26-02-2014، 16:57
زندگی نامه شهیار قنبری از زبان خودش :
"در تهران به دنیا آمدم. هزار سال زیسته ام اما همچنان هفده ساله ام.
حرف که نه، زندگی ام شعر است و واژه بازی؛ از پانزده سالگی.
در دهه شصت میلادی به بریتانیای نه چندان کبیر می روم.
اوج ترانه ی بیدار را شهادت می دهم.
همه را می بینم ویاد می گیرم. سال1965است. نوجوانی من در موسیقی پاپ گره می خورد. سال1968. سال اعتراض به جنگ ویتنام. در تظاهرات بزرگ لندن شرکت می کنم.همه را می بینم. همه را می خوانم. همه را می شنوم. دیگر تردید ندارم که شاعر خواهم شد. ترانه خواهم نوشت. به ایران بر می گردم و درنشریه های هفتگی می نویسم. برای رادیو تهران، صبح های جمعه برنامه هایی به نام«آوای موسیقی» می سازم. در تلویزیون، گوینده و ترانه نویس برنامه«زنگوله ها» می شوم.
جایی برای کشف استعدادها. صداهای نو.
در هجده سالگی با «ستاره آی ستاره» و «دیگه اشکم واسه من ناز می کنه» به ردای ترانه می رسم.
ترانه، شناسنامه ی من می شود.
نوزده سالگی من،ترانه ی «قصه دو ماهی» است. سرآغاز ترانه نوین ایران زمین.
و از آن پس: اگه بمونی... قصه بره و گرگ... حرف... ننفس... هجرت... جمعه... مردتنها... هفته ی خاکستری... کودکانه... آوار... نجواها... بوی خوب گندم... نفرین نامه... همیشه غایب... نیاز... سقوط... وچند صد ترانه!
در بیست و پنج سالگی فیلم سینمایی «شام آخر» را با بازی «پرویز فنی زاده» می نویسم و کارگردانی می کنم. پیش از آن هم در فیلم«خانه خراب» کار نصرت کریمی بازی کردم.
پیش از هجرت هم فیلم موزیکالی به نام «پاییز، ایستگاه آخر» برای تلویزیون ساختم که هرگز پخش نشد.
در کنار سیمین بهبهانی، فریدون مشیری، ید الله رویایی، و عماد خراسانی؛ عضو شورای ترانه های روز رادیو ایران شدم.
پیش از ترک وطن، یک مجموعه شعر خوانی به نام «یک دهان آواز سرخ» منتشر کردم.
یک مجموعه شعر و ترانه هم به نام «پیشمرگانه» یا «اگر همه شاعر بودند» با صدای خودم در تهران ضبط کردم و در پاریس به بازار فرستادم.
در این سالها دو کتاب منتشر کردم:
- درخت بی زمین –دریا در من
و شش آلبوم دیگر با صدای خودم: قدغن – سفر نامه – برهنگی – صدای درخت – بی زمین – در مهرآباد
بیش از شش سال است که یک برنامه رادیویی به نام «قدغن ها» دارم.
سفری تا بلندای زیبایی آفرینان ایران و جهان.
بیش از همه ترانه نوشته ام؛ نمایش های رادیویی و تلویزیونی ساخته ام.
کاری به عنوان غزلنمایش روی صحنه برده ام. سیزده آگوست 1999 هم به عنوان شاعر-ترانه خوان ایرانی در جشنواره ی جاز «سن خوزه»San Jose Jazz Festival که از مهمترین جشنواره های موسیقی آمریکاست حضور یافتم و چند ترانه به زبانهای فارسی، انگلیسی و فرانسه خواندم که تجربه ی درخشانی ست و پنجره یی دیگر بر منظره های تماشایی تر.
و هنوز همچنان:
-شعر خوردن. شعر نفس کشیدن. شعر بوییدن. شعر نوشیدن. شعر گریستن. شعر خندیدن و شعر خوابیدن، تنها کار من است.
"در تهران به دنیا آمدم. هزار سال زیسته ام اما همچنان هفده ساله ام.
حرف که نه، زندگی ام شعر است و واژه بازی؛ از پانزده سالگی.
در دهه شصت میلادی به بریتانیای نه چندان کبیر می روم.
اوج ترانه ی بیدار را شهادت می دهم.
همه را می بینم ویاد می گیرم. سال1965است. نوجوانی من در موسیقی پاپ گره می خورد. سال1968. سال اعتراض به جنگ ویتنام. در تظاهرات بزرگ لندن شرکت می کنم.همه را می بینم. همه را می خوانم. همه را می شنوم. دیگر تردید ندارم که شاعر خواهم شد. ترانه خواهم نوشت. به ایران بر می گردم و درنشریه های هفتگی می نویسم. برای رادیو تهران، صبح های جمعه برنامه هایی به نام«آوای موسیقی» می سازم. در تلویزیون، گوینده و ترانه نویس برنامه«زنگوله ها» می شوم.
جایی برای کشف استعدادها. صداهای نو.
در هجده سالگی با «ستاره آی ستاره» و «دیگه اشکم واسه من ناز می کنه» به ردای ترانه می رسم.
ترانه، شناسنامه ی من می شود.
نوزده سالگی من،ترانه ی «قصه دو ماهی» است. سرآغاز ترانه نوین ایران زمین.
و از آن پس: اگه بمونی... قصه بره و گرگ... حرف... ننفس... هجرت... جمعه... مردتنها... هفته ی خاکستری... کودکانه... آوار... نجواها... بوی خوب گندم... نفرین نامه... همیشه غایب... نیاز... سقوط... وچند صد ترانه!
در بیست و پنج سالگی فیلم سینمایی «شام آخر» را با بازی «پرویز فنی زاده» می نویسم و کارگردانی می کنم. پیش از آن هم در فیلم«خانه خراب» کار نصرت کریمی بازی کردم.
پیش از هجرت هم فیلم موزیکالی به نام «پاییز، ایستگاه آخر» برای تلویزیون ساختم که هرگز پخش نشد.
در کنار سیمین بهبهانی، فریدون مشیری، ید الله رویایی، و عماد خراسانی؛ عضو شورای ترانه های روز رادیو ایران شدم.
پیش از ترک وطن، یک مجموعه شعر خوانی به نام «یک دهان آواز سرخ» منتشر کردم.
یک مجموعه شعر و ترانه هم به نام «پیشمرگانه» یا «اگر همه شاعر بودند» با صدای خودم در تهران ضبط کردم و در پاریس به بازار فرستادم.
در این سالها دو کتاب منتشر کردم:
- درخت بی زمین –دریا در من
و شش آلبوم دیگر با صدای خودم: قدغن – سفر نامه – برهنگی – صدای درخت – بی زمین – در مهرآباد
بیش از شش سال است که یک برنامه رادیویی به نام «قدغن ها» دارم.
سفری تا بلندای زیبایی آفرینان ایران و جهان.
بیش از همه ترانه نوشته ام؛ نمایش های رادیویی و تلویزیونی ساخته ام.
کاری به عنوان غزلنمایش روی صحنه برده ام. سیزده آگوست 1999 هم به عنوان شاعر-ترانه خوان ایرانی در جشنواره ی جاز «سن خوزه»San Jose Jazz Festival که از مهمترین جشنواره های موسیقی آمریکاست حضور یافتم و چند ترانه به زبانهای فارسی، انگلیسی و فرانسه خواندم که تجربه ی درخشانی ست و پنجره یی دیگر بر منظره های تماشایی تر.
و هنوز همچنان:
-شعر خوردن. شعر نفس کشیدن. شعر بوییدن. شعر نوشیدن. شعر گریستن. شعر خندیدن و شعر خوابیدن، تنها کار من است.