04-11-2014، 10:30
کارگردان : Abel Ferrara
نویسنده : Maurizio Braucci
بازیگران : Willem Dafoe, Riccardo Scamarcio, Ninetto Davoli
جوایز :
نامزد شیر طلایی جشنواره ونیز ۲۰۱۴
هزینه تولید: نامشخص
محصول: فرانسه | بلژیک | ایتالیا
خلاصه داستان : داستان فیلم درباره ۲۴ ساعت پایانی زندگی پیر پائولو پازولینی فقید است.
برخی هنرمندان عاقبت خونينی دارند [يعني به پيری نمی رسند]، برخی ديگر رو به زوال و نابودی می روند و اندکی هم آخر عمری عاقبت به خير می شوند. بياييد آبل فرارا را در دسته سوم قرار دهيم- حداقل فعلاً- تا ببينيم بعد چه می شود. اين کارگردان آمريکایی سليقه خوب، احساس خوب را به مبارزه می طلبد و مرتب با مصيبت و بلا بازی می کند. اما در طول ۱۲ ماه گذشته تصميم گرفته تا دوباره روی فرم بيايد. درمان جواب داده و همه چيز بر وفق مراد است. فيلم جديدش، پازولينی، در زمره بهترين آثار او قرار گرفته است.
پير پائولو پازولينی انديشمند مارکسيست پرحرف و فيلم سازی با استعدادی نادر و تابو شکن بود. او مردی بود که اصرار داشت «رسواسازی حق و رسوا شدن لذت است». فرارا بدون شک اين ايتاليایی را به چشم خويشاوند معنوی خود نگاه می کند و درام شوخ و شنگ و محترمانه اش ۲۴ ساعت پايانی زندگی پازولينی، تا زمانی که در قرار ملاقات سرنوشت سازش در حومه رُم حاضر می شود، را به تصوير می کشد. فيلم پر از زشتی ها و زيبایی ها است و از آهنگ «قدم زدن در نيمه وحشی /Walk on the Wild Side» لو ريد به عنوان قديس حامی خود استفاده می کند.
ويلم دافو انتخاب خوبی برای ايفای نقش کارگردانی بزرگ، پلنگی نحيف و استخوانی در ميان سالی، بوده است. پازولينی تازه از جلسه ملاقاتی با اينگمار برگمان برگشته است. برای اديت فيلم «سالو / Salò» عجله دارد و پروژه فيلمسازی بعدی اش را نيز مشخص کرده است. او در بهترين دوران زندگی خود به سر می برد، در آپارتمان پر از کتابش قدم می زند و مهمانان و روزنامه نگاران مذکر مودب و خوش قد و قيافه را به عنوان مهمان می پذيرد. با اين حال به نظر می رسد که زندگی پازولينی به شدت بخش بندی شده است. هر روز صبح با نوازش های مادر پيرش از خواب بيدار می شود. و عصرها خرامان سراغ پسرهای اجاره ای خيابان های نزديک ايستگاه می رود.
در صحنه ای به گزارشگری می گويد، «همه ما در خطريم.» ظاهراً پازولينی دارد درباره دنيای غرب، که با مصرف گرایی مبتذل به عنوان مظهر ديگری از فاشيسم احاطه شده است، به طور کلی صحبت می کند. اما تلويحاً دارد می گويد که ممکن است دوران او به سر رسيده باشد.
فرارا با فيلم «خوش آمدی به نيويورک/ Welcome to New York»، پانتوميم روانی-جنسی تشنج آوری که از ماجرای رسوایی دومينيک استوس کان (رئيس سابق صندوق بين المللی پول) الهام گرفته است، شور و هيجانی در جشنواره فيلم کن امسال به راه انداخت. و با اين حال، «پازولينی» عليرغم موضوع لطيفش (که نخستين بار در جشنواره فيلم ونيز قرار است نمايش داده شود) تقاوت زيادی با فيلم قبلی فرارا ندارد. فيلم حتی در طول تاثيرگذارين فرازهای خيالی اش، خونسرد است. فرارا در فواصل معينی تصميم می گيرد تا روايت فيلم را قطع کند تا نسخه خودش از آخرين تصوير مشوش از پازولینی را ارائه کند. در فيلم او، دو خشک مقدس در شهر سرخوش و رويای رم- جایی که هر سال اجتماعات گ*یها و ل*زب*ينها برای ترويج فرهنگ خود گرد هم جمع می شوند- ول می گردند. به نظر می رسد که اين آرمانشهر پازولينی است: تفريحگاه بامدارای جنسی، دنيایی غرق در هارمونی لذتبخش. اما همه اين ها در ساحل استويا چيز ديگری هستند.
شايد شبی بالاخره کشتی فرارا در ساحل خودش به گل بنشيند. به نظر می رسد که او نيز مانند پازولينی کارگردانی است که عاشق خطر است. اما اين مشکلی برای روز ديگری است. در عين حال، «پازولينی» فرارا فوق العاده است؛ خوانشی است در سياهی های مخملين و سبزهای مه آلود. آغاز بلوغ و دور شدن از دنيای خطاهای اصلاح ناپذير، رويایی کوچک که در نهايت به تاريکی می انجامد. تماشای اين فيلم در جشنواره فيلم ونيز کشف شعفناکی بود، و احساسی همچون کشف مينياتوری گرانبها در کتابفروشی کثيف می داد. فيلم کفرآميز، ارزشمند و تابان چون ماه است.
منبع : نقد فارسی