17-07-2014، 18:45
(آخرین ویرایش در این ارسال: 17-07-2014، 18:47، توسط Archangelg!le.)
×بَـــعـב اَز تـو لَـبـــخـنـב یاבَم نـمـیـاב×
×وَلـی פֿُــبــ ؛ بــــہ בَرَکـ×
×تــریپــ اَخـم شـیـکـــ تَـره×
בختــر بـایב انقـבر شیطوטּ بــاشـہ ڪه
وقتے صبــح از פֿــواب بیــבار ᓄیشه
شیطوטּ بگـہ اخ اخ بـــاز ایــטּ بیــבار شـב
[بعضیــآ ایــنو نمیــفهمــن آخــه]
..
اون سمت چپیه که بعدن نگاه می کنیم مثل ظاهر آدماهست
و اینی که اول بهش خیره می شیم مثل باطن
معلوم نیست ظاهر زیبا در باطن خودش چی داشته باشه
مواظب باشیم جذب نشیم
از عاشـقانه های ِ دروغی ات سیــر شدم ؛
کـمی حقـــیقت محــبت میکنـی …؟
هر چنــد گزنده باشـَد …
ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺑﺎﺷﺪ
” ﻧﺒﺎﺷﺪ ”
ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﺎﺷﺪ . . .
دَسـت بـ ـه “صورتـَـم” نـَزن !
می تـرسم بیـفـتـَد نِقـآب خنـدان ـی کِـه بـر چِهـره دارم
و بعــد سیـلِ اشـک هـآیـَم “تـــــو” را بـآ خـود بِبَــرد
و بـاز مَن بمـآنـ ـم و تنهــــــآیی
×وَلـی פֿُــبــ ؛ بــــہ בَرَکـ×
×تــریپــ اَخـم شـیـکـــ تَـره×
בختــر بـایב انقـבر شیطوטּ بــاشـہ ڪه
وقتے صبــح از פֿــواب بیــבار ᓄیشه
شیطوטּ بگـہ اخ اخ بـــاز ایــטּ بیــבار شـב
[بعضیــآ ایــنو نمیــفهمــن آخــه]
..
اون سمت چپیه که بعدن نگاه می کنیم مثل ظاهر آدماهست
و اینی که اول بهش خیره می شیم مثل باطن
معلوم نیست ظاهر زیبا در باطن خودش چی داشته باشه
مواظب باشیم جذب نشیم
از عاشـقانه های ِ دروغی ات سیــر شدم ؛
کـمی حقـــیقت محــبت میکنـی …؟
هر چنــد گزنده باشـَد …
ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺑﺎﺷﺪ
” ﻧﺒﺎﺷﺪ ”
ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﺎﺷﺪ . . .
دَسـت بـ ـه “صورتـَـم” نـَزن !
می تـرسم بیـفـتـَد نِقـآب خنـدان ـی کِـه بـر چِهـره دارم
و بعــد سیـلِ اشـک هـآیـَم “تـــــو” را بـآ خـود بِبَــرد
و بـاز مَن بمـآنـ ـم و تنهــــــآیی
آے "سُهراب"
"خانـﮧ"باشَد طَلَبَت
"בِل" مَـن سَخت گِرفتـﮧ اَست
بِگو شانه ے "בوست" کُجاست؟؟
خورشید را می دزدم
فقط برای تو!
می گذارم توی جیبم
تا فردا بزنم به موهایت
فردا به تو می گویم چقدردوستت دارم!
فردا تو می فهمی
فردا تو هم مرا دوست خواهی داشت. می دانم!
آخ … فردا!
راستی چرا فردا نمی شود؟
این شب چقدر طول کشیده
چرا آفتاب نمی شود؟
یکی نیست بگوید خورشید کدام گوری رفته؟
حسرت واقعی را آن روزی میخوری
که میبینی،به اندازه ی سن و سالت
زندگی نکرده ای...
دلم برای خودم
دلم برای دغدغه و آرزو هایم
دلم برای صمیمیت سیال کودکی ام تنگ شده
نمی دانم کدام روز در پشت کدام حصار بلند کودکی ام را جا گذاشتم
کسی آن سوی حصار نیست کودکی ام را دوباره به طرفم پرتاب کند
من برای تو زیادی بودم
تویی که فقط منتظرِ "ما" شدن بودی
وبرات مهم نبود که این "ما" با کی "ما" بشه؟
فقط منتظر بودی یه "تو" پیدا بشه و بگی "ما"
حالا با کی "ما"شدی که منِ سابقو فراموش کردی؟
منی که یه روزی با "تو" ، "ما" بود
من برای تو زیادی بودم و چه دیر فهمیدم