04-12-2014، 15:01
فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در جنگ –حاج قاسم سلیمانی- مردی است که بودنش به مردم عراق دلگرمی میدهد و لبخندش در خط مقدم نبرد، پاسخی است محکم به ائتلاف پرطمطراق و البته توخالی بینالمللی علیه داعش. و فرمانده دیروز لشکر ۵ نصر –محمدباقر قالیباف- شهردار امروز کربلا شده است تا در این ایام اربعین نوکری زائران و عاشقان اباعبدالله الحسین(ع) را کند. آری! اینها گوشههایی از نتایج و آثار گنج بیپایان جنگ هشت ساله است.
فرمانده 2 لشکر ایرانی؛ شهردار کربلا و فرمانده نیروهای عراقی
به گزارش جهان، محمد صرفی در کیهان نوشت: اگر چه ۲۵ سال از پایان دوران دفاع مقدس میگذرد اما این فصل درخشان از تاریخ انقلاب اسلامی همچنان برکات و البته درسهای سودمند خود را داشته و همچون گنجی بیپایان است که از قضا هر چه از نظر زمانی از آن دورتر میشویم، آثار و نتایج بیبدیل آن بیش از پیش نمایان میشود.
هنگامی که رژیم بعث عراق با حمایت آشکار دو ابرقدرت وقت و ارتجاع منطقه، در سی و یکم شهریور ماه سال ۱۳۵۹ رسماً جنگ را علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی آغاز کرد، صدام به پشت گرمی دلارهای نفتی شیوخ عرب و تسلیحات پیشرفته غرب و شرق به خبرنگاران گفت؛ مصاحبه بعدی خود را در تهران انجام خواهم داد!
بلند پروازی صدام چندان هم بیدلیل نبود. جمهوری اسلامی بدون جنگ تحمیلی هم با مشکلات و بحرانهای بسیاری روبرو بود. قائلههای مختلف امنیتی در گوشه و کنار کشور با هدف تجزیه طلبی، ترورهای هدفمند و کور منافقین، تحریمهای اعمال شده از سوی آمریکا، توطئههای مختلف برای انجام کودتا و... تنها گوشهای از مسائلی بود که انقلاب اسلامی در آن روزها با آن دست و پنجه نرم کرده و هر کدام از آنها برای ساقط کردن یک حکومت کافی بود. در چنین شرایط خطیر و دشواری، تحمیل جنگی تمام عیار از سوی رژیم صدام به نیابت از استکبار شرق و غرب و با حمایت آشکار و پنهان مجامع به اصطلاح بین المللی، کار این انقلاب را تمام شده نشان میداد!
اما هر روز که از جنگ میگذشت، حقیقت بیش از پیش خود را بر واقعیات صحنه تحمیل میکرد. ما در حالی جنگ را به پیش میبردیم که ارتش صدام از آخرین تجهیزات روز دنیا برخوردار بود اما تحریمهای همه جانبه علیه ایران تا جایی پیش رفت که برخی کشورها اجازه عبور محمولههای خریداری شده سیمخاردار را نیز به ما نمیدادند و در حالی که هنوز بخشهایی از خاک کشورمان در اشغال بود، قدرتهای جهانی با استفاده از ابزارها ظالمانه در پوشش دیپلماسی در پی تحمیل آتش بسی یکجانبه و غیرقابل اعتماد به ایران بودند.
صدام که در خط مقدم نبرد به بن بست خورده بود، موشک هایش را روانه شهرهای ایران کرد. چرا که میدانست اگر بتواند مقاومت مردم را درهم بشکند، موازنه قوا کاملاً تغییر خواهد کرد. در آن وضعیت حملات موشکی عراق به مردم بیدفاع کشورمان نه تنها آنان را از جنگ خسته و دلزده نکرد، بلکه اعتقادشان را به ایستادگی و مقاومت راسختر کرد. به موازات ایستادگی قهرمانانه مردم، مردان جنگ نیز دست روی دست نگذاشتند و درصدد برآمدند، شعار «موشک جواب موشک» را عملی کنند. اولین موشکها با پیچیدگی و زحمت بسیار آماده شد اما مسئولان و فرماندهان میدانستند که نمیتوان به این تعداد اندک تکیه کرد. پیشبینیها به زودی رنگ حقیقت گرفت. ابرقدرتها فشار همه جانبهای را آغاز کردند و مانع فروش برخی از قطعات حساس مورد نیاز موشکها به ایران شدند حالا ما بودیم و موشکهای۱۲ متری اهدایی غرب به صدام که در کوچههای شش متری فرود میآمدند و اهالی چند خانه را یکجا قربانی میکردند.
مردان بزرگی چون حسن تهرانی مقدم و جمعی از همرزمانش که جوانانی متعهد و البته مستعد بودند، دست به کار شدند تا به جای آن که چشممان به دست این و آن باشد، بتوانیم روی پای خود بایستیم. تحقق آرزوهای تهرانی مقدم، حسن غازی و حسن شفیع زاده –از پایهگذاران واحدهای توپخانه و موشکی در سپاه- آسان نبود که هیچ کار بزرگی آسان نیست.
اولین پروژه موشکی جمهوری اسلامی چیزی نبود جز ایدههای چند جوان، اتاقی کوچک، چند میز و صندلی، مقداری کاغذ و خودکار و کمتر از یک میلیون تومان بودجه که بیشتر شبیه رویا بود! اما در همان ابتدای کار، آیتالله خامنهای که آن زمان رئیسجمهور کشور بودند، به آن جمع کوچک سر میزنند و جلسهای تشکیل میدهند و آنان را تشویق و ترغیب میکنند. وقتی در میانه دوران جنگ، اولین موشک ساخت ایران، در بغداد فرود آمد، خیلیها – از دوست گرفته تا دشمن- از خواب بیدار و متوجه شدند رویای موشکی جمهوری اسلامی تعبیر شده و اراده ابرقدرتها هم، مانع عزم جوانان مومن و انقلابی این کشور نیست. البته در همان ایامی که آن جوانان حزباللهی دست بر زانوی خود زده و با توکل به خدا و بهرهگیری از کمترین امکانات، مشغول کار و تلاش بودند، عدهای دیگر نیز در همین کشور با عناوین مختلفی ادعای دلسوزی برای مردم و کشور را داشتند. از خائنانی مانند نهضت آزادی گرفته که در تخطئه مقاومت رزمندگان بیانیه صادر میکردند – و البته در خفا نقش ستون پنجم دشمن را داشتند- تا جمعی دیگر که با شعار به اصطلاح عقلگرایی درپی پایان عاقلانه جنگ بودند!
بالاخره هشت سال دفاع مقدس در تابستان داغ سال ۱۳۶۷ با پذیرش قطعنامه به پایان رسید و برخیها در داخل و خارج گمان کردند پذیرش قطعنامه و آتش بس، یعنی پایان آرمان «جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان». و چه خیال خامی که اگر معانی بلند پیام امام راحل(ره) را درباره پذیرش قطعنامه درک میکردند، به خوبی متوجه میشدند که پذیرش قطعنامه به معنای پایان جنگ نیست و تنها زمین و عرصه نبرد تغییر خواهد کرد.
همانگونه که حضرت امام خمینی (ره) بارها تاکید فرموده بودند، دشمن اصلی جمهوری اسلامی صدام نبود و او نقش مزدور دشمنان اصلی این انقلاب را برعهده داشت. مزدوری که نتوانسته بود به ماموریت خود –پایان دادن به طوفان انقلاب اسلامی- جامه عمل بپوشاند.
هشت سال گذشت و نه تنها پای صدام به تهران نرسید بلکه در پایان مجبور شد قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را که روزی آن را متکبرانه پاره کرده بود، بپذیرد. میگویند وقتی میخواستند طنابدار را به دور گردن دیکتاتور عراق بیندازند، هنوز هم امیدوار بود اربابان سابقش کاری برای او کنند و نجاتش دهند و زیر لب به ایرانیها بد و بیراه میگفت که البته شاید حق هم داشت چرا که بسیجیان خمینی(ره) تمام ابهت و رویاهای سردار قادسیه! را کشته بودند.
وضعیت امروز عراق و روابطش با جمهوری اسلامی، درس خوبی است برای کسانی که روزگاری این مردم و رهبرشان را بخاطر ایستادگی در جنگ سرزنش میکردند؛ از تلفات و خسارات جنگ میگفتند، از تسلیحات پیشرفته طرف مقابل، حمایتهای همه جانبه منطقهای و بینالمللی از حریف، از دشواری تحریمها و... اما امروز جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه – این کاسه خون و آتش- باثبات و مقتدر ایستاده است و چتر این اقتدار و امنیت را بر سر دیگران نیز میگستراند. فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در جنگ –حاج قاسم سلیمانی- مردی است که بودنش به مردم عراق دلگرمی میدهد و لبخندش در خط مقدم نبرد، پاسخی است محکم به ائتلاف پرطمطراق و البته توخالی بینالمللی علیه داعش. و فرمانده دیروز لشکر ۵ نصر –محمدباقر قالیباف- شهردار امروز کربلا شده است تا در این ایام اربعین نوکری زائران و عاشقان اباعبدالله الحسین(ع) را کند. آری! اینها گوشههایی از نتایج و آثار گنج بیپایان جنگ هشت ساله است.
در شرایط خطیر چالش هستهای و در حالی که تمام قدرتها صف کشیدهاند و با تهدید و تطمیع میخواهند ما را به زانو درآورند، این الگوی روشن امروز در برابر ماست. در عرصه جنگ شهید تهرانی مقدمها، غرب را تحقیر کردند و در میدان هستهای شهید شهریاریها با تولید سوخت ۲۰ درصد به دشمن فهماندند که با زبان زور و تهدید و تحریم نمیتوانند مانع این خیزش انقلابی شوند.
الگوی مقاومت و خودباوری در سختترین شرایط جنگ، امتحان خود را پس داده و از مردانش قهرمان ساخته و جنگ را به تجربهای غرورآفرین و امنیتزا بدل کرده است. چند دهه بعد هم درباره چالش هستهای قضاوت خواهد شد. بیشک این برگ از تاریخ جمهوری اسلامی نیز درخشان خواهد بود. چرا که عزم نظام و مردم جزم شده است که به هیچ قدرتی باج ندهند و اینگونه است که میتوانند قهرمان بمانند.
فرمانده 2 لشکر ایرانی؛ شهردار کربلا و فرمانده نیروهای عراقی
به گزارش جهان، محمد صرفی در کیهان نوشت: اگر چه ۲۵ سال از پایان دوران دفاع مقدس میگذرد اما این فصل درخشان از تاریخ انقلاب اسلامی همچنان برکات و البته درسهای سودمند خود را داشته و همچون گنجی بیپایان است که از قضا هر چه از نظر زمانی از آن دورتر میشویم، آثار و نتایج بیبدیل آن بیش از پیش نمایان میشود.
هنگامی که رژیم بعث عراق با حمایت آشکار دو ابرقدرت وقت و ارتجاع منطقه، در سی و یکم شهریور ماه سال ۱۳۵۹ رسماً جنگ را علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی آغاز کرد، صدام به پشت گرمی دلارهای نفتی شیوخ عرب و تسلیحات پیشرفته غرب و شرق به خبرنگاران گفت؛ مصاحبه بعدی خود را در تهران انجام خواهم داد!
بلند پروازی صدام چندان هم بیدلیل نبود. جمهوری اسلامی بدون جنگ تحمیلی هم با مشکلات و بحرانهای بسیاری روبرو بود. قائلههای مختلف امنیتی در گوشه و کنار کشور با هدف تجزیه طلبی، ترورهای هدفمند و کور منافقین، تحریمهای اعمال شده از سوی آمریکا، توطئههای مختلف برای انجام کودتا و... تنها گوشهای از مسائلی بود که انقلاب اسلامی در آن روزها با آن دست و پنجه نرم کرده و هر کدام از آنها برای ساقط کردن یک حکومت کافی بود. در چنین شرایط خطیر و دشواری، تحمیل جنگی تمام عیار از سوی رژیم صدام به نیابت از استکبار شرق و غرب و با حمایت آشکار و پنهان مجامع به اصطلاح بین المللی، کار این انقلاب را تمام شده نشان میداد!
اما هر روز که از جنگ میگذشت، حقیقت بیش از پیش خود را بر واقعیات صحنه تحمیل میکرد. ما در حالی جنگ را به پیش میبردیم که ارتش صدام از آخرین تجهیزات روز دنیا برخوردار بود اما تحریمهای همه جانبه علیه ایران تا جایی پیش رفت که برخی کشورها اجازه عبور محمولههای خریداری شده سیمخاردار را نیز به ما نمیدادند و در حالی که هنوز بخشهایی از خاک کشورمان در اشغال بود، قدرتهای جهانی با استفاده از ابزارها ظالمانه در پوشش دیپلماسی در پی تحمیل آتش بسی یکجانبه و غیرقابل اعتماد به ایران بودند.
صدام که در خط مقدم نبرد به بن بست خورده بود، موشک هایش را روانه شهرهای ایران کرد. چرا که میدانست اگر بتواند مقاومت مردم را درهم بشکند، موازنه قوا کاملاً تغییر خواهد کرد. در آن وضعیت حملات موشکی عراق به مردم بیدفاع کشورمان نه تنها آنان را از جنگ خسته و دلزده نکرد، بلکه اعتقادشان را به ایستادگی و مقاومت راسختر کرد. به موازات ایستادگی قهرمانانه مردم، مردان جنگ نیز دست روی دست نگذاشتند و درصدد برآمدند، شعار «موشک جواب موشک» را عملی کنند. اولین موشکها با پیچیدگی و زحمت بسیار آماده شد اما مسئولان و فرماندهان میدانستند که نمیتوان به این تعداد اندک تکیه کرد. پیشبینیها به زودی رنگ حقیقت گرفت. ابرقدرتها فشار همه جانبهای را آغاز کردند و مانع فروش برخی از قطعات حساس مورد نیاز موشکها به ایران شدند حالا ما بودیم و موشکهای۱۲ متری اهدایی غرب به صدام که در کوچههای شش متری فرود میآمدند و اهالی چند خانه را یکجا قربانی میکردند.
مردان بزرگی چون حسن تهرانی مقدم و جمعی از همرزمانش که جوانانی متعهد و البته مستعد بودند، دست به کار شدند تا به جای آن که چشممان به دست این و آن باشد، بتوانیم روی پای خود بایستیم. تحقق آرزوهای تهرانی مقدم، حسن غازی و حسن شفیع زاده –از پایهگذاران واحدهای توپخانه و موشکی در سپاه- آسان نبود که هیچ کار بزرگی آسان نیست.
اولین پروژه موشکی جمهوری اسلامی چیزی نبود جز ایدههای چند جوان، اتاقی کوچک، چند میز و صندلی، مقداری کاغذ و خودکار و کمتر از یک میلیون تومان بودجه که بیشتر شبیه رویا بود! اما در همان ابتدای کار، آیتالله خامنهای که آن زمان رئیسجمهور کشور بودند، به آن جمع کوچک سر میزنند و جلسهای تشکیل میدهند و آنان را تشویق و ترغیب میکنند. وقتی در میانه دوران جنگ، اولین موشک ساخت ایران، در بغداد فرود آمد، خیلیها – از دوست گرفته تا دشمن- از خواب بیدار و متوجه شدند رویای موشکی جمهوری اسلامی تعبیر شده و اراده ابرقدرتها هم، مانع عزم جوانان مومن و انقلابی این کشور نیست. البته در همان ایامی که آن جوانان حزباللهی دست بر زانوی خود زده و با توکل به خدا و بهرهگیری از کمترین امکانات، مشغول کار و تلاش بودند، عدهای دیگر نیز در همین کشور با عناوین مختلفی ادعای دلسوزی برای مردم و کشور را داشتند. از خائنانی مانند نهضت آزادی گرفته که در تخطئه مقاومت رزمندگان بیانیه صادر میکردند – و البته در خفا نقش ستون پنجم دشمن را داشتند- تا جمعی دیگر که با شعار به اصطلاح عقلگرایی درپی پایان عاقلانه جنگ بودند!
بالاخره هشت سال دفاع مقدس در تابستان داغ سال ۱۳۶۷ با پذیرش قطعنامه به پایان رسید و برخیها در داخل و خارج گمان کردند پذیرش قطعنامه و آتش بس، یعنی پایان آرمان «جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان». و چه خیال خامی که اگر معانی بلند پیام امام راحل(ره) را درباره پذیرش قطعنامه درک میکردند، به خوبی متوجه میشدند که پذیرش قطعنامه به معنای پایان جنگ نیست و تنها زمین و عرصه نبرد تغییر خواهد کرد.
همانگونه که حضرت امام خمینی (ره) بارها تاکید فرموده بودند، دشمن اصلی جمهوری اسلامی صدام نبود و او نقش مزدور دشمنان اصلی این انقلاب را برعهده داشت. مزدوری که نتوانسته بود به ماموریت خود –پایان دادن به طوفان انقلاب اسلامی- جامه عمل بپوشاند.
هشت سال گذشت و نه تنها پای صدام به تهران نرسید بلکه در پایان مجبور شد قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را که روزی آن را متکبرانه پاره کرده بود، بپذیرد. میگویند وقتی میخواستند طنابدار را به دور گردن دیکتاتور عراق بیندازند، هنوز هم امیدوار بود اربابان سابقش کاری برای او کنند و نجاتش دهند و زیر لب به ایرانیها بد و بیراه میگفت که البته شاید حق هم داشت چرا که بسیجیان خمینی(ره) تمام ابهت و رویاهای سردار قادسیه! را کشته بودند.
وضعیت امروز عراق و روابطش با جمهوری اسلامی، درس خوبی است برای کسانی که روزگاری این مردم و رهبرشان را بخاطر ایستادگی در جنگ سرزنش میکردند؛ از تلفات و خسارات جنگ میگفتند، از تسلیحات پیشرفته طرف مقابل، حمایتهای همه جانبه منطقهای و بینالمللی از حریف، از دشواری تحریمها و... اما امروز جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه – این کاسه خون و آتش- باثبات و مقتدر ایستاده است و چتر این اقتدار و امنیت را بر سر دیگران نیز میگستراند. فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در جنگ –حاج قاسم سلیمانی- مردی است که بودنش به مردم عراق دلگرمی میدهد و لبخندش در خط مقدم نبرد، پاسخی است محکم به ائتلاف پرطمطراق و البته توخالی بینالمللی علیه داعش. و فرمانده دیروز لشکر ۵ نصر –محمدباقر قالیباف- شهردار امروز کربلا شده است تا در این ایام اربعین نوکری زائران و عاشقان اباعبدالله الحسین(ع) را کند. آری! اینها گوشههایی از نتایج و آثار گنج بیپایان جنگ هشت ساله است.
در شرایط خطیر چالش هستهای و در حالی که تمام قدرتها صف کشیدهاند و با تهدید و تطمیع میخواهند ما را به زانو درآورند، این الگوی روشن امروز در برابر ماست. در عرصه جنگ شهید تهرانی مقدمها، غرب را تحقیر کردند و در میدان هستهای شهید شهریاریها با تولید سوخت ۲۰ درصد به دشمن فهماندند که با زبان زور و تهدید و تحریم نمیتوانند مانع این خیزش انقلابی شوند.
الگوی مقاومت و خودباوری در سختترین شرایط جنگ، امتحان خود را پس داده و از مردانش قهرمان ساخته و جنگ را به تجربهای غرورآفرین و امنیتزا بدل کرده است. چند دهه بعد هم درباره چالش هستهای قضاوت خواهد شد. بیشک این برگ از تاریخ جمهوری اسلامی نیز درخشان خواهد بود. چرا که عزم نظام و مردم جزم شده است که به هیچ قدرتی باج ندهند و اینگونه است که میتوانند قهرمان بمانند.