06-01-2014، 14:19
اسلوب لکنتهای که کنار گذاشته شد
یک سال دیگر آمد و یک فرقه اساسین دیگر که پختهی دست یوبیسافت و اعضای مهربانش است و از آن جائی که خیلی به هواداران سری لطف دارند، سالی یک نسخه فرقه اساسین منتشر میکنند که همه راضی و خشنود از این اتفاق باشند!
فرقه اساسین 4 جدای از این که هنوز هم مُهر بردگی آبسترگو و نیاکان دزموند مایلز را بر بدن دارد در کل یک بازی کاملا متفاوت با نسخههای اصلی محسوب میشود. این جا هیچ اثری از سیب عدن و یا آن مجهول 16 نیست. شخصیتهای تاریخی نظیر جورج واشنگتن و لینکلن هم به زور لگد داخل داستان چپانده نشدهاند و شخصیت پردازی سنجیدهتری نسبت به کانر کنوی برای ادوارد در نظر گرفته شده است. هر چند که نمیتوان از سوتی بزرگ یوبیسافت در “فرقه اساسین 3″ گذشت چرا که اکثرا فکر میکنند که چرا برای اولین بار است که یک فلش بک تاریخی در این فرنچایز رخ میدهد. چرا داستان ما را در خلال ماجراهای دزدان دریایی و اتفاقات مربوطه وارد داستان میکند و… دلیلش مسلما این نیست که اعضای شریف یوبیسافت دلشان به حال ما سوخته و خواستهاند که تحول و نوآوری را داخل داستان بازی بگنجانند. این اتفاق صرفا برای این رخ داده است که پس از فروش خوب نسخهی سوم بازی ناگهان نویسندهی داستان بازی حین فکر کردن بر روی داستان نسخهی بعدی و ورق ورق کردن کتابهای تاریخ پی میبرد که به طرز فجیحی گند بالا آورده است چون دورهی زمانی دزدان دریایی که در حواشی کارائیب به مدت چند دهه رخ داد در حقیقت پیش از ماجراهای جورج واشنگتن و انقلاب امریکا بوده است و چون برنامه ریزی برای پلات اصلی داستان برای دورهی دزدان دریایی صورت گرفته بوده است، نویسنده میانبری در تاریخ ایجاد کرده و شخصیتی به اسم ادوارد خلق میشود.
ادوارد نه یک تمپلار است، نه مثل الطائر یک فرد جدی و مصمم در کار است و جوانیهایش هم مثل اتزیو نیست. وی یک شخصیت کاملا مجزا از تمام افراد مذکور دارد که به او یک شخصیت چندگانه میدهد و لقب شارلاتان کارئیب برایش واقعا مناسب است. در طول بازی به عنوان یک جاسوس چند جانبه هم از اسپانیاییها و بریتانیاییها کلاهبرداری میکند هم روی دست دزدان دریائی منطقه بلند میشود و حکایت به عرش رسیدن را بار دیگر تعریف میکند. در این حین نگاهی بیندازیم به شخصیتهای جانبی داستان که همگی ریشهای در تاریخ و دنیای واقعی دارند و به عبارتی دوباره خلق شدهاند.
[این بخش حاوی اسپویلرهای داستانی بوده و در صورتی که بازی را به اتمام نرساندهاید آن را نخوانید]
ادوارد تَچ (ریش سیاه)
وی یکی از مهمترین و نام آشناترین دزدان دریائی در حوزهی کارائیب بوده که در طول بازی با ماجراهای زیادی از او که در واقعیت هم وجود داشتهاند دوباره تعریف میشوند. تچ به دلیل داشتن ریش بلند و سیاهش “ریش سیاه” لقب گرفته است و اصالتا انگلیسی است. رابطهی وی با “آنی بانی” معشوقهی ادوارد کنوی باعث میشود کشتی او “انتقام ملکه آنی” نام بگیرد که در اصل یک کشتی فرانسوی است. وی خیلی زود از ماجرا خط میخورد ولی نقش بسزایی در داستان سرایی بازی دارد. کشته شدن او در یکی از نبردها با یک کشتی انگلیسی کوچک آن هم در حالی که شانه به شانهی ادوارد میجنگد پایان غم انگیزی است که به خلق یک تراژدی کمک میکنند.
چارلز وین
وین نیز یکی دیگر از دزدان دریایی مشهور دورهی طلائی دزدان دریایی است که در ابتدا صاحب یک کشتی انگلیسی به نام “رنجر” بود. در سال 1718 پادشاه انگلستان اعلام میکند که دزدان دریایی که در حال حاضر تسلیم بشوند مورد بازخواست قرار نمیگیرند اما چارلز وین این فرصت را پس زد و ناسا (پایتخت فعلی کشور باهاماس) را در سالهای بعدی فتح کرد که این خود باعث سر زبان افتادن اسمش شد. پس از فتح ناسا او با ادوارد تَچ آشنا شد و در صدد رسیدن به موفقیتهای بیشتر با تَچ به او پیشنهاد همکاری داد که البته این رابطه نقش بر آب شد و تَچ توافق نامه را قبول نکرد. ورود جک رکام به حوزهی دزدان دریائی و ابهتش باعث میشود که خدمهی کشتی وین را بخرد و او و پانزده نفر از افرادش را دستگیر کرده و به دست قانون میسپارند. تا حدودی شبیه به داستانی که در بازی اصلی روایت میشود؛ یک شخصیت خاکستری.
آنی بانی
آنی یکی دیگر از دزدان دریایی مشهور است که جنسیت مخلالفش و رمانی از چارلز جانسون – که در باب زندگی دزدان دریایی نوشته شده و اسمش را در آن آورده – به وی اعتبار خاصی بخشیده است. وی کسی بود که از سیزده سالگی با خود خنجر کوچکی حمل میکرد و چند سال بعد نیز با یک دزد دریائی به اسم جیمز بانی ازدواج کرد که بعدها آوازهاش در همه جا پیچید. این که وی چگونه توسط رکام دستگیر میشود و رابطهاش با ادوارد تَچ چگونه بوده فقط باعث لوث شدن متن و داستان بازی میشود اما فقط در همین حد اشاره کنیم که بر اساس قوانین ملی آن زمان انگلستان زن باردار نباید اعدام میشده و بر همین اساس آنی زندانی میشود اما ادوارد کنوی او را نجات میدهد و او به عنوان یار اصلی ادوارد بر روی عرشه کشتی حاضر میشود. او یکی از شخصیتهای کلیدی در پیشبرد داستان است.
ماری رید (جیمز کید)
جیمز کید که در اوایل بازی هویت و جنسیتش برای مخاطب مجهول است، در قرن هجدهم در نقش یک دزد دریائی حرفهای و کار کشته وی را میبینیم و بعد تر مشخص میشود که اسم جیمز کید که وی بر خود نهاده اسم مستعار است و در حقیقیت اسمش ماری رید است. او در کنار بانی یک شاخصهی مشترک دارد و آن هم مونث بودنش است، حقیقتی که ادوارد بعدها متوجه آن میشود. وی پس از جریحه دار شدن و با زخمهای عمیقی که داشت در کنار آنی بانی به زندان افکنده میشود و ادوارد موفق به نجات اون نمیگردد. همچنین او ظاهرا یک بچه نیز در شکم خود داشته که توسط رکام کشته شده ولی هیچ اثری از جسد او نیست.
کالیکو جک (جک رکام)
رکام ظاهرا کوبایی بوده و یک رگهاش نیز انگلیسی است. وی در قرن هجدهم به عنوان یکی از پایه گذاران سنت دزدان دریائی پس از فتح باهاماس در کنار وجود شغل قبلیاش به زندگی ادامه میدهد. دو شاخصهی وی هیچ وقت از یاد کسانی که در آن دوره میزیستهاند نرفت: یکی پرچم معروف دزدان دریائی که وی برای اولین بار از آن استفاده کرد (همان جمجمه و دو شمشیر معروف) و یکی حضور دو تن از دزدان دریائی معروف آن دوره آنی بانی و جیمز کید. این که وی به هم دورههای خود خیانت کرد و وین را نیز دستگیر کرده و پای چوبه دار فرستاد باعث شده است که اسمش به عنوان یکی از خائن ترین افراد تاریخ دزدان دریائی شناخته شود. او در سن 37 ساگی مورد حملهی یک کشتی غول پیکر که ناخدایش “نیکولاس لاوس” بود درحوزهی جامائیکا قرار گرفت و پس از مدتی در به دری به همراه چند تن از خدمهی بازماندهاش توسط “جاناتان برت” دستگیر شد و در حالی که مست کرده بود کشته شد. حکایتها نیز دربارهی این موضوع اشاراتی داشتهاند که جسد وی در حواشی شهر برای مردم آویخته شد تا درس عبرتی برای باقی هم نوعانش باشد. رابطهی وی با ادوارد در بازی دو گانه است دقیقا مثل تمام شخصیتهای خاکستری. شاید برایتان جالب باشد که کسی که در ماجراهای تنتن با نام “رکام سرخ” (Red Rackham) شناخته میشود ریشه در شخصیت جک رکام دارد و همچنین یک بازی رایانهای بر اساس داستان وی با نام “ناخدا کلاو” ساخته شده است.
[از این جا به بعد را میتوانید با خیال راحت مطالعه نمائید!]
اسلوب لکنتهای که کنار گذاشته شد
دیگر هر کسی در این صنعت لعنتی یک نسخه از فرقه اساسین را بازی کرده است، حداقل یک نسخه! در فرقه اساسین اول یک بازی کاملا جدید و پر از نوآوری بود و قدم محکمی بود در جهت ساخت نسخهی دوم هر چند که الطائر شخصیت مطلوب جید ریموند – طراح اصلی بازی – نبود و اتزیو در نسخهی دوم معرفی شد. الطائر کسی بود که حتی حاضر شده بود برای قدم نهادن در راه اساسینها یک انگشتش را نیز قطع کند اما اتزیو کاملا فرق داشت. او در یک خانوادهی اشرافی در فلورانس به دنیا آمد و فردی شوخ طبعتر نسبت به الطائر بود ولی اتفاقات و رویدادهای بازی او را از یک جوان خوش گذران به یک اساسین واقعی تبدیل کرد و همین به وی پتانسیل وی را اعطا کرد که سه شمارهی بازی را پشت سرش به دوش بکشد.
و اما نوآوریهای بازی اول چه بود؟ چرا یوبیسافت با یک قدم درست توانست تمامی راه را به خوبی و خوشی سپری کند و این فرنچایز را در نزد بازیبازان به عرش برساند؟ دلیلش این است که فرقه اساسین اول در سال 2007 و زمانی عرضه شد که نسل جدید کنسولها تازه آغاز شده بود و به نعوی توانایی پردازش گرافیکی آنها واقعا یک جهش بزرگ محسوب میشد. مصیاف در فرقه اساسین نخست واقعا زیبا طراحی شده بود همچنین شهرهایی مثل قسطنطنیه و اورشلیم هر کدام یک ویژگی خاص داشتند و مخاطب دقیقا میتوانست تفاوتهای عمده را بین یک شهر مسیحی و یا مسلمان نشین تشخیص دهد. ایضا بازیکن میتوانست چند بازی را در کنار هم داشته باشد: اسب سواری از عنوانی مثل “سایهی کلوسوس”، مخفی کاری از عنوانی مثل “هیتمن”، سکو بازی و شیوه مبارزات از “شیطان هم میگرید” و…
اصلی ترین پایهای که این فرنچایز را نگاه میداشت به مرور زمان سستتر شد و رشد افولی پیدا کرد تا این که در “فرقه اساسین 4: درفش سیاه” این پایه واقعا تقویت شده است. دریانوردی که در نسخهی سوم در قالب یک بخش کوچک برنامهریزی شده بود در “درفش سیاه” پیشرفت داشته است. نسبت دریا به خشکی چیزی حدود چهل به شصیت است که البته از روی نقشه مناطق خشکی کوچکتر دیده میشوند اما در واقع شهرهائی مثل کینگستون و هاوانا نسبتا بزرگند. نه به بزرگی مصیاف و فلورانس و رم و نه خیلی کوچک. به همین دلیل مکانیک اسب سواری به کلی از بازی حذف شده است درست مثل نسخهی “مکاشفات”. هر شهر دارای ویژگیها و اوصاف خودش است مثلا کینگستون شهری است که اکثر اغنیا در آن سکونت دارند و خیلی از ماجراهای بازی در آن روایت میشوند. مراحل مخصوص اساسینها دارای تنوع زیادی هستند و همین باعث میشود که خط داستانی نسبتا کوتاه بازی خیلی به چشم نیاید و خیلی از مواقع وقت خود را با نشستن در کافههای سطح شهر و شرط بندی سیر میکنید.
فصلهای زیر دریا واقعا خارق العاده هستند کمی که از دنیای روی آب خسته شدید کمی فسفر سوزاندن برای حل معماهای زیر اقیانوس بد نیست!
و این هم آن کارائیب بیکران و فصل شکار کوسهی بیهمهچیز! نصیحت: از همان ابتدای کار به فکر آپگرید کردن وسایل شکار باشید تا در نبرد با این جانداران غول پیکر سرافکنده نشوید.
شکار یکی دیگر از ویژگیهای اصلی بازی است که اینجا به اوج رسیده است. در نسخههای قبلی در واقع شما برای پیشرفته کردن تجهیزات خود باید کمی سر کیسه را شل میکردید کاری که با خالی کردن جیب مردم هم میتوانستید انجام دهید اما در “درفش سیاه” شکار باعث میشود هم وقت اضافه خود را پر کنید و هم کمی چالش را به جان بخرید. شکارهای دریائی نظیر کوسه کله چکشی، کوسهی سفید، وال قاتل و… هر کدام در یک منطقهی مشخص از نقشهی بازی علامتگذاری شدهاند و میتوانید با پوست و استخوان آنها در بخش Crafting اقدام به آپگرید کردن وسایل و تجهیزات خود کنید.
اگر از دریچهی سیستم مبارزات بخواهیم به بازی نگاه کنیم پیشرفت نسبی واضح است چون چیزی که در نسخههای قبلی به عنوان نوآوری استفاده میشد کم کم نزدیک به لوث شدن بود. استفاده از تپانچهها در بازی بیشتر شده است به طوری که خیلی در نبردهای دریائی و تصرف کشتیهای دشمن از تپانچههای خود از راه دور استفاده خواهید کرد. ادوارد همچنین امکان کنترل توپهای روی عرشهی جک داو را نیز دارد. علاوه بر این دیگر نیازی به نگاه داشتن چندین دکمهی مختلف با یکدیگر برای دویدن نیست و همه در یک کلید خلاصه شدهاند.
سیستم مبارزات پس از درجا زدنهای بسیار در نسخههای قبلی بهبود یافته است. همچنین باید با کلاسهای مختلف دشمنان مبارزه کنید. کلاس تیراندازها واقعا روی مخ هستند!
همان طور که اشاره شد تیم یوبیسافت مبنای گیمپلی بازی را کشتیرانی و دریانوردی در نظر گرفتهاند. حتی با وجود این که مناطق خشکی حوزهی کارائیب خیلی وسیع هستند اما بازی شما را به نوعی اجبار میکند که کمتر کنار شهرها لنگر بیندازید و وقت خود را بیهوده تلف کنید لذا خیل ماموریتهای فرعی در نواحی دریا بسیار وسیعتر بوده و مخاطب را به ماندن در کشتی ترغیب میکند. شاید در نگاه اول حمله کردن به کشتیهای با درجهی پائینتر از جک داو پس از مدتی خستهکننده شود اما ساختار بازی به گونهای طراحی شده است که هر چه بیشتر در اعماق بازی غرق شوید, ماموریتهای فرعی و کشتیهای بزرگتری به تورتان خواهند خورد که از جملهی آنها میتوان به کشتیهای شکارچی (Hunter) اشاره کرد. بازی به گونهای طراحی شده است که سیستم بدنام شدن – که در نسخههای قبلی نیز وجود داشت – در کنار مکانیکهای تصرف کشتیها گنجانده شود. به این ترتیب که هر چه درجهی تحت تعقیب بودنتان بیشتر باشد شکارچیهای بزرگتری تشنهی خونتان میشوند! این درجهی تحت تعقیب خیلی خوب از آب در نیامده چون که فرض کنید که به یک کشتی حمله میکنیم و کل دار و ندارش را غارت میکنیم و دست آخر با آزاد کردن خدمه آنها درجهی تحت تعقیبمان را پائین میآورند؟! یا اموال سرقتشده ارزشی حدود 1000 سکه دارند ولی با رشوه دادن مبلغی حدود یک دوم این مبلغ به افسرها میتوانید خود را از شر کشتیها خلاص کنید پس پیشنهاد ما این است که تا میتوانید غارت کنید! چیزهائی که از غارت اموال کشتیها نصیبتان میشود اعم از فلز، شکر، پارچه و … همگی قابل فروش هستند ولی اگز آنها را نفروشید میتوانید برای آپگرید کردن کشتی از آنها استفاده نمائید.
ادوارد در حیطهی زیست شناسی تقریبا مثل یک آفتاب پرست است چون دقیقا هر جا به نفعش نباشد رنگ عوض میکند تمپلارها، انگلیسیها، اسپانیاییها و حتی اساسینها را ناکار میکند. در کل فرقی نمیکند که هوادار این سری باشید یا نه ولی با شخصیت ادوارد کنوی ارتباط عمیقی پیدا میکنید.
از بحث کشتی و رشوه و غله که بگذریم گذری هم به جلوههای بصری بازی میاندازیم که بازی در این زمینه خوشبختانه یا متاسفانه خوب عمل کرده است! همین ابتدا از باگهای متعدد بازی فاکتور میگیریم و بعد سراغ متن اصلی میرویم چرا که از هر نظر بازی پر از باگهای گرافیکی و مشکلات هدایت کرکتر اللخصوص در نسخههای کنسولهای خانگی است. هر چند که یوبیسافت بروزرسانیهای عدیدی برای بازی در نظر گرفته است اما همچنان مشکلات گریبانگیر بازی هستند. شهرها تک به تک به مخاطب معرفی میشوند لذا نمیتوان گفت که مثلا چرا فلان شهر بهتر از دیگری است چون طبق گفتههای طراح ارشد بازی از نمونههای اصلی شهرها برای ساخت نمونههای ثانویه در بازی استفاده شده است. مثلا هاوانا و یا کینگستون هر دو دارای قلعههای متعدد و جنگلهای زیادی هستند که مشابه نمونههای واقعی طراحی شدهاند. سری به تالارهای این زمینه که بزنید بحث “وجود نداشتن وسیلهی نقلیه” در شهرها را پیدا میکنید ولی اگر فقط کمی تامل کنیم متوجه کوچک بودن شهرهای بازی نسبت به دیگر شهرها در سری فرقه اساسین میشویم. در نسخهی سوم یوبیسافت این اشتباه را مرتکب شد و اسبسواری را به بازی اضافه کرد ولی اگر شهری نظیر نیویورک را با پای پیاده طی میکردید متوجه میشدید که با سواری کردن تفاوتی ندارد! بازی تا حد لازم روان است که کرکترتان به دیوارها برخورد نکند و انسان هم از هر سوراخ یک بار بیشتر نیش نمیخورد پس چیزی که که به عنوان نتیجه در “درفش سیاه” دیده میشود نتیجهی ماجرای اسبها و نسخهی سوم است. در کل نمیتوان به نوع پوشش مردم, رفتارهای طبیعی آنها و شیوهی زندگی آنها ایرادی وارد کرد چون انتظارات از این بخش خیلی زیاد نیست.
موسیقی بازی کار برایان تایلر است. از آن جایی که کار ساخت موسیقیهای نسخهی سوم بازی فارکرای نیز بر عهده وی بود رابطهی وی با یوبیسافت و کار خوبش با فارکرای 3 باعث شده که موسیقیهای “درفش سیاه” نیز به او سپرده شوند. از آن جایی که در طول کشتی رانی فقط صدای آواز خواندن ملوانها و صدای موجهای اقیانوس را میشنوید عموم موسیقیها مربوط به خط داستانی هستند که با وجود کمیت تم حماسی گونه نیز دارند.
در نهایت میتوان گفت که فرقه اساسین 4 یک بازی بسیار کاملتر از نسخههای قبلی خود است وهستهی گیمپلی آن باعث شده که بازیکنان با توفیق اجباری دریانوردی نیز آشنایی پیدا کنند. با این که با انتشار سالیانهی “فرقه اساسین” موافق نیستیم ولی این عنوان باعث شد که به یوبیسافت از وجههی دیگری نگاه کنیم.
یک سال دیگر آمد و یک فرقه اساسین دیگر که پختهی دست یوبیسافت و اعضای مهربانش است و از آن جائی که خیلی به هواداران سری لطف دارند، سالی یک نسخه فرقه اساسین منتشر میکنند که همه راضی و خشنود از این اتفاق باشند!
فرقه اساسین 4 جدای از این که هنوز هم مُهر بردگی آبسترگو و نیاکان دزموند مایلز را بر بدن دارد در کل یک بازی کاملا متفاوت با نسخههای اصلی محسوب میشود. این جا هیچ اثری از سیب عدن و یا آن مجهول 16 نیست. شخصیتهای تاریخی نظیر جورج واشنگتن و لینکلن هم به زور لگد داخل داستان چپانده نشدهاند و شخصیت پردازی سنجیدهتری نسبت به کانر کنوی برای ادوارد در نظر گرفته شده است. هر چند که نمیتوان از سوتی بزرگ یوبیسافت در “فرقه اساسین 3″ گذشت چرا که اکثرا فکر میکنند که چرا برای اولین بار است که یک فلش بک تاریخی در این فرنچایز رخ میدهد. چرا داستان ما را در خلال ماجراهای دزدان دریایی و اتفاقات مربوطه وارد داستان میکند و… دلیلش مسلما این نیست که اعضای شریف یوبیسافت دلشان به حال ما سوخته و خواستهاند که تحول و نوآوری را داخل داستان بازی بگنجانند. این اتفاق صرفا برای این رخ داده است که پس از فروش خوب نسخهی سوم بازی ناگهان نویسندهی داستان بازی حین فکر کردن بر روی داستان نسخهی بعدی و ورق ورق کردن کتابهای تاریخ پی میبرد که به طرز فجیحی گند بالا آورده است چون دورهی زمانی دزدان دریایی که در حواشی کارائیب به مدت چند دهه رخ داد در حقیقت پیش از ماجراهای جورج واشنگتن و انقلاب امریکا بوده است و چون برنامه ریزی برای پلات اصلی داستان برای دورهی دزدان دریایی صورت گرفته بوده است، نویسنده میانبری در تاریخ ایجاد کرده و شخصیتی به اسم ادوارد خلق میشود.
ادوارد نه یک تمپلار است، نه مثل الطائر یک فرد جدی و مصمم در کار است و جوانیهایش هم مثل اتزیو نیست. وی یک شخصیت کاملا مجزا از تمام افراد مذکور دارد که به او یک شخصیت چندگانه میدهد و لقب شارلاتان کارئیب برایش واقعا مناسب است. در طول بازی به عنوان یک جاسوس چند جانبه هم از اسپانیاییها و بریتانیاییها کلاهبرداری میکند هم روی دست دزدان دریائی منطقه بلند میشود و حکایت به عرش رسیدن را بار دیگر تعریف میکند. در این حین نگاهی بیندازیم به شخصیتهای جانبی داستان که همگی ریشهای در تاریخ و دنیای واقعی دارند و به عبارتی دوباره خلق شدهاند.
[این بخش حاوی اسپویلرهای داستانی بوده و در صورتی که بازی را به اتمام نرساندهاید آن را نخوانید]
ادوارد تَچ (ریش سیاه)
وی یکی از مهمترین و نام آشناترین دزدان دریائی در حوزهی کارائیب بوده که در طول بازی با ماجراهای زیادی از او که در واقعیت هم وجود داشتهاند دوباره تعریف میشوند. تچ به دلیل داشتن ریش بلند و سیاهش “ریش سیاه” لقب گرفته است و اصالتا انگلیسی است. رابطهی وی با “آنی بانی” معشوقهی ادوارد کنوی باعث میشود کشتی او “انتقام ملکه آنی” نام بگیرد که در اصل یک کشتی فرانسوی است. وی خیلی زود از ماجرا خط میخورد ولی نقش بسزایی در داستان سرایی بازی دارد. کشته شدن او در یکی از نبردها با یک کشتی انگلیسی کوچک آن هم در حالی که شانه به شانهی ادوارد میجنگد پایان غم انگیزی است که به خلق یک تراژدی کمک میکنند.
چارلز وین
وین نیز یکی دیگر از دزدان دریایی مشهور دورهی طلائی دزدان دریایی است که در ابتدا صاحب یک کشتی انگلیسی به نام “رنجر” بود. در سال 1718 پادشاه انگلستان اعلام میکند که دزدان دریایی که در حال حاضر تسلیم بشوند مورد بازخواست قرار نمیگیرند اما چارلز وین این فرصت را پس زد و ناسا (پایتخت فعلی کشور باهاماس) را در سالهای بعدی فتح کرد که این خود باعث سر زبان افتادن اسمش شد. پس از فتح ناسا او با ادوارد تَچ آشنا شد و در صدد رسیدن به موفقیتهای بیشتر با تَچ به او پیشنهاد همکاری داد که البته این رابطه نقش بر آب شد و تَچ توافق نامه را قبول نکرد. ورود جک رکام به حوزهی دزدان دریائی و ابهتش باعث میشود که خدمهی کشتی وین را بخرد و او و پانزده نفر از افرادش را دستگیر کرده و به دست قانون میسپارند. تا حدودی شبیه به داستانی که در بازی اصلی روایت میشود؛ یک شخصیت خاکستری.
آنی بانی
آنی یکی دیگر از دزدان دریایی مشهور است که جنسیت مخلالفش و رمانی از چارلز جانسون – که در باب زندگی دزدان دریایی نوشته شده و اسمش را در آن آورده – به وی اعتبار خاصی بخشیده است. وی کسی بود که از سیزده سالگی با خود خنجر کوچکی حمل میکرد و چند سال بعد نیز با یک دزد دریائی به اسم جیمز بانی ازدواج کرد که بعدها آوازهاش در همه جا پیچید. این که وی چگونه توسط رکام دستگیر میشود و رابطهاش با ادوارد تَچ چگونه بوده فقط باعث لوث شدن متن و داستان بازی میشود اما فقط در همین حد اشاره کنیم که بر اساس قوانین ملی آن زمان انگلستان زن باردار نباید اعدام میشده و بر همین اساس آنی زندانی میشود اما ادوارد کنوی او را نجات میدهد و او به عنوان یار اصلی ادوارد بر روی عرشه کشتی حاضر میشود. او یکی از شخصیتهای کلیدی در پیشبرد داستان است.
ماری رید (جیمز کید)
جیمز کید که در اوایل بازی هویت و جنسیتش برای مخاطب مجهول است، در قرن هجدهم در نقش یک دزد دریائی حرفهای و کار کشته وی را میبینیم و بعد تر مشخص میشود که اسم جیمز کید که وی بر خود نهاده اسم مستعار است و در حقیقیت اسمش ماری رید است. او در کنار بانی یک شاخصهی مشترک دارد و آن هم مونث بودنش است، حقیقتی که ادوارد بعدها متوجه آن میشود. وی پس از جریحه دار شدن و با زخمهای عمیقی که داشت در کنار آنی بانی به زندان افکنده میشود و ادوارد موفق به نجات اون نمیگردد. همچنین او ظاهرا یک بچه نیز در شکم خود داشته که توسط رکام کشته شده ولی هیچ اثری از جسد او نیست.
کالیکو جک (جک رکام)
رکام ظاهرا کوبایی بوده و یک رگهاش نیز انگلیسی است. وی در قرن هجدهم به عنوان یکی از پایه گذاران سنت دزدان دریائی پس از فتح باهاماس در کنار وجود شغل قبلیاش به زندگی ادامه میدهد. دو شاخصهی وی هیچ وقت از یاد کسانی که در آن دوره میزیستهاند نرفت: یکی پرچم معروف دزدان دریائی که وی برای اولین بار از آن استفاده کرد (همان جمجمه و دو شمشیر معروف) و یکی حضور دو تن از دزدان دریائی معروف آن دوره آنی بانی و جیمز کید. این که وی به هم دورههای خود خیانت کرد و وین را نیز دستگیر کرده و پای چوبه دار فرستاد باعث شده است که اسمش به عنوان یکی از خائن ترین افراد تاریخ دزدان دریائی شناخته شود. او در سن 37 ساگی مورد حملهی یک کشتی غول پیکر که ناخدایش “نیکولاس لاوس” بود درحوزهی جامائیکا قرار گرفت و پس از مدتی در به دری به همراه چند تن از خدمهی بازماندهاش توسط “جاناتان برت” دستگیر شد و در حالی که مست کرده بود کشته شد. حکایتها نیز دربارهی این موضوع اشاراتی داشتهاند که جسد وی در حواشی شهر برای مردم آویخته شد تا درس عبرتی برای باقی هم نوعانش باشد. رابطهی وی با ادوارد در بازی دو گانه است دقیقا مثل تمام شخصیتهای خاکستری. شاید برایتان جالب باشد که کسی که در ماجراهای تنتن با نام “رکام سرخ” (Red Rackham) شناخته میشود ریشه در شخصیت جک رکام دارد و همچنین یک بازی رایانهای بر اساس داستان وی با نام “ناخدا کلاو” ساخته شده است.
[از این جا به بعد را میتوانید با خیال راحت مطالعه نمائید!]
اسلوب لکنتهای که کنار گذاشته شد
دیگر هر کسی در این صنعت لعنتی یک نسخه از فرقه اساسین را بازی کرده است، حداقل یک نسخه! در فرقه اساسین اول یک بازی کاملا جدید و پر از نوآوری بود و قدم محکمی بود در جهت ساخت نسخهی دوم هر چند که الطائر شخصیت مطلوب جید ریموند – طراح اصلی بازی – نبود و اتزیو در نسخهی دوم معرفی شد. الطائر کسی بود که حتی حاضر شده بود برای قدم نهادن در راه اساسینها یک انگشتش را نیز قطع کند اما اتزیو کاملا فرق داشت. او در یک خانوادهی اشرافی در فلورانس به دنیا آمد و فردی شوخ طبعتر نسبت به الطائر بود ولی اتفاقات و رویدادهای بازی او را از یک جوان خوش گذران به یک اساسین واقعی تبدیل کرد و همین به وی پتانسیل وی را اعطا کرد که سه شمارهی بازی را پشت سرش به دوش بکشد.
و اما نوآوریهای بازی اول چه بود؟ چرا یوبیسافت با یک قدم درست توانست تمامی راه را به خوبی و خوشی سپری کند و این فرنچایز را در نزد بازیبازان به عرش برساند؟ دلیلش این است که فرقه اساسین اول در سال 2007 و زمانی عرضه شد که نسل جدید کنسولها تازه آغاز شده بود و به نعوی توانایی پردازش گرافیکی آنها واقعا یک جهش بزرگ محسوب میشد. مصیاف در فرقه اساسین نخست واقعا زیبا طراحی شده بود همچنین شهرهایی مثل قسطنطنیه و اورشلیم هر کدام یک ویژگی خاص داشتند و مخاطب دقیقا میتوانست تفاوتهای عمده را بین یک شهر مسیحی و یا مسلمان نشین تشخیص دهد. ایضا بازیکن میتوانست چند بازی را در کنار هم داشته باشد: اسب سواری از عنوانی مثل “سایهی کلوسوس”، مخفی کاری از عنوانی مثل “هیتمن”، سکو بازی و شیوه مبارزات از “شیطان هم میگرید” و…
اصلی ترین پایهای که این فرنچایز را نگاه میداشت به مرور زمان سستتر شد و رشد افولی پیدا کرد تا این که در “فرقه اساسین 4: درفش سیاه” این پایه واقعا تقویت شده است. دریانوردی که در نسخهی سوم در قالب یک بخش کوچک برنامهریزی شده بود در “درفش سیاه” پیشرفت داشته است. نسبت دریا به خشکی چیزی حدود چهل به شصیت است که البته از روی نقشه مناطق خشکی کوچکتر دیده میشوند اما در واقع شهرهائی مثل کینگستون و هاوانا نسبتا بزرگند. نه به بزرگی مصیاف و فلورانس و رم و نه خیلی کوچک. به همین دلیل مکانیک اسب سواری به کلی از بازی حذف شده است درست مثل نسخهی “مکاشفات”. هر شهر دارای ویژگیها و اوصاف خودش است مثلا کینگستون شهری است که اکثر اغنیا در آن سکونت دارند و خیلی از ماجراهای بازی در آن روایت میشوند. مراحل مخصوص اساسینها دارای تنوع زیادی هستند و همین باعث میشود که خط داستانی نسبتا کوتاه بازی خیلی به چشم نیاید و خیلی از مواقع وقت خود را با نشستن در کافههای سطح شهر و شرط بندی سیر میکنید.
فصلهای زیر دریا واقعا خارق العاده هستند کمی که از دنیای روی آب خسته شدید کمی فسفر سوزاندن برای حل معماهای زیر اقیانوس بد نیست!
و این هم آن کارائیب بیکران و فصل شکار کوسهی بیهمهچیز! نصیحت: از همان ابتدای کار به فکر آپگرید کردن وسایل شکار باشید تا در نبرد با این جانداران غول پیکر سرافکنده نشوید.
شکار یکی دیگر از ویژگیهای اصلی بازی است که اینجا به اوج رسیده است. در نسخههای قبلی در واقع شما برای پیشرفته کردن تجهیزات خود باید کمی سر کیسه را شل میکردید کاری که با خالی کردن جیب مردم هم میتوانستید انجام دهید اما در “درفش سیاه” شکار باعث میشود هم وقت اضافه خود را پر کنید و هم کمی چالش را به جان بخرید. شکارهای دریائی نظیر کوسه کله چکشی، کوسهی سفید، وال قاتل و… هر کدام در یک منطقهی مشخص از نقشهی بازی علامتگذاری شدهاند و میتوانید با پوست و استخوان آنها در بخش Crafting اقدام به آپگرید کردن وسایل و تجهیزات خود کنید.
اگر از دریچهی سیستم مبارزات بخواهیم به بازی نگاه کنیم پیشرفت نسبی واضح است چون چیزی که در نسخههای قبلی به عنوان نوآوری استفاده میشد کم کم نزدیک به لوث شدن بود. استفاده از تپانچهها در بازی بیشتر شده است به طوری که خیلی در نبردهای دریائی و تصرف کشتیهای دشمن از تپانچههای خود از راه دور استفاده خواهید کرد. ادوارد همچنین امکان کنترل توپهای روی عرشهی جک داو را نیز دارد. علاوه بر این دیگر نیازی به نگاه داشتن چندین دکمهی مختلف با یکدیگر برای دویدن نیست و همه در یک کلید خلاصه شدهاند.
سیستم مبارزات پس از درجا زدنهای بسیار در نسخههای قبلی بهبود یافته است. همچنین باید با کلاسهای مختلف دشمنان مبارزه کنید. کلاس تیراندازها واقعا روی مخ هستند!
همان طور که اشاره شد تیم یوبیسافت مبنای گیمپلی بازی را کشتیرانی و دریانوردی در نظر گرفتهاند. حتی با وجود این که مناطق خشکی حوزهی کارائیب خیلی وسیع هستند اما بازی شما را به نوعی اجبار میکند که کمتر کنار شهرها لنگر بیندازید و وقت خود را بیهوده تلف کنید لذا خیل ماموریتهای فرعی در نواحی دریا بسیار وسیعتر بوده و مخاطب را به ماندن در کشتی ترغیب میکند. شاید در نگاه اول حمله کردن به کشتیهای با درجهی پائینتر از جک داو پس از مدتی خستهکننده شود اما ساختار بازی به گونهای طراحی شده است که هر چه بیشتر در اعماق بازی غرق شوید, ماموریتهای فرعی و کشتیهای بزرگتری به تورتان خواهند خورد که از جملهی آنها میتوان به کشتیهای شکارچی (Hunter) اشاره کرد. بازی به گونهای طراحی شده است که سیستم بدنام شدن – که در نسخههای قبلی نیز وجود داشت – در کنار مکانیکهای تصرف کشتیها گنجانده شود. به این ترتیب که هر چه درجهی تحت تعقیب بودنتان بیشتر باشد شکارچیهای بزرگتری تشنهی خونتان میشوند! این درجهی تحت تعقیب خیلی خوب از آب در نیامده چون که فرض کنید که به یک کشتی حمله میکنیم و کل دار و ندارش را غارت میکنیم و دست آخر با آزاد کردن خدمه آنها درجهی تحت تعقیبمان را پائین میآورند؟! یا اموال سرقتشده ارزشی حدود 1000 سکه دارند ولی با رشوه دادن مبلغی حدود یک دوم این مبلغ به افسرها میتوانید خود را از شر کشتیها خلاص کنید پس پیشنهاد ما این است که تا میتوانید غارت کنید! چیزهائی که از غارت اموال کشتیها نصیبتان میشود اعم از فلز، شکر، پارچه و … همگی قابل فروش هستند ولی اگز آنها را نفروشید میتوانید برای آپگرید کردن کشتی از آنها استفاده نمائید.
ادوارد در حیطهی زیست شناسی تقریبا مثل یک آفتاب پرست است چون دقیقا هر جا به نفعش نباشد رنگ عوض میکند تمپلارها، انگلیسیها، اسپانیاییها و حتی اساسینها را ناکار میکند. در کل فرقی نمیکند که هوادار این سری باشید یا نه ولی با شخصیت ادوارد کنوی ارتباط عمیقی پیدا میکنید.
از بحث کشتی و رشوه و غله که بگذریم گذری هم به جلوههای بصری بازی میاندازیم که بازی در این زمینه خوشبختانه یا متاسفانه خوب عمل کرده است! همین ابتدا از باگهای متعدد بازی فاکتور میگیریم و بعد سراغ متن اصلی میرویم چرا که از هر نظر بازی پر از باگهای گرافیکی و مشکلات هدایت کرکتر اللخصوص در نسخههای کنسولهای خانگی است. هر چند که یوبیسافت بروزرسانیهای عدیدی برای بازی در نظر گرفته است اما همچنان مشکلات گریبانگیر بازی هستند. شهرها تک به تک به مخاطب معرفی میشوند لذا نمیتوان گفت که مثلا چرا فلان شهر بهتر از دیگری است چون طبق گفتههای طراح ارشد بازی از نمونههای اصلی شهرها برای ساخت نمونههای ثانویه در بازی استفاده شده است. مثلا هاوانا و یا کینگستون هر دو دارای قلعههای متعدد و جنگلهای زیادی هستند که مشابه نمونههای واقعی طراحی شدهاند. سری به تالارهای این زمینه که بزنید بحث “وجود نداشتن وسیلهی نقلیه” در شهرها را پیدا میکنید ولی اگر فقط کمی تامل کنیم متوجه کوچک بودن شهرهای بازی نسبت به دیگر شهرها در سری فرقه اساسین میشویم. در نسخهی سوم یوبیسافت این اشتباه را مرتکب شد و اسبسواری را به بازی اضافه کرد ولی اگر شهری نظیر نیویورک را با پای پیاده طی میکردید متوجه میشدید که با سواری کردن تفاوتی ندارد! بازی تا حد لازم روان است که کرکترتان به دیوارها برخورد نکند و انسان هم از هر سوراخ یک بار بیشتر نیش نمیخورد پس چیزی که که به عنوان نتیجه در “درفش سیاه” دیده میشود نتیجهی ماجرای اسبها و نسخهی سوم است. در کل نمیتوان به نوع پوشش مردم, رفتارهای طبیعی آنها و شیوهی زندگی آنها ایرادی وارد کرد چون انتظارات از این بخش خیلی زیاد نیست.
موسیقی بازی کار برایان تایلر است. از آن جایی که کار ساخت موسیقیهای نسخهی سوم بازی فارکرای نیز بر عهده وی بود رابطهی وی با یوبیسافت و کار خوبش با فارکرای 3 باعث شده که موسیقیهای “درفش سیاه” نیز به او سپرده شوند. از آن جایی که در طول کشتی رانی فقط صدای آواز خواندن ملوانها و صدای موجهای اقیانوس را میشنوید عموم موسیقیها مربوط به خط داستانی هستند که با وجود کمیت تم حماسی گونه نیز دارند.
در نهایت میتوان گفت که فرقه اساسین 4 یک بازی بسیار کاملتر از نسخههای قبلی خود است وهستهی گیمپلی آن باعث شده که بازیکنان با توفیق اجباری دریانوردی نیز آشنایی پیدا کنند. با این که با انتشار سالیانهی “فرقه اساسین” موافق نیستیم ولی این عنوان باعث شد که به یوبیسافت از وجههی دیگری نگاه کنیم.