29-04-2014، 12:51
ما همیشه در مواجه با تاریخمان شوکه شدهایم! اما از کجا معلوم که هرودوت یونانی راست گفته و همه این توصیفها دروغی بیش نباشد؟ اینجاست که لیلا پاپلی، باستان شناسی که روی این مسئله مطالعه کرده به دادمان میرسد. او میگوید که صحه این گزارهها را از روی نگارههای هخامنشیان میشود، دریافت کرد. دست کم سرمه چشمها و فر موها تا امروز باقی مانده است. جالب اینجاست که آرایش مردان اما به دوران هخامنشیان ختم نمیشود، مطالعه روی نقش برجستهها و اشیاء به دست آمده از حفاریها نشان میدهد که شاهان ساسانی هم آرایش میکردند.
این شاهان موهای فر شده شان را در تور می پیچیدند و بالای سر جمع می کردند و گوشوار و گردن بند به خود می آویختند و این رسم حتی تا دوره قاجاریان نیز ادامه داشتهاست.
اینکه از چه زمانی این هنجار ناهنجار شده، مسئله ای ست که نیاز به مطالعات جدی جامعه شناسی دارد. سوالی که شاید کلید، قفل راز ثابت قدم ماندن زنان ایرانی در زمینه آرایش را هم بگشاید. اینکه چطور شد، ایران سومین مصرف کننده لوازم آرایش در خاورمیانه و هفتمین کشور مصرف کننده لوازم آرایش در دنیاست؟ از طرف دیگر چرا مردان چنین زنانه آرایش را تلقی میکنند و به نوعی آن را جنسیتی کرده و گاهی با استفاده از همین ابزار به تحقیر زنان میپردازند.
آیا مردان در دورههای مختلف تاریخی ایران آرایش میکردند؟ در این زمینه اسناد و مدارکی وجود دارد؟
در تاریخ ما آرایش برای مردان نه تنها ناهنجار قلمداد نمی شده که هنجار بزرگی هم بوده است و هیچ تناقضی با مردانگی یا قدرت محسوب نمیشده است. به عنوان مثال هرودت از زبان نمایندگان یونان پارسیان رو مردانی توصیف کرده که تمامی صورت و بدن خود رو آرایش می کردند و از زیور آلات استفاده می کردند و به پوشیدن لباسهای فاخر علاقه داشتند. شاهان ساسانی هم آرایش میکردند.این شاهان موهای فر شده شان را در تور می پیچیدند و بالای سر جمع می کردند و گوشوار و گردن بند به خود می آویختند و این رسم حتی تا دوره قاجاریان نیز ادامه داشتهاست.
سنگ برجسته های برجای مانده از دوران گذشته بهترین سندها برای نشان دادن رسم آرایش پادشاهان ایرانی است
ساسانیان هم نقطه پایان رسم آرایش مردان در ایران نبودند. مردان در دوره قاجار هم سنگ تمام گذاشته و آرایش میکردند. از نقاشیهای به جای مانده از فتحعلی شاه میتوان یاد میکرد. پادشاه کمرباریک قاجار که حرم سرایش شهره خاص و عام است. در آن زمان آرایش کاملی میکرده است. از نقاشیهای این پادشاه خودشیفته کاملا معلوم است. فتحعلی شاه کفشهای پاشنهدار پوشیده، گونه هایش را سرخ کرده و مو و ریشش را پوش داده است. در تصاویر به جای مانده در جای جای چهلستون گویای آن است که شاه عباس هم همین رسم را به نحو احسن به جا می آورده و حتی از کرم پودر هم استفاده میکرده است.
به این ترتیب به نظر میرسد که چندان مسئله آرایش کردن ربطی به جنسیت نداشته است؟
نکته مهم این هست که جنسیت و جنس (sex and gender) دو مفهوم جدا هستند. من به شدت باور دارم (که به قول باتلر) جنسیت پرفرمنس است. در یک فرایند شاخصههای این پرفرمنس یعنی تحمیل جنسیت بر جنس سیال بوده و دچار تغییرات بنیادی شده است. بنابراین مفهوم (concept) آراستن بدن هم دچار تغییرات بنیادی شده، چنانچه می توانسته نشانگان شخصیت، منش، راهکار یا طبقه اجتماعی باشد. در مورد پرفرمنس جنسیت و بدن مردان/زنان در دوران تاریخی می شود به دو گروه داده اول مواد فرهنگی و دوم منابع نوشتاری مراجعه کرد.
به عنوان مثال اگر به نگارههای ایران هخامنشی نگاه کنیم، آراستگی بدن مردان هنوز به وضوح قابل مشاهده است. چشمهای سرمه کشیده و موهای فر شده و همینطور استفاده از زیور آلات. یعنی آراستن بدن رو دست کم از آغازین امپراتوری ایران تا بی اغراق اواخر دوره قاجار می شود، مشاهده کرد. در متون هم توصیف بدن و پرفرمنس جنسیت قابل مشاهده است.
آیا نوع آرایش در میان درباریان همراه با علایم و نشانههای خاصی بوده است. مثلا همانطور که در میان پادشاهان مصر رایج بوده، نوعی مخصوصی از خط چشم، مرتبه فرد درباری را نشان دهد؟
در این زمینه اطلاعات کافی در دست نیست و باید مطالعات جدیتری صورت بگیرد.
فتحعلی شاه، کفش های پاشنه بلند می پوشید، به چشمانش سرمه می زد و سرخاب از گونه هایش پاک نمی شد
از نظر کارشناسان آرایش مردان در میان گروه خاص یا طبقه مشخصی رواج داشته یا اینکه آرایش یک اتفاق رایج در میان تودههای مردم بوده است؟
من فکر میکنم که آراستن ظاهر توسط مردان مربوط به قشر خاصی نبوده است. البته مشخص هست که مردان طبقات بالاتر اقتصادی قدرت بیشتری برای خرید و استفاده از پوشاک و وسایل آرایش داشته اند. ولی به نظر می رسد که این هنجار در کلیه سطوح قابل بررسی باشد. در دوره های متاخزتر مثلا در دوره قاجار به ویژه در عکسهای تاریخی که از کوچه و بازار تهیه شده، مردانی با چشمان سرمه کشیده قابل مشاهده هستند.
یک نکته تاریخی قابل ذکر اما تحمیل رویکرد معاصر و امروزین ما به گذشته است یعنی شناخت ما از ساختار قدرت و جنسیت امروز به عنوان تنها رویکرد ممکن ارائه می شود. این در حالی است که نسبت جنسیت و قدرت در گذشته با شکل امروزینش متفاوت هست. شاه به عنوان عامل سمبلیک قدرت زیبایی مطلق را در مقابل دشمن که شکست خورده است، اجرا میکند. به طور مشخص در نگارههای دوره ساسانی شاه به مردانهترین شکل ممکن تصویر شده با اندامی بزرگتر از سایرین، ریش پرپشت و در نهایت آراستگی. این آراستگی/مردانگی در حد نهایت را میشود با حد نهایت قدرت در یک راستا تلقی کرد.
به نظر شما از چه دورهای این هنجار تغییر کرده و تبدیل به مسئلهای ناهنجار شده است؟
تبدیل یک هنجار به ناهنجار ممکن است به دلایل ساختاری مثل تغییر تقسیم کار، تغییر نشانگان جنسی/جنسیتی یا حتی ورود هنجارهای جدید باشد. الگوهای آراستگی بدن در ایران به نظر می رسد در اواخر قاجار تغییر کرده باشند. چرا؟ خب دریافت این مسئله و شناخت فرایندهای مرتبط با آن نیاز به یک تحقیق باستان شناختی با رویکرد بدن/جنسیت (gender archaeology). دارد.
از اواخر دوره قاجار به بعد به نظر می رسد که کم کم رسم آرایش مردان در ایران کم رنگ و کم رنگ تر می شود
اما در مقام بحث، من فکر میکنم ما نیاز به یک خوانش دوباره از مواد فرهنگی اواخر قاجار به ویزه عکسهای تاریخی داریم. اینکه چه رویداد یا فرایندی سبب تغییر الگوهای جنسی/جنسیتی شده و اصولا آیا این الگوها در طول دوره تاریخی شکل ثابتی داشتهاند یا متغیر بوده اند نکاتی نیست که بشود بدون تحقیق جواب داد. در این مرحله تنها می توانم بگویم که به نظر میرسد، جنسیت/جنس همواره یک دغدغه برای ایرانی ها بوده است.
در متون تاریخی فقهی از دوره ساسانی مثل ارداویراف نامه ( که ترکیبی از یک داستان معراج و دیدن عاقبت اعمال است و در آن حدود 40 درصد اعمال شرح داده شده مسائل جنسی است) تا متون سده های میانه اسلامی جنسیت یک دغدغه تاریخی است.
در آن زمان وضعیت زنان چگونه بوده است، آیا زنان نیز آرایش میکردند؟
از دوره نوسنگی تا امروز در کاوشهای باستان شناختی مواد مرتبط با آرایش در فضاهای مسکونی به دست آمده است مثلا شیای موسوم به بزک ساب که به نظر می رسد برای سابیدن سنگهای معدنی یا گیاهان رنگی برای رنگ آمیزی بدن استفاده می شود، با توجه به قرارگیری این اشیا در فضای مسکونی نسبت دادنش به زن یا مرد یا جنسیتهای دیگر عملا ممکن نیست.
در مورد اشیای داخل قبر هم یک مسئله خیلی اساسی وجود دارد که خانم "رزماری جویس" در کتاب باستان شناسی بدن به آن اشاره کرده و آن نکته این است که اکثر باستان شناسان با دیدگاهی کاملا امروزی به توضیح و خوانش اشیای درون قبر پرداختند. مثلا جنسیت یک اسکلت را از روی اشیای داخل قبر زن/مرد تعیین کردهاند، پیشنهاد او این است که فقط با آزمایش دقیق دی ان ای باید به جنسیت اسکلت اشاره کرد در غیر این صورت اکثر تعیین جنسیتها از روی اشیای درون قبر با مشکلی اساسی مواجه است و این مشکل همان تحمیل نگاه امروز در مورد جنسیت به گذشته است
این شاهان موهای فر شده شان را در تور می پیچیدند و بالای سر جمع می کردند و گوشوار و گردن بند به خود می آویختند و این رسم حتی تا دوره قاجاریان نیز ادامه داشتهاست.
اینکه از چه زمانی این هنجار ناهنجار شده، مسئله ای ست که نیاز به مطالعات جدی جامعه شناسی دارد. سوالی که شاید کلید، قفل راز ثابت قدم ماندن زنان ایرانی در زمینه آرایش را هم بگشاید. اینکه چطور شد، ایران سومین مصرف کننده لوازم آرایش در خاورمیانه و هفتمین کشور مصرف کننده لوازم آرایش در دنیاست؟ از طرف دیگر چرا مردان چنین زنانه آرایش را تلقی میکنند و به نوعی آن را جنسیتی کرده و گاهی با استفاده از همین ابزار به تحقیر زنان میپردازند.
آیا مردان در دورههای مختلف تاریخی ایران آرایش میکردند؟ در این زمینه اسناد و مدارکی وجود دارد؟
در تاریخ ما آرایش برای مردان نه تنها ناهنجار قلمداد نمی شده که هنجار بزرگی هم بوده است و هیچ تناقضی با مردانگی یا قدرت محسوب نمیشده است. به عنوان مثال هرودت از زبان نمایندگان یونان پارسیان رو مردانی توصیف کرده که تمامی صورت و بدن خود رو آرایش می کردند و از زیور آلات استفاده می کردند و به پوشیدن لباسهای فاخر علاقه داشتند. شاهان ساسانی هم آرایش میکردند.این شاهان موهای فر شده شان را در تور می پیچیدند و بالای سر جمع می کردند و گوشوار و گردن بند به خود می آویختند و این رسم حتی تا دوره قاجاریان نیز ادامه داشتهاست.
سنگ برجسته های برجای مانده از دوران گذشته بهترین سندها برای نشان دادن رسم آرایش پادشاهان ایرانی است
ساسانیان هم نقطه پایان رسم آرایش مردان در ایران نبودند. مردان در دوره قاجار هم سنگ تمام گذاشته و آرایش میکردند. از نقاشیهای به جای مانده از فتحعلی شاه میتوان یاد میکرد. پادشاه کمرباریک قاجار که حرم سرایش شهره خاص و عام است. در آن زمان آرایش کاملی میکرده است. از نقاشیهای این پادشاه خودشیفته کاملا معلوم است. فتحعلی شاه کفشهای پاشنهدار پوشیده، گونه هایش را سرخ کرده و مو و ریشش را پوش داده است. در تصاویر به جای مانده در جای جای چهلستون گویای آن است که شاه عباس هم همین رسم را به نحو احسن به جا می آورده و حتی از کرم پودر هم استفاده میکرده است.
به این ترتیب به نظر میرسد که چندان مسئله آرایش کردن ربطی به جنسیت نداشته است؟
نکته مهم این هست که جنسیت و جنس (sex and gender) دو مفهوم جدا هستند. من به شدت باور دارم (که به قول باتلر) جنسیت پرفرمنس است. در یک فرایند شاخصههای این پرفرمنس یعنی تحمیل جنسیت بر جنس سیال بوده و دچار تغییرات بنیادی شده است. بنابراین مفهوم (concept) آراستن بدن هم دچار تغییرات بنیادی شده، چنانچه می توانسته نشانگان شخصیت، منش، راهکار یا طبقه اجتماعی باشد. در مورد پرفرمنس جنسیت و بدن مردان/زنان در دوران تاریخی می شود به دو گروه داده اول مواد فرهنگی و دوم منابع نوشتاری مراجعه کرد.
به عنوان مثال اگر به نگارههای ایران هخامنشی نگاه کنیم، آراستگی بدن مردان هنوز به وضوح قابل مشاهده است. چشمهای سرمه کشیده و موهای فر شده و همینطور استفاده از زیور آلات. یعنی آراستن بدن رو دست کم از آغازین امپراتوری ایران تا بی اغراق اواخر دوره قاجار می شود، مشاهده کرد. در متون هم توصیف بدن و پرفرمنس جنسیت قابل مشاهده است.
آیا نوع آرایش در میان درباریان همراه با علایم و نشانههای خاصی بوده است. مثلا همانطور که در میان پادشاهان مصر رایج بوده، نوعی مخصوصی از خط چشم، مرتبه فرد درباری را نشان دهد؟
در این زمینه اطلاعات کافی در دست نیست و باید مطالعات جدیتری صورت بگیرد.
فتحعلی شاه، کفش های پاشنه بلند می پوشید، به چشمانش سرمه می زد و سرخاب از گونه هایش پاک نمی شد
از نظر کارشناسان آرایش مردان در میان گروه خاص یا طبقه مشخصی رواج داشته یا اینکه آرایش یک اتفاق رایج در میان تودههای مردم بوده است؟
من فکر میکنم که آراستن ظاهر توسط مردان مربوط به قشر خاصی نبوده است. البته مشخص هست که مردان طبقات بالاتر اقتصادی قدرت بیشتری برای خرید و استفاده از پوشاک و وسایل آرایش داشته اند. ولی به نظر می رسد که این هنجار در کلیه سطوح قابل بررسی باشد. در دوره های متاخزتر مثلا در دوره قاجار به ویژه در عکسهای تاریخی که از کوچه و بازار تهیه شده، مردانی با چشمان سرمه کشیده قابل مشاهده هستند.
یک نکته تاریخی قابل ذکر اما تحمیل رویکرد معاصر و امروزین ما به گذشته است یعنی شناخت ما از ساختار قدرت و جنسیت امروز به عنوان تنها رویکرد ممکن ارائه می شود. این در حالی است که نسبت جنسیت و قدرت در گذشته با شکل امروزینش متفاوت هست. شاه به عنوان عامل سمبلیک قدرت زیبایی مطلق را در مقابل دشمن که شکست خورده است، اجرا میکند. به طور مشخص در نگارههای دوره ساسانی شاه به مردانهترین شکل ممکن تصویر شده با اندامی بزرگتر از سایرین، ریش پرپشت و در نهایت آراستگی. این آراستگی/مردانگی در حد نهایت را میشود با حد نهایت قدرت در یک راستا تلقی کرد.
به نظر شما از چه دورهای این هنجار تغییر کرده و تبدیل به مسئلهای ناهنجار شده است؟
تبدیل یک هنجار به ناهنجار ممکن است به دلایل ساختاری مثل تغییر تقسیم کار، تغییر نشانگان جنسی/جنسیتی یا حتی ورود هنجارهای جدید باشد. الگوهای آراستگی بدن در ایران به نظر می رسد در اواخر قاجار تغییر کرده باشند. چرا؟ خب دریافت این مسئله و شناخت فرایندهای مرتبط با آن نیاز به یک تحقیق باستان شناختی با رویکرد بدن/جنسیت (gender archaeology). دارد.
از اواخر دوره قاجار به بعد به نظر می رسد که کم کم رسم آرایش مردان در ایران کم رنگ و کم رنگ تر می شود
اما در مقام بحث، من فکر میکنم ما نیاز به یک خوانش دوباره از مواد فرهنگی اواخر قاجار به ویزه عکسهای تاریخی داریم. اینکه چه رویداد یا فرایندی سبب تغییر الگوهای جنسی/جنسیتی شده و اصولا آیا این الگوها در طول دوره تاریخی شکل ثابتی داشتهاند یا متغیر بوده اند نکاتی نیست که بشود بدون تحقیق جواب داد. در این مرحله تنها می توانم بگویم که به نظر میرسد، جنسیت/جنس همواره یک دغدغه برای ایرانی ها بوده است.
در متون تاریخی فقهی از دوره ساسانی مثل ارداویراف نامه ( که ترکیبی از یک داستان معراج و دیدن عاقبت اعمال است و در آن حدود 40 درصد اعمال شرح داده شده مسائل جنسی است) تا متون سده های میانه اسلامی جنسیت یک دغدغه تاریخی است.
در آن زمان وضعیت زنان چگونه بوده است، آیا زنان نیز آرایش میکردند؟
از دوره نوسنگی تا امروز در کاوشهای باستان شناختی مواد مرتبط با آرایش در فضاهای مسکونی به دست آمده است مثلا شیای موسوم به بزک ساب که به نظر می رسد برای سابیدن سنگهای معدنی یا گیاهان رنگی برای رنگ آمیزی بدن استفاده می شود، با توجه به قرارگیری این اشیا در فضای مسکونی نسبت دادنش به زن یا مرد یا جنسیتهای دیگر عملا ممکن نیست.
در مورد اشیای داخل قبر هم یک مسئله خیلی اساسی وجود دارد که خانم "رزماری جویس" در کتاب باستان شناسی بدن به آن اشاره کرده و آن نکته این است که اکثر باستان شناسان با دیدگاهی کاملا امروزی به توضیح و خوانش اشیای درون قبر پرداختند. مثلا جنسیت یک اسکلت را از روی اشیای داخل قبر زن/مرد تعیین کردهاند، پیشنهاد او این است که فقط با آزمایش دقیق دی ان ای باید به جنسیت اسکلت اشاره کرد در غیر این صورت اکثر تعیین جنسیتها از روی اشیای درون قبر با مشکلی اساسی مواجه است و این مشکل همان تحمیل نگاه امروز در مورد جنسیت به گذشته است