21-08-2013، 9:10
تجربیات نزدیك زندگی پس از مرگ
مرگ چیست : مرگ واقعیتى است غیرقابل انكار و رسیدن به مرگ براى هر موجود بنابر گفته قران ضرورىتر از حیات اوست و آدمى از اوّلین روزهاى تاریخ حیات فكرى خویش به تأمل در ماهیت مرگ پرداخته و این كاوش همچنان ادامه دارد.
در این مطلب به تجربیات نزدیك به مرگ كه برخى افراد میتوانند به آنها دست یابند، مىپردازم.
آنچه در این تجربهها روى میدهد، سست شدن ارتباط روح و بدن مادى است که در پى ضعف این رابطه، روح، آزادىاى میابد و به مشاهداتى نائل میشود كه پیش از آن برایش میسر نبوده است ؛ ماوراى ماده را مىبیند و از نادیدههایى آگاه میگردد كه تا آن زمان از دیدن آنها محروم و ناتوان بوده است.
مطرح كردن تجربیات نزدیك به مرگ، از این جنبه اهمیت دارد كه باعث مىشود افراد بسیارى كه مشابه تجربیات مزبور را داشتهاند، جرئت كافى پیدا كنند تا موارد تجربه خود را جدّى گرفته، از زیر ضربات جبرانناپذیر اتهاماتى از قبیل: اختلال حواس، هذیان گویى، توهّمزدگى و... نجات یابند و همچنین پیشرفت هایى در این باره ایجاد كنند؛ زیرا این گونه تجربهها، دست كم، پیامآور از جهان دیگرند و به صورت هشدار دهنده عمل مىكنند.
تجربه نزدیك مرگ چیست؟
در مصاحبه با افراد مختلف در چند كشور ، ویژگیهاى مشترك در تجربیات نزدیك مرگ آنان طبقهبندى شده است و بروز یك یا چند تا از این ویژگیها، معرف تجربه نزدیك مرگ است
» احساس مُردن
بسیارى از مردم تشخیص نمىدهند كه تجربه ویژهاى دارند كه ربطى به مرگ دارد ، آنها مىبینند از ارتفاعى در بالاى بدنشان به بدن خود نگاه میکنند و یكباره احساس ترس و یا حیرت و سردرگمى مىكنند.
یك بانوى 65 ساله پس از ایست قلبى مىگفت: به سختى مىتوان این مطلب را توضیح داد ، من لحظاتى را احساس كردم كه در آن دیگر من همسرى براى شوهرم نبودم؛ مادر بچههایم نبودم؛ فرزند پدرم هم نبودم ، من فقط و فقط خودم بودم.
» آرامش و نبودن درد
زمانى كه روح بیمار در بدن خود است، درد شدیدى را احساس مىكند؛ اما هنگامى كه بندها پاره مىشوند، احساس كاملاً واقعى از آرامش و تسكین بروز مىكند.
یك بانو كه پس از تصادف اتومبیل از نظر پزشكى مرده بود، مىگفت: به نظر مىآمد رشتههایى كه مرا به جهان متصل كرده بودند، گسسته اند و از آن به بعد احساس ترس نداشتم و بدنم را احساس نمىكردم و سر و صداهاى پزشكان را مىشنیدم كه در اطراف من مشغول كار بودند؛ ولى همه اینها بىمعنا بود.
» تجربه خروج از بدن
در این مرحله، فرد احساس میكند كه بالا مىرود و از آنجا به بدن خود نگاه مىكند،در اغلب افراد وقتى كه این امر اتفاق مىافتد آنها احساس مىكنند كه نوعى بدن دارند، هرچند كه در بدن فیزیكى (مادى) خود نیستند.
بدن روحانى (قالب مثالى) داراى شكل و تركیبى غیر از بدن فعلى ماست ولى آنان نمىتوانند شكل آن را توصیف كنند.
یك بیمار، پس از شوك دارویى مىگفت: مىتوانستم از بالا به كالبدم در پایین نگاه كنم كه روى تخت بیمارستان بودم و پزشكان با عجله به فعالیت مشغول بودند،پس از آن ناگهان وارد جسمم شدم ، خوب به یاد دارم كه پس از اینكه بیدار شدم به پایین تخت نگاه مىكردم تا خود را از آنجا پیدا كنم.
» تجربه گذر از تونل
این مرحله، پس از جدایى روح از بدن رخ میدهد و در این لحظه تونلى براى افراد تجربه كننده باز مىشود و آنها به درون تاریكى به پیش رانده میشوند و به درون فضایى تاریك، شروع به حركت مىكنند و در پایان به یك نور بسیار روشن مىرسند.
برخى از افراد به جاى تونل از پلكان بالا مىروند و برخى نیز خود را در عبور از درهاى پرجلال و جبروتى دیدهاند كه نماد مشخصى از گذرگاهى به عالمى دیگر به نظر مىرسیدند ، بعضى در عبور از تونل ، یك صداى زوزه و یا صداى همهمه یا نوسان و لرزش برق یا زمزمهاى را مىشنوند و در منظره جلوشان، افرادى در حال مرگ دیده مىشوند.
اطراف آنها را ارواحى احاطه كردهاند كه سعى دارند توجه آنها را به بالا معطوف كنند ، آنها از درون یك تونل تاریك گذركرده، به نورى راه پیدا مىكنند و در حال ورود به این نور، احساس احترام نسبت به آن دارند و این دهلیز از لحاظ درازا و پهنا، بىنهایت و مالامال از نور است.
این مرحله را مردى اینگونه تجربه كرده است: مشغول بازى گلف بودم كه ناگهان توفان شد و گلولهاى از نور به كالبد من اصابت كرد سپس خودم را بالاى كالبدم دیدم و پس از مدّتى احساس كردم بدنم به سوى تونلى كشیده مىشود ؛ احساس مىكردم كه به سرعت به طرف جلو حركت مىكنم و بعد از آن، داخل تونلى قرار داشتم و شاهد نورى در دهانه خارجى آن بودم كه لحظه به لحظه بزرگتر و بزرگتر میشد.
» رؤیت افراد نورانى
هنگامى كه فرد در درون تونل جاى مىگیرد، موجوداتى نورانى را ملاقات میكند ؛ آنها با نور زیبایى مىدرخشند؛ نوری كه به نظر مىآید در همه چیز نفوذ كرده، شخص را با عشق و محبّت فرا مىگیرد؛ امّا علىرغم شدت درخشندگىاش چشم را ناراحت نمیكند.
در این مرحله شخص با دوستان و اقوام خویش كه قبلاً مردهاند، ملاقات مىكند ، گاهى اوقات افرادى صحبت از شهرهاى زیباى نورانى مىكنند كه شكوهى توصیفناپذیر دارند و در این حالت، ارتباطات از طریق كلمات به گونهاى كه ما با آن مأنوسیم صورت نمیگیرد؛ بلكه از طریق تلهپاتى (ارتباط ذهنى) و بدون رد و بدل شدن الفاظ انجام مىشود كه بلافاصله (بدون گذشت زمان) فهمیده میشود.
پسر دهسالهاى كه بر اثر ایست قلبى، تجربه نزدیك مرگ را چشیده بود مىگفت: در قسمتهاى انتهایى تونل به انسان هایى برخورد كردم كه از كالبد آنها نور تابیده مىشد، مانند آباژورها و من هیچ كدام از آن انسانها را نمىشناختم ولى همه آنها به شدّت و عاشقانه مرا دوست داشتند.
» رؤیت موجود نورانى برتر
فردى كه تجربه نزدیك مرگ داشته، معمولاً یك موجود نورانى برتر را ملاقات مىكند كه در نظر او مقدّس است و این امر، چنان است كه برخى مىخواهند براى همیشه با او باشند؛ امّا نمىتوانند و كار موجود نورانى آن است كه آنها را به مرور كردن زندگى گذشتهشان قادر سازد سپس توسط موجود نورانى به آنها گفته مىشود كه باید به بدن خاكى خود بازگردند.
یك بانوى میانسال در مورد این تجربه، در زمان كودكى خود چنین میگوید: در آن لحظات، خود را در یك باغ بزرگ مملو از گل یافتم ، داشتم به اطراف نگاه مىكردم كه كالبد نورانى را مشاهده كردم، این باغ، فوقالعاده نورانى، با طراوت و زیبا بود ولى در مقایسه با موجود نورانى، بسیار بىفروغ و رنگ پریده به نظر مىرسید و من احساس مىكردم كه شدیداً از سوى آن كالبد نورانى مورد عنایت و محبت هستم و این، بهترین و جالبترین احساسى بود كه در عمرم با آن مواجه شدم و هنوز این خاطره را به یاد دارم.
» مرور كردن زندگى
در این تجربه، معمولاً كل زندگى فرد در پیش چشم او حاضر است و در واقع، مرورى بر زندگى گذشته صورت مىگیرد و چشماندازى فیلم گونه، رنگى و سه بعدى از تك تك همه كارهایى كه فرد در زندگىاش انجام داده، در پیش رویش وجود دارد.
در این حالت، فرد، نه فقط هر عمل خویش بلكه حتى اثرات هر یك از اعمال خود را بر روى افرادى كه در زندگى در اطرافش بودهاند نیز درك مىكند ، مثلاً اگر كار محبتآمیزى براى كسى انجام دهیم، بلافاصله به جاى آنها، احساس خوشحالى و خوشى آنها را درمیابیم ، همچنین موجود نورانى مىپرسد كه: با عمر خود چه كردهاى؟ تقریباً همه كسانى كه این مرحله را مىگذرانند، با این عقیده به زندگى بازمىگردند كه مهمترین چیز در زندگیشان عشق و محبت است و پس از آن دانش و اینگونه افراد در بازگشت خود، عطشى براى كسب دانش پیدا میكنند.
یك بیمار ۲۳ ساله ساكن امریكا مىگوید: روزى در زمانهاى كودكى یك سبد را از دست خواهرم ربودم، به این علّت كه عروسكى در آن بود كه من آن را دوست داشت و در این مرور بر اعمال گذشته (به كمك موجود نورانى)، من از احساس خواهرم در آن لحظه آگاه شدم و به این دلیل، بسیار ناراحت و پشیمان گردیدم و زمانى كه با انسانهایى برخورد مىكردم كه آنها را رنجانده بودم، ناراحت مىشدم و اگر به كسانى كمكى كرده بودم، از این عملم شاد میگشتم.
» عروج سریع به آسمان
همه افرادى كه تجربه نزدیك مرگ داشتهاند، به تجربه تونل دست نیافتهاند، بلكه برخى تجربه غوطهور شدن را گزارش دادهاند.
در این حالت، آنان به سرعت به آسمان عروج كرده و كیهان را از نظرگاهى كه فقط مخصوص اقمار مصنوعى و فضانوردان است، دیدهاند ، یكى از كودكان در اینباره میگفت: خود را بسیار بالاتر از زمین دیدم، از میان ستارهها گذشتم و با فرشتگان ملاقات كردم.
» اكراه از بازگشتن
براى برخى از افراد تجربه نزدیك مرگ چنان رویداد لذت بخشى است كه دیگر نمیخواهند از آن بازگردند و از كسى كه باعث بازگشتشان میشود عصبانى هستند ؛ البته این احساسى موقتىست كه بعد از یافتن امكان زندگى مجدد، خوشحال مىشوند.
شخصى در مورد این موضوع چنین میگوید: پس از مشاهده مجدد زندگى گذشتهام، دیگر براى بازگشت به بدنم رغبتى نداشتم ، در آنجا من راحت بودم و احساس مىكردم كالبد نورانىاى كه نزدیك من آمد و با نورهاى گستردهاش اطرافم را احاطه كرد، عشق و محبت فوقالعادهاى نسبت به من دارد ، او از من پرسید كه آیا مىخواهم به زندگى برگردم. من به او جواب منفى دادم؛ ولى او به من تأكید كرد كه باید به زندگى برگردم؛ زیرا كارهاى زیادى هست كه باید انجام دهم.
در همین لحظات، احساس كردم كه به طرف بدنم كشیده مىشوم ، سپس چشمانم را گشودم و پزشكى را مشاهده كردم و براى یك لحظه از بازگشت به زندگى عصبانى شدم اما پس از مدتى از بیان آن مطلب، پشیمان شدم؛ چون او براى نجات من زحمات زیادى کشیده بود.
» فضا و زمان متفاوت
افرادى كه تجربه نزدیك مرگ داشتهاند میگویند: زمان به شدّت متراكم است و هیچ شباهتى به زمان عادى ندارد ، آنها مىگویند: زمان در جریان تجربه نزدیك مرگ مثل حضور در ابدیت است.
از زنى سؤال كردند كه: تجربه شما چه مدت به طول انجامید؟ وى گفت: مىتوانید بگویید یك ثانیه و یا ده هزار سال به طول انجامید و هیچ فرقى نمىكند كه كدام یك را مطرح كنید.
» همگام با سفر
كسانى كه تا نزدیك مرگ رفته و جرعهاى از تجربیات آن را چشیدهاند، پرواز روح، گذر از تونل ، مشاهده برخى مردگان، دیدار افراد و انسان هاى نورانى و... را گزارش مىدهند.
پرواز روح ، بر اثر كاهش ارتباطش با جسم یا وابستگىاش به آن است و تونل ، حجاب بین عالم ماده و برزخ است كه در گذر از آن ، در انتها به مشاهده نور نائل مىآیند ؛ مردگانى كه شخص در تجربه نزدیك مرگ مىبیند، برخى از كسانى هستند كه به دلیل ارتباط یا علاقه یا نسبتی با این شخص، روحشان در اطراف او قرار دارد و تا آن هنگام حجاب ماده، مانع از رؤیت آنها بوده است.
حجاب چهره جان مىشود غبار تنم خوشا دمى كه از آن چهره، پرده برفكنم! (حافظ)