17-03-2014، 16:16
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[align=center]گذشته که حالم را گرفته است !
آینده که حالی برای رسیدنش ندارم !
و حال هم حالم را به هم میزند
چه زندگی شیرینی !
.
.
.
زندگی در حال بارگیری است ، لطفا صبر کنید !
سرعت خوشبختی بسیار کم است ، تا زندگی ات لود شود عمرت تمام شده . . . !
.
.
.
میدانم هیچوقت ” مال من ” نخواهی شد . . .
اما دوستت می دارم بدون هیچ امیدی !
.
.
.
وقتی نا امید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی . . .
.
.
.
نه حرفی برای گفتن . . .
نه امیدی برای ماندن . . .
نه پایی برای رفتن . . .
نه تمایلی برای دوباره ساختن . . .
تو از اول هم هیچ نداشتی !
.
.
.
گاهی زندگی یعنی دوست داشتن تو بی هیچ امیدی . . . !
.
.
.
خالی تر از سکوتم . . .
انبوهی از ترانه
با یاد صبح روشن اما . . .
امید باطل
شب دائمی ست انگار . . .
.
.
.
قلبم یک خط در میان می زند . . .
زود نیست !؟
دست هر پیر زنی را گرفتم ، گفته : پیر شی مادر . . .
خدایا نکند در جوانی پیر شدم . . .
.
.
.
ته ! ته ! ته !
همه ی نا امیدی ها ؛ نداشتن ها ؛ نخواستن ها ؛ نبودن ها ؛ و بن بست ها !
خدا رو داری ! که آغوشش رو باز کرده برات !
.
.
.
دیشب خسته تر از هر روز بودم . . .
کاش میشد گوشه ای می نوشتم : خدایا خیلی خسته ام ، فردا صبح بیدارم نکن !
.
.
.
جوابم نکن مردم از نا امیدی / شاید عاشقم شی خدارو چی دیدی
.
.
.
صبحی که بجای عشق با سیگار شروع بشه . . .
یک شروع دوباره نیست
امتداد پایان است
برای کسی که دیگر امیدی به ادامه ندارد !
.
.
.
چه تلخ است ماهی کوچکی در تنگ که هر روز از پس پنجره تنها به دریا چشم می دوزد
با امید نا امیدی . . .
.
.
.
از پروژکتورهای روز و شب ، از سکانس های تکراری زمین ، خسته ام !
.
.
.
همچنان سخت میگذرد در انتظار کسی که هیچ اُمیدی به آمدنش نیست . . .
.
.
.
سالهاست که در لایه های نابود اینگونه زیستنی می گردم و می گردم تو را و خودم را . . .
بیگناه گم کرده ام در خویشتنی که هر گز خوش نبود . .
چقدر دلم برای خواستن تنگ می شد !
تا اینکه دریافتم این زندگی نه تویی ، نه من !
ما گم شده ایم ! در نا کجا آباد خود ساخته ای که نشانی ندارد . . .
.
.
.
نا امیدی ، اولین قدمی است که شخص به سوی گور برمیدارد . . .
.
.
.
دیگر سوسوی هیچ چراغی امیدوارم نمی کند
دیگر گرمای دستی دلم را به تپیدن وا نمی دارد
میروم تا در تاریکی راه خود را پیدا کنم
که به چراغهای نورانی و دستهای گرم دیگر اعتمادی نیست
.
.
.
هیچگاه نگذارید به آن درجه از نا امیدی برسید که به خیلی کمتر از آنچه لیاقت دارید رضایت دهید . . .
.
.
.
وقتی نا امید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی !
وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه !
وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته !
[align=center]گذشته که حالم را گرفته است !
آینده که حالی برای رسیدنش ندارم !
و حال هم حالم را به هم میزند
چه زندگی شیرینی !
.
.
.
زندگی در حال بارگیری است ، لطفا صبر کنید !
سرعت خوشبختی بسیار کم است ، تا زندگی ات لود شود عمرت تمام شده . . . !
.
.
.
میدانم هیچوقت ” مال من ” نخواهی شد . . .
اما دوستت می دارم بدون هیچ امیدی !
.
.
.
وقتی نا امید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی . . .
.
.
.
نه حرفی برای گفتن . . .
نه امیدی برای ماندن . . .
نه پایی برای رفتن . . .
نه تمایلی برای دوباره ساختن . . .
تو از اول هم هیچ نداشتی !
.
.
.
گاهی زندگی یعنی دوست داشتن تو بی هیچ امیدی . . . !
.
.
.
خالی تر از سکوتم . . .
انبوهی از ترانه
با یاد صبح روشن اما . . .
امید باطل
شب دائمی ست انگار . . .
.
.
.
قلبم یک خط در میان می زند . . .
زود نیست !؟
دست هر پیر زنی را گرفتم ، گفته : پیر شی مادر . . .
خدایا نکند در جوانی پیر شدم . . .
.
.
.
ته ! ته ! ته !
همه ی نا امیدی ها ؛ نداشتن ها ؛ نخواستن ها ؛ نبودن ها ؛ و بن بست ها !
خدا رو داری ! که آغوشش رو باز کرده برات !
.
.
.
دیشب خسته تر از هر روز بودم . . .
کاش میشد گوشه ای می نوشتم : خدایا خیلی خسته ام ، فردا صبح بیدارم نکن !
.
.
.
جوابم نکن مردم از نا امیدی / شاید عاشقم شی خدارو چی دیدی
.
.
.
صبحی که بجای عشق با سیگار شروع بشه . . .
یک شروع دوباره نیست
امتداد پایان است
برای کسی که دیگر امیدی به ادامه ندارد !
.
.
.
چه تلخ است ماهی کوچکی در تنگ که هر روز از پس پنجره تنها به دریا چشم می دوزد
با امید نا امیدی . . .
.
.
.
از پروژکتورهای روز و شب ، از سکانس های تکراری زمین ، خسته ام !
.
.
.
همچنان سخت میگذرد در انتظار کسی که هیچ اُمیدی به آمدنش نیست . . .
.
.
.
سالهاست که در لایه های نابود اینگونه زیستنی می گردم و می گردم تو را و خودم را . . .
بیگناه گم کرده ام در خویشتنی که هر گز خوش نبود . .
چقدر دلم برای خواستن تنگ می شد !
تا اینکه دریافتم این زندگی نه تویی ، نه من !
ما گم شده ایم ! در نا کجا آباد خود ساخته ای که نشانی ندارد . . .
.
.
.
نا امیدی ، اولین قدمی است که شخص به سوی گور برمیدارد . . .
.
.
.
دیگر سوسوی هیچ چراغی امیدوارم نمی کند
دیگر گرمای دستی دلم را به تپیدن وا نمی دارد
میروم تا در تاریکی راه خود را پیدا کنم
که به چراغهای نورانی و دستهای گرم دیگر اعتمادی نیست
.
.
.
هیچگاه نگذارید به آن درجه از نا امیدی برسید که به خیلی کمتر از آنچه لیاقت دارید رضایت دهید . . .
.
.
.
وقتی نا امید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی !
وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه !
وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته !