17-11-2013، 18:14
هواسرد بودو برف میبارید کلاغی فکر میکرد برای جوجه های خود غذا چه ببرد ؟ هیچی پیدا نمیشد .
هر روز مقداری از گوشت تن خودرا میکند و به جوجه هایش میداد .
وقتی که زمستان تمام شدو اوایل بهار بود کلاغ هم دیگر مرد
وقتی مرد بچه هایش خدارا شکر کردند و گفتند : بالاخره دیگه غذای تکراری نمی خوریم
هر روز مقداری از گوشت تن خودرا میکند و به جوجه هایش میداد .
وقتی که زمستان تمام شدو اوایل بهار بود کلاغ هم دیگر مرد
وقتی مرد بچه هایش خدارا شکر کردند و گفتند : بالاخره دیگه غذای تکراری نمی خوریم