28-10-2014، 13:54
پاکستان روزهای ناآرامی را پشت سر میگذارد و با یک بحران سیاسی تمامعیار دست و پنجه نرم میکند. نواز شریف که 14 ماه پیش در نتیجه یک انتخابات روی کار آمد، اکنون برای کنارهگیری از قدرت تحت فشار است.
به گزارش جهان، مهر به نقل از پترونت، عمران خان ستاره سابق کریکت و رهبر فعلی حزب «تحریک انصاف» و طاهر القادری رهبر حزب «تحریک عوامی» پاکستان با برگزاری دو تظاهرات جداگانه سعی بر آن دارند تا دولت نواز شریف را سرنگون کنند. عمران خان با برپایی تظاهرات «آزادی» و طاهر القادری با برپایی تظاهرات «انقلاب» صدها هزار نفر را از لاهور به اسلامآباد کشاندند.
طرفداران این دو نفر جمعه ۲۴ مرداد وارد اسلامآباد، پایتخت پاکستان شدند و در روز سهشنبه نیز «منطقه قرمز» اسلامآباد، یعنی جایی که در آن پارلمان پاکستان و سایر نهادهای دولتی واقع شده است را به اشغال خود درآوردند. با این حال، عمران خان و قادری که قول داده بودند میلیونها نفر را به خیابانها بکشانند، موفق به انجام این کار نشدند و بعید است که آنها به تنهایی بتوانند نواز شریف را مجبور به کنارهگیری نمایند.
پاکستان کشوری است با ۱۸۰ میلیون نفر جمعیت که از بدو تأسیس خود در سال ۱۹۴۷ دولتهای نظامی و غیرنظامی بسیاری را به چشم دیده است. کودتا در پاکستان یک واقعیت سیاسی کاملاً پذیرفتهشده است و اکنون نیز نواز شریف بیم آن دارد که ارتش از موقعیت پیشآمده استفاده کرده و دست به یک کودتای «نرم» بزند. قابل ذکر است که نواز شریف و ارتش پاکستان به دلیل محاکمه پرویز مشرف، کودتاچی سابق این کشور، رابطه خوبی با یکدیگر ندارند. نواز شریف رهبر حزب مسلم لیگ که تجربه دو دور نخستوزیری در دهه ۹۰ و نهایتاً برکناری توسط یک کودتا در سال ۱۹۹۹ را دارد، اینبار نیز از تکرار تاریخ به شدت هراسان است. درست بعد از این کودتا بود که نواز شریف به عربستان تبعید شد و تا سال ۲۰۰۷ در آنجا ماند. این تاریخچه بسیار کوتاه نوع مناسبات نواز شریف با عربستان سعودی را به ما نشان میدهد.
انتخابات پاکستان، مسئله انرژی و گاز ایران
حزب مسلم لیگ پاکستان سال گذشته توانست در انتخابات عمومی این کشور اکثریت کرسیهای پارلمان را به دست آورد و در نتیجه رهبر این حزب یعنی نواز شریف به نخستوزیری رسید. اکنون با گذشت ۱۴ ماه از این انتخابات، عمران خان و طاهر القادری نواز شریف را به تقلب در انتخابات متهم میکنند.
در آن انتخابات که از معدود انتخاباتی بود که انتقال قدرت بهصورت مسالمتآمیز و بدون کودتای ارتش صورت گرفته بود، مسئله انرژی به مسئله شماره یک تبدیل شده بود. نشریه داون بهعنوان معروفترین نشریه انگلیسیزبان پاکستان در آن زمان در مقالهای با نام «پاکستان، کشوری با سلاح اتمی و کمبود نیروی برق» اظهار داشت: «کمبود نیروی برق که در انتخابات اخیر به مسئله اول کشور بدل شد، ۳۵۰۰ تا ۶۰۰۰ مگاوات برآورد میشود. این میزان یکسوم کل تقاضای کشور برای نیروی برق است.» کمبود انرژی در پاکستان از یک طرف با قطعی گسترده برق که حتی به ۲۰ ساعت در طول شبانهروز هم میرسد، مصرفکنندگان خانگی را به شدت ناراضی کرده است و از طرف دیگر، به دلیل تأمین نشدن انرژی مورد نیاز صنایع، ورشکستگی بسیاری از آنها و بیکاری تعداد زیادی از کارگران را به همراه داشته است.
دولت پیشین پاکستان با امضای قرارداد خط لوله انتقال گاز ایران- پاکستان سعی داشت مشکل کمبود انرژی پاکستان را برطرف کند. قرارداد نهایی این خط لوله در سال ۲۰۱۰ بین ایران و پاکستان امضاء شد. بر اساس این قرارداد دو کشور متعهد شدند تا دسامبر سال ۲۰۱۴ احداث بخشهایی از این خط لوله که در خاک هر کشور واقع شده است، را به پایان برسانند. طبق این قرارداد ایران روزانه ۳۰ میلیون متر مکعب گاز طبیعی به مدت ۲۵ سال به پاکستان صادر میکرد. اما دولت فعلی پاکستان عملاً با بهانه قرار دادن تحریمهای آمریکا از پیشبرد این پروژه شانه خالی کرده است.
اما چرا پاکستان که نیاز مبرم به انرژی دارد، در اجرای پروژه خط لوله انتقال گاز ایران-پاکستان موسوم به خط لوله صلح تعلل میورزد؟ دلایل این امر را نباید در اظهارات رسماً اعلامشده نظیر ناتوانی در تأمین مالی، قیمت بالای گاز یا تحریمهای احتمالی آمریکا جستوجو کرد؛ در واقع نواز شریف که خود وعده برطرف کردن مشکل کمبود انرژی را داده بود، اکنون به مانعی بر سر راه حل این مشکل تبدیل شده است؛ به عبارتی دیگر دلیل این امر در خود دولت نواز شریف و سیاستهای وی نهفته است. نواز شریف به جای تکمیل این خط لوله و حل بحران انرژی پاکستان، سیاست نزدیکی با عربستان سعودی را برگزیده است؛ اما عربستان برای نواز شریف هر کاری میتواند انجام دهد به جز بر طرف کردن بحران انرژی این کشور. عربستان در فروردین ماه سال جاری یک و نیم میلیارد دلار به پاکستان کمک مالی بلا عوض کرد. بسیاری از رسانهها این کمک را «هدیه» عربستان به دولت پاکستان برای دنبال نکردن پروژه خط لوله صلح توصیف کردند. پس از کمک مالی عربستان سعودی به دولت نواز شریف، وزیر نفت پاکستان بارها پروژه خط لوله صلح را به چالش کشیده است. اما طنز تلخ برای نواز شریف این است که «هدیه» عربستان به جای اینکه وی را نجات دهد، عملاً وی را در گرداب بحرانهای سیاسی و اقتصادی غرق خواهد کرد.
صادرات گاز این خاصیت را دارد که علاوه بر محاسن اقتصادی، به دلیل بلندمدت بودن نوعی شراکت و ائتلاف سیاسی را نیز به همراه دارد. قراردادهای صادرات گاز به دلیل نیاز به زیرساختهای گسترده همگی بلندمدت هستند و حتی تولید گاز در مقیاس گسترده منوط به امضای قرارداد با کشورهای خریدار گاز است. اگر آلمان امروز به راحتی نمیتواند حلقه تحریمهای روسیه را تنگتر کند نه به دلایل انساندوستانهای نظیر خانمانسوز بودن تحریمها، بلکه به دلیل وابستگی شدید گازی به روسیه است. عربستان دقیقاً قصد دارد با «هدیه» دادن دلارهای نفتی خود و با نزدیکی به پاکستان این اهرم را از دست ایران خارج کند. اما مسئله در میانمدت پیچیدهتر از آن چیزی است که با اراده عربستان یا دولت نواز شریف، تغییر عمدهای در آن صورت گیرد. بحران کمبود انرژی در پاکستان به اندازهای حاد است که اگر نواز شریف نخواهد در راستای حل آن گامهای جدی بردارد، این خود وی است که در میانمدت تضعیف خواهد شد. اگر امروز عمران خان و طاهر القادری در خیابانهای اسلامآباد غوغا میکنند، نه به خاطر توانمندیهای آنها بلکه به دلیل سیاستهای غلط نواز شریف است. این مشکلات هستند که ماهیت راهحلها را تعیین میکنند و مشکل کمبود انرژی پاکستان به نحوی است که با نزدیکی به عربستان نه تنها این مشکل حل نمیشود بلکه عمیقتر میگردد.
پاکستان در ماههای گذشته عملاً در کمپ عربستان قرار گرفته است. ولید بن طلال، سرمایهدار و شاهزاده سعودی، چندی پیش نواز شریف را «مرد پاکستانی عربستان» نامید. اما این مرد اکنون، تنها ۱۴ ماه پس از نخستوزیریاش، باید با یک بحران تمامعیار دست و پنجه نرم کند. واقعیت، قدرت خود را خیلی زودتر از آن چیزی که نواز شریف فکرش را میکرد به وی نشان داده است؛ ۱.۵ میلیارد دلار عربستان نتوانسته است منجی نواز شریف باشد. مردم پاکستان که با چراغهای خاموش و مخزنهای خالی گاز روبرو هستند، برای حل مشکل کمبود انرژی به هر چیزی متوسل خواهند شد؛ آنها ممکن است منجی را در عمران خان، طاهر القادری و یا حتی ارتش ببینند. گرچه ممکن است این بحران ماهها بهطول بیانجامد، اما یک نکته کاملاً روشن است: این که با اصرار نواز شریف به سیاستهای یک سال گذشته، عملاً دولت وی بر لبهی پرتگاه قرار خواهد گرفت.
به گزارش جهان، مهر به نقل از پترونت، عمران خان ستاره سابق کریکت و رهبر فعلی حزب «تحریک انصاف» و طاهر القادری رهبر حزب «تحریک عوامی» پاکستان با برگزاری دو تظاهرات جداگانه سعی بر آن دارند تا دولت نواز شریف را سرنگون کنند. عمران خان با برپایی تظاهرات «آزادی» و طاهر القادری با برپایی تظاهرات «انقلاب» صدها هزار نفر را از لاهور به اسلامآباد کشاندند.
طرفداران این دو نفر جمعه ۲۴ مرداد وارد اسلامآباد، پایتخت پاکستان شدند و در روز سهشنبه نیز «منطقه قرمز» اسلامآباد، یعنی جایی که در آن پارلمان پاکستان و سایر نهادهای دولتی واقع شده است را به اشغال خود درآوردند. با این حال، عمران خان و قادری که قول داده بودند میلیونها نفر را به خیابانها بکشانند، موفق به انجام این کار نشدند و بعید است که آنها به تنهایی بتوانند نواز شریف را مجبور به کنارهگیری نمایند.
پاکستان کشوری است با ۱۸۰ میلیون نفر جمعیت که از بدو تأسیس خود در سال ۱۹۴۷ دولتهای نظامی و غیرنظامی بسیاری را به چشم دیده است. کودتا در پاکستان یک واقعیت سیاسی کاملاً پذیرفتهشده است و اکنون نیز نواز شریف بیم آن دارد که ارتش از موقعیت پیشآمده استفاده کرده و دست به یک کودتای «نرم» بزند. قابل ذکر است که نواز شریف و ارتش پاکستان به دلیل محاکمه پرویز مشرف، کودتاچی سابق این کشور، رابطه خوبی با یکدیگر ندارند. نواز شریف رهبر حزب مسلم لیگ که تجربه دو دور نخستوزیری در دهه ۹۰ و نهایتاً برکناری توسط یک کودتا در سال ۱۹۹۹ را دارد، اینبار نیز از تکرار تاریخ به شدت هراسان است. درست بعد از این کودتا بود که نواز شریف به عربستان تبعید شد و تا سال ۲۰۰۷ در آنجا ماند. این تاریخچه بسیار کوتاه نوع مناسبات نواز شریف با عربستان سعودی را به ما نشان میدهد.
انتخابات پاکستان، مسئله انرژی و گاز ایران
حزب مسلم لیگ پاکستان سال گذشته توانست در انتخابات عمومی این کشور اکثریت کرسیهای پارلمان را به دست آورد و در نتیجه رهبر این حزب یعنی نواز شریف به نخستوزیری رسید. اکنون با گذشت ۱۴ ماه از این انتخابات، عمران خان و طاهر القادری نواز شریف را به تقلب در انتخابات متهم میکنند.
در آن انتخابات که از معدود انتخاباتی بود که انتقال قدرت بهصورت مسالمتآمیز و بدون کودتای ارتش صورت گرفته بود، مسئله انرژی به مسئله شماره یک تبدیل شده بود. نشریه داون بهعنوان معروفترین نشریه انگلیسیزبان پاکستان در آن زمان در مقالهای با نام «پاکستان، کشوری با سلاح اتمی و کمبود نیروی برق» اظهار داشت: «کمبود نیروی برق که در انتخابات اخیر به مسئله اول کشور بدل شد، ۳۵۰۰ تا ۶۰۰۰ مگاوات برآورد میشود. این میزان یکسوم کل تقاضای کشور برای نیروی برق است.» کمبود انرژی در پاکستان از یک طرف با قطعی گسترده برق که حتی به ۲۰ ساعت در طول شبانهروز هم میرسد، مصرفکنندگان خانگی را به شدت ناراضی کرده است و از طرف دیگر، به دلیل تأمین نشدن انرژی مورد نیاز صنایع، ورشکستگی بسیاری از آنها و بیکاری تعداد زیادی از کارگران را به همراه داشته است.
دولت پیشین پاکستان با امضای قرارداد خط لوله انتقال گاز ایران- پاکستان سعی داشت مشکل کمبود انرژی پاکستان را برطرف کند. قرارداد نهایی این خط لوله در سال ۲۰۱۰ بین ایران و پاکستان امضاء شد. بر اساس این قرارداد دو کشور متعهد شدند تا دسامبر سال ۲۰۱۴ احداث بخشهایی از این خط لوله که در خاک هر کشور واقع شده است، را به پایان برسانند. طبق این قرارداد ایران روزانه ۳۰ میلیون متر مکعب گاز طبیعی به مدت ۲۵ سال به پاکستان صادر میکرد. اما دولت فعلی پاکستان عملاً با بهانه قرار دادن تحریمهای آمریکا از پیشبرد این پروژه شانه خالی کرده است.
اما چرا پاکستان که نیاز مبرم به انرژی دارد، در اجرای پروژه خط لوله انتقال گاز ایران-پاکستان موسوم به خط لوله صلح تعلل میورزد؟ دلایل این امر را نباید در اظهارات رسماً اعلامشده نظیر ناتوانی در تأمین مالی، قیمت بالای گاز یا تحریمهای احتمالی آمریکا جستوجو کرد؛ در واقع نواز شریف که خود وعده برطرف کردن مشکل کمبود انرژی را داده بود، اکنون به مانعی بر سر راه حل این مشکل تبدیل شده است؛ به عبارتی دیگر دلیل این امر در خود دولت نواز شریف و سیاستهای وی نهفته است. نواز شریف به جای تکمیل این خط لوله و حل بحران انرژی پاکستان، سیاست نزدیکی با عربستان سعودی را برگزیده است؛ اما عربستان برای نواز شریف هر کاری میتواند انجام دهد به جز بر طرف کردن بحران انرژی این کشور. عربستان در فروردین ماه سال جاری یک و نیم میلیارد دلار به پاکستان کمک مالی بلا عوض کرد. بسیاری از رسانهها این کمک را «هدیه» عربستان به دولت پاکستان برای دنبال نکردن پروژه خط لوله صلح توصیف کردند. پس از کمک مالی عربستان سعودی به دولت نواز شریف، وزیر نفت پاکستان بارها پروژه خط لوله صلح را به چالش کشیده است. اما طنز تلخ برای نواز شریف این است که «هدیه» عربستان به جای اینکه وی را نجات دهد، عملاً وی را در گرداب بحرانهای سیاسی و اقتصادی غرق خواهد کرد.
صادرات گاز این خاصیت را دارد که علاوه بر محاسن اقتصادی، به دلیل بلندمدت بودن نوعی شراکت و ائتلاف سیاسی را نیز به همراه دارد. قراردادهای صادرات گاز به دلیل نیاز به زیرساختهای گسترده همگی بلندمدت هستند و حتی تولید گاز در مقیاس گسترده منوط به امضای قرارداد با کشورهای خریدار گاز است. اگر آلمان امروز به راحتی نمیتواند حلقه تحریمهای روسیه را تنگتر کند نه به دلایل انساندوستانهای نظیر خانمانسوز بودن تحریمها، بلکه به دلیل وابستگی شدید گازی به روسیه است. عربستان دقیقاً قصد دارد با «هدیه» دادن دلارهای نفتی خود و با نزدیکی به پاکستان این اهرم را از دست ایران خارج کند. اما مسئله در میانمدت پیچیدهتر از آن چیزی است که با اراده عربستان یا دولت نواز شریف، تغییر عمدهای در آن صورت گیرد. بحران کمبود انرژی در پاکستان به اندازهای حاد است که اگر نواز شریف نخواهد در راستای حل آن گامهای جدی بردارد، این خود وی است که در میانمدت تضعیف خواهد شد. اگر امروز عمران خان و طاهر القادری در خیابانهای اسلامآباد غوغا میکنند، نه به خاطر توانمندیهای آنها بلکه به دلیل سیاستهای غلط نواز شریف است. این مشکلات هستند که ماهیت راهحلها را تعیین میکنند و مشکل کمبود انرژی پاکستان به نحوی است که با نزدیکی به عربستان نه تنها این مشکل حل نمیشود بلکه عمیقتر میگردد.
پاکستان در ماههای گذشته عملاً در کمپ عربستان قرار گرفته است. ولید بن طلال، سرمایهدار و شاهزاده سعودی، چندی پیش نواز شریف را «مرد پاکستانی عربستان» نامید. اما این مرد اکنون، تنها ۱۴ ماه پس از نخستوزیریاش، باید با یک بحران تمامعیار دست و پنجه نرم کند. واقعیت، قدرت خود را خیلی زودتر از آن چیزی که نواز شریف فکرش را میکرد به وی نشان داده است؛ ۱.۵ میلیارد دلار عربستان نتوانسته است منجی نواز شریف باشد. مردم پاکستان که با چراغهای خاموش و مخزنهای خالی گاز روبرو هستند، برای حل مشکل کمبود انرژی به هر چیزی متوسل خواهند شد؛ آنها ممکن است منجی را در عمران خان، طاهر القادری و یا حتی ارتش ببینند. گرچه ممکن است این بحران ماهها بهطول بیانجامد، اما یک نکته کاملاً روشن است: این که با اصرار نواز شریف به سیاستهای یک سال گذشته، عملاً دولت وی بر لبهی پرتگاه قرار خواهد گرفت.