04-07-2014، 14:07
امانت داری، از اصول پایه اخلاقی
هنگامی که به عقل و عقلا مراجعه می شود برخی از فضایل اخلاقی را به عنوان نخستین ها و برترین ها یاد می کنند؛ چرا که این فضایل در چنان جایگاهی از ارزش و اهمیت قرار گرفته اند که نمی توان از آنها غافل بود و در همان حال تحقق فضایل دیگر را چشم داشت؛ چرا که این فضایل اخلاقی در حکم اصول اخلاقی پایه قرار دارند و اساس بسیاری از فضایل اخلاقی دیگر است. کسی که این اصول پایه اخلاقی را نداشته باشد، نمی توان امید داشت که دارای فضایل اخلاقی دیگر است.
آموزه های قرآنی وجود برخی از صفات و فضایل در انسان را مقدمه و بستر تحقق فضایل دیگر دانسته است. به این معنا که اگر اینها تحقق نیابد نمی توان انتظار تحقق مراتب دیگر را داشت. به عنوان نمونه در آیات نخست سوره بقره سخن از تقوای عقلانی و عقلایی است؛ چرا که اگر چنین تقوایی در انسان نباشد، نمی توان امید داشت که به تقوای شرعی رو آورد؛ زیرا پایه دین و اخلاق همان عقل و عقلانیت است و اگر کسی به احکام عقل عملی خویش عمل نکند و پایبند اصول عقلانی و احکام مستقل عقل عملی نباشد، نمی توان از او انتظار دینداری و حیا و اخلاق داشت. از این رو در آموزه های اسلامی هنگامی که از جایگاه عقل و عقل عملی سخن به میان می آید، این نکته تاکید می شود که تنها انسان های خردورز هستند که دین دار و با حیا و اخلاق هستند و هر جایی که خردورزی باشد، آن دو نیز حضور خواهند داشت و اگر دین و حیا در شخصی نباشد، این خود مهم ترین و بهترین گواه بر بی خردی و سفاهت شخص است.(اصول کافی، ج۱، کتاب عقل و جهل)
کسی که از عقل عملی و احکام آن پیروی می کند، این زمینه را دارد که انسانی دین دار و متشرع و فردی اخلاقی و متخلق به فضایل اخلاقی باشد؛ اما کسی که از عقل عملی و احکام آن پیروی نمی کند نمی توان امیدی به دینداری و اخلاق او داشت.
در میان اصول و احکام عقل مستقل عملی می توان به عدالت و صداقت و امانت به عنوان مهمترین اصول اشاره کرد؛ چرا که این اصول پایه و بنیاد اصول اخلاقی دیگر است.
معناشناسی امانت
امانت در لغت ضدخیانت و به معنای اعتماد نمودن است. (مجردالدین محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۴، ص۲۸۱و ۳۴۵) ابن منظور لغت شناس مشهور در لسان العرب می نویسد: «امن» به معنای «امان و الامانه» است که هر دو به یک معناست. والامن: ضد ترس است. و الامانه: ضد خیانت است. (ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۲۲۳)
واژه امانت همچون واژه های امن، امان و ایمان، هر سه مصدر هستند و از ریشه «ام ن» در اصل، آرامش خاطر و آرامش نفس و از بین رفتن بیم و هراس است. (حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ترجمه، سید غلامرضا خسروی حسینی، ج۱، ص۱۰۲ / سیدمحمد مرتضی الزییدی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق: عبدالمنعم خلیل ابراهیم و سیدمحمد محمود، ص۱۰۶) و برای چیزهایی به کار می رود که به امانت نهاده شده اند. (فیومی، المصباح المنیر، ص۱۰)
در قاموس قرآن در بیان معنای امانت آمده که واژه «امانت» از ریشه «ام ن» به معنای ایمنی و آرامش قلب و خاطر جمع بودن است. امن و امانه و امان در اصل به یکی معنی اند. (سیدعلی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج۱و ۲، ص۱۲۳)
در اصطلاح فقها و علمای اخلاق «امانت» در همان معنای لغوی استعمال شده، ولی در موارد فراوانی به معنای زیر به کار رفته است. براساس این معنا، «امانت» دارایی و جنسی است که با اذن مالک آن یا به اذن شارع مقدس در اختیار غیرمالک آن قرار می گیرد. (محمدعلی انصاری، الموسوعه الفقهیه المسیره، مجمع الفکر اسلامی، قم، شریعت، چاپ اول، ۱۴۲۴ هـ.ق، ص۱۰۵و ۱۰۶) پس امانت، هر ودیعه و چیزی است که برای نگاهداشتن به کسی سپرده می شود تا به عنوان امین از آن نگه داری کند و پس از زمانی به مالک و صاحب آن بازگرداند.
در اصطلاح مفسران، امانت تکالیفی از عبادات و طاعات است که خدای متعال برخلق تعیین کرده است. (محمد معین، فرهنگ معین، ص۳۴۷) اما در اصطلاح متصوفان، امانت همان استعدادی است که خداوند برای کسب خیر و علم و عشق در دل انسان به ودیعت نهاده است. البته برخی ها امانت در اصطلاح تصوف را جامعیت اسماء و صفات یا هستی حق دانسته اند (علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ص۱۵۰)
البته باید به این نکته توجه داشت که واژه امانت گاه به معنای صفتی از صفات نفسانی انسان و در مقابل صفت خیانت به کار می رود. در این صورت به فرد متصف به این صفت، «امین» گفته می شود؛ و گاه به مالی اطلاق می گردد که نزد فردی به امانت گذاشته شده است، در فقه اسلامی از امانت در باب ودیعه، رهن، شرکت، مضاربه، مزارعه، مساقات، عاریه، اجاره، وکالت و لقطه سخن رفته است.امانت بر دو قسم است: ۱٫ امانت مالکی؛ ۲٫ امانت شرعی. امانت مالکی به مالی گفته می شود که مالک، آن را در اختیار دیگری گذاشته است و سبب آن یا عقدی است که امانت، موضوع اصلی آن است؛ مانند ودیعه و یا عقدی که امانت، در ضمن آن و به تبع مطرح است مانند اجاره، عاریه، مضاربه، وکالت، شرکت و رهن.
اما امانت شرعی به مالی اطلاق می شود که شارع، فردی را بر آن امین قرار داده است؛ خواه آن مال به طور قهری در اختیار وی قرار گرفته باشد- مانند آن که باد، لباس کسی را به خانه همسایه بیندازد- یا توسط مالک آن بدون اطلاع، تحویل گیرنده شده باشد- مانند آن که کسی کیف یا صندوقی را بخرد و در درون آن مالی ازفروشنده را که مورد معامله نبوده، بیابد و یا یکی از دوطرف معامله به اشتباه، کالای مورد معامله یا بهای آن را افزون بر استحقاق خویش دریافت کند- و یا آنکه به اذن شارع آن مال را بردارد مانند کسی که مال گمشده ای را پیدا کند یا مال محترمی را که در معرض تلف است، به قصد رساندن آن به صاحبش، بردارد.
هنگامی که به عقل و عقلا مراجعه می شود برخی از فضایل اخلاقی را به عنوان نخستین ها و برترین ها یاد می کنند؛ چرا که این فضایل در چنان جایگاهی از ارزش و اهمیت قرار گرفته اند که نمی توان از آنها غافل بود و در همان حال تحقق فضایل دیگر را چشم داشت؛ چرا که این فضایل اخلاقی در حکم اصول اخلاقی پایه قرار دارند و اساس بسیاری از فضایل اخلاقی دیگر است. کسی که این اصول پایه اخلاقی را نداشته باشد، نمی توان امید داشت که دارای فضایل اخلاقی دیگر است.
آموزه های قرآنی وجود برخی از صفات و فضایل در انسان را مقدمه و بستر تحقق فضایل دیگر دانسته است. به این معنا که اگر اینها تحقق نیابد نمی توان انتظار تحقق مراتب دیگر را داشت. به عنوان نمونه در آیات نخست سوره بقره سخن از تقوای عقلانی و عقلایی است؛ چرا که اگر چنین تقوایی در انسان نباشد، نمی توان امید داشت که به تقوای شرعی رو آورد؛ زیرا پایه دین و اخلاق همان عقل و عقلانیت است و اگر کسی به احکام عقل عملی خویش عمل نکند و پایبند اصول عقلانی و احکام مستقل عقل عملی نباشد، نمی توان از او انتظار دینداری و حیا و اخلاق داشت. از این رو در آموزه های اسلامی هنگامی که از جایگاه عقل و عقل عملی سخن به میان می آید، این نکته تاکید می شود که تنها انسان های خردورز هستند که دین دار و با حیا و اخلاق هستند و هر جایی که خردورزی باشد، آن دو نیز حضور خواهند داشت و اگر دین و حیا در شخصی نباشد، این خود مهم ترین و بهترین گواه بر بی خردی و سفاهت شخص است.(اصول کافی، ج۱، کتاب عقل و جهل)
کسی که از عقل عملی و احکام آن پیروی می کند، این زمینه را دارد که انسانی دین دار و متشرع و فردی اخلاقی و متخلق به فضایل اخلاقی باشد؛ اما کسی که از عقل عملی و احکام آن پیروی نمی کند نمی توان امیدی به دینداری و اخلاق او داشت.
در میان اصول و احکام عقل مستقل عملی می توان به عدالت و صداقت و امانت به عنوان مهمترین اصول اشاره کرد؛ چرا که این اصول پایه و بنیاد اصول اخلاقی دیگر است.
معناشناسی امانت
امانت در لغت ضدخیانت و به معنای اعتماد نمودن است. (مجردالدین محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۴، ص۲۸۱و ۳۴۵) ابن منظور لغت شناس مشهور در لسان العرب می نویسد: «امن» به معنای «امان و الامانه» است که هر دو به یک معناست. والامن: ضد ترس است. و الامانه: ضد خیانت است. (ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۲۲۳)
واژه امانت همچون واژه های امن، امان و ایمان، هر سه مصدر هستند و از ریشه «ام ن» در اصل، آرامش خاطر و آرامش نفس و از بین رفتن بیم و هراس است. (حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ترجمه، سید غلامرضا خسروی حسینی، ج۱، ص۱۰۲ / سیدمحمد مرتضی الزییدی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق: عبدالمنعم خلیل ابراهیم و سیدمحمد محمود، ص۱۰۶) و برای چیزهایی به کار می رود که به امانت نهاده شده اند. (فیومی، المصباح المنیر، ص۱۰)
در قاموس قرآن در بیان معنای امانت آمده که واژه «امانت» از ریشه «ام ن» به معنای ایمنی و آرامش قلب و خاطر جمع بودن است. امن و امانه و امان در اصل به یکی معنی اند. (سیدعلی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج۱و ۲، ص۱۲۳)
در اصطلاح فقها و علمای اخلاق «امانت» در همان معنای لغوی استعمال شده، ولی در موارد فراوانی به معنای زیر به کار رفته است. براساس این معنا، «امانت» دارایی و جنسی است که با اذن مالک آن یا به اذن شارع مقدس در اختیار غیرمالک آن قرار می گیرد. (محمدعلی انصاری، الموسوعه الفقهیه المسیره، مجمع الفکر اسلامی، قم، شریعت، چاپ اول، ۱۴۲۴ هـ.ق، ص۱۰۵و ۱۰۶) پس امانت، هر ودیعه و چیزی است که برای نگاهداشتن به کسی سپرده می شود تا به عنوان امین از آن نگه داری کند و پس از زمانی به مالک و صاحب آن بازگرداند.
در اصطلاح مفسران، امانت تکالیفی از عبادات و طاعات است که خدای متعال برخلق تعیین کرده است. (محمد معین، فرهنگ معین، ص۳۴۷) اما در اصطلاح متصوفان، امانت همان استعدادی است که خداوند برای کسب خیر و علم و عشق در دل انسان به ودیعت نهاده است. البته برخی ها امانت در اصطلاح تصوف را جامعیت اسماء و صفات یا هستی حق دانسته اند (علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ص۱۵۰)
البته باید به این نکته توجه داشت که واژه امانت گاه به معنای صفتی از صفات نفسانی انسان و در مقابل صفت خیانت به کار می رود. در این صورت به فرد متصف به این صفت، «امین» گفته می شود؛ و گاه به مالی اطلاق می گردد که نزد فردی به امانت گذاشته شده است، در فقه اسلامی از امانت در باب ودیعه، رهن، شرکت، مضاربه، مزارعه، مساقات، عاریه، اجاره، وکالت و لقطه سخن رفته است.امانت بر دو قسم است: ۱٫ امانت مالکی؛ ۲٫ امانت شرعی. امانت مالکی به مالی گفته می شود که مالک، آن را در اختیار دیگری گذاشته است و سبب آن یا عقدی است که امانت، موضوع اصلی آن است؛ مانند ودیعه و یا عقدی که امانت، در ضمن آن و به تبع مطرح است مانند اجاره، عاریه، مضاربه، وکالت، شرکت و رهن.
اما امانت شرعی به مالی اطلاق می شود که شارع، فردی را بر آن امین قرار داده است؛ خواه آن مال به طور قهری در اختیار وی قرار گرفته باشد- مانند آن که باد، لباس کسی را به خانه همسایه بیندازد- یا توسط مالک آن بدون اطلاع، تحویل گیرنده شده باشد- مانند آن که کسی کیف یا صندوقی را بخرد و در درون آن مالی ازفروشنده را که مورد معامله نبوده، بیابد و یا یکی از دوطرف معامله به اشتباه، کالای مورد معامله یا بهای آن را افزون بر استحقاق خویش دریافت کند- و یا آنکه به اذن شارع آن مال را بردارد مانند کسی که مال گمشده ای را پیدا کند یا مال محترمی را که در معرض تلف است، به قصد رساندن آن به صاحبش، بردارد.