روز دوشنبه ۳۰ ديماه ۱۳۹۲، روزي منحصر به فرد در فضاي ديپلماسي کشورمان بود؛ فضايي که بازخورد آن تبعات داخلي و خارجي زيادي براي ما ميتواند داشته باشد.
شکاف در سیاست خارجی آمریکا و فرصت مناسب برای دستگاه دیپلماسی
به گزارش جهان، دو اتفاق مهم و تاثيرگذار در اين روز به وقوع پيوست. اول آغاز مرحله اجرايي توافق نامه ژنو که طي آن مسيري در جهت کاهش تحريمها از سوي طرف غربي و تغيير در روند برنامه هستهاي ايران از طرف کشورمان آغاز شد؛ شروعي که ميتواند آغاز مسيري باشد که در شش ماه آينده به نقطه بهتري از وضعيت کنوني برسيم و همچنين ميتواند آغازي بر يک پايان باشد که ديوار بياعتمادي طرفين را بلندتر نمايد.
اتفاق دوم، ناز و کرشمههاي ظريف و بانکي مون به نمايندگي از ايران و سازمان ملل جهت حضور در کنفرانس ژنو۲ و تصميمگيري براي آينده سوريه بود.
در حالي که همگان از حضور ايران در اين رخداد بينالمللي استقبال کرده بودند، با قرار دادن پيش شرط پذيرش بيانيه ژنو۱که در آن در خصوص آينده سوريه بدون اسد سخن به ميان رفته است براي شرکت در کنفرانس ژنو ۲، ايران اين موضوع را غيرقابل پذيرش اعلام کرد و بانکي مون هم دعوت خود را از ايران پس گرفت.
اين پرونده در تلاش است تا اين دو موضوع را در کنار يکديگر بررسي نمايد و با طرح گزارشي از ماوقع، نظرات موافقين و مخالفين را در اين خصوص مورد کنکاش قرار دهد.
شرايط حاکم بر توافق نامه ژنو و عوامل موثر بر آن در گفتوگو با دکتر فواد ايزدي.
هفتهاي که پشتسر گذاشتيم، هفته حساسي براي دستگاه ديپلماسي ما بود و در سيام ديماه اجرايي شدن توافقنامه ژنو در دستور کار قرار گرفت.
در اين مصاحبه با دکتر فواد ايزدي کارشناس مسائل آمريکا و استاد دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران درباره شرايط حاکم بر توافق نامه ژنو و همچنين عوامل موثر بر اين موضوع، به بحث و بررسي نشستهايم.
اگر بخواهيم به رابطه ايران و آمريکا در شرايط کنوني بنگريم، تلاش عدهاي در کنگره براي اعمال تحريمهاي جديد قابل تأمل است. اين موضوع چگونه قابل تفسير است؟
در حال حاضر در آمريکا دو گروه با دو نگاه نسبت به ايران وجود دارد که البته در اهداف راهبردي خود مشترک هستند. يک گروه دولت اوباما و گروه ديگر کنگره است که ۵۹ سناتور آمريکايي به تحريم جديد عليه ايران که مانند تحريمهاي سابق نيست، راي مثبت دادند.
گروه وابسته به دولت باراک اوباما، درصدد است از ايران يک کارگزار يا دولت هماهنگ بسازد. اين گروه بر آن است با توافق ژنو، موضوع هستهاي، موشکي و سياست خارجي را مديريت کرده و تحريمها را تا زماني که دغدغهاي وجود دارد، لغو نکند.
از نظر تيم اوباما، اين مسير در جهت مديريت ايران و تغيير ماهيت دولت ايران است. گروه دوم که همراهي لابيهاي صهيونيستي را پشت خود ميبيند، به دنبال فشار هرچه بيشتر به ايران است. اين طيف راه حل گروه اول را مناسب نميبيند و فشار حداکثري را تنها راه ميداند.
در اين بين نکته مهم، اختلاف و شکاف اساسي است که در قبال ايران در ميان نخبگان سياست خارجي آمريکا وجود دارد. اختلاف اخير در ميان دولتمردان آمريکايي و شکلگيري بحران ۱۷ روزه نيز در همين راستا قابل بررسي است. فضاي کنوني شرايط مناسبي را براي بهرهبرداري ايران از اين دوگانگي فراهم کرده است.
برخي دوگانگي ميان نگاه دولت اوباما و نمايندگان درباره افزايش تحريمهاي آمريکا را نوعي بازي از پيش تعريف شده ميدانند. نگاه شما به اين موضوع چيست؟
دو موضوع وجود دارد. نخست اينکه اختلافي جدي بين تيم اوباما و تيم نتانياهو و اکثريت سناي آمريکا هست. ولي چون در تاکتيک اختلاف دارند، با هم همکاريهايي هم ميکنند. مثلا سر و صداهايي که نتانياهو در ابتدا ايجاد کرد چرا خاموش شد؟
در واقع اين سر و صداها قطعا بخشي از بازي پليس خوب و پليس بد بود. برخي افراد در کشور ما از توافق ژنو خيلي خوشحال شدند چرا که با توجه به رفتار نتانياهو پس از توافق ژنو، يعني عصبانيت و مخالفت او با توافق، اين امر را خيلي خوب ميديدند.
در تاييد اين امر کروکر، سناتور تنسي، در شانزده مهر به خانم شرمن در کميسيون روابط خارجي سنا ميگويد ما در سنا نقش پليس بد را بازي ميکنيم و شما نقش پليس خوب را بازي کنيد. اين تحليل، تحليل درستي است و در آمريکا هم بدان اشاره کردهاند.
اما همه اين رويکرد در مدار بازي پليس بد و خوب نيست. در واقع نوعي اختلافنظر هم بين اوباما و مخالفان وجود دارد. يعني مجموعهاي که بيشتر به لابي اسرائيل نزديکتر است، از آن ميترسد که پروژه آمريکا در مورد استفاده از ايران جهت پيشبرد اهداف خود در غرب آسيا و تبديل ايران به کشوري هماهنگ، در دولت يازدهم ايران رخ دهد و نتيجه آن در نهايت اين شود که ايران رقيبي براي اسرائيل باشد.
در واقع اينکه اسرائيل ساليانه سه و نيم ميليارد دلار پول ميگيرد و حمايتهاي بسياري را به دست ميآورد، به علت کمک اسرائيل در پيشبرد سياستهاي آمريکا در منطقه است. لذا لابي اسرائيل و همفکران آن از ايجاد رابطه مثبت ايران و آمريکا هراسانند.
آنها معتقدند سيستم جمهوري اسلامي بايد به کلي نابود گردد؛ نکتهاي که نفتالي دنت، وزير دارايي اسرائيل گفت.
وي وضعيت ايران را با بوکسوري مقايسه کرد که در رينگ بوکس ناک اوت شده و داور بالاي سر او به شماره پنج رسيده است. او مي گويد اگر کمي صبر کنيد و تحريمها را افزايش دهيد ايران تسليم ميشود.
در مقابل تيم اوباما معتقد است چون غنيسازي در ايران بومي شده ، نميتوان آن را به کلي از ايران گرفت و بايد آن را مديريت کرد. يعني آمريکاييها از توقف کامل موضوع هسته اي ايران عقب نشيني کردهاند.
تاکتيک تيم اوباما اين است که برنامه هستهاي مديريت گردد و تاکتيک طرف مقابل، تسليم محض ايران است. تيم اوباما، اين امر را نميبيند؛ چنانچه خانم شرمن به اين نکته توجه کرده و به فرهنگ مقاومت ايرانيان اشاره کرده است. به عبارتي آمريکا متوجه فرهنگ مقاومت در ايران شده است.
در واقع نقش پليس بد و پليس خوب و اختلاف نظر وجود دارد، ولي اهداف دو گروه يکي است. هر دو به تضعيف ايران و مقابله با آن ميانديشند.
هر دو گروه اگر امکاني باشد که حکومت جمهوري اسلامي سرنگون شود، علاقهمند به سرنگوني هستند اما در روش با يکديگر اختلاف نظر دارند.
به همين دليل است که دولت اوباما ميگويد بحث هستهاي در ايران بومي شده و اين توانمندي را نميتوان از آن گرفت. پس بايد مديريت شود. در واقع توافقنامه ژنو مشروط به نظر موافق آمريکا و ايران است.
چه مولفههايي سبب تمايل آمريکاييها به توافق نامه ژنو گرديد و در اين راستا رويکرد واشنگتن چگونه بوده است؟
از نگاه آمريکا، سرعت پيشرفت هستهاي ايران زياد بوده است. يعني سانتريفيوژهاي ايران به ۱۹ هزار عدد رسيده و از نظر دولت آمريکا عدم توافق مساوي با نامعلوم بودن آينده برنامه هستهاي ايران است.
لذا چون در مورد پيشرفت برنامه هستهاي ايران نگرانند، نميخواهند ايران به مرز هستهاي شدن برسد. از اين ديدگاه، اگر ايران به اين مرز رسيد، با فاصله کمي ميتواند بمب اتم بسازد.
يعني هرچند جمهوري اسلامي ايران به کرات به اين مسئله اذعان داشته و مقام معظم رهبري هم بارها اشاره کرده اند که بهدنبال بمب اتم نيستيم، اما آمريکاييها براي خود محاسباتي دارند و خود را بهجاي ايران گذارده و ميگويند با توجه به تهديدها، اگر ما بهجاي ايران بوديم، قطعا بمب ميساختيم و لذا ايران هم بمب اتمي ميخواهد. در واقع نزديک بودن ايران به آستانه هستهاي شدن براي آمريکا ناراحتکننده است.
در همين راستا کالين پاول وزير دفاع سابق آمريکا در جلسهاي در مجلس نمايندگان آمريکا ميگويد ما با دو جدول زماني روبهرو هستيم.
جدول زماني تحريمها که نميدانيم کي جواب ميدهد چرا که هدف تحريمها، يعني ايجاد حرکتهاي مردمي (فشار تحريم بر مردم ايران و فشار مردم بر دولت ايران)، مشخص نيست چه زماني نتيجه دهد. اما در جدول زماني ديگر، با سرعت زياد پيشرفت ايران در حوزه هستهاي روبه رو هستيم.
از نظر پاول که نظر دولت اوباما نيز مانند نظر اوست بايد اين دو جدول زماني را با هم هماهنگ کرد؛ يعني سرعت پيشرفت برنامه هستهاي ايران را کاهش داد، تا با سرعت تاثيرگذاري تحريمها هماهنگ گردد. در واقع اين دغدغه آمريکا موجب توافق ژنو شد و اکنون اين دغدغه برداشته شده است.
در توافق ژنو، ايران برخلاف بند ۴ توافق انپيتي که حق غنيسازي را به کشورها ميدهد، گفته است حق غنيسازي را مشروط بهنظر موافق آمريکا و کشورهاي ديگر ۱+۵ کرده است. يعني اگر اين کشورها مخالفتي کنند، ايران حق غنيسازي را از دست ميدهد.
حتي براساس توافق ژنو در بند آخر، مکان غنيسازي هم مهم است و معلوم نيست در ايران انجام گيرد يا نه. در اين بين، توافق ژنو دغدغه آمريکاييها را برطرف مي کند.
دليل ديگري که آمريکاييها پاي ميز مذاکره حاضر شدهاند، عدم تغيير در نگاه آمريکا نسبت به ايران است. يعني آمريکا همچنان ايران را کشوري مشکل دار و بعضا دشمن ميداند و معتقد است ميتوان از ايران براي برخي تلاشهاي منطقهاي خود استفاده کرده و بعد ماهيت دولت ايران را تغييري کلي داد.
اوباما چندي پيش به اين نکته در مرکز سابان اشاره کرد. وي در نقد مخالفان ژنو گفت کشورها ميتوانند تغيير کنند. چرا ايران نتواند تغيير کند!
نگاه کنگره اين است که بايد فشارها و تحريمها را نسبت به ايران افزايش داد تا با تسليم شدن ايران، به اين شکل هدف خود را محقق سازند.
لابي صهيونيستي چه نقشي را در روابط ايران و آمريکا و اختلافات موجود بازي ميکند؟
در تصميمات کنگره، لابي اسرائيل خصوصا کميته امور عمومي اسرائيل و آمريکا (AIPAC) مداخلهگر اصلي بهشمار ميرود. اعضاي اصلي کنگره که گروه لابي رژيم صهيونيستي را تشکيل ميدهند و مخالف همکاري و ارتباط آمريکا با ايران هستند، نميخواهند رژيم اسرائيل در همکاري با آمريکا در منطقه رقيبي داشته باشد.
اولويت کنگره منافع اسرائيل است و به همين سبب دولت و کنگره آمريکا هر دو مخالف پيشرفت ايران هستند. در اين راستا آنها از اين ميترسند که اگر توافقنامه ژنو موفق شود، آغاز همکاريهاي بعدي بين ايران و آمريکا نيز صورت خواهد گرفت.
اين گروه به منافع آمريکا هم نميانديشند. آن ها از مسير توافق، هم ميتوانند مسئله هستهاي ايران را مديريت کنند و هم کشوري را در منطقه براي همکاري با خود داشته باشند اما اولويت آنها منافع رژيم اسرائيل است.
نکته مهم اين است که هر دو گروه مخالف پيشرفت و خواهان مديريت ايران هستند؛ گروه اول مديريت را بهگونهاي انجام ميدهد که از ايران در منطقه استفاده ابزاري کند و گروه دوم که دشمنياش با ايران بيشتر است، معتقد است ايران بايد نابود و تسليم شود.
بهصورت کلي اين اختلاف نبايد ما را خوشحال کند که بهعنوان مثال فلان گروه مناسب است! چراکه آنها يک هدف را دنبال ميکنند. از اينرو مقام معظم رهبري فرمودند از لبخندهاي طرف آمريکايي نبايد خوشحال شد و بر روي آن حساب باز کرد چرا که آنها دشمن و شيطان هستند و براي کم کردن شر اين شيطان در حوزههايي مذاکره صورت ميگيرد.
نگاه آمريکا به ايران عوض نشده است و رهبر معظم انقلاب بر همين اساس فرمودند بايد جبهه دشمن را بشناسيم. برخي به راحتي با اين لبخندها فريب ميخورند و فقط ظاهر را ميبينند.
ما با معضل کمبود مطالعات در حوزه آمريکا روبه رو هستيم و بايد به اين موضوع توجه کافي کنيم. شناخت غرب معاصر نيز در همين مبحث ميگنجد.
اين خود نيازمند يک عزم ملي است. موضوع ديگر، بحث ايجاد اتاقهاي فکر در حوزه مطالعات آمريکاست زيرا که رقيب ما درباره ايران اتاقهاي فکر بسياري را طرحريزي کرده و موضوعات متنوع و گوناگوني را در اين چارچوب مورد بحث و بررسي قرار ميدهد.
مسئله بعدي بازي پشت پردهاي است که آمريکاييها در قبال ايران درصدد به هدف رساندن آن ميباشند؛ بهگونهاي که در راستاي مذاکره در باب موضوع هستهاي بهدنبال اين هستند که ايران را در حوزه سياست داخلي(مسائل حقوق بشري) و نيز سياست خارجي (مبارزه با تروريسم) با خود هماهنگ کنند. استفاده از شيوه قطره چکاني و تزريق پولهاي ايران که در خارج از کشور بلوکه شده بود، در همين چارچوب قرار ميگيرد.
نکتهاي که لازم است بدان توجه نمود و از آن بهرهبرداري کافي کرد، موضوع استفاده از متفکراني است که بعد از دروغ بزرگ ۱۱ سپتامبر، به خود آمدهاند و به هر طريق درصدد شفافسازي هستند.
بهرهگيري از آنان در دانشگاههاي خاص يا دانشگاههاي الکترونيکي، خود يک فضاي جديدي را باز ميکند که ميتواند بازخوردي مثبت و جهاني داشته باشد.
بهطور کلي حتي اگر ايران برنامه هستهاي خود را بهطور کامل و براي هميشه متوقف کند، آمريکا بدون نقض توافقنامه ژنو، ميتواند با دو بهانه ديگر خود، يعني موضوعات حقوق بشر و حمايت از تروريسم، به تحريمهاي بانکي و نفتي که بيشترين مشکل را براي مردم ايجاد کرده ادامه دهد.
شکاف در سیاست خارجی آمریکا و فرصت مناسب برای دستگاه دیپلماسی
به گزارش جهان، دو اتفاق مهم و تاثيرگذار در اين روز به وقوع پيوست. اول آغاز مرحله اجرايي توافق نامه ژنو که طي آن مسيري در جهت کاهش تحريمها از سوي طرف غربي و تغيير در روند برنامه هستهاي ايران از طرف کشورمان آغاز شد؛ شروعي که ميتواند آغاز مسيري باشد که در شش ماه آينده به نقطه بهتري از وضعيت کنوني برسيم و همچنين ميتواند آغازي بر يک پايان باشد که ديوار بياعتمادي طرفين را بلندتر نمايد.
اتفاق دوم، ناز و کرشمههاي ظريف و بانکي مون به نمايندگي از ايران و سازمان ملل جهت حضور در کنفرانس ژنو۲ و تصميمگيري براي آينده سوريه بود.
در حالي که همگان از حضور ايران در اين رخداد بينالمللي استقبال کرده بودند، با قرار دادن پيش شرط پذيرش بيانيه ژنو۱که در آن در خصوص آينده سوريه بدون اسد سخن به ميان رفته است براي شرکت در کنفرانس ژنو ۲، ايران اين موضوع را غيرقابل پذيرش اعلام کرد و بانکي مون هم دعوت خود را از ايران پس گرفت.
اين پرونده در تلاش است تا اين دو موضوع را در کنار يکديگر بررسي نمايد و با طرح گزارشي از ماوقع، نظرات موافقين و مخالفين را در اين خصوص مورد کنکاش قرار دهد.
شرايط حاکم بر توافق نامه ژنو و عوامل موثر بر آن در گفتوگو با دکتر فواد ايزدي.
هفتهاي که پشتسر گذاشتيم، هفته حساسي براي دستگاه ديپلماسي ما بود و در سيام ديماه اجرايي شدن توافقنامه ژنو در دستور کار قرار گرفت.
در اين مصاحبه با دکتر فواد ايزدي کارشناس مسائل آمريکا و استاد دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران درباره شرايط حاکم بر توافق نامه ژنو و همچنين عوامل موثر بر اين موضوع، به بحث و بررسي نشستهايم.
اگر بخواهيم به رابطه ايران و آمريکا در شرايط کنوني بنگريم، تلاش عدهاي در کنگره براي اعمال تحريمهاي جديد قابل تأمل است. اين موضوع چگونه قابل تفسير است؟
در حال حاضر در آمريکا دو گروه با دو نگاه نسبت به ايران وجود دارد که البته در اهداف راهبردي خود مشترک هستند. يک گروه دولت اوباما و گروه ديگر کنگره است که ۵۹ سناتور آمريکايي به تحريم جديد عليه ايران که مانند تحريمهاي سابق نيست، راي مثبت دادند.
گروه وابسته به دولت باراک اوباما، درصدد است از ايران يک کارگزار يا دولت هماهنگ بسازد. اين گروه بر آن است با توافق ژنو، موضوع هستهاي، موشکي و سياست خارجي را مديريت کرده و تحريمها را تا زماني که دغدغهاي وجود دارد، لغو نکند.
از نظر تيم اوباما، اين مسير در جهت مديريت ايران و تغيير ماهيت دولت ايران است. گروه دوم که همراهي لابيهاي صهيونيستي را پشت خود ميبيند، به دنبال فشار هرچه بيشتر به ايران است. اين طيف راه حل گروه اول را مناسب نميبيند و فشار حداکثري را تنها راه ميداند.
در اين بين نکته مهم، اختلاف و شکاف اساسي است که در قبال ايران در ميان نخبگان سياست خارجي آمريکا وجود دارد. اختلاف اخير در ميان دولتمردان آمريکايي و شکلگيري بحران ۱۷ روزه نيز در همين راستا قابل بررسي است. فضاي کنوني شرايط مناسبي را براي بهرهبرداري ايران از اين دوگانگي فراهم کرده است.
برخي دوگانگي ميان نگاه دولت اوباما و نمايندگان درباره افزايش تحريمهاي آمريکا را نوعي بازي از پيش تعريف شده ميدانند. نگاه شما به اين موضوع چيست؟
دو موضوع وجود دارد. نخست اينکه اختلافي جدي بين تيم اوباما و تيم نتانياهو و اکثريت سناي آمريکا هست. ولي چون در تاکتيک اختلاف دارند، با هم همکاريهايي هم ميکنند. مثلا سر و صداهايي که نتانياهو در ابتدا ايجاد کرد چرا خاموش شد؟
در واقع اين سر و صداها قطعا بخشي از بازي پليس خوب و پليس بد بود. برخي افراد در کشور ما از توافق ژنو خيلي خوشحال شدند چرا که با توجه به رفتار نتانياهو پس از توافق ژنو، يعني عصبانيت و مخالفت او با توافق، اين امر را خيلي خوب ميديدند.
در تاييد اين امر کروکر، سناتور تنسي، در شانزده مهر به خانم شرمن در کميسيون روابط خارجي سنا ميگويد ما در سنا نقش پليس بد را بازي ميکنيم و شما نقش پليس خوب را بازي کنيد. اين تحليل، تحليل درستي است و در آمريکا هم بدان اشاره کردهاند.
اما همه اين رويکرد در مدار بازي پليس بد و خوب نيست. در واقع نوعي اختلافنظر هم بين اوباما و مخالفان وجود دارد. يعني مجموعهاي که بيشتر به لابي اسرائيل نزديکتر است، از آن ميترسد که پروژه آمريکا در مورد استفاده از ايران جهت پيشبرد اهداف خود در غرب آسيا و تبديل ايران به کشوري هماهنگ، در دولت يازدهم ايران رخ دهد و نتيجه آن در نهايت اين شود که ايران رقيبي براي اسرائيل باشد.
در واقع اينکه اسرائيل ساليانه سه و نيم ميليارد دلار پول ميگيرد و حمايتهاي بسياري را به دست ميآورد، به علت کمک اسرائيل در پيشبرد سياستهاي آمريکا در منطقه است. لذا لابي اسرائيل و همفکران آن از ايجاد رابطه مثبت ايران و آمريکا هراسانند.
آنها معتقدند سيستم جمهوري اسلامي بايد به کلي نابود گردد؛ نکتهاي که نفتالي دنت، وزير دارايي اسرائيل گفت.
وي وضعيت ايران را با بوکسوري مقايسه کرد که در رينگ بوکس ناک اوت شده و داور بالاي سر او به شماره پنج رسيده است. او مي گويد اگر کمي صبر کنيد و تحريمها را افزايش دهيد ايران تسليم ميشود.
در مقابل تيم اوباما معتقد است چون غنيسازي در ايران بومي شده ، نميتوان آن را به کلي از ايران گرفت و بايد آن را مديريت کرد. يعني آمريکاييها از توقف کامل موضوع هسته اي ايران عقب نشيني کردهاند.
تاکتيک تيم اوباما اين است که برنامه هستهاي مديريت گردد و تاکتيک طرف مقابل، تسليم محض ايران است. تيم اوباما، اين امر را نميبيند؛ چنانچه خانم شرمن به اين نکته توجه کرده و به فرهنگ مقاومت ايرانيان اشاره کرده است. به عبارتي آمريکا متوجه فرهنگ مقاومت در ايران شده است.
در واقع نقش پليس بد و پليس خوب و اختلاف نظر وجود دارد، ولي اهداف دو گروه يکي است. هر دو به تضعيف ايران و مقابله با آن ميانديشند.
هر دو گروه اگر امکاني باشد که حکومت جمهوري اسلامي سرنگون شود، علاقهمند به سرنگوني هستند اما در روش با يکديگر اختلاف نظر دارند.
به همين دليل است که دولت اوباما ميگويد بحث هستهاي در ايران بومي شده و اين توانمندي را نميتوان از آن گرفت. پس بايد مديريت شود. در واقع توافقنامه ژنو مشروط به نظر موافق آمريکا و ايران است.
چه مولفههايي سبب تمايل آمريکاييها به توافق نامه ژنو گرديد و در اين راستا رويکرد واشنگتن چگونه بوده است؟
از نگاه آمريکا، سرعت پيشرفت هستهاي ايران زياد بوده است. يعني سانتريفيوژهاي ايران به ۱۹ هزار عدد رسيده و از نظر دولت آمريکا عدم توافق مساوي با نامعلوم بودن آينده برنامه هستهاي ايران است.
لذا چون در مورد پيشرفت برنامه هستهاي ايران نگرانند، نميخواهند ايران به مرز هستهاي شدن برسد. از اين ديدگاه، اگر ايران به اين مرز رسيد، با فاصله کمي ميتواند بمب اتم بسازد.
يعني هرچند جمهوري اسلامي ايران به کرات به اين مسئله اذعان داشته و مقام معظم رهبري هم بارها اشاره کرده اند که بهدنبال بمب اتم نيستيم، اما آمريکاييها براي خود محاسباتي دارند و خود را بهجاي ايران گذارده و ميگويند با توجه به تهديدها، اگر ما بهجاي ايران بوديم، قطعا بمب ميساختيم و لذا ايران هم بمب اتمي ميخواهد. در واقع نزديک بودن ايران به آستانه هستهاي شدن براي آمريکا ناراحتکننده است.
در همين راستا کالين پاول وزير دفاع سابق آمريکا در جلسهاي در مجلس نمايندگان آمريکا ميگويد ما با دو جدول زماني روبهرو هستيم.
جدول زماني تحريمها که نميدانيم کي جواب ميدهد چرا که هدف تحريمها، يعني ايجاد حرکتهاي مردمي (فشار تحريم بر مردم ايران و فشار مردم بر دولت ايران)، مشخص نيست چه زماني نتيجه دهد. اما در جدول زماني ديگر، با سرعت زياد پيشرفت ايران در حوزه هستهاي روبه رو هستيم.
از نظر پاول که نظر دولت اوباما نيز مانند نظر اوست بايد اين دو جدول زماني را با هم هماهنگ کرد؛ يعني سرعت پيشرفت برنامه هستهاي ايران را کاهش داد، تا با سرعت تاثيرگذاري تحريمها هماهنگ گردد. در واقع اين دغدغه آمريکا موجب توافق ژنو شد و اکنون اين دغدغه برداشته شده است.
در توافق ژنو، ايران برخلاف بند ۴ توافق انپيتي که حق غنيسازي را به کشورها ميدهد، گفته است حق غنيسازي را مشروط بهنظر موافق آمريکا و کشورهاي ديگر ۱+۵ کرده است. يعني اگر اين کشورها مخالفتي کنند، ايران حق غنيسازي را از دست ميدهد.
حتي براساس توافق ژنو در بند آخر، مکان غنيسازي هم مهم است و معلوم نيست در ايران انجام گيرد يا نه. در اين بين، توافق ژنو دغدغه آمريکاييها را برطرف مي کند.
دليل ديگري که آمريکاييها پاي ميز مذاکره حاضر شدهاند، عدم تغيير در نگاه آمريکا نسبت به ايران است. يعني آمريکا همچنان ايران را کشوري مشکل دار و بعضا دشمن ميداند و معتقد است ميتوان از ايران براي برخي تلاشهاي منطقهاي خود استفاده کرده و بعد ماهيت دولت ايران را تغييري کلي داد.
اوباما چندي پيش به اين نکته در مرکز سابان اشاره کرد. وي در نقد مخالفان ژنو گفت کشورها ميتوانند تغيير کنند. چرا ايران نتواند تغيير کند!
نگاه کنگره اين است که بايد فشارها و تحريمها را نسبت به ايران افزايش داد تا با تسليم شدن ايران، به اين شکل هدف خود را محقق سازند.
لابي صهيونيستي چه نقشي را در روابط ايران و آمريکا و اختلافات موجود بازي ميکند؟
در تصميمات کنگره، لابي اسرائيل خصوصا کميته امور عمومي اسرائيل و آمريکا (AIPAC) مداخلهگر اصلي بهشمار ميرود. اعضاي اصلي کنگره که گروه لابي رژيم صهيونيستي را تشکيل ميدهند و مخالف همکاري و ارتباط آمريکا با ايران هستند، نميخواهند رژيم اسرائيل در همکاري با آمريکا در منطقه رقيبي داشته باشد.
اولويت کنگره منافع اسرائيل است و به همين سبب دولت و کنگره آمريکا هر دو مخالف پيشرفت ايران هستند. در اين راستا آنها از اين ميترسند که اگر توافقنامه ژنو موفق شود، آغاز همکاريهاي بعدي بين ايران و آمريکا نيز صورت خواهد گرفت.
اين گروه به منافع آمريکا هم نميانديشند. آن ها از مسير توافق، هم ميتوانند مسئله هستهاي ايران را مديريت کنند و هم کشوري را در منطقه براي همکاري با خود داشته باشند اما اولويت آنها منافع رژيم اسرائيل است.
نکته مهم اين است که هر دو گروه مخالف پيشرفت و خواهان مديريت ايران هستند؛ گروه اول مديريت را بهگونهاي انجام ميدهد که از ايران در منطقه استفاده ابزاري کند و گروه دوم که دشمنياش با ايران بيشتر است، معتقد است ايران بايد نابود و تسليم شود.
بهصورت کلي اين اختلاف نبايد ما را خوشحال کند که بهعنوان مثال فلان گروه مناسب است! چراکه آنها يک هدف را دنبال ميکنند. از اينرو مقام معظم رهبري فرمودند از لبخندهاي طرف آمريکايي نبايد خوشحال شد و بر روي آن حساب باز کرد چرا که آنها دشمن و شيطان هستند و براي کم کردن شر اين شيطان در حوزههايي مذاکره صورت ميگيرد.
نگاه آمريکا به ايران عوض نشده است و رهبر معظم انقلاب بر همين اساس فرمودند بايد جبهه دشمن را بشناسيم. برخي به راحتي با اين لبخندها فريب ميخورند و فقط ظاهر را ميبينند.
ما با معضل کمبود مطالعات در حوزه آمريکا روبه رو هستيم و بايد به اين موضوع توجه کافي کنيم. شناخت غرب معاصر نيز در همين مبحث ميگنجد.
اين خود نيازمند يک عزم ملي است. موضوع ديگر، بحث ايجاد اتاقهاي فکر در حوزه مطالعات آمريکاست زيرا که رقيب ما درباره ايران اتاقهاي فکر بسياري را طرحريزي کرده و موضوعات متنوع و گوناگوني را در اين چارچوب مورد بحث و بررسي قرار ميدهد.
مسئله بعدي بازي پشت پردهاي است که آمريکاييها در قبال ايران درصدد به هدف رساندن آن ميباشند؛ بهگونهاي که در راستاي مذاکره در باب موضوع هستهاي بهدنبال اين هستند که ايران را در حوزه سياست داخلي(مسائل حقوق بشري) و نيز سياست خارجي (مبارزه با تروريسم) با خود هماهنگ کنند. استفاده از شيوه قطره چکاني و تزريق پولهاي ايران که در خارج از کشور بلوکه شده بود، در همين چارچوب قرار ميگيرد.
نکتهاي که لازم است بدان توجه نمود و از آن بهرهبرداري کافي کرد، موضوع استفاده از متفکراني است که بعد از دروغ بزرگ ۱۱ سپتامبر، به خود آمدهاند و به هر طريق درصدد شفافسازي هستند.
بهرهگيري از آنان در دانشگاههاي خاص يا دانشگاههاي الکترونيکي، خود يک فضاي جديدي را باز ميکند که ميتواند بازخوردي مثبت و جهاني داشته باشد.
بهطور کلي حتي اگر ايران برنامه هستهاي خود را بهطور کامل و براي هميشه متوقف کند، آمريکا بدون نقض توافقنامه ژنو، ميتواند با دو بهانه ديگر خود، يعني موضوعات حقوق بشر و حمايت از تروريسم، به تحريمهاي بانکي و نفتي که بيشترين مشکل را براي مردم ايجاد کرده ادامه دهد.