31-03-2014، 15:38
عشق جادوی ناتمام
یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود ،ازش پرسید
چرا دوستم داری؟واسه چی عاشقمی؟
پسر:دلیلشو نمیدونم ….اماواقعا”دوست دارم.
دختر:تو هیچ دلیلی نمیتونی بگی پس چطور دوستم داری؟
چطور میتونی بگی عاشقمی؟
پسر:من جدا”دلیلشو نمیدونم اما میتونم بهت ثابت کنم
دختر:ثابت کنی؟من میخوام دلیلتو بگی . دوست پسر یکی از دوستام میتونه علت عاشق بودنشو بگه اما تو میگی نمیدونی!!!!
پسر:باشه !!!میگم ،چون خوشگلی ..
صدات گرم وخواستنیه ..
همیشه بهم اهمیت میدی ..
دوست داشتنی هستی ..
باملاحظه هستی ..
بخاطر لبخندت ..
بخاطر همه حرکاتت ..
دختر ازجوابهای اون خیلی راضی وقانع شد .. !!
متاسفانه چندروزبعد دختر تصادف وحشتناکی کرد و به کما رفت !! ..
پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون :
عزیزم،گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی،میتونی؟نه
پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم
گفتم بخاطراهمیت دادنها و مراقبت کردنهات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام
اونجوری باشی پس منم نمیتونم دوست داشته باشم
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجودنداره
عشق دلیل میخواد؟
نه!!!!معلومه که نه!!!!پس من هنوز هم عاشقتم
چعشق واقعی هیچوقت نمی میره،این هوس است که کمتروکمتر میشه وازبین میره
عشق خام وناقص میگه:”من دوست دارم چون بهت نیاز دارم “ولی عشق کامل وپخته میگه:”بهت نیاز دارم چون عاشقتم}