ارسالها: 357
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2014
سپاس ها 1500
سپاس شده 264 بار در 176 ارسال
حالت من: هیچ کدام
چهارم ابتدایی زدم تو گوش هم کلاسیم گوشش عفونت کرد تا چند روز نیامد مدرسه.
سال دوم هنرستان کتاب هارو به پنکه کلاس میزدیم پرت میشد تو سر بچه ها برا همین همش سنگر داشتن.
تا معلم نمیامد بزن وبرقص برپا میشد تو مقطع راهنمایی دبیرستان هنرستان.
تو دانشگاه چیدن یواشکی زیتون هلو گیلاس انجیر انگور بود اخ چه مزده ای میداد.
....
ارسالها: 19
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2014
سپاس ها 6
سپاس شده 14 بار در 12 ارسال
حالت من: هیچ کدام
یه بار کلاس اول راهنمایی با یه دختره دعوام شد هولش دادم داشت میخورد به لبه تخته فک کردم الان میمیره به خاطر همین پرتش کردم اونور خودم خورد به تخته تازه بخیه ام زدم
ارسالها: 109
موضوعها: 10
تاریخ عضویت: Sep 2014
سپاس ها 69
سپاس شده 166 بار در 116 ارسال
حالت من: هیچ کدام
فقط مدرسه برای من خاطره بد داشت.اما یکی خاطره های بد مدرسمو میگم
معلم آموزشی ما گفت میشه بیاید برامون کتابخونرو به نظم بچینید؟ما هم گفتیم باشه
اما بعد از یک ساعت و نیم تمام اومد پیشمون
من خوشحال بودم چون که فکر میکردم میخواد حداقل یه روز بدون درس و مشق بگه
اما یه کاسه ........ نسیبمون نشد فقط یه تشکر ساده
محرم آمد و ماه عزا شد
مه جانبازی خون خدا شد
جوانمردان عالم را بگویید
دوباره شور عاشورا به پا شد
ارسالها: 1,495
موضوعها: 26
تاریخ عضویت: Jun 2014
سپاس ها 4178
سپاس شده 4034 بار در 1915 ارسال
حالت من: هیچ کدام
رفته بودیم اردو تو اتوبوس بودیم داشتیم شیر قهوه میخوردیم که یه دفعه دوستم شیرقهوه رو رو مقنه ام فشار داد کل صورتو و لباسام پر شیر قهوه شد