28-11-2014، 9:53
بیع، عقدى است که در آن، هر یک از فروشنده و خریدار با رضایت کامل، مال خود را در عوض مال طرف مقابل، به وى تملیک مىکند و با پایان گرفتن عقد، فروشنده مالک ثمن و خریدار مالک ثمن مىگردد.
در بیع، هر یک از عوضین مىتواند کالا یا پول باشد و لازم است مورد معامله (مبیع) عین باشد، نه منفعت؛ زیرا منفعت خرید و فروش نمىشود، بلکه اجاره داده مىشود. البته لازم نیست عین شخص باشد، کلى در ذمه و کلى در معین نیز مىتواند ثمن یا مثمن قرار گیرد.
در بیع، معمول نیست که چیزى را با مثل خودش معامله کنند، مثلا لیوانى را با لیوان دیگرى از همان نوع که داراى همان خصوصیات است، مبادله کنند؛ بر خلاف قرض که معمولا شخص مقدارى پول یا کالا در اختیار دیگرى مىگذارد، تا او مثل آن را پس از مدت زمان خاصى به وى برگرداند؛ به عبارت دیگر، در بیع طرفین معامله براى رسیدن به مقصودى معامله مىکنند؛ فروشنده احتیاج به ثمن و مشترى احتیاج به مثمن دارد و در نتیجه تبادل صورت مىگیرد، به خلاف قرض که تبادل بین دو شىء مثل هم واقع مىشود و در اقتصادى که به ربا آلوده نشده باشد، هدف اصلى از آن کمک به قرض گیرنده است و به طور معمول قرض دهنده نفعى نمىبرد.
در بیع، هر یک از عوضین مىتواند کالا یا پول باشد و لازم است مورد معامله (مبیع) عین باشد، نه منفعت؛ زیرا منفعت خرید و فروش نمىشود، بلکه اجاره داده مىشود. البته لازم نیست عین شخص باشد، کلى در ذمه و کلى در معین نیز مىتواند ثمن یا مثمن قرار گیرد.
در بیع، معمول نیست که چیزى را با مثل خودش معامله کنند، مثلا لیوانى را با لیوان دیگرى از همان نوع که داراى همان خصوصیات است، مبادله کنند؛ بر خلاف قرض که معمولا شخص مقدارى پول یا کالا در اختیار دیگرى مىگذارد، تا او مثل آن را پس از مدت زمان خاصى به وى برگرداند؛ به عبارت دیگر، در بیع طرفین معامله براى رسیدن به مقصودى معامله مىکنند؛ فروشنده احتیاج به ثمن و مشترى احتیاج به مثمن دارد و در نتیجه تبادل صورت مىگیرد، به خلاف قرض که تبادل بین دو شىء مثل هم واقع مىشود و در اقتصادى که به ربا آلوده نشده باشد، هدف اصلى از آن کمک به قرض گیرنده است و به طور معمول قرض دهنده نفعى نمىبرد.