30-01-2014، 18:54
اگرچه مورخین ایرانی عصر قاجار، از دومین شهریار این سلسله بهعنوان خاقان کشور، مردی خوشاندام، دلیر و لایق یاد میکنند، بیگانگان، بهویژه دیپلماتهای خارجی که باب رفت و آمد به ایران را گشوده بودند، تصویر دیگری از او ارائه میدهند.
آنان «فتحعلیشاه» را مردی خوشگذران، لاابالی، بیلیاقت، خسیس، دهنبین، بیارزش و به شکلی جنونآمیز زن دوست میدانستند. در سایهی حضور چنین موجود نالایق و ناتوان و در دوران حاکمیت او بود که هفده ولایت قفقاز از ایران جدا شد.
شاه قاجار علیرغم مشکلات سیاسی کشور، زندگی افسانهای خویش را که آمیخته به شادکامی و هوسهای سیریناپذیری بود در چهاردیواریهای کاخهای عفن خود میگذراند. تفریح در حرمخانه، سواری، شکار و بازی با ورق، از سرگرمیهای عمدهی او بود. میزان برد و باخت در حرم شاهی به حدی بود که هر کنیز، سالانه، مبلغی تا حدود پانزده هزار تومان بهعنوان پاداش دریافت میکرد.
شاه قاجار با وجود داشتن هزار زن عقدی و صیغه، اِبایی نداشت که بازهم رقاصهها، مطربها، بازیگرها و خوانندههای زن تهران را به قصر خود فراخواند و حتی بدانها مسکن دهد. این لولیان شهرآشوب، همهی هنرهای ممکن سرگرم کننده را همراه با زیبایی و دلربایی با خود به قصر شاهی میآوردند و مجلس عیش شاه را با دف و تارو کمانچه و سنتور و تنبک بدل به مرکز هوسهای انسانی میکردند. از میان آنان میتوان از مطربههایی چون استاد «زهره» و استاد «مینا» که شادیآفرین بزم او بودند، نام برد.
رامشگر حرم فتحعلیشاه ، تصویر از «لوئِیز دوبووا» نقاش و سیاح فرانسوی
هنگامی که پای مستشاران خارجی به دربار باز میشود، انبوهی از جلوههای رفتاری ایرانیان از جمله تجملپرستی طبقات گوناگون اجتماعی در خانهها، قصرها، باغها، ضیافتها و نیز آداب مفصل ناهار و شام با غذاهای خوشمزه و متنوع، صرف قهوه و کشیدن قلیان، لباسها، بازارها، گرمابهها، کاروانسراها و مخصوصاً حرمسراهای اینان، اعجاب و شگفتی بیگانگان را برمیانگیزد.
مستشار فرانسوی «گاسپار دروویل» مینویسد:
«بخل و خست فتحعلیشاه بیاندازه است. او لذتی جز روی هم انباشتن خزاین ندارد. همه ساله قریب ده تا دوازده میلیون فرانک جواهر گرانبها میخرد و آنها را در صندوقها روی هم میریزد. ضمناً طلای بیحسابی جمعآوری میکند. شکی نیست که به زودی کشور خویش را ورشکست خواهد کرد.»
***
«طاووس خانم» سوگلی «فتحعلیشاه» که بود؟
«طاووس خانم» که بعدها ملقب به «تاجالدوله»ی اصفهانی شد از گرجیزادگان مقیم اصفهان بود که در آن شهر در یک خانوادهی فقیر گرجی پا به عرصهی حیات گذاشته بود. راهیافتن پریرخان گرجی به حرمسراهای پادشاهان و دولتمردان ایرانی از دوران صفویه آغاز شده بود. زمانی که «شاه عباس» به گرجستان لشکر کشید و آنجا را تصرف کرد، شصت هزار کنیز گرجی را با خود به ایران آورد.
در باب چگونگی آشنا شدن «فتحعلیشاه» با این دخترک گرجی، چنین نقل میشود که شاه در یکی از سفرهایش به اصفهان، دختر ده، یازده سالهی ژندهپوشی را میبیند که صورتی زیبا، موهایی طلایی و چشمانی فیروزهای رنگ دارد. این برخورد با دختر مورد نظر، احساسات شاه را به شدت دگرگون میکند. «فتحعلیشاه»، اسب خود را از رفتن باز میدارد و به یکی از خواجهسرایان دستور میدهد که ترتیب بردن دختر را به حرم شاهی بدهد.
شب وصل، بستر زفاف را بر تختی گوهر نشان میگسترند که «تخت خورشید» نام دارد. شاه قاجار به یاد آن دقایق شیرین همبستری با «طاووس خانم»، تصمیم میگیرد نام «تخت خورشید» را به «تخت طاووس» عوض کند.
در مورد ویژگیهای تخت طاووس، «لردکرزون» فرانسوی چنین مینویسد:
«این تخت مثل تختخواب سفری است که اکثر فرمانروایان مشرق زمین بهکار میبردهاند.علاوه بر آن یک اثر ارزشمند، گرانبها و زیباست. سراسر این تخت با ورقههایی از طلا پرداخت شدهاست و با ظرافت و هنرمندانه آن را قلمزنی و میناکاری کردهاند. این تخت با سنگهای گرانبها مکلل گردیده است. تخت طاووس، هفت پایهی جواهر نشان و دو پله دارد که بر پشت اژدهایی قرار گرفته است. همچنین دارای دیوارهی ظریفی است که گرداگرد آن را با کتیبه زینت دادهاند و پشتی برآمده و بلند آن، سراسر پوشیده از جواهر است.
تخت مورد نظر در قسمت وسط، بلندی بیشتری دارد و بر رأس آن ستارهی گردی از الماس نصب شدهاست. در طرفین این ستاره، دو پرندهی جواهر نشان دیده میشود که بر گوشهی چهارچوبهی عقبی به روی هم قرار داده شدهاند.»
آنان «فتحعلیشاه» را مردی خوشگذران، لاابالی، بیلیاقت، خسیس، دهنبین، بیارزش و به شکلی جنونآمیز زن دوست میدانستند. در سایهی حضور چنین موجود نالایق و ناتوان و در دوران حاکمیت او بود که هفده ولایت قفقاز از ایران جدا شد.
شاه قاجار علیرغم مشکلات سیاسی کشور، زندگی افسانهای خویش را که آمیخته به شادکامی و هوسهای سیریناپذیری بود در چهاردیواریهای کاخهای عفن خود میگذراند. تفریح در حرمخانه، سواری، شکار و بازی با ورق، از سرگرمیهای عمدهی او بود. میزان برد و باخت در حرم شاهی به حدی بود که هر کنیز، سالانه، مبلغی تا حدود پانزده هزار تومان بهعنوان پاداش دریافت میکرد.
شاه قاجار با وجود داشتن هزار زن عقدی و صیغه، اِبایی نداشت که بازهم رقاصهها، مطربها، بازیگرها و خوانندههای زن تهران را به قصر خود فراخواند و حتی بدانها مسکن دهد. این لولیان شهرآشوب، همهی هنرهای ممکن سرگرم کننده را همراه با زیبایی و دلربایی با خود به قصر شاهی میآوردند و مجلس عیش شاه را با دف و تارو کمانچه و سنتور و تنبک بدل به مرکز هوسهای انسانی میکردند. از میان آنان میتوان از مطربههایی چون استاد «زهره» و استاد «مینا» که شادیآفرین بزم او بودند، نام برد.
رامشگر حرم فتحعلیشاه ، تصویر از «لوئِیز دوبووا» نقاش و سیاح فرانسوی
هنگامی که پای مستشاران خارجی به دربار باز میشود، انبوهی از جلوههای رفتاری ایرانیان از جمله تجملپرستی طبقات گوناگون اجتماعی در خانهها، قصرها، باغها، ضیافتها و نیز آداب مفصل ناهار و شام با غذاهای خوشمزه و متنوع، صرف قهوه و کشیدن قلیان، لباسها، بازارها، گرمابهها، کاروانسراها و مخصوصاً حرمسراهای اینان، اعجاب و شگفتی بیگانگان را برمیانگیزد.
مستشار فرانسوی «گاسپار دروویل» مینویسد:
«بخل و خست فتحعلیشاه بیاندازه است. او لذتی جز روی هم انباشتن خزاین ندارد. همه ساله قریب ده تا دوازده میلیون فرانک جواهر گرانبها میخرد و آنها را در صندوقها روی هم میریزد. ضمناً طلای بیحسابی جمعآوری میکند. شکی نیست که به زودی کشور خویش را ورشکست خواهد کرد.»
***
«طاووس خانم» سوگلی «فتحعلیشاه» که بود؟
«طاووس خانم» که بعدها ملقب به «تاجالدوله»ی اصفهانی شد از گرجیزادگان مقیم اصفهان بود که در آن شهر در یک خانوادهی فقیر گرجی پا به عرصهی حیات گذاشته بود. راهیافتن پریرخان گرجی به حرمسراهای پادشاهان و دولتمردان ایرانی از دوران صفویه آغاز شده بود. زمانی که «شاه عباس» به گرجستان لشکر کشید و آنجا را تصرف کرد، شصت هزار کنیز گرجی را با خود به ایران آورد.
در باب چگونگی آشنا شدن «فتحعلیشاه» با این دخترک گرجی، چنین نقل میشود که شاه در یکی از سفرهایش به اصفهان، دختر ده، یازده سالهی ژندهپوشی را میبیند که صورتی زیبا، موهایی طلایی و چشمانی فیروزهای رنگ دارد. این برخورد با دختر مورد نظر، احساسات شاه را به شدت دگرگون میکند. «فتحعلیشاه»، اسب خود را از رفتن باز میدارد و به یکی از خواجهسرایان دستور میدهد که ترتیب بردن دختر را به حرم شاهی بدهد.
شب وصل، بستر زفاف را بر تختی گوهر نشان میگسترند که «تخت خورشید» نام دارد. شاه قاجار به یاد آن دقایق شیرین همبستری با «طاووس خانم»، تصمیم میگیرد نام «تخت خورشید» را به «تخت طاووس» عوض کند.
در مورد ویژگیهای تخت طاووس، «لردکرزون» فرانسوی چنین مینویسد:
«این تخت مثل تختخواب سفری است که اکثر فرمانروایان مشرق زمین بهکار میبردهاند.علاوه بر آن یک اثر ارزشمند، گرانبها و زیباست. سراسر این تخت با ورقههایی از طلا پرداخت شدهاست و با ظرافت و هنرمندانه آن را قلمزنی و میناکاری کردهاند. این تخت با سنگهای گرانبها مکلل گردیده است. تخت طاووس، هفت پایهی جواهر نشان و دو پله دارد که بر پشت اژدهایی قرار گرفته است. همچنین دارای دیوارهی ظریفی است که گرداگرد آن را با کتیبه زینت دادهاند و پشتی برآمده و بلند آن، سراسر پوشیده از جواهر است.
تخت مورد نظر در قسمت وسط، بلندی بیشتری دارد و بر رأس آن ستارهی گردی از الماس نصب شدهاست. در طرفین این ستاره، دو پرندهی جواهر نشان دیده میشود که بر گوشهی چهارچوبهی عقبی به روی هم قرار داده شدهاند.»