21-02-2012، 21:37
بناى خانواده از ديدگاه اسلام
كتاب: زن در آينه جلال و جمال صفحه 46
نويسنده: آية الله عبدالله جوادى آملى
اصل در تاسيس خانواده بر اساس مهر ورافت وگرايش وجاذبه همانا زن است چنانكه اصل در تشكيل خانواده از لحاظ مديريت وتامين هزينه وتعهد كارهاى اجرايى وسرپرستى ودفاع از حوزه تدبير خانواده مرد است; مطلب دوم نيازى به اثبات ندارد زيرا شواهد قرآنى مانند الرجال قوامون على النساء و... بر اين امر گواهى مىدهد وسيره رايجه مسلمين نيز آن را تاييد مىكند، عمده اثبات مطلب اول است. وچون تحليل عميق هر مطلب مرهون تبيين مبادى تصورى آن است چنانكه در گرو پذيرش مبادى تصديقى آن است، تاكيد بر اين نكته لازم است كه يكى از مهمترين مبادى تصورى مساله فوق تمايز بين مهر عاطفى وانس عقلى از يك سو وگرايش غريزى وشهوت حيوانى از سمت ديگر است تا اساس خانواده بر محور دوستى انسانى وعقلى است نه بر مدار شهوت جنسى، ونقش زن به عنوان مظهر جمال الهى در چهره انسان تبيين شود نه بهعنوان عامل رفع شهوت به صورت يك جنس ماده.
بنيان مهر و عطوفتخانواده
طبق مبانى حكمت متعاليه شوق وعلاقه بين دو چيز، يك پيوند خاص وجودى است وچون حقيقت هستى داراى مراتب تشكيكى است از اين جهت اولا اشتياق وكشش در تمام ذرات هستى وجود دارد وثابت در هر مرتبه از هستى حكم خاص همان درجه را دارد گاهى به صورت جذب ودفع در نهاد گوهرهاى كان ظهور دارد وزمانى به صورت اخذ واعطا ومانند آن در گياههاى رستنى جلوه مىنمايد وگاهى به عنوان شهوت وغضب در حيوانهاى غير معلم پديد مىآيد وگاهى به صورت ميل ونفرت در حيوانهاى تربيتشده وبرخى از افراد تربيت نشده انسانى ظهور مىكند و آنگاه فاصلههاى طولانى را طى مىنمايد. آنچه در اين مساله مهم است توجه به اين نكته است كه آيا راز آفرينش زن ومرد وسر گرايش اين دو به هم وانگيزه تاسيس خانواده وتربيت انسان كامل همانا گرايش جنسى است كه هدفى جز اطفاء نائره شهوت نداشته ودر حيوانات وحشى نيز بيش از انسان يافت مىشود وجاهليت جديد چونان جاهليت كهن به آن دامن مىزند، ويا راز انعطاف زن ومرد وهدف تشكيل حوزه رحامت وپرورش مسجود فرشتگان وجلوه خليفة اللهى وجامع جلال وجمال وهمه اسماء خداوندى همانا گرايش عقلى ومهر قلبى وانس اسمائى است تا بتواند ملائكه تربيت نمايد وفرشتگان فراوانى را به دمتبگيرد وراز بسيارى از اسرار آفرينش را حل نمايد؟ چون گرايش جنسى در حيوانهاى نر وماده نيز يافت مىشود ودرباره آفرينش حيوان ماده انگيزه ويژهاى مگر همان راز عمومى خلقت وكيفيتخلق زوجين از هر جنس گياهى وحيوانى مطرح نيست.
بنابراين راز اصيل آفرينش زن چيزى غير از گرايش غريزى واطفاء نائره شهوت مىباشد كه خداوند آن را آرامش زن ومرد بيان كرده واصالت را در ايجاد اين آرامش به زن داده واو را در اين امر روانى اصل دانسته ومرد را مجذوب مهر زن معرفى كرده است. ضمن آن كه حقيقت هر دو را يك گوهر دانسته وهيچ امتيازى از لحاظ مبدا قابلى آفرينش بين آنها قائل نشده است. در سوره اعراف مىفرمايد:
هو الذي خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها (1)
منظور از نفس واحده همان حقيقت واحده وگوهر واحد است. يعنى مبدا قابلى همه شما انسانها يك حقيقت است ودر اين امر هيچ فرقى بين زن ومرد نيست چنانكه هيچ امتيازى بين انسان اولى وغير اولى نيست واين گونه از تعبيرها همانند تعبير به بنىآدم است كه شامل همه انسانها حتى حضرت آدم... نيز خواهد شد نظير آيه ذريه:
و اذ اخذ ربك من بنيآدم من ظهورهم ذريتهم... (2)
وهنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريه آنان را برگرفت...
كه اين اخذ ميثاق اختصاص به فرزندان آدم ندارد بلكه شامل آن حضرت هم خواهد بود.
كلمه نفس در آيه مزبور تانيثسماعى ومجازى دارد نه حقيقى وتانيث كلمه واحده به همين لحاظ است ومعناى نفس واحده همانا حقيقت واحد اصل فارد است.
منظور از زوج در اين آيه نيز زن است كه همسر مرد است. وبهترين تعبير از زن كلمه زوج است نه زوجه كه جمع آن ازواج است نه زوجات. وتعبير از زن به كلمه زوجه فصيح نيستبلكه راغب در مفردات آن را لغت رديئه دانسته وبه همين خاطر در هيچ قسمت از قرآن از زن به عنوان زوجه واز زنان دنيا يا آخرت به عنوان زوجات ياد نشده بلكه فقط زوج وازواج ياد شده است.
چون عنوان زن با تعبير زوج مطرح شده قهرا مرد به عنوان شوهر از آيه استفاده مىشود وضمير مذكر ليسكن، به مرد بر مىگردد يعنى مرد بدون آفرينش زن سكينت وآرامش ندارد ونيازمند به انيس است.
مرجع ضمير مؤنث - اليها نفس واحده نيست وبلكه به زوج بر مىگردد يعنى زن ومفاد آن چنين مىشود كه گرايش انسى مرد به زن است وبدون آن مانوس نيست وبا وى انس گرفته وآرام مىشود.
و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودة و رحمة ان في ذلك لايات لقوم يتفكرون (3)
و از نشانههاى او اين كه از خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، وميانتان دوستى ورحمت نهاد. آرى، در اين نعمتبراى مردمى كه مىانديشند نشانههايى است.
مطالبى كه از اين آيه كريمه استنباط مىشود غير از آنچه از آيه سوره اعراف استظهار شد عبارت است از:
1- تمام زنها از لحاظ گوهر هستى واصل مبدا قابلى همتاى مرداناند وخلقت هيچ زنى جداى از خلقت مرد نيست، البته مساله طينتحكم جدايى دارد كه طينت اولياى الهى از غير آنها ممتاز است، وآن بحث، اختصاصى به زن يا مرد ندارد، ودر اين همتايى بين نخستين انسان وانسانهاى بعدى فرقى نيست چنانكه در اين جهت امتيازى بين اوليا وديگران نيست.
2- تمام زنها از لحاظ حقيقت از سنخ گوهر مرداناند نظير آنچه كه درباره رسول اكرم (ص) تعبير شده است كه:
لقد من الله على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم (4)
خداوند منت نهاد بر مؤمنين آنگاه كه در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيخت و...
لقد جاءكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم (5)
پيامبرى از خودتان به سوى شما آمد كه بر او دشوار استشما در رنجبيفتيد.
البته تفاوت فراوانى بين وجود نورانى نبى اكرم (ص) وديگران وجود دارد ليكن آنها باعث نمىشود كه وجود مبارك رسول گرامى (ص) نوعى جداى از نوع متعارف انسان باشد، چنانكه وجود نورانى حضرت فاطمه عليها السلام در سايت جديد حوزه"
href="http://www.hawzah.net/Hawzah/Subjects/Subjects.aspx?id=4941&">
حضرت حضرت فاطمه يافت نمىشود واين تمايزهاى معنوى مانع وحدت نوعى آن حضرت با زنان ومردان ديگر نخواهد بود.
3- منشا گرايش مرد به زن وآرميدن مرد در سايه انس به زن همانا مودت ورحمتى است كه خداوند بين آنها قرار داده واين مودت الهى ورحمتخدايى غير از گرايش شهوى حيوانها به عنوان آيه الهى ياد نشده وروى آن اصرارى ديده نمىشود.
آنچه در حديث زراره از حضرت امام صادق... رسيده نيز همين معنا را تاييد مىنمايد كه اصالت در گرايش مرد به زن همان محبت الهى است زيرا مساله شهوت جنسى بعد از انس انسانى حضرت آدم به حوا به او داده شد ودر مرتبه قبلى كه سخن از مهر قلبى استسخن از غريزه شهوى اصلا مطرح نبوده ونيست. واز اين رهگذر زن محبوب رسول اكرم (ص) واقع شده است كه فرمود:
«حبب الي من دنياكم النساء و الطيب و قرة عيني في الصلاة» (6)
ودر پرتو همين نگرش است كه حضرت امام باقر... از رسول اكرم (ص) نقل نموده است:
«ما بني بناء فى الاسلام احب الى الله تعالى من التزويج» (7)
وحضرت امام صادق... از پيامبر گرامى (ص) نقل فرموده است:
«من تزوج احرز نصف دينه...» (8)
وحضرت امام صادق... فرموده است:
«اكثر الخير في النساء» . (9)
دو ديدگاه متفاوت
اگر گرايش وانس زن ومرد با بصيرت ملكوتى مشاهده شود حكم آن همان است كه بيان شد واگر با نگاه ملكى ديده شود حكمش آن است كه انسان كامل يعنى حضرت على بن ابيطالب... جامع جلال وجمال الهى مىفرمايد:
«حياء يرتفع، و عورات تجتمع، اشبه شيء بالجنون، الاصرار عليه هرم، الافاقة منه ندم...» (10)
يعنى هنگام زناشويى حيا وشرم رختبر مىبندد وعورتها باهم جمع مىشوند، شبيهترين چيز به ديوانگى است، اصرار بر آن مايه پيرى است وبه هوش آمدن از آن با پيشمانى همراه است... وچيزى كه مايه ارتفاع شرم وپايه پشيمانى ونزديك به جنون استسنت پيامبران نخواهد گرديد، بلكه اين سكينت ومودت ورحمت كه جاذبهاى الهى بين مرد وزن است واساس تشكيل حوزه رحامت وتاسيس سلسله ارحام ومحارم وتامين روابط مهر آميز خانوادگى وزمينه ساختار نظام برين انسانى است كه سنت ديرين انبياء وبويژه خاتم (ص) آنهاست. از اين رهگذر بعضى از فقهاى گرانقدر اسلام پيمان نكاح را يك عقد معاوضى بين دو نفر به نام زن وشوهر ندانسته بلكه آن را يك معاهدهگونه عبادت مىدانند ولزوم عقد نكاح را كه از عقود لازمه است چيزى همانند عقد بيع، اجاره و... نمىدانند وشرط خيار را در آن باطل مىشمارند.
پىنوشتها:
1. اعراف، 189.
2. اعراف، 172.
3. روم، 21.
4. ال عمران، 164.
5. توبه، 128.
6. خصال صدوق، باب ثلاثه.
7. من لايحضرهالفقيه، ج3، ص383.
8. همان.
9. همان ماخذ، ص385.
10. غررودرر، ج3، ص417.
كتاب: زن در آينه جلال و جمال صفحه 46
نويسنده: آية الله عبدالله جوادى آملى
اصل در تاسيس خانواده بر اساس مهر ورافت وگرايش وجاذبه همانا زن است چنانكه اصل در تشكيل خانواده از لحاظ مديريت وتامين هزينه وتعهد كارهاى اجرايى وسرپرستى ودفاع از حوزه تدبير خانواده مرد است; مطلب دوم نيازى به اثبات ندارد زيرا شواهد قرآنى مانند الرجال قوامون على النساء و... بر اين امر گواهى مىدهد وسيره رايجه مسلمين نيز آن را تاييد مىكند، عمده اثبات مطلب اول است. وچون تحليل عميق هر مطلب مرهون تبيين مبادى تصورى آن است چنانكه در گرو پذيرش مبادى تصديقى آن است، تاكيد بر اين نكته لازم است كه يكى از مهمترين مبادى تصورى مساله فوق تمايز بين مهر عاطفى وانس عقلى از يك سو وگرايش غريزى وشهوت حيوانى از سمت ديگر است تا اساس خانواده بر محور دوستى انسانى وعقلى است نه بر مدار شهوت جنسى، ونقش زن به عنوان مظهر جمال الهى در چهره انسان تبيين شود نه بهعنوان عامل رفع شهوت به صورت يك جنس ماده.
بنيان مهر و عطوفتخانواده
طبق مبانى حكمت متعاليه شوق وعلاقه بين دو چيز، يك پيوند خاص وجودى است وچون حقيقت هستى داراى مراتب تشكيكى است از اين جهت اولا اشتياق وكشش در تمام ذرات هستى وجود دارد وثابت در هر مرتبه از هستى حكم خاص همان درجه را دارد گاهى به صورت جذب ودفع در نهاد گوهرهاى كان ظهور دارد وزمانى به صورت اخذ واعطا ومانند آن در گياههاى رستنى جلوه مىنمايد وگاهى به عنوان شهوت وغضب در حيوانهاى غير معلم پديد مىآيد وگاهى به صورت ميل ونفرت در حيوانهاى تربيتشده وبرخى از افراد تربيت نشده انسانى ظهور مىكند و آنگاه فاصلههاى طولانى را طى مىنمايد. آنچه در اين مساله مهم است توجه به اين نكته است كه آيا راز آفرينش زن ومرد وسر گرايش اين دو به هم وانگيزه تاسيس خانواده وتربيت انسان كامل همانا گرايش جنسى است كه هدفى جز اطفاء نائره شهوت نداشته ودر حيوانات وحشى نيز بيش از انسان يافت مىشود وجاهليت جديد چونان جاهليت كهن به آن دامن مىزند، ويا راز انعطاف زن ومرد وهدف تشكيل حوزه رحامت وپرورش مسجود فرشتگان وجلوه خليفة اللهى وجامع جلال وجمال وهمه اسماء خداوندى همانا گرايش عقلى ومهر قلبى وانس اسمائى است تا بتواند ملائكه تربيت نمايد وفرشتگان فراوانى را به دمتبگيرد وراز بسيارى از اسرار آفرينش را حل نمايد؟ چون گرايش جنسى در حيوانهاى نر وماده نيز يافت مىشود ودرباره آفرينش حيوان ماده انگيزه ويژهاى مگر همان راز عمومى خلقت وكيفيتخلق زوجين از هر جنس گياهى وحيوانى مطرح نيست.
بنابراين راز اصيل آفرينش زن چيزى غير از گرايش غريزى واطفاء نائره شهوت مىباشد كه خداوند آن را آرامش زن ومرد بيان كرده واصالت را در ايجاد اين آرامش به زن داده واو را در اين امر روانى اصل دانسته ومرد را مجذوب مهر زن معرفى كرده است. ضمن آن كه حقيقت هر دو را يك گوهر دانسته وهيچ امتيازى از لحاظ مبدا قابلى آفرينش بين آنها قائل نشده است. در سوره اعراف مىفرمايد:
هو الذي خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها (1)
منظور از نفس واحده همان حقيقت واحده وگوهر واحد است. يعنى مبدا قابلى همه شما انسانها يك حقيقت است ودر اين امر هيچ فرقى بين زن ومرد نيست چنانكه هيچ امتيازى بين انسان اولى وغير اولى نيست واين گونه از تعبيرها همانند تعبير به بنىآدم است كه شامل همه انسانها حتى حضرت آدم... نيز خواهد شد نظير آيه ذريه:
و اذ اخذ ربك من بنيآدم من ظهورهم ذريتهم... (2)
وهنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريه آنان را برگرفت...
كه اين اخذ ميثاق اختصاص به فرزندان آدم ندارد بلكه شامل آن حضرت هم خواهد بود.
كلمه نفس در آيه مزبور تانيثسماعى ومجازى دارد نه حقيقى وتانيث كلمه واحده به همين لحاظ است ومعناى نفس واحده همانا حقيقت واحد اصل فارد است.
منظور از زوج در اين آيه نيز زن است كه همسر مرد است. وبهترين تعبير از زن كلمه زوج است نه زوجه كه جمع آن ازواج است نه زوجات. وتعبير از زن به كلمه زوجه فصيح نيستبلكه راغب در مفردات آن را لغت رديئه دانسته وبه همين خاطر در هيچ قسمت از قرآن از زن به عنوان زوجه واز زنان دنيا يا آخرت به عنوان زوجات ياد نشده بلكه فقط زوج وازواج ياد شده است.
چون عنوان زن با تعبير زوج مطرح شده قهرا مرد به عنوان شوهر از آيه استفاده مىشود وضمير مذكر ليسكن، به مرد بر مىگردد يعنى مرد بدون آفرينش زن سكينت وآرامش ندارد ونيازمند به انيس است.
مرجع ضمير مؤنث - اليها نفس واحده نيست وبلكه به زوج بر مىگردد يعنى زن ومفاد آن چنين مىشود كه گرايش انسى مرد به زن است وبدون آن مانوس نيست وبا وى انس گرفته وآرام مىشود.
و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودة و رحمة ان في ذلك لايات لقوم يتفكرون (3)
و از نشانههاى او اين كه از خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، وميانتان دوستى ورحمت نهاد. آرى، در اين نعمتبراى مردمى كه مىانديشند نشانههايى است.
مطالبى كه از اين آيه كريمه استنباط مىشود غير از آنچه از آيه سوره اعراف استظهار شد عبارت است از:
1- تمام زنها از لحاظ گوهر هستى واصل مبدا قابلى همتاى مرداناند وخلقت هيچ زنى جداى از خلقت مرد نيست، البته مساله طينتحكم جدايى دارد كه طينت اولياى الهى از غير آنها ممتاز است، وآن بحث، اختصاصى به زن يا مرد ندارد، ودر اين همتايى بين نخستين انسان وانسانهاى بعدى فرقى نيست چنانكه در اين جهت امتيازى بين اوليا وديگران نيست.
2- تمام زنها از لحاظ حقيقت از سنخ گوهر مرداناند نظير آنچه كه درباره رسول اكرم (ص) تعبير شده است كه:
لقد من الله على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم (4)
خداوند منت نهاد بر مؤمنين آنگاه كه در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيخت و...
لقد جاءكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم (5)
پيامبرى از خودتان به سوى شما آمد كه بر او دشوار استشما در رنجبيفتيد.
البته تفاوت فراوانى بين وجود نورانى نبى اكرم (ص) وديگران وجود دارد ليكن آنها باعث نمىشود كه وجود مبارك رسول گرامى (ص) نوعى جداى از نوع متعارف انسان باشد، چنانكه وجود نورانى حضرت فاطمه عليها السلام در سايت جديد حوزه"
href="http://www.hawzah.net/Hawzah/Subjects/Subjects.aspx?id=4941&">
حضرت حضرت فاطمه يافت نمىشود واين تمايزهاى معنوى مانع وحدت نوعى آن حضرت با زنان ومردان ديگر نخواهد بود.
3- منشا گرايش مرد به زن وآرميدن مرد در سايه انس به زن همانا مودت ورحمتى است كه خداوند بين آنها قرار داده واين مودت الهى ورحمتخدايى غير از گرايش شهوى حيوانها به عنوان آيه الهى ياد نشده وروى آن اصرارى ديده نمىشود.
آنچه در حديث زراره از حضرت امام صادق... رسيده نيز همين معنا را تاييد مىنمايد كه اصالت در گرايش مرد به زن همان محبت الهى است زيرا مساله شهوت جنسى بعد از انس انسانى حضرت آدم به حوا به او داده شد ودر مرتبه قبلى كه سخن از مهر قلبى استسخن از غريزه شهوى اصلا مطرح نبوده ونيست. واز اين رهگذر زن محبوب رسول اكرم (ص) واقع شده است كه فرمود:
«حبب الي من دنياكم النساء و الطيب و قرة عيني في الصلاة» (6)
ودر پرتو همين نگرش است كه حضرت امام باقر... از رسول اكرم (ص) نقل نموده است:
«ما بني بناء فى الاسلام احب الى الله تعالى من التزويج» (7)
وحضرت امام صادق... از پيامبر گرامى (ص) نقل فرموده است:
«من تزوج احرز نصف دينه...» (8)
وحضرت امام صادق... فرموده است:
«اكثر الخير في النساء» . (9)
دو ديدگاه متفاوت
اگر گرايش وانس زن ومرد با بصيرت ملكوتى مشاهده شود حكم آن همان است كه بيان شد واگر با نگاه ملكى ديده شود حكمش آن است كه انسان كامل يعنى حضرت على بن ابيطالب... جامع جلال وجمال الهى مىفرمايد:
«حياء يرتفع، و عورات تجتمع، اشبه شيء بالجنون، الاصرار عليه هرم، الافاقة منه ندم...» (10)
يعنى هنگام زناشويى حيا وشرم رختبر مىبندد وعورتها باهم جمع مىشوند، شبيهترين چيز به ديوانگى است، اصرار بر آن مايه پيرى است وبه هوش آمدن از آن با پيشمانى همراه است... وچيزى كه مايه ارتفاع شرم وپايه پشيمانى ونزديك به جنون استسنت پيامبران نخواهد گرديد، بلكه اين سكينت ومودت ورحمت كه جاذبهاى الهى بين مرد وزن است واساس تشكيل حوزه رحامت وتاسيس سلسله ارحام ومحارم وتامين روابط مهر آميز خانوادگى وزمينه ساختار نظام برين انسانى است كه سنت ديرين انبياء وبويژه خاتم (ص) آنهاست. از اين رهگذر بعضى از فقهاى گرانقدر اسلام پيمان نكاح را يك عقد معاوضى بين دو نفر به نام زن وشوهر ندانسته بلكه آن را يك معاهدهگونه عبادت مىدانند ولزوم عقد نكاح را كه از عقود لازمه است چيزى همانند عقد بيع، اجاره و... نمىدانند وشرط خيار را در آن باطل مىشمارند.
پىنوشتها:
1. اعراف، 189.
2. اعراف، 172.
3. روم، 21.
4. ال عمران، 164.
5. توبه، 128.
6. خصال صدوق، باب ثلاثه.
7. من لايحضرهالفقيه، ج3، ص383.
8. همان.
9. همان ماخذ، ص385.
10. غررودرر، ج3، ص417.