الکساندر سوم بر اثر بیماری کلیه درگذشت وگفتیم که نیکلای دوم بزرگترین پسرش می
بایست تزار می شد باوجود مخالفت های او اما سرانجام با اسرار های اطرافیان مبنی بر
حیاتی بودن شرایط روسیه در آن زمان ومشکلات روسیه او قبول کرد .
تاجگذاری نیکلای دوم
نیکلای دوم وهمسرش در آغاز سلطنت
نیکلای دوم تدارک یک تاجگذاری بزرگ را داد از سراسر امپراتوری شراب وغذا آورده می شد
ومقدار زیادی هم از خارج وارد شده بود وهمه مردم می توانستند در جشن حضور
یابند.درجشن کل سالن با برق ونوری زیاد پر شده بود وبه مردم درجام های یادگاری شراب
عرضه می شد.همه چیز عالی بود تا اینکه عده ای که معلوم نیست قصد سو داشتند یا خیر
شایعه کردند که نوشیدنی در حال اتمام است وسریع جمعیت به هم ریخت وطوری شد که
هزاران نفر زیر دست وپا ومشت ولگد دیگری کشته شدند نیکلای دوم وقتی این خبر را شنید
دستور داد به احترام درگذشتگان جشن را لغو کنند اما اطرافیان تزار گفتند که سفیر فرانسه
در جشن است ولغو آن به اعتبار شما وروابط با فرانسه لطمه می زند وبدانید که فرانسه تنها
هم پیمان شماست .ونیکلای دوم صرف نظر کرد اما دستور داد تا به خانواده هریک از اشخاص
کشته شده در جشن ده هزار روبل بدهند وهزینه دفنشان را او پرداخت کرد
اما با اینکه وچنین کاری را انجام داد به دلیل ادامه جشن به فردی خونخوار وسنگدل شهرت
یافت با آنکه او چنین نبود.او وهمسرش پس از جشن به کلیسای شهر رفتند وبرای
درگذشتگان جشن دعا کردند همچنین برای عاقبت خودشان که تنها چند مورد نادر تاجگذاری
این چنین بد آغاز شده بود یکی از این مورد ها لوئی شانزدهم وماری آنتوانت بودند که دقیقا
مثل نیکلای دوم والکساندرا تاجگذاریشان شروع شد وآندو بیم داشتند تا سرگذشتشان مثل آنها شود.
نیکلای دوم مردی متواضع ومهربان بود واز همان ابتدا کمک های زیادی به فقیران کرد یکی از
آنها ایجاد تئاتر برای افراد بی بضاعت بود وبازیگران آنها به دستور تزار همان بازیگران تئاتر های
اعیان شهر بودند.اما او با آزادی مخالف بود وکوچکترین گام به سوی آزادی را رویاهای بی
معنی وپوچ می خواند وازش نفرت داشت که به دلایل آن کار تروریستها با پدربزرگش وتعالیم
پوپه دونوسف بود.او همچنین همکاریهای زیادی با دولت محمدعلیشاه داشت وبر کمک کردن
به ایرانی ها در کم تر کردن نفوذ انگلیس در ایران نقش داشت.
نیکلای دوم در 1898
درسال 1898نیکلای دوم همه سلاح های مخرب روسیه را از بین برد و به همه کشورها اعلام
کرد که تسلیحات مخرب خودرا نابود کنند واین عمل انسان دوستانه او منجر ب تاسیس دادگاه
بین المللی لاهه شد واو چند بار بانی مطرح کردن مسائل شد.
درسال 1895 او صاحب دختری شد واسم اورا اولگا گذاشت واز این واقعه خیلی خوش حال
شد وبهترین واقعه زندگیش نامید وسه نفره به فرانسه سفر کردند.مردم فرانسه استقبال
پرشوری از نیکلای دوم کردند واز دیدن اولگا بسیار خوش حال می شدند طوری که انگار دختر
خودشان است.نیکلای دوم از استقبال ملت فرانسه بسیار خوش حال شد واونجارو مثل وطن
خود دوست داشت نیکلای دوم به زبان های انگلیسی و فرانسه مثل زبان مادریش تسلط
داشتوهنگام سان ارتش وقتی فرانسویان سرود زنده باد امپراتور را می خواندند بسیارخوش
حال شد واشک در چشمانش جمع شد زیرا می دانست فقط فرانسوی ها این سرود را برای
ناپلئون می خواندند وازاینکه می دید اندازه او دوستش دارند خوش حال بود .او به سر قبر
ناپلئون رفت وقبر اورا بوس کرد واز او با اینکه روسیه را مورد تاخت وتاز قرار داده بود اما به
عنوان مردی خوب وبزرگ یاد کرد.
نیکلای دوم درسال 1897صاحب دختر دیگری شد واورا تاتیانا نامید.در1899نیز دختری دیگر واورا
ماریا نامید ودختر آخر او آناستایا در 1901متولد شد نیکلای دوم چهار دختر داشت. او خانواده
خودرا بسیار زیاد دوست داشت ودر هیچ جا از آنان دور نمی شد حتی در مارش های نظامی
آنان را می برد وعاشقانه خانواده اش را دوست داشت وهیچ وقت با همسرش دعوایش نشد.
نیکلای دوم زمانی که همسرش تاتیانا را باردار بود وبه دنیا آورد در بیمارستان کنار او بود
وکتاب های داستان چخوف تولستوی و.. را می خواند.یک بار هم خود تولستوی کتاب جنگ
وصلح را برای ملکه در همین هنگام ها تمام کرد
دختران نیکلای دوم
تاتیانا کوچولو ونیکلای دوم در کشتی.نیکلای دوم علاقه زیادی به سفر دریایی داشت وبا
خانواده اش هر بهار سفر می کردند وبه فنلاند وسوئد یا تفریح در آب ها می پرداختند او از
هیچ خوشی برای خانواده اش دریغ نمی کرد او یک پدر نمونه بود.
این عکس نیکلای دوم در جوانی وقبل سلطنت است که به مصر برای باستان شناسی سفر
کرد اینو یادم رفت تو تایپیک قبلی بذارم
رادیکال ها وتروریستها
تروریستها فعالیتشان به ویژه با شروع قرن بیستم بیشتر شده بود ونیکلای دوم که روزنامه
ها ومطبوعات را آزاد گذاشته بود برخی از آنها به تحریک مردم به فعالیت های تروریستی می
پرداختد وجان بسیاری را می گرفتند بیش از سه هزار نفر قربانی این حملات شدند.نیکلای
دوم که این شرایط را دید تصمیم گرفت به خواسته مردم احترام بگذارد وبرای آنها مجلس
تاسیس کرد وآنرا دوما نامید ونخست وزیربرای خود انتخاب کرد این اقدام در پی یکشنبه
خونین1905 شد که شرح واقعه بدین گونه است
گروهی از کارگران اعلامیه ی که مشمول کاهش ساعت کاری کارگران بود ومواردی دیگر را به
تزار دادند وگفتند روز بعد به صحبت با او می آیند اما تزار اتفاقی کاری برایش پیش آمد وهمراه
خانواده اش به خارج از شهر رفتند.نخست وزیر وقت سرژی ویت که فردی بود که به امریکا رفته
بود وبا رفتار خوبش با مردم آنجا ومقامات آنان را شیفته روسیه وامپراتوری ساخته بود او از
باعثان تاسیس مجلس وقانون وآزادی در روسیه وحقوق یهودیان بود
سرژی ویت
او در کاخ زمستانی سنت پترزبورگ حضور داشت ونایب تزار در غیبتش بود.ازقضا عده زیادی
مردم که قرار بود بیایند با تصاویر تزار وسرودهای مذهبی به سوی کاخ آمدند ودل هایشان
انبوه از امید به تزار بود رئیس آنها کشیشی به نام گاپون بود
وقتی مردم نزدیک شدند ارتش از ترس آنکه کاخ تصرف شود خودسر به روی مردم آتش
گشودند وهزاران نفر را به قتل رساندند
نقاشی یکشنبه خونین
نیکلای دوم برگشت وبا خبر شد ووقتی مطلع شد چنین اتفاقی افتاده بسیار متاثر وناراحت
شد واز سرژی ویت خواست تا توضیح دهد وباعثان این کار را به او بگوید اما اوگفت نمی داند
وهزاران نفر مرده اند.ویت یک سال بعد از این پست برکنار شد.ارتش به نیکلای دوم گفت که
اعلام می کند او نبوده در پاینخت وارت مقصر است اما نیکلای دوم خودرا مقصر می دانست
وگفت من می بایست در پایتخت می بودم ونباید ارتش پیش مردم نامحبوب شود زیرا برای
دفاع کشور ودر آینده به اعتماد مردم احتیاج دارد.
از فردای آن روز تمام مطبوعات دنیا نیکلای دوم را ستمگر وخون آشام واینکه غذایش خون
قربانیان یکشنبه نهم ژانویه موسوم به خونین است را می خورد به خصوص روزنامه های
اروپایی وانگلیسی.ودولت امپراتوری روسیه را مستبد جلوه دادند.
نیکلای دوم هر شب در کلیسای سنت پیتر برای کشته شدگان دعا می کرد وطلب آمرزش
می کرد ومی گریست.اما آینده سختی در پیش داشت سخت تر از اینها او با واقعه ی حمله
ژاپن روبرو بود...
بایست تزار می شد باوجود مخالفت های او اما سرانجام با اسرار های اطرافیان مبنی بر
حیاتی بودن شرایط روسیه در آن زمان ومشکلات روسیه او قبول کرد .
تاجگذاری نیکلای دوم
نیکلای دوم وهمسرش در آغاز سلطنت
نیکلای دوم تدارک یک تاجگذاری بزرگ را داد از سراسر امپراتوری شراب وغذا آورده می شد
ومقدار زیادی هم از خارج وارد شده بود وهمه مردم می توانستند در جشن حضور
یابند.درجشن کل سالن با برق ونوری زیاد پر شده بود وبه مردم درجام های یادگاری شراب
عرضه می شد.همه چیز عالی بود تا اینکه عده ای که معلوم نیست قصد سو داشتند یا خیر
شایعه کردند که نوشیدنی در حال اتمام است وسریع جمعیت به هم ریخت وطوری شد که
هزاران نفر زیر دست وپا ومشت ولگد دیگری کشته شدند نیکلای دوم وقتی این خبر را شنید
دستور داد به احترام درگذشتگان جشن را لغو کنند اما اطرافیان تزار گفتند که سفیر فرانسه
در جشن است ولغو آن به اعتبار شما وروابط با فرانسه لطمه می زند وبدانید که فرانسه تنها
هم پیمان شماست .ونیکلای دوم صرف نظر کرد اما دستور داد تا به خانواده هریک از اشخاص
کشته شده در جشن ده هزار روبل بدهند وهزینه دفنشان را او پرداخت کرد
اما با اینکه وچنین کاری را انجام داد به دلیل ادامه جشن به فردی خونخوار وسنگدل شهرت
یافت با آنکه او چنین نبود.او وهمسرش پس از جشن به کلیسای شهر رفتند وبرای
درگذشتگان جشن دعا کردند همچنین برای عاقبت خودشان که تنها چند مورد نادر تاجگذاری
این چنین بد آغاز شده بود یکی از این مورد ها لوئی شانزدهم وماری آنتوانت بودند که دقیقا
مثل نیکلای دوم والکساندرا تاجگذاریشان شروع شد وآندو بیم داشتند تا سرگذشتشان مثل آنها شود.
نیکلای دوم مردی متواضع ومهربان بود واز همان ابتدا کمک های زیادی به فقیران کرد یکی از
آنها ایجاد تئاتر برای افراد بی بضاعت بود وبازیگران آنها به دستور تزار همان بازیگران تئاتر های
اعیان شهر بودند.اما او با آزادی مخالف بود وکوچکترین گام به سوی آزادی را رویاهای بی
معنی وپوچ می خواند وازش نفرت داشت که به دلایل آن کار تروریستها با پدربزرگش وتعالیم
پوپه دونوسف بود.او همچنین همکاریهای زیادی با دولت محمدعلیشاه داشت وبر کمک کردن
به ایرانی ها در کم تر کردن نفوذ انگلیس در ایران نقش داشت.
نیکلای دوم در 1898
درسال 1898نیکلای دوم همه سلاح های مخرب روسیه را از بین برد و به همه کشورها اعلام
کرد که تسلیحات مخرب خودرا نابود کنند واین عمل انسان دوستانه او منجر ب تاسیس دادگاه
بین المللی لاهه شد واو چند بار بانی مطرح کردن مسائل شد.
درسال 1895 او صاحب دختری شد واسم اورا اولگا گذاشت واز این واقعه خیلی خوش حال
شد وبهترین واقعه زندگیش نامید وسه نفره به فرانسه سفر کردند.مردم فرانسه استقبال
پرشوری از نیکلای دوم کردند واز دیدن اولگا بسیار خوش حال می شدند طوری که انگار دختر
خودشان است.نیکلای دوم از استقبال ملت فرانسه بسیار خوش حال شد واونجارو مثل وطن
خود دوست داشت نیکلای دوم به زبان های انگلیسی و فرانسه مثل زبان مادریش تسلط
داشتوهنگام سان ارتش وقتی فرانسویان سرود زنده باد امپراتور را می خواندند بسیارخوش
حال شد واشک در چشمانش جمع شد زیرا می دانست فقط فرانسوی ها این سرود را برای
ناپلئون می خواندند وازاینکه می دید اندازه او دوستش دارند خوش حال بود .او به سر قبر
ناپلئون رفت وقبر اورا بوس کرد واز او با اینکه روسیه را مورد تاخت وتاز قرار داده بود اما به
عنوان مردی خوب وبزرگ یاد کرد.
نیکلای دوم درسال 1897صاحب دختر دیگری شد واورا تاتیانا نامید.در1899نیز دختری دیگر واورا
ماریا نامید ودختر آخر او آناستایا در 1901متولد شد نیکلای دوم چهار دختر داشت. او خانواده
خودرا بسیار زیاد دوست داشت ودر هیچ جا از آنان دور نمی شد حتی در مارش های نظامی
آنان را می برد وعاشقانه خانواده اش را دوست داشت وهیچ وقت با همسرش دعوایش نشد.
نیکلای دوم زمانی که همسرش تاتیانا را باردار بود وبه دنیا آورد در بیمارستان کنار او بود
وکتاب های داستان چخوف تولستوی و.. را می خواند.یک بار هم خود تولستوی کتاب جنگ
وصلح را برای ملکه در همین هنگام ها تمام کرد
دختران نیکلای دوم
تاتیانا کوچولو ونیکلای دوم در کشتی.نیکلای دوم علاقه زیادی به سفر دریایی داشت وبا
خانواده اش هر بهار سفر می کردند وبه فنلاند وسوئد یا تفریح در آب ها می پرداختند او از
هیچ خوشی برای خانواده اش دریغ نمی کرد او یک پدر نمونه بود.
این عکس نیکلای دوم در جوانی وقبل سلطنت است که به مصر برای باستان شناسی سفر
کرد اینو یادم رفت تو تایپیک قبلی بذارم
رادیکال ها وتروریستها
تروریستها فعالیتشان به ویژه با شروع قرن بیستم بیشتر شده بود ونیکلای دوم که روزنامه
ها ومطبوعات را آزاد گذاشته بود برخی از آنها به تحریک مردم به فعالیت های تروریستی می
پرداختد وجان بسیاری را می گرفتند بیش از سه هزار نفر قربانی این حملات شدند.نیکلای
دوم که این شرایط را دید تصمیم گرفت به خواسته مردم احترام بگذارد وبرای آنها مجلس
تاسیس کرد وآنرا دوما نامید ونخست وزیربرای خود انتخاب کرد این اقدام در پی یکشنبه
خونین1905 شد که شرح واقعه بدین گونه است
گروهی از کارگران اعلامیه ی که مشمول کاهش ساعت کاری کارگران بود ومواردی دیگر را به
تزار دادند وگفتند روز بعد به صحبت با او می آیند اما تزار اتفاقی کاری برایش پیش آمد وهمراه
خانواده اش به خارج از شهر رفتند.نخست وزیر وقت سرژی ویت که فردی بود که به امریکا رفته
بود وبا رفتار خوبش با مردم آنجا ومقامات آنان را شیفته روسیه وامپراتوری ساخته بود او از
باعثان تاسیس مجلس وقانون وآزادی در روسیه وحقوق یهودیان بود
سرژی ویت
او در کاخ زمستانی سنت پترزبورگ حضور داشت ونایب تزار در غیبتش بود.ازقضا عده زیادی
مردم که قرار بود بیایند با تصاویر تزار وسرودهای مذهبی به سوی کاخ آمدند ودل هایشان
انبوه از امید به تزار بود رئیس آنها کشیشی به نام گاپون بود
وقتی مردم نزدیک شدند ارتش از ترس آنکه کاخ تصرف شود خودسر به روی مردم آتش
گشودند وهزاران نفر را به قتل رساندند
نقاشی یکشنبه خونین
نیکلای دوم برگشت وبا خبر شد ووقتی مطلع شد چنین اتفاقی افتاده بسیار متاثر وناراحت
شد واز سرژی ویت خواست تا توضیح دهد وباعثان این کار را به او بگوید اما اوگفت نمی داند
وهزاران نفر مرده اند.ویت یک سال بعد از این پست برکنار شد.ارتش به نیکلای دوم گفت که
اعلام می کند او نبوده در پاینخت وارت مقصر است اما نیکلای دوم خودرا مقصر می دانست
وگفت من می بایست در پایتخت می بودم ونباید ارتش پیش مردم نامحبوب شود زیرا برای
دفاع کشور ودر آینده به اعتماد مردم احتیاج دارد.
از فردای آن روز تمام مطبوعات دنیا نیکلای دوم را ستمگر وخون آشام واینکه غذایش خون
قربانیان یکشنبه نهم ژانویه موسوم به خونین است را می خورد به خصوص روزنامه های
اروپایی وانگلیسی.ودولت امپراتوری روسیه را مستبد جلوه دادند.
نیکلای دوم هر شب در کلیسای سنت پیتر برای کشته شدگان دعا می کرد وطلب آمرزش
می کرد ومی گریست.اما آینده سختی در پیش داشت سخت تر از اینها او با واقعه ی حمله
ژاپن روبرو بود...