31-03-2014، 12:22
اروین یوهانس اویگن رومل (به آلمانی: Erwin Johannes Eugen Rommel) (زاده ۱۵ نوامبر ۱۸۹۱ - درگذشته ۱۴ اکتبر ۱۹۴۴) فرماندهٔ نیروهای آلمانی، ملقب به «روباه صحرا» و از همه مهمتر معروف به مارشال مردم و همچنین به رومل ۸۸. وی توانست در دوران جنگ جهانی دوم پیروزیهای بزرگی در شمال آفریقا و فرانسه به دست آورد. رومل به خاطر بزرگ منشی و رفتار مناسب با زیر دستان، اسیران جنگی و دشنمانش یکی از بزرگترین مارشالهای تاریخ میباشد. هنوز هم درسهای مارشال را در تمام دانشکده و دانشگاههای نظامی جهان تدریس میکنند.اوایل زندگی نوجوانی و جوانی
فیلد مارشال اروین رومل با نام کامل اروین یوهانس اویگن رومل (۲۴ آبان ماه ۱۲۷۰ - مرگ ۲۲ مهر ۱۳۲۳) در شهر هایدنهایم آلمان متولد گردید. جوانی را در شهر هایدنهایم در ۴۵ کیلومتری شهر اولم سپری کرد. او پسر مدیر دومین مدرسه پروتسانها در شهر آلن بود. اروین در مورد سالهای کودکیش میگوید سالهای زندگی من با سرعت و شادی سپری شد.
او در هنگامی که فقط ۱۴ سال داشت با کمک یک دوستش یک هواپیمای بدون موتور(گلایدر)ساختند که مسافت بیشتری را طی میکرد.[نیازمند منبع] پدر و پدربزرگ او معلم بودند. او به دستور پدر راهی دانشکده نظامی دنزیگ در سال ۱۲۸۹ هجری خورشیدی شد و ۲ سال بعد به درجه استوار نایل آمد.
او در سال ۱۲۹۰ در دانشگاه نظامی با همسر آیندهاش یعنی خانم لوسی ماریا مولین که در آن زمان هفده سال داشت آشنا شد و در ۵ سال بعد یعنی ۱۲۹۵ با هم ازدواج کردند که حاصل این ازدواج در سال ۱۳۰۶ پسری به نام مانفرد رومل بود.
جنگ جهانی اول
با آغاز جنگ جهانی اول اروین رومل هم به جبهه فرستاده شد و در فرانسه، رومانی، ایتالیا و رشتهکوههای وترمبرگ جنگید. موفق به دریافت سه بار مدال صلیب آهنین درجه اول نائل آمد و یک بار عالیترین مدال آلمان در زمان رایش دوم یعنی مدال Pour le Merritt را دریافت نمود. و این به خاطر جنگیدن در رشته کوههای غرب اسلوونی در میدان نبرد ایسونزو و پیروزی در میدان نبرد بود. رومل همچنین در رشته کوههای غرب اسلوونی در نبرد لونگارنو ۱۵۰ افسر و ۹۰۰۰ سرباز ایتالیایی را اسیر نموده و ۸۱ دستگاه توپ جنگی به غنیمت گرفت. همچنین یک بار به دسته پیاده تحت فرماندهی 'فردریک پائولس'، که مانند خودش در جنگ جهانی دوم به شهرت رسید، شتافت و ار را نجات داد. او بر اساس تجربیاتش در این دوره کتاب تاکتیکهای پیاده نظام را نوشت که در فاصله دو جنگ اول و دوم جهانی مورد توجه بسیار قرار گرفت.
در میانه جنگ جهانی اول و دوم
با قبول صلح آلمان با دولتهای متفق و امضای صلحنامه ورسای که یکی از عاملهای شروع جنگ جهانی بعدی بود آلمان مجبور شد برابر با پیماننامه تعداد نظامیان خود را تا صد هزار نفر کاهش دهد که این برای کشوری به بزرگی آلمان و ارتش کلاسیک آن فاجعه بود. به همین دلیل ارتش آلمان مجبور بود سربازهای خود را اخراج کند و فقط افسران باتجربه و کارآمد را نگه دارد. از آنجایی که رومل دوست داشت به عنوان یک افسر عملیاتی باشد، همانند هم درجهداران خود به آموزش کارآموزان در دانشکدههای نظامی پرداخت. در بین سالهای ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۲ در دانشکده نظامی درسدن و بین سالهای ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۷ در پوتسدام شروع به تدریس و آموزش جوانان آلمانی نمود. در همین سالها رومل کتاب خود را با نام وقتی پیاده نظام حرکت میکند را نوشت که نوع آوری در نوشتهها و کتابهای نظامی آن زمان به حساب میآمد و در حال حاضر نیز مورد استفاده دانشگاههای معتبر نظامی دنیا است. خواندن کتاب مذکور سبب آشنایی هیتلر و رومل بودهاست.[۳] اولین برخورد هیتلر و رومل زمانی بود که رومل مسوول حفظ نظم در یکی از بازدیدهای رسمی هیتلر بعنوان صدراعظم آلمان شد. وی در ادامه کتاب اولش کتاب نقش تانک در حمله را نوشت. در این زمان رومل سرهنگ بود.
آغاز جنگ جهانی دوم
با آغاز جنگ جهانی دوم و حمله آلمان به لهستان و فتح ورشو پایتخت لهستان رومل از لهستان به برلین بازگشت و فرمانده قرارگاه ستاد فرماندهی کل شد، در این سمت او با سران نازی و فرماندهای عالیرتبه ارتش آلمان ارتباط روزانه داشت و از نزدیک ارزش و کارایی واحدهای زرهی جدید معروف به پانزر را در حمله به لهستان مشاهده کرد.[نیازمند منبع]
پیشروی به سوی فرانسه
قبل از شروع نبرد فرانسه رومل با استفاده از نزدیکیش به هیتلر به جای ژنرال اشتومه به فرماندهی لشکر هفتم زرهی منصوب گردید، لشکری که تحت فرماندهی او در نبرد فرانسه به لشکر اشباح معروف گردید.
در ۲۰ اردیبهشت سال ۱۳۱۹ (۱۹۴۰م) لشکر زرهی هفتم آلمان بعنوان بخشی از سپاه پانزدهم به فرماندهی ژنرال هوت تا بلژیک پیش رفته بودند ولی در خاک بلژیک با مقاومت ارتش بلژیک مواجه شدند. وقتی به رودخانه موز نزدیک دایانت رسیده بودند پلها توسط بلژیکیها برای کند کردن حرکت لشکر آلمان نابود شده بود و هر کس میخواست پیش برود با تکتیراندازان و بمباران توپخانههای بلژیکی روبرو میشد در چنین زمانی ارتش آلمان به نارنجکهای دودزا برای پنهان ماندن و حمله سریع احتیاج داشت. این مشکل توسط رومل حل شد بدین ترتیب که از مشعل خانهها استفاده شد و به هر تعداد توانسته بودند مشعل جمعآوری کردند و بعد از ایجاد دود غلیظ با استفاده از پلهای پلاستیکی و سبک و قایق تانکها را از رودخانه موز عبور دادند و بدین ترتیب توانستند و درون خاک بلژیک پیش روند. در مراحل بعدی جنگ بارها و بارها رومل مهارت خود را در استفاده از استتار برای فریب دشمن و پنهان کردن تحرکاتش استفاده کرد. لشکر هفتم به پیشروی برق آسای خودش در خاک بلژیک و فرانسه ادامه داد و شهر کامبری و بندر شربورگ را تصرف کرد. تاکتیک رومل در حمله برق آسا به جلو و ترساندن دشمن بارها و بارها باعث موفقیتش شد. اما به این معنی بود که واحدهای پشتیبانش و لشکرهای مستقر در جناحهایش مجبور بودند مراکز مقاومتی را که او در پیشرویش دور زده بود پاکسازی کنند.
نبرد شمال آفریقا
در ۱۲ فوریه ۱۹۴۱، اروین رومل وارد لیبی شد تا فرماندهی سربازانی را که برای تقویت متحدین ایتالیایی آلمان فرستاده شده بودند بر عهده گیرد. واحدهای آلمانی به سرعت گسترش یافته و به شکل یک سپاه در آمدند و به "سپاه آلمان در آفریقاًیا Deutsches Afrikakorps شهرت پیدا کردند.
در ۲۴ مارس ۱۹۴۱، رومل حملهای ترتیب داد و با دور زدن توبروک، در ۱۴ آوریل به مرز مصر رسید. در آنجا نیروهای بریتانیایی متخاصم و متحدان آلمانی- ایتالیایی تا نوامبر ۱۹۴۱ در بن بست قرار گرفتند. ارتش هشتم بریتانیا (شامل سربازانی از انگلیس، استرالیا، هند، آفریقای جنوبی، نیوزلند و فرانسه آزاد) - که از نو سازمان یافته بود- با بهره گیری از تغییر مسیر منابع مادی و انسانی از افریقای شمالی به جبهه شرق در اروپا در تابستان و پاییز، طی عملیات معروف به «جنگجوی صلیبی» به مواضع رومل حمله کرد. بریتانیاییها بعد از شکستهای زودهنگام، ارتشهای محور را به لیبی عقب راندند، پادگان واقع در توبروک(طبرق) را آزاد کردند و رومل را مجبور کردند تا در ۶ ژانویه ۱۹۴۲ به العقیله (در مرز استانهای لیبیایی سیرنایکا و تریپولیتانیا) عقب نشینی کند. توانایی آلمانیها در انتقال منابع به آفریقای شمالی بعد از تثبیت کردن جبهه شرقی در ژانویه ۱۹۴۲ و تغییر مسیر منابع بریتانیا برای مقابله با تهدید نیروهای ژاپنی در اقیانوس آرام بعد از ۷ دسامبر ۱۹۴۱، به رومل این امکان را داد تا حمله دیگری را در ۲۱ ژانویه آغاز کند. طی دو هفته، سربازان محور به الغزاله در غرب توبروک رسیدند. در ۲۶ ماه مه ۱۹۴۲، سربازان آلمانی و ایتالیایی دست به حمله دیگری به نام "ونیزیاً زدند و توانستند توبروک را محاصره و نیروهای متفقین را به مرز مصر عقب برانند. در ۲۱ ژوئن، توبروک سقوط کرد و نیروهای رومل بریتانیاییها را تا مصر دنبال کردند. هیتلر برای قدردانی از او به وی درجه فیلد مارشالی داد.
فیلد مارشال اروین رومل تنها رهبر نظامی در جنگ جهانی دوم بود که نه تنها ایدهآل افراد زیر امرش بود بلکه شدیداً مورد ستایش دشمنانش نیز بود، وینستون چرچیل از او به عنوان ژنرالی بزرگ چنین یاد کرد: «تحرک و جرات او در شمال آفریقا، فجایع هولناکی را بر ما وارد کرد.» لیدل هارت از او به عنوان یک نابغه نظامی یاد کرد که در شمال آفریقا به عنوان قهرمانی برای سربازان ارتش بریتانیا که با او میجنگیدند در آمده بود. او اضافه میکند در طول قرنها تاریخ جنگ در مقایسه با وی تنها ناپلئون چنین تاثیری بر روی وی داشتهاست.
لقب روباه صحرا که مبلغینش به وی داده بودند، نه به خاطر تحقیر، بلکه در ستایش زیرکی، سرعت عمل و قدرت تصمیم گیری آنی او بود. گزارشها و شرح شجاعتهای حماسی رومل در جنگیدن، جهانی شده بود. با وجود عقب نشینیهای تاکتیکی که او گاهی انجام میداد، او ارتش هشتم متفقین را مداوم به سوی شرق عقب میراند. شهرت او چنان به اوج رسید که یک فرمانده بریتانیایی لازم دید تا به سربازانش گوشزد نماید که: «رومل نه جادوگر است و نه یک سوپر من». در نبوغ نظامی و استثنایی بودن رومل همین بس که ژنرال مونتگومری فرمانده ارتش هشتم متفقین در مورد او گفته بود: «بزرگترین افتخار دوران نظامی بودنم این است که، هم رزم من مارشال رومل بود.»
در ژوئیه ۱۹۴۲، بریتانیاییها نیروهای محور را در العلمین متوقف کردند. به رغم موفقیت بریتانیاییها در متوقف کردن رومل، نخست وزیر بریتانیا، وینستون چرچیل فرماندهان نظامی ارشد خود در خاورمیانه را تغییر داد و ژنرال سر هارولد الکساندر را به عنوان فرمانده کل نیروهای بریتانیایی در خاورمیانه و سرتیپ سر برنارد ال. مونتگومری را به عنوان فرمانده ارتش هشتم منصوب کرد.
در ۳۰ اوت ۱۹۴۲، محور آخرین حمله خود در صحرای غرب را انجام دادند. در ۳ سپتامبر، بریتانیاییها واحدهای محور را در نبرد علم الهلفا - درست در جنوب العلمین- متوقف کردند. مونتگومری بعد از جمعآوری سربازان و تجهیزات - از جمله تانکهای جدید آمریکایی- در ۲۳ اکتبر ۱۹۴۲ به نیروهای رومل در العلمین حمله کرد. ده روز بعد، نیروهای محور مجبور به عقب نشینی شدند. نبرد العلمین جایی است مسیر جنگ جهانی دوم بر میگردد متفقین از نیرویی مدافع به نیرویی مهاجم تبدیل میشوند. (در اصطلاح نظامی از حالت پدافند به آفند در آمدند) البته باید گفت رومل فقط به خاطر ضعف تدارکاتی شکست خورد و نه ضعف تاکتیتکی و فرماندهی.
رومل به امید حفظ نیروهای رزمنده خود برای نبرد در یک موقعیت استراتژیک بهتر، به سرعت به لیبی عقب نشینی کرد و در ۲۳ ژانویه ۱۹۴۳ تریپولی پایتخت لیبی را ترک کرد و یک هفته بعد به مرز تونس رسید.
نرماندی
بعد از اتمام نبرد در شمال آفریقا هیتلر رومل را ابتدا بعنوان بازرس نظامی ارتش آلمان در حوزه مدیترانه منصوب کرد و به ایتالیا فرستاد. دشمنی بین رومل و فرماندهان ایتالیایی باعث شد تا رومل از جبهه جنوب به فرانسه منتقل شود و مسوول ساختن دیوار دفاع ساحلی معروف به دیوار آتلانتیک بشود، او بعد از مدتی به فرماندهی ارتش گروه ب در فرانسه منصوب شد. هدف او مقابله با حمله متفقین به فرانسه بود. او در این سمت تحت فرماندهی مارشال فون روندشتدت فرمانده کل جبهه غرب قرار داشت.
قوای متفقین تصمیم گرفت که تهاجم سراسری خود در جبهه نرماندی را در بامداد روز ششم ژوئن ۱۹۴۴ که هوا تا حدی مهآلود بوده و آلمانها قدرت دیدشان بر سطح دریا بسیار اندک است انجام دهند.
روز حمله را با نام رمز«D-Day»، (روز- دی) نامیدند.
فرماندهی دفاع از دیوار آتلانتیک برعهده دو نفر مارشال آلمانی بود. در بخش منتهی به سواحلی که به شهر «کان» ختم میشد، مارشال رومل (Rommel) و در منطقهای که به بندر شربورگ ختم میشد، مارشال «روندشتدت» (Rundstdt) دفاع از ساحل فرانسه را برعهده گرفت.
عملیات هجوم به نرماندی به وسیله ۱۶ هزار هواپیما که پنج هزار فروند آن شکاری و سه هزار و ۵۰۰ فروند آن بمبافکن سنگین و بقیه از انواع هواپیماهای دیگر بودند، آغاز شد و همچنین شش هزار کشتی سربازبر به غیر از تانکهای شناور (آمفیبیوس)، ۱۶۲۱ رزمناو و ناوشکن و ۱۵۰۰ کشتی اژدرافکن و مین جمعکن از بامداد ششم ژوئن عملیات جنگی بر ضد دیوار آتلانتیک و سپس پیاده شدن قوای متفق را آغاز کردند.
چرچیل، نخستوزیر بریتانیا در خاطرات خود مینویسد: در مرحله اول عملیات که در بامداد ششم ژوئن انجام شد، پنج هزار و ۲۰۰ تن مواد منفجره به وسیله کشتیهای متفقین روی آشیانههای بتونی ریخته شد و به موازات آن ۱۴ هزار و ۹۰۰ بار پرواز بمبافکنهای سنگین بر فراز دیوار و پشت خطوط تدارکاتی موجود انجام شد. دشمن یعنی آلمان به حدی غافلگیر شد که نتوانست بیش از یکصد بار پرواز جنگی بر فراز کشتیهای ما انجام دهد. هواپیماهای آمریکایی در دستههای یکصد فروندی، خطوط دفاعی و تدارکاتی آلمان را در فرانسه و خاک اصلی آلمان به صورت مداوم بمباران کردند به نحوی که خط دفاعی آتلانتیک در چند نقطه دچار شکاف شد و نیروهای آمریکایی و انگلیسی به پشت دیوار بتونی رخنه کردند.
در جریان یکی از این عملیات هوایی اتومبیل مارشال رومل مورد حمله هوایی قرار گرفت و زخمی شد ولی به سرعت او را معالجه کردند به طوری که توانست به اتفاق مارشال «روندشتدت» به برلین نزد هیتلر برود و از او خواست قوای آلمان قبل از نابودی کامل برای دفاع از میهن آلمان عقبنشینی کند تا در نبرد آینده توفیقی به دست آید.
هیتلر، اکیداً با عقبنشینی مخالفت کرد ولی مارشال رومل در جواب مارشال کایتل (Keitel) که گفت پس باید چه کنیم، با عصبانیت گفت که احمقها، صلح!(تصحیح: این جمله معروف از فیلد مارشال روندشتت است که باعث عزل او از مقامش شد. این موضوع در کتاب "ظهور و سقوط رایش سوم" اثر شایرر به تفصیل آورده شدهاست)
پس از شکاف دیوار آتلانتیک روزانه ۲۵ هزار سرباز متفق وارد فرانسه میشد. در ۱۹ ژوئن تمام شبهجزیره «کوتانتین» سقوط کرد و در ۲۷ ژوئن بندر شربورگ به دست متفقین افتاد و سپس کاملاً دیوار آتلانتیک سقوط کرد.
هیتلر بعد از این شکست در ژوئیه ۱۹۴۴ مارشال فون کلوکه (Von Kluge) را به فرماندهی نیروهای آلمان در فرانسه منصوب کرد و مارشال «رومل» و «روندشتدت» به برلین احضار شدند. این در حالی بود که هواپیماهای متفقین خاک اصلی آلمان را به شدت بمباران میکردند و پاریس به زودی فتح شد و راه برای پیادهنظام متفقین به داخل آلمان باز شد.
پایان کار
در ۲۰ ژوئیه ۱۹۴۴ «کلاوس فون اشتافنبرگ» (Von Stauffenberg) که یکی از افسران زیردست رومل در آفریقا بود و در شمال آفریقا چشم چپ، دست راست و دو انگشت از دست دیگرش را از دست داده بود، بمبی را در جلسه توجیهی صبحگاهی هیتلر منفجر کرد. هیتلر از این واقعه با جراحات مختصری جان سالم بدر برد. حمایت افراد عمده ارتش آلمان از کودتا اهمیت بالایی برای کودتاچیان داشت. محبوبیت رومل در بین مردم آلمان و رده نظامی بالای او در ارتش آلمان (فیلد مارشالی) کودتاچیان را به جلب حمایت او مایل کرده بود. رومل مخالف قتل هیتلر بود اما اعتقاد داشت که برای نجات آلمان باید او را دستگیر و محاکمه کرد. در پایان رومل موافقت کرده بود که در صورت کودتا در برلین از کودتاچیان حمایت کند و گفته بود که "کودتاچیان برلین میتوانند روی او حساب کنند." بنا به گفته شایرر ، کلنل فون اشتوپناگل (General von Stuelpnagel)، از شرکت کنندگان در کودتا، پس از تلاش به خودکشی و در وضعیت ناهشیاری بر روی تخت اتاق عمل بیمارستان، از رومل نام برده بود. علاوه بر این، کلنل فون هوفاکر (Colonel von Hofacker) زیر شکنجه شدید گشتاپو در بازداشتگاه خیابان پرنس آلبرشت برلین (Prinz Albrechtstrasse)، محل ساختمان اصلی گشتاپو، به شرکت رومل در توطئه اعتراف کرده بود و از رومل نقل کرده بود که " [به توطئه گران] در برلین بگویید که آنها می توانند روی من حساب کنند." این جمله ای بود که روی هیتلر بسیار اثر داشت و باعث شد او تصمیم به قتل ژنرال محبوبش بگیرد. یک دادگاه نظامی مرکب از سه ژنرال ارتش آلمان غیاباً رومل را محاکمه و محکوم به خیانت کرد.
خودکشی
از آنجا که رومل از افسران محبوب و معتبر ارتش آلمان بود، محاکمه او به اتهام خیانت میتوانست به ضرر هیتلر تمام شود. از این رو هیتلر ترجیح میداد که او در سکوت خودکشی کند و مرگ او به دلیل بیماری ناشی از جراحات جنگی اعلام شود. روز ۱۴ اکتبر سال ۱۹۴۴ دو ژنرال آلمانی، ویلهلم بورگدورف (Wilhelm Burgdorf) و دستیارش ارنست مایسل (Ernst Maisel)، به بهانه بررسی ماموریت جدید رومل با او ملاقات کردند [۵]. آنها به او اطلاع دادند که او متهم به خیانت است، اتهامی که او با گفتن یک "البته" این اتهام را تایید کرد. بورگدورف به او اطلاع داد که او دو گزینه دارد یا محاکمه نظامی را بپذیرد و یا در قبال تضمین امنیت خانوادهاش و حفظ افتخارات نظامیش تن به خودکشی بدهد. رومل خودکشی را برگزید. بعد از خداحافظی با همسر و پسرش به همراه دو ژنرال و یک راننده خانهاش را ترک کرد و در جنگل مجاور منزلش یک کپسول سیانور را بلعید و به زندگیش خاتمه داد. او پنجاه و دو سال عمر کرده بود.
فیلد مارشال اروین رومل با نام کامل اروین یوهانس اویگن رومل (۲۴ آبان ماه ۱۲۷۰ - مرگ ۲۲ مهر ۱۳۲۳) در شهر هایدنهایم آلمان متولد گردید. جوانی را در شهر هایدنهایم در ۴۵ کیلومتری شهر اولم سپری کرد. او پسر مدیر دومین مدرسه پروتسانها در شهر آلن بود. اروین در مورد سالهای کودکیش میگوید سالهای زندگی من با سرعت و شادی سپری شد.
او در هنگامی که فقط ۱۴ سال داشت با کمک یک دوستش یک هواپیمای بدون موتور(گلایدر)ساختند که مسافت بیشتری را طی میکرد.[نیازمند منبع] پدر و پدربزرگ او معلم بودند. او به دستور پدر راهی دانشکده نظامی دنزیگ در سال ۱۲۸۹ هجری خورشیدی شد و ۲ سال بعد به درجه استوار نایل آمد.
او در سال ۱۲۹۰ در دانشگاه نظامی با همسر آیندهاش یعنی خانم لوسی ماریا مولین که در آن زمان هفده سال داشت آشنا شد و در ۵ سال بعد یعنی ۱۲۹۵ با هم ازدواج کردند که حاصل این ازدواج در سال ۱۳۰۶ پسری به نام مانفرد رومل بود.
جنگ جهانی اول
با آغاز جنگ جهانی اول اروین رومل هم به جبهه فرستاده شد و در فرانسه، رومانی، ایتالیا و رشتهکوههای وترمبرگ جنگید. موفق به دریافت سه بار مدال صلیب آهنین درجه اول نائل آمد و یک بار عالیترین مدال آلمان در زمان رایش دوم یعنی مدال Pour le Merritt را دریافت نمود. و این به خاطر جنگیدن در رشته کوههای غرب اسلوونی در میدان نبرد ایسونزو و پیروزی در میدان نبرد بود. رومل همچنین در رشته کوههای غرب اسلوونی در نبرد لونگارنو ۱۵۰ افسر و ۹۰۰۰ سرباز ایتالیایی را اسیر نموده و ۸۱ دستگاه توپ جنگی به غنیمت گرفت. همچنین یک بار به دسته پیاده تحت فرماندهی 'فردریک پائولس'، که مانند خودش در جنگ جهانی دوم به شهرت رسید، شتافت و ار را نجات داد. او بر اساس تجربیاتش در این دوره کتاب تاکتیکهای پیاده نظام را نوشت که در فاصله دو جنگ اول و دوم جهانی مورد توجه بسیار قرار گرفت.
در میانه جنگ جهانی اول و دوم
با قبول صلح آلمان با دولتهای متفق و امضای صلحنامه ورسای که یکی از عاملهای شروع جنگ جهانی بعدی بود آلمان مجبور شد برابر با پیماننامه تعداد نظامیان خود را تا صد هزار نفر کاهش دهد که این برای کشوری به بزرگی آلمان و ارتش کلاسیک آن فاجعه بود. به همین دلیل ارتش آلمان مجبور بود سربازهای خود را اخراج کند و فقط افسران باتجربه و کارآمد را نگه دارد. از آنجایی که رومل دوست داشت به عنوان یک افسر عملیاتی باشد، همانند هم درجهداران خود به آموزش کارآموزان در دانشکدههای نظامی پرداخت. در بین سالهای ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۲ در دانشکده نظامی درسدن و بین سالهای ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۷ در پوتسدام شروع به تدریس و آموزش جوانان آلمانی نمود. در همین سالها رومل کتاب خود را با نام وقتی پیاده نظام حرکت میکند را نوشت که نوع آوری در نوشتهها و کتابهای نظامی آن زمان به حساب میآمد و در حال حاضر نیز مورد استفاده دانشگاههای معتبر نظامی دنیا است. خواندن کتاب مذکور سبب آشنایی هیتلر و رومل بودهاست.[۳] اولین برخورد هیتلر و رومل زمانی بود که رومل مسوول حفظ نظم در یکی از بازدیدهای رسمی هیتلر بعنوان صدراعظم آلمان شد. وی در ادامه کتاب اولش کتاب نقش تانک در حمله را نوشت. در این زمان رومل سرهنگ بود.
آغاز جنگ جهانی دوم
با آغاز جنگ جهانی دوم و حمله آلمان به لهستان و فتح ورشو پایتخت لهستان رومل از لهستان به برلین بازگشت و فرمانده قرارگاه ستاد فرماندهی کل شد، در این سمت او با سران نازی و فرماندهای عالیرتبه ارتش آلمان ارتباط روزانه داشت و از نزدیک ارزش و کارایی واحدهای زرهی جدید معروف به پانزر را در حمله به لهستان مشاهده کرد.[نیازمند منبع]
پیشروی به سوی فرانسه
قبل از شروع نبرد فرانسه رومل با استفاده از نزدیکیش به هیتلر به جای ژنرال اشتومه به فرماندهی لشکر هفتم زرهی منصوب گردید، لشکری که تحت فرماندهی او در نبرد فرانسه به لشکر اشباح معروف گردید.
در ۲۰ اردیبهشت سال ۱۳۱۹ (۱۹۴۰م) لشکر زرهی هفتم آلمان بعنوان بخشی از سپاه پانزدهم به فرماندهی ژنرال هوت تا بلژیک پیش رفته بودند ولی در خاک بلژیک با مقاومت ارتش بلژیک مواجه شدند. وقتی به رودخانه موز نزدیک دایانت رسیده بودند پلها توسط بلژیکیها برای کند کردن حرکت لشکر آلمان نابود شده بود و هر کس میخواست پیش برود با تکتیراندازان و بمباران توپخانههای بلژیکی روبرو میشد در چنین زمانی ارتش آلمان به نارنجکهای دودزا برای پنهان ماندن و حمله سریع احتیاج داشت. این مشکل توسط رومل حل شد بدین ترتیب که از مشعل خانهها استفاده شد و به هر تعداد توانسته بودند مشعل جمعآوری کردند و بعد از ایجاد دود غلیظ با استفاده از پلهای پلاستیکی و سبک و قایق تانکها را از رودخانه موز عبور دادند و بدین ترتیب توانستند و درون خاک بلژیک پیش روند. در مراحل بعدی جنگ بارها و بارها رومل مهارت خود را در استفاده از استتار برای فریب دشمن و پنهان کردن تحرکاتش استفاده کرد. لشکر هفتم به پیشروی برق آسای خودش در خاک بلژیک و فرانسه ادامه داد و شهر کامبری و بندر شربورگ را تصرف کرد. تاکتیک رومل در حمله برق آسا به جلو و ترساندن دشمن بارها و بارها باعث موفقیتش شد. اما به این معنی بود که واحدهای پشتیبانش و لشکرهای مستقر در جناحهایش مجبور بودند مراکز مقاومتی را که او در پیشرویش دور زده بود پاکسازی کنند.
نبرد شمال آفریقا
در ۱۲ فوریه ۱۹۴۱، اروین رومل وارد لیبی شد تا فرماندهی سربازانی را که برای تقویت متحدین ایتالیایی آلمان فرستاده شده بودند بر عهده گیرد. واحدهای آلمانی به سرعت گسترش یافته و به شکل یک سپاه در آمدند و به "سپاه آلمان در آفریقاًیا Deutsches Afrikakorps شهرت پیدا کردند.
در ۲۴ مارس ۱۹۴۱، رومل حملهای ترتیب داد و با دور زدن توبروک، در ۱۴ آوریل به مرز مصر رسید. در آنجا نیروهای بریتانیایی متخاصم و متحدان آلمانی- ایتالیایی تا نوامبر ۱۹۴۱ در بن بست قرار گرفتند. ارتش هشتم بریتانیا (شامل سربازانی از انگلیس، استرالیا، هند، آفریقای جنوبی، نیوزلند و فرانسه آزاد) - که از نو سازمان یافته بود- با بهره گیری از تغییر مسیر منابع مادی و انسانی از افریقای شمالی به جبهه شرق در اروپا در تابستان و پاییز، طی عملیات معروف به «جنگجوی صلیبی» به مواضع رومل حمله کرد. بریتانیاییها بعد از شکستهای زودهنگام، ارتشهای محور را به لیبی عقب راندند، پادگان واقع در توبروک(طبرق) را آزاد کردند و رومل را مجبور کردند تا در ۶ ژانویه ۱۹۴۲ به العقیله (در مرز استانهای لیبیایی سیرنایکا و تریپولیتانیا) عقب نشینی کند. توانایی آلمانیها در انتقال منابع به آفریقای شمالی بعد از تثبیت کردن جبهه شرقی در ژانویه ۱۹۴۲ و تغییر مسیر منابع بریتانیا برای مقابله با تهدید نیروهای ژاپنی در اقیانوس آرام بعد از ۷ دسامبر ۱۹۴۱، به رومل این امکان را داد تا حمله دیگری را در ۲۱ ژانویه آغاز کند. طی دو هفته، سربازان محور به الغزاله در غرب توبروک رسیدند. در ۲۶ ماه مه ۱۹۴۲، سربازان آلمانی و ایتالیایی دست به حمله دیگری به نام "ونیزیاً زدند و توانستند توبروک را محاصره و نیروهای متفقین را به مرز مصر عقب برانند. در ۲۱ ژوئن، توبروک سقوط کرد و نیروهای رومل بریتانیاییها را تا مصر دنبال کردند. هیتلر برای قدردانی از او به وی درجه فیلد مارشالی داد.
فیلد مارشال اروین رومل تنها رهبر نظامی در جنگ جهانی دوم بود که نه تنها ایدهآل افراد زیر امرش بود بلکه شدیداً مورد ستایش دشمنانش نیز بود، وینستون چرچیل از او به عنوان ژنرالی بزرگ چنین یاد کرد: «تحرک و جرات او در شمال آفریقا، فجایع هولناکی را بر ما وارد کرد.» لیدل هارت از او به عنوان یک نابغه نظامی یاد کرد که در شمال آفریقا به عنوان قهرمانی برای سربازان ارتش بریتانیا که با او میجنگیدند در آمده بود. او اضافه میکند در طول قرنها تاریخ جنگ در مقایسه با وی تنها ناپلئون چنین تاثیری بر روی وی داشتهاست.
لقب روباه صحرا که مبلغینش به وی داده بودند، نه به خاطر تحقیر، بلکه در ستایش زیرکی، سرعت عمل و قدرت تصمیم گیری آنی او بود. گزارشها و شرح شجاعتهای حماسی رومل در جنگیدن، جهانی شده بود. با وجود عقب نشینیهای تاکتیکی که او گاهی انجام میداد، او ارتش هشتم متفقین را مداوم به سوی شرق عقب میراند. شهرت او چنان به اوج رسید که یک فرمانده بریتانیایی لازم دید تا به سربازانش گوشزد نماید که: «رومل نه جادوگر است و نه یک سوپر من». در نبوغ نظامی و استثنایی بودن رومل همین بس که ژنرال مونتگومری فرمانده ارتش هشتم متفقین در مورد او گفته بود: «بزرگترین افتخار دوران نظامی بودنم این است که، هم رزم من مارشال رومل بود.»
در ژوئیه ۱۹۴۲، بریتانیاییها نیروهای محور را در العلمین متوقف کردند. به رغم موفقیت بریتانیاییها در متوقف کردن رومل، نخست وزیر بریتانیا، وینستون چرچیل فرماندهان نظامی ارشد خود در خاورمیانه را تغییر داد و ژنرال سر هارولد الکساندر را به عنوان فرمانده کل نیروهای بریتانیایی در خاورمیانه و سرتیپ سر برنارد ال. مونتگومری را به عنوان فرمانده ارتش هشتم منصوب کرد.
در ۳۰ اوت ۱۹۴۲، محور آخرین حمله خود در صحرای غرب را انجام دادند. در ۳ سپتامبر، بریتانیاییها واحدهای محور را در نبرد علم الهلفا - درست در جنوب العلمین- متوقف کردند. مونتگومری بعد از جمعآوری سربازان و تجهیزات - از جمله تانکهای جدید آمریکایی- در ۲۳ اکتبر ۱۹۴۲ به نیروهای رومل در العلمین حمله کرد. ده روز بعد، نیروهای محور مجبور به عقب نشینی شدند. نبرد العلمین جایی است مسیر جنگ جهانی دوم بر میگردد متفقین از نیرویی مدافع به نیرویی مهاجم تبدیل میشوند. (در اصطلاح نظامی از حالت پدافند به آفند در آمدند) البته باید گفت رومل فقط به خاطر ضعف تدارکاتی شکست خورد و نه ضعف تاکتیتکی و فرماندهی.
رومل به امید حفظ نیروهای رزمنده خود برای نبرد در یک موقعیت استراتژیک بهتر، به سرعت به لیبی عقب نشینی کرد و در ۲۳ ژانویه ۱۹۴۳ تریپولی پایتخت لیبی را ترک کرد و یک هفته بعد به مرز تونس رسید.
نرماندی
بعد از اتمام نبرد در شمال آفریقا هیتلر رومل را ابتدا بعنوان بازرس نظامی ارتش آلمان در حوزه مدیترانه منصوب کرد و به ایتالیا فرستاد. دشمنی بین رومل و فرماندهان ایتالیایی باعث شد تا رومل از جبهه جنوب به فرانسه منتقل شود و مسوول ساختن دیوار دفاع ساحلی معروف به دیوار آتلانتیک بشود، او بعد از مدتی به فرماندهی ارتش گروه ب در فرانسه منصوب شد. هدف او مقابله با حمله متفقین به فرانسه بود. او در این سمت تحت فرماندهی مارشال فون روندشتدت فرمانده کل جبهه غرب قرار داشت.
قوای متفقین تصمیم گرفت که تهاجم سراسری خود در جبهه نرماندی را در بامداد روز ششم ژوئن ۱۹۴۴ که هوا تا حدی مهآلود بوده و آلمانها قدرت دیدشان بر سطح دریا بسیار اندک است انجام دهند.
روز حمله را با نام رمز«D-Day»، (روز- دی) نامیدند.
فرماندهی دفاع از دیوار آتلانتیک برعهده دو نفر مارشال آلمانی بود. در بخش منتهی به سواحلی که به شهر «کان» ختم میشد، مارشال رومل (Rommel) و در منطقهای که به بندر شربورگ ختم میشد، مارشال «روندشتدت» (Rundstdt) دفاع از ساحل فرانسه را برعهده گرفت.
عملیات هجوم به نرماندی به وسیله ۱۶ هزار هواپیما که پنج هزار فروند آن شکاری و سه هزار و ۵۰۰ فروند آن بمبافکن سنگین و بقیه از انواع هواپیماهای دیگر بودند، آغاز شد و همچنین شش هزار کشتی سربازبر به غیر از تانکهای شناور (آمفیبیوس)، ۱۶۲۱ رزمناو و ناوشکن و ۱۵۰۰ کشتی اژدرافکن و مین جمعکن از بامداد ششم ژوئن عملیات جنگی بر ضد دیوار آتلانتیک و سپس پیاده شدن قوای متفق را آغاز کردند.
چرچیل، نخستوزیر بریتانیا در خاطرات خود مینویسد: در مرحله اول عملیات که در بامداد ششم ژوئن انجام شد، پنج هزار و ۲۰۰ تن مواد منفجره به وسیله کشتیهای متفقین روی آشیانههای بتونی ریخته شد و به موازات آن ۱۴ هزار و ۹۰۰ بار پرواز بمبافکنهای سنگین بر فراز دیوار و پشت خطوط تدارکاتی موجود انجام شد. دشمن یعنی آلمان به حدی غافلگیر شد که نتوانست بیش از یکصد بار پرواز جنگی بر فراز کشتیهای ما انجام دهد. هواپیماهای آمریکایی در دستههای یکصد فروندی، خطوط دفاعی و تدارکاتی آلمان را در فرانسه و خاک اصلی آلمان به صورت مداوم بمباران کردند به نحوی که خط دفاعی آتلانتیک در چند نقطه دچار شکاف شد و نیروهای آمریکایی و انگلیسی به پشت دیوار بتونی رخنه کردند.
در جریان یکی از این عملیات هوایی اتومبیل مارشال رومل مورد حمله هوایی قرار گرفت و زخمی شد ولی به سرعت او را معالجه کردند به طوری که توانست به اتفاق مارشال «روندشتدت» به برلین نزد هیتلر برود و از او خواست قوای آلمان قبل از نابودی کامل برای دفاع از میهن آلمان عقبنشینی کند تا در نبرد آینده توفیقی به دست آید.
هیتلر، اکیداً با عقبنشینی مخالفت کرد ولی مارشال رومل در جواب مارشال کایتل (Keitel) که گفت پس باید چه کنیم، با عصبانیت گفت که احمقها، صلح!(تصحیح: این جمله معروف از فیلد مارشال روندشتت است که باعث عزل او از مقامش شد. این موضوع در کتاب "ظهور و سقوط رایش سوم" اثر شایرر به تفصیل آورده شدهاست)
پس از شکاف دیوار آتلانتیک روزانه ۲۵ هزار سرباز متفق وارد فرانسه میشد. در ۱۹ ژوئن تمام شبهجزیره «کوتانتین» سقوط کرد و در ۲۷ ژوئن بندر شربورگ به دست متفقین افتاد و سپس کاملاً دیوار آتلانتیک سقوط کرد.
هیتلر بعد از این شکست در ژوئیه ۱۹۴۴ مارشال فون کلوکه (Von Kluge) را به فرماندهی نیروهای آلمان در فرانسه منصوب کرد و مارشال «رومل» و «روندشتدت» به برلین احضار شدند. این در حالی بود که هواپیماهای متفقین خاک اصلی آلمان را به شدت بمباران میکردند و پاریس به زودی فتح شد و راه برای پیادهنظام متفقین به داخل آلمان باز شد.
پایان کار
در ۲۰ ژوئیه ۱۹۴۴ «کلاوس فون اشتافنبرگ» (Von Stauffenberg) که یکی از افسران زیردست رومل در آفریقا بود و در شمال آفریقا چشم چپ، دست راست و دو انگشت از دست دیگرش را از دست داده بود، بمبی را در جلسه توجیهی صبحگاهی هیتلر منفجر کرد. هیتلر از این واقعه با جراحات مختصری جان سالم بدر برد. حمایت افراد عمده ارتش آلمان از کودتا اهمیت بالایی برای کودتاچیان داشت. محبوبیت رومل در بین مردم آلمان و رده نظامی بالای او در ارتش آلمان (فیلد مارشالی) کودتاچیان را به جلب حمایت او مایل کرده بود. رومل مخالف قتل هیتلر بود اما اعتقاد داشت که برای نجات آلمان باید او را دستگیر و محاکمه کرد. در پایان رومل موافقت کرده بود که در صورت کودتا در برلین از کودتاچیان حمایت کند و گفته بود که "کودتاچیان برلین میتوانند روی او حساب کنند." بنا به گفته شایرر ، کلنل فون اشتوپناگل (General von Stuelpnagel)، از شرکت کنندگان در کودتا، پس از تلاش به خودکشی و در وضعیت ناهشیاری بر روی تخت اتاق عمل بیمارستان، از رومل نام برده بود. علاوه بر این، کلنل فون هوفاکر (Colonel von Hofacker) زیر شکنجه شدید گشتاپو در بازداشتگاه خیابان پرنس آلبرشت برلین (Prinz Albrechtstrasse)، محل ساختمان اصلی گشتاپو، به شرکت رومل در توطئه اعتراف کرده بود و از رومل نقل کرده بود که " [به توطئه گران] در برلین بگویید که آنها می توانند روی من حساب کنند." این جمله ای بود که روی هیتلر بسیار اثر داشت و باعث شد او تصمیم به قتل ژنرال محبوبش بگیرد. یک دادگاه نظامی مرکب از سه ژنرال ارتش آلمان غیاباً رومل را محاکمه و محکوم به خیانت کرد.
خودکشی
از آنجا که رومل از افسران محبوب و معتبر ارتش آلمان بود، محاکمه او به اتهام خیانت میتوانست به ضرر هیتلر تمام شود. از این رو هیتلر ترجیح میداد که او در سکوت خودکشی کند و مرگ او به دلیل بیماری ناشی از جراحات جنگی اعلام شود. روز ۱۴ اکتبر سال ۱۹۴۴ دو ژنرال آلمانی، ویلهلم بورگدورف (Wilhelm Burgdorf) و دستیارش ارنست مایسل (Ernst Maisel)، به بهانه بررسی ماموریت جدید رومل با او ملاقات کردند [۵]. آنها به او اطلاع دادند که او متهم به خیانت است، اتهامی که او با گفتن یک "البته" این اتهام را تایید کرد. بورگدورف به او اطلاع داد که او دو گزینه دارد یا محاکمه نظامی را بپذیرد و یا در قبال تضمین امنیت خانوادهاش و حفظ افتخارات نظامیش تن به خودکشی بدهد. رومل خودکشی را برگزید. بعد از خداحافظی با همسر و پسرش به همراه دو ژنرال و یک راننده خانهاش را ترک کرد و در جنگل مجاور منزلش یک کپسول سیانور را بلعید و به زندگیش خاتمه داد. او پنجاه و دو سال عمر کرده بود.