13-12-2014، 17:44
حسین در سال ۱۳۳۵ در روستای دلوئی شهرستان گناباد دیده به جهان گشود. دوران کودکی و دبستان را در همان روستا گذراند و در همه سالهای تحصیلی ابتدائی شاگردی ممتاز و رتبه اول را کسب می نمود که از طرف آموزش و پرورش شهرستان لوح تقدیر گرفت. هفت ساله بود که نماز می خواند و در چیدن زعفران که صبح های زود فصل پاییز انجام می شود همکار و همیار بود به طوری که دست هایش ترک خورده بود .سالهای اول و دوم دبیرستان را در شهرستانهای گناباد و طبس گذراند و بعد از آن به علت این که رشته مورد علاقه اش ریاضی بود و شهرستان گناباد ریاضی نداشت به مشهد رفت و در دبیرستان خصوصی دانش و هنر دیپلم ریاضی را گرفت پس از آن در کنکور سراسری شرکت نمود و در سه رشته نفت، مهندسی مکانیک و دانشگاه شیراز قبول شد، ولی او رشته مورد علاقه اش رشته مکانیک دانشگاه صنعتی را انتخاب و راهی تهران شد. در جریان تحصیل دانشگاه که هنوز خبری همه جانبه از انقلاب نبود در اعتصابات سیاسی و انقلابی دانشگاه شرکت می کرد . او در این اعتصابات به وسیله مأمورین ساواک که در داخل دانشگاه زیاد بودند شناسائی و در خیابان حافظ دستگیر و به زندان انتقال می یابد و پس از مدتی بلاتکلیفی و اذیت و آزار با سپردن وثیقه نقدی آزاد می شود. شهید شوریده بعد از آزادی از زندان با چند نفر دیگر از دوستانش راهی شهرستان قم می شود پس از زیارت حضرت معصومه علیهاسلام به محض خروج از حرم مجدداً توسط مأمورین ساواک دستگیر و زندانی می شود . او پس از آزادی از بازداشتگاه نسبت به پخش اعلامیه های حضرت امام که از فرانسه مخابره می شد فعال بود و مقداری هم که تکثیر شده بود با خودش به گناباد می آورد و بین دوستان و رفقایش توزیع می نمود. در روستای دلوئی کتابخانه ای تأسیس کرده بود و جوانهای انقلابی محل را با جریانات انقلاب آشنا می ساخت در راهپیمائی ها و تظاهرات شهرستان شرکت می کرد و بیشتر درآمد کارکرد خود را خرج خرید کتاب و راه اندازی تظاهرات می نمود.
پس از پیروزی انقلاب وارد جهاد سازندگی شد و شبانه روز در کمیته مربوط خدمت به محرومان و مستضعفان را ادامه داد سپس به تهران رفت و در دانشگاه در شورای دانشجویی به مسائل سازمان دانشجویان مسلمان نیز رسیدگی می نمود و در جلساتی که برای بنیانگذاری جهاد سازندگی تشکیل می شد شرکت داشت.
در مردادماه سال ۵۸ برای فعالیت در جهادسازندگی گنبدکاووس به آن دیار رفته بود و مسئولیت جهاد بخش کلاله را به عهده داشت. حسین را هر وقت مشاهده می کردیم چهره اش خاک آلود و لباسهایش چرب و روغنی بود و لذت کار برای مردم را چشیده بود. در همان سال بود که برای آغاز یک زندگی مشترک آماده می شد. پس از انتخاب همسر مورد نظرش در آبان ماه سال ۵۸ روز عیدغدیر مراسم ازدواج ساده ای برگزار و زندگی مشترک حسین آغاز گردید.
پس از پیروزی انقلاب وارد جهاد سازندگی شد و شبانه روز در کمیته مربوط خدمت به محرومان و مستضعفان را ادامه داد سپس به تهران رفت و در دانشگاه در شورای دانشجویی به مسائل سازمان دانشجویان مسلمان نیز رسیدگی می نمود و در جلساتی که برای بنیانگذاری جهاد سازندگی تشکیل می شد شرکت داشت.
در مردادماه سال ۵۸ برای فعالیت در جهادسازندگی گنبدکاووس به آن دیار رفته بود و مسئولیت جهاد بخش کلاله را به عهده داشت. حسین را هر وقت مشاهده می کردیم چهره اش خاک آلود و لباسهایش چرب و روغنی بود و لذت کار برای مردم را چشیده بود. در همان سال بود که برای آغاز یک زندگی مشترک آماده می شد. پس از انتخاب همسر مورد نظرش در آبان ماه سال ۵۸ روز عیدغدیر مراسم ازدواج ساده ای برگزار و زندگی مشترک حسین آغاز گردید.