد. حوزه علميه و بازار شهر قم تعطيل شد و روحانيون و طلاب به همراه ديگر اقشار مردم به خيابانها ريختند اما رژيم بلافاصله دستور دستگيري، توقيف و زنداني کردن آنان را صادر نمود و موقتاَ قيام خاموش گشت. [sup]21[/sup] به دنبال اين وقايع گرچه عده زيادي از روحانيون و طلاب در شرايط بسيار بد در زندانها و تبعيد قرار گرفتند به طوري که آیتالله حسين غفاري در زندان کشته شد. [sup]22[/sup]
در کتاب نهضت روحانيون درباره تعقيب روحانيون از سال 42 به بعد نوشته شده است:
علت حملات علامه وحيدي و پرفسور جمشيد اعلم در مجلس سنا به اقدامات آيتالله خميني و اينکه هنگام خروج ايرانيان شيعه از عراق سکوت کرده بودند، ناراحتي از توجه مردم به علما بود. فلسفي در ختم حاج ميرزا عبدالله چهلستوني به اين دو سناتور حمله کرد و به نمايندگي روحانيون به عنوان نشر اکاذيب عليه آنها اعلام جرم نمود. به همين جهت فلسفي از آن تاريخ ممنوعالمنبر شد. همچنين روحانيون زير بازداشت و تبعيد شدند. شيخمحيالدين انواري ـ شيخعبدالرحيم رباني شيرازي ـ حاج شيخ حسين غفاري ـ شيخ حسن لاهوتي ـ نورالدين طباطبايي ـ شيخ عبدالمجيد معاديخواه ـ شيخ محمدجواد حجتي کرماني ـ شيخ جعفر شجوني ـ مولوي زنجاني ـ شيخ هادي غفاري ـ شيخ علي موحدي ساوجي.
شيخ حسينعلي منتظري محکوم به ده سال حبس و تبعيد به طبس و خلخال و سقزـ شيخ صادق خلخالي تبعيد به انارک و رودبار ـ شيخ علي مشکيني تبعيد به ماهان و گلپايگان ـ شيخ احمد آذري قمي تبعيد به برازجان و نائين ـ شيخ محمد يزدي تبعيد به رودبار ـ شيخ احمد جنتي تبعيد به همدان ـ شيخ مهدي رباني املشي تبعيد به شوشتر و فردوس ـ شيخ ابوالقاسم خزعلي تبعيد به گناوه و دامغان ـ معاديخواه سه سال زندان ـ شيخ محمدجعفر گيلاني تبعيد به يزد ـ شيخ حسين صانعي تبعيد به مشکينشهر و شهر مرند ـ فتحالله اميد نجفآبادي تبعيد به بندرشاه ـ سيد علي خامنهاي تبعيد به جهرم و ايرانشهر ـ سيد اسدالله مدني تبعيد به جهرم ـ شيخ علي تهراني تبعيد به شهربابک و سقز، هادي باريکبين تبعيد به سردشت ـ اکبر حميدزاده تبعيد به سنندج ـ راشدي يزدي تبعيد به ايرانشهر. از جمله کساني که در زندان درگذشت شيخ حسين غفاري پدر هادي غفاري بود. [sup]23[/sup]
جمشيد اعلم پس از انقلاب اسلامي دستگير و زنداني شد و بنابر رأي دادگاه انقلاب محکوم به اعدام گرديد. او در طول عمر خود در کنفرانسها و سمينارهاي بينالمللي علمي بسياري در کشورهاي فرانسه، ژاپن، برزيل و امريکا شرکت کرد و مقالات زيادي در زمينههاي علمي از او به چاپ رسيد همچنين يک جلد کتاب در موضوع گوش و حلق و بيني تأليف نمود. [sup]24[/sup]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ميرزا علياکبرخان آشوري قزويني پسرخاله ميرزا حسينخان سپهسالار قزويني صدراعظم معروف عصر ناصري از رجال وزارت امور خارجه است که با او به تفليس رفت و تحت نظارت او با امور سفارت آشنا شد. سپس با او به عثماني رفت و سرکنسول طرابوزان، دمشق و استانبول گشت. در زمان او اتباع داغستان در جنگ با روسيه به عثماني پناهنده شدند. او با عبدالحميد خان داغستاني که سردمدار آنان بود رابطه دوستي يافت و با دختر او ازدواج کرد. از اين ازدواج صاحب 9 پسر و پنج دختر شد. فرزندان او بعدها نام خانوادگي اعلم را براي خود برگزيدند و داراي مقامات مهمي در اواخر عصر قاجار و پهلوي شدند.
(جهت اطلاع بيشتر به اعتمادالسلطنه، الماثر و آلاثار، ج2 ، ص 460 و يا باقر عاقلي، خاندانهاي حکومتگر، ج 1، ص 495، مراجعه کنيد.
2. ممتحنالدوله شقاقي، رجال وزارت امور خارجه در عصر ناصري و مظفري، ص136 .
3. عينالسلطنه، روزنامه خاطرات، ج 8، ص 6619 .
4. وزارت امور خارجه، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، گزيده اسناد ايران و عثماني در دوره قاجار، ج 5، ص 19-417.
5. اعظامالوزراء، خاطرات من يا روشن شدن تاريخ صد ساله، ج1، ص 379 .
6. کريم سليماني، القاب دوره قاجاريه، ص 169 .
7. خانبابا مشار، مؤلفين کتب چاپي فارسي و عربي، ص 390.
8. کيهان، سال 1341، ص 915.
9. خواندنيها، سال 1335، ش 88، ص 108، و ش4، ص 10و 11 .
10. خواندنيها، سال 1335، ش 120و 125، ص 3و12و13 .
11. خواندنيها، سال1337، ش 1، ص 9 .
12. خواندنيها، سال 1339، ش 85، ص 7 .
13. خواندنيها، سال 1344، ش 66، ص 5 .
14. خواندنيها، سال 1350، ش 19، ص 2-3 .
15. باقر عاقلي، روزشمار تاريخ ايران، ج 2، ص 228 .
16. خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفي، ص 317 .
17. همان، ص323 .
18. مذاکرات مجلس سنا جلسه 18، ش مسلسل1062، 2/10/50 .
19. خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفي، ص 326 .
20. کوثر (مجموعه سخنرانيهاي حضرت امام خميني)، ج1، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1373، ص 263 .
21. حيدر نظري، خاطرات حجتالسلام دري نجفآبادي، ص 108 .
22. مصطفي الموتي، ايران عصر پهلوي، ج 11، ص 475 .
23. همان، ص 476 .
24. کتاب سال کيهان، 1341، ص 195 .
او مدتي در بخش دارالترجمه مشغول به کار شد اما اندکي بعد به خدمت نظام درآمد و با نشان و حمايل سرتيپي به سمت آجوداني مخصوص وليعهد مظفرالدين شاه منصوب گرديد. وي در اوايل مشروطه سعي کرد تا از قزوين به وکالت برگزيده شود اما موفق نشد [sup]3 [/sup]و به کار در وزارت خارجه ادامه داد سپس مدتي به کارپردازي ايران در ارزنهالروم (1314ق) و طرابوزان منصوب شد [sup]4[/sup] و مدتي نيز ژنرال قونسول ايران در بغداد گرديد.[sup]5[/sup] خدماتش باعث شد تا در سال 1318ق ملقب به مکرمالسلطنه شود. [sup]6[/sup] از او دو پسر به نامهاي علياکبر و جمشيد باقي ماند.
جمشيد اعلم، در سال 1280 در شهر وان ترکيه متولد شد و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در ايران در مدرسه علميه دارالفنون ادامه داد. سپس جهت ادامه تحصيل به فرانسه رفت و در شهر ليون فرانسه در رشته پزشکي تحصيل نمود و در رشته گوش و حلق بيني تخصص گرفت (1936م) وي پس از بازگشت به ايران به استخدام دانشکده پزشکي دانشگاه تهران درآمد. [sup]7[/sup]
ابتدا دانشيار و بعد استاد شد و تحت پوشش وزارت بهداري در آمد. از ديگر مشاغل او رياست درمانگاه بخش گوش و حلق و بيني بيمارستان فارابي و بانک ملي بود. جمشيد اعلم از سال 1326ش که محمدرضاشاه پهلوي را مورد عمل جراحي قرار داد مورد توجه وي واقع شد و پزشک مخصوص اوگرديد. و همچنين موفق به کسب لقب پرفسور گشت. [sup]8[/sup]
اندکي بعد کرسي گوش و حلق و بيني را در دانشگاه تهران از آن خود ساخت. اما به تدريج متوجه سياست شد و تصميم گرفت تا در انتخابات مجلس شوراي ملي شرکت کند. او در دوره نوزدهم و بيستم مجلس شوراي ملي توانست از قزوين به وکالت برسد. [sup]9[/sup]
پس از ورود به مجلس در دوره 19 مجلس شوراي ملي، به رهبري فراکسيون سعادت رسيد و از طرفداران حسين علاء گرديد.[sup]10[/sup] با روي کار آمدن دولت اقبال جزو جناح اقليت مجلس شد و در جرگه حاميان اسدالله علم درآمد. وي در اين دوره از مجلس همواره به دولت اقبال به دليل گراني و تصويب قانون رسيدگي به ثروت وکلاء ميتاخت و دولت را مورد انتقادات شديد قرار ميداد. به همين دليل به حزب مردم، حزب جناح مخالف اقبال که توسط اسدالله علم تأسيس شد پيوست و از طرفداران اصلاحات گشت و از انقلاب سفيد و رفراندوم طرفداري کرد. [sup]11[/sup]
اما در دوره دوم حضور در مجلس شوراي ملي، (دوره بيستم) به حزب منفردين که توسط علي اميني تأسيس شده بود پيوست و از هرگونه طرفداري يا جناحبندي در مجلس خوداري کرد. در جريانات اختلاف بين احزاب و اعتراضاتي که به انجام تقلبات در انتخابات صورت گرفته بود، مجلس بيستم منحل شد و او ديگر نتوانست به مجلس شوراي ملي راه پيدا کند. [sup]12[/sup] جمشيد اعلم در سال 1342 به سناتوري مجلس سنا منصوب شد و در ادوار 5و6و7 مجلس سنا شرکت داشت. وي به دليل نطقهاي تندي که در مجلس سنا ميکرد ملقب به سناتور صريحاللهجه گشت. [sup]13[/sup]
در سال 1350ش رياست کميسيون ترافيک مجلس سنا را برعهده داشت و به همين منظور مصاحبههايي در راديو و تلويزيون و نشريات انجام داد. [sup]14[/sup] اما عکسالعمل او در مورد اخراج ايرانيان مقيم عراق از آن کشور خشم همگان را برانگيخت. به طوري که طي سخنراني در مجلس به امام خميني(ره) اهانت کرد و ايشان را فردي غيرمسئول و سازشکار ناميد. چرا که در مقابل اقدام دولت عراق مبني بر اخراج ايرانيان ساکن در آنجا عکسالعمل و واکنش انجام نداده است.
شايان ذکر است که در تير ماه 1348 به دنبال وقوع يک کودتاي شبه کمونيستي در عراق، روابط دو کشور ايران و عراق متشنج شد و ارتش ايران جهت مقابله احتمالي در مرزهاي دو کشور مستقر گرديد. به همين دليل از ارديبهشت همان سال دولت عراق به دنبال يک سلسله اقدامات غيراخلاقي دست به دستگيري و شکنجه ايرانيان مقيم عراق زد و عده زيادي از ايرانيان مقيم آن کشور را بازداشت نمود. [sup]15[/sup]
چند روز بعد دولت خشن و متعصب عراق عده زيادي از ايرانيان ساکن عراق را که در بين آنها تعداد زيادي از علما، مدرسين، معلمين، تجار، طلاب همراه با کودکان و بانوان بودند از کشور خود اخراج کرد و آنان را بدون هيچ سرپناهي در مرزهاي ايران و عراق رها ساخت.
بدين منظور در اعتراض به اين اقدام خصمانه در 10 ارديبهشت 1348 بعضي از علماي نجف به عنوان اعتراض به اقدام دولت عراق از اقامه نماز جماعت خودداري کردند و حضرت آيتالله حکيم مرجع شيعيان از حوزه علميه نجف خارج و حوزه علميه تعطيل شد. در آن زمان کل علماي عراق و ايران به احترام ايشان خانهنشين شدند. در ايران نيز با تاييد آيتالله خوانساري مجالس دعايي جهت اين امر هر شب برگزار شد [sup]16[/sup] و حجتالاسلام فلسفي دراين مجالس به منبر ميرفت و ضمن سخنان تند در انتقاد از دولتهاي زورگو و مستبد اقدام دولت عراق را محکوم ميساخت. [sup]17[/sup]
استقبال بينظير مردم از اين مجالس باعث شد تا حکومت ايران سعي کند از اين اقدام به نفع خود استفاده کند. بنابراين دو نفر از سناتورها يعني جمشيد اعلم و علامه وحيدي در مجلس سنا پشت تريبون رفتند و مطالبي به اين مضمون گفتند:
«ما به اين روحانيوني که با ما در بيان فجايع عمّال بعثي عراق همصدا شدهاند افتخار ميکنيم ولي آن آقا (آيتالله خميني) در عراق نشسته و هيچ نميگويد... بعد علامه وحيدي در دنبال سخنان جمشيد اعلم گفت: آن آقا اصلاَ ايراني نيست». [sup]18[/sup]
اين سخنان در روزنامهها منعکس شد و اثر بسيار بدي گذارد. در نتيجه مردم فوقالعاده ناراحت شدند. حجتالاسلام فلسفي در خاطرات خود در اينباره ميگويد: «البته وقتي از سخنان بيادبانه آنها مطلع شدم به مهندس شريف امامي رئيس مجلس سنا تلفن کردم و گفتم: که مجلس سنا مجلس شيوخ است؟ آيا قبيح نيست که در مجلس سناي مملکت چنين دروغي بگويند؟ بعد گفتم: اگر آيتالله خميني اين مرجع محترم بيش از ساير مراجع عمل نکرده باشند کمتر عمل نکرده است». [sup]19[/sup]
بي شک رهبر نهضت موضعگيري به موقع کرده بودند: «اين دولت که اصلاَ نميتوان نام آن را دولت گذارد، قدرت ندارد که در برابر ملتها ايستادگي کند و اگر با من و شما معارضه نمايد با ملتها نميتواند معارضه کند. اگر آقايان ايران را اخراج کردند، ديگر آقايان که از ممالک ديگرند بايد بايستند و به وظايف ديني خود اهميت دهند».[sup]20[/sup]
سخنان جمشید اعلم خشم علما و طلاب و مردم ايران را برانگيخت و باعث تظاهرات گستردهاي در شهرهاي مختلف عليه او شد. حوزه علميه و بازار شهر قم تعطيل شد و روحانيون و طلاب به همراه ديگر اقشار مردم به خيابانها ريختند اما رژيم بلافاصله دستور دستگيري، توقيف و زنداني کردن آنان را صادر نمود و موقتاَ قيام خاموش گشت. [sup]21[/sup] به دنبال اين وقايع گرچه عده زيادي از روحانيون و طلاب در شرايط بسيار بد در زندانها و تبعيد قرار گرفتند به طوري که آیتالله حسين غفاري در زندان کشته شد. [sup]22[/sup]
در کتاب نهضت روحانيون درباره تعقيب روحانيون از سال 42 به بعد نوشته شده است:
علت حملات علامه وحيدي و پرفسور جمشيد اعلم در مجلس سنا به اقدامات آيتالله خميني و اينکه هنگام خروج ايرانيان شيعه از عراق سکوت کرده بودند، ناراحتي از توجه مردم به علما بود. فلسفي در ختم حاج ميرزا عبدالله چهلستوني به اين دو سناتور حمله کرد و به نمايندگي روحانيون به عنوان نشر اکاذيب عليه آنها اعلام جرم نمود. به همين جهت فلسفي از آن تاريخ ممنوعالمنبر شد. همچنين روحانيون زير بازداشت و تبعيد شدند. شيخمحيالدين انواري ـ شيخعبدالرحيم رباني شيرازي ـ حاج شيخ حسين غفاري ـ شيخ حسن لاهوتي ـ نورالدين طباطبايي ـ شيخ عبدالمجيد معاديخواه ـ شيخ محمدجواد حجتي کرماني ـ شيخ جعفر شجوني ـ مولوي زنجاني ـ شيخ هادي غفاري ـ شيخ علي موحدي ساوجي.
شيخ حسينعلي منتظري محکوم به ده سال حبس و تبعيد به طبس و خلخال و سقزـ شيخ صادق خلخالي تبعيد به انارک و رودبار ـ شيخ علي مشکيني تبعيد به ماهان و گلپايگان ـ شيخ احمد آذري قمي تبعيد به برازجان و نائين ـ شيخ محمد يزدي تبعيد به رودبار ـ شيخ احمد جنتي تبعيد به همدان ـ شيخ مهدي رباني املشي تبعيد به شوشتر و فردوس ـ شيخ ابوالقاسم خزعلي تبعيد به گناوه و دامغان ـ معاديخواه سه سال زندان ـ شيخ محمدجعفر گيلاني تبعيد به يزد ـ شيخ حسين صانعي تبعيد به مشکينشهر و شهر مرند ـ فتحالله اميد نجفآبادي تبعيد به بندرشاه ـ سيد علي خامنهاي تبعيد به جهرم و ايرانشهر ـ سيد اسدالله مدني تبعيد به جهرم ـ شيخ علي تهراني تبعيد به شهربابک و سقز، هادي باريکبين تبعيد به سردشت ـ اکبر حميدزاده تبعيد به سنندج ـ راشدي يزدي تبعيد به ايرانشهر. از جمله کساني که در زندان درگذشت شيخ حسين غفاري پدر هادي غفاري بود. [sup]23[/sup]
جمشيد اعلم پس از انقلاب اسلامي دستگير و زنداني شد و بنابر رأي دادگاه انقلاب محکوم به اعدام گرديد. او در طول عمر خود در کنفرانسها و سمينارهاي بينالمللي علمي بسياري در کشورهاي فرانسه، ژاپن، برزيل و امريکا شرکت کرد و مقالات زيادي در زمينههاي علمي از او به چاپ رسيد همچنين يک جلد کتاب در موضوع گوش و حلق و بيني تأليف نمود. [sup]24[/sup]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ميرزا علياکبرخان آشوري قزويني پسرخاله ميرزا حسينخان سپهسالار قزويني صدراعظم معروف عصر ناصري از رجال وزارت امور خارجه است که با او به تفليس رفت و تحت نظارت او با امور سفارت آشنا شد. سپس با او به عثماني رفت و سرکنسول طرابوزان، دمشق و استانبول گشت. در زمان او اتباع داغستان در جنگ با روسيه به عثماني پناهنده شدند. او با عبدالحميد خان داغستاني که سردمدار آنان بود رابطه دوستي يافت و با دختر او ازدواج کرد. از اين ازدواج صاحب 9 پسر و پنج دختر شد. فرزندان او بعدها نام خانوادگي اعلم را براي خود برگزيدند و داراي مقامات مهمي در اواخر عصر قاجار و پهلوي شدند.
(جهت اطلاع بيشتر به اعتمادالسلطنه، الماثر و آلاثار، ج2 ، ص 460 و يا باقر عاقلي، خاندانهاي حکومتگر، ج 1، ص 495، مراجعه کنيد.
2. ممتحنالدوله شقاقي، رجال وزارت امور خارجه در عصر ناصري و مظفري، ص136 .
3. عينالسلطنه، روزنامه خاطرات، ج 8، ص 6619 .
4. وزارت امور خارجه، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، گزيده اسناد ايران و عثماني در دوره قاجار، ج 5، ص 19-417.
5. اعظامالوزراء، خاطرات من يا روشن شدن تاريخ صد ساله، ج1، ص 379 .
6. کريم سليماني، القاب دوره قاجاريه، ص 169 .
7. خانبابا مشار، مؤلفين کتب چاپي فارسي و عربي، ص 390.
8. کيهان، سال 1341، ص 915.
9. خواندنيها، سال 1335، ش 88، ص 108، و ش4، ص 10و 11 .
10. خواندنيها، سال 1335، ش 120و 125، ص 3و12و13 .
11. خواندنيها، سال1337، ش 1، ص 9 .
12. خواندنيها، سال 1339، ش 85، ص 7 .
13. خواندنيها، سال 1344، ش 66، ص 5 .
14. خواندنيها، سال 1350، ش 19، ص 2-3 .
15. باقر عاقلي، روزشمار تاريخ ايران، ج 2، ص 228 .
16. خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفي، ص 317 .
17. همان، ص323 .
18. مذاکرات مجلس سنا جلسه 18، ش مسلسل1062، 2/10/50 .
19. خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفي، ص 326 .
20. کوثر (مجموعه سخنرانيهاي حضرت امام خميني)، ج1، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1373، ص 263 .
21. حيدر نظري، خاطرات حجتالسلام دري نجفآبادي، ص 108 .
22. مصطفي الموتي، ايران عصر پهلوي، ج 11، ص 475 .
23. همان، ص 476 .
24. کتاب سال کيهان، 1341، ص 195 .