انســان ها هر از چند گاهـي ، از جايي مي اُفتند .
از پـا ...
از نــــفـــس ...
از لَبـه پــــرتگاه ...
ازاين ور بوم ...
از دماغــِ فيل ...
از چالـه به چاه ...
از عـــرش به فرش ...
اَز چــــشـــــم ...
اَز چـــــــشـــــم ...
اَز چــــــــــشـــــــــم ...
سپاس ونظر فراموش نشه مر30
راستــشو بگو تا حــالا شده واــسه نداشــتن يه نــــفر گــــريه کني ؟
من نه آدمــم
نه گنجشــــــک
...اتفــــاقي ســاده ام...
هربار مي افتم و دو نيــــمه مي شوم.
نيمي را باد مي برد...نيمي را کسي که نمي شناسمش...!!!
ديگر بعد از تو.....دلم مهم نيست...
غــرقِ سکـــــوت مي شوم
وقتي که تـــو ، عشــــق را
در چشمانِ خيس مـــن
ناديـــده مي گيــــري...!
شــده بالشتونو بغل کنين و يه دل سيــر بلند بلند گريه کنــين
براي اينکه کــسي هم صداتونو نشنوه بالــشو بگيــرين جلو دهنــتون
بــعدش يکي با حــرفاش آرومتــون کنه.
اون وقته که حــس مي کنيــن
چــقدر خوشبخــتين که اون يک نــفر رو داري
اين روز ها در خــودم به دنــبال کليــک راســت ميگردم !
تا از خــودم copy بگيرم ؛
و کنار خــودم paste کنم ....
شــايد از اين تنهايي خلاص شــوم ... !!!
حــاملــــــه ام !
بــا بغض بـــــــــــاد کرده ، بـه جاي شکـــــــم برآمده . . .
مـن آبســـــــــــتـن بـرخي حــوادثــــم !
و الان ويـار " تــــــــــــــــــــــــو " را گرفتـــه اَم . . .
عزيــزم ديگه نه باهــات بحــث ميکنم،
نه توضــيح ميخوام ، نه دنبال دليل رفتاراي گندت ميگردم ،
فقــط ميــبينم ،
ســکوت ميــکنم و
فاصلــه ميــگيرم ...!
ديـگـران مـي پـرسـنـد؛ بـيـداري؟ آري بـي"دار"م...
چـرا کـه اگـر دار"ي داشـتـم...
يـا قـالـي زنـدگـي ام را خـودم مـي بـافـتـم...
يـا زنـدگـي ام را بـه "دار" مـيـاوِيـخـتـم. ..
و خـــــــلاصه پــس بـــي "دار" بــــي "دار"م...!!
اين روزها از اعتماد کردن متنفرم
به دلم اجازه نميدهم دوباره کار دستم دهد
و شعارهاي انسانيت را از هر کس ميشنود او را باور کند.. نه!
همه درست شبيه به هم اند...
فقط بعضي ها بهتر و باور کردني تر دروغ ميگويند!!
چوب خطِ خاطره ، پُر است !
.
.
شاهرگم
ناگزير ...
تن مي دهد
به ...
لب هاي تيغ
سيگار حرمت داره بايد وقتي بکشي که درد داري،
نه اينکه بکشي تا بوي شير دهنت بره....
خوب ميدانم كه يك روز،
يكي از همان روزهايي كه خيلي هم دور نيست
مجبورم ببوسم و بگذارم كنار......
تمام چيزهايي را كه نداشتيم
دستهايت را،
عاشقي ات را....
همه را!.....
زندگي به من آموخت عادت احمقانه ايست
چسبيدن به چيزهايي كه مال تو نيستند.....
گوشه نــدارد که يـکـــ گوشه اش بنشينم و نفسي تــازه کنم …
گــرد گــرد است اين زمين.. ايــن روزگــــار
فرقي نمي کند در کدام عصر و کدام اقليم زندگي کني
فرقي نمي کند اسمت فرهاد باشد ،
رومئو يا مجنون يا شيرين يا ژوليت يا ليلي …
تو را به زخمهايت مي شناسند،
اين نقطه ي اشتراک همه آدمهاست….
دست مي سوزد با سيگار به خودت مي آيي يادت مي آيد ديگر
نه کسي است که از پشت بغلت کند
نه دستي که شانه هايت را بگيرد
نه صداي که قشنگ تر از باد باشد تنهـــــــــــــايي يعني اين…!!!
بـه تَرَک هاي ديوار که ريز ميشوم... تـازه ميـفهمم؛
سـر بـه شـا نه کَسي داشتن و احساس تنهايـي کردن ؛ عجيب مَعني ميـدهد ...
ديـوار هم که باشي؛ ترکـ بـر ميداري وَقتي سـر بـه شـانه ات داشته باشـند
و بـه حسابت نيـاورند ...
حرف مردم.......... چه کار به حرفِ مردم دارم...
زندگي من همين است شب که مي شود...
سيگاري روشن مي کنم عاشقانه اي مي نويسم...
خيره مي شوم به عکس ات و با خودم فکر مي کنم...
مگر مي شود تو را دوست نداشت...
ابراهــيم نيست امـــــا کودک درونـم را قربــــــانيِ کــســي کردم
که ارزشـش کـــمتر از يـــک گوســفنــد بــود...
انسانها ماشــيني ، ارتباط وايرلــس ، دوستيها مــجازيه !
حتي کودکان ؛ شادي را در پلي استيشن جستجو ميکنند !
... سفره هاي پرمهر ،بوي غذاي ناب پخت مادري،
در سفارش فست فود خلاصه است !
معني زندگي را در گــوگــل جستجو بايد کرد!
چِقـدر پــيـراهـن هـاي پـشت ويتـرين مَغـازه هــا قشنـگنـد !
تـو را کـه در آنهــا تَـصـوّر ميکنـم وسـوسـه ي
خــريدنشـان بـه سـرم مـيزنـــَد امــا ميبيــنــي فـقـط مـانـده بــود
اينهــا نبـودنت را بـه رُخـم بِکِشَنــد کـه کشيدنــــد...
يکرنگ که باشي،
زود چشمشان را ميزني،
خسته ميشوند از رنگ تکراريت،
اين روزها دوره ي رنگين کمان هاست…
چـرا سـاکـت نـمـي شـوي؟!صـداي نـفـس هـايـت. . .
در آغـوش ِ او از ايـن راه ِ دورهـم آزارم مـي دهـد!!!
لــعــنــتــي . . . آرامـتـر نـفـس نـفـس بزن…
تمــام شعــرهــاي عــاشقــانــه جهــان
شبيــه تــوانــد!
تــو امــا،
پشــت استعــاره اي ايستــاده اي
کــه بــه ذهــن هيــچ شــاعــري
نخــواهــد رسيــد . . .
برگهاي پاييزي
سرشار از شعور درخت اند
وخاطرات سه فصل رابر دوش مي کشند
آرام قدم بگذار...
برچهره تکيده آنها
اين برگها حرمت دارند...
درد پاييز درد "دانستن" است
نسلي بوديم که با خنده گريه کرد..
نسلي که با بغض ترکيد ..
نسلي که همه تحقيرش کردن ..
نسلي که هيچکس نفهميد دردش چيه ..
نسلي که همه بلدن درباره تيپ و حرفاش حرف بزنن ولي هيشکي نميدونه همين نسل چه دردايي که نکشيده ..
به سلامتي خودمون که هيشکي درکمون نمي کنه .. حتي هم نسلامون ..
به سلامتي خودمون که ديگه از هيشکي هيچ انتظاري نداريم ....
غمگينــم ...
مثل عکسـي در اعلاميــــه ي ترحيـــــم !
کـــه " لـــبخنــدش " .. ديگــران را " مـي گــريـانـد " ... !
چقدر از «ديدي گفتم» ها متنفرم
چقدر از «بهت که گقته بودم» ها خسته ام
دلم کمي نوازش ميخواهد
نوازش کسي که بگويد...
که بگويد...
هيچ چيز نگويد!
فقط-باشد
براي همه ي «ديدي گفتم» ها و «بهت که گفته بودم» ها کر ميشوم
فقط صداي قلبش را در دنيايم پخش ميکنم
زندگـــــي ...
کـــجــــاي ايــــن خيابــان
منــتظـــــر مــن است
که از هيـــــچ کوچـــه اي
به آن نمــــي رســـم؟!
چــه کيفــي مي داد اگــر
يکـــبار بر حسب اتـفــاق
" تـــو "
از ميـــان همـه ي گيومـــه هـا
بيرون مي آمدي
مي نشستي کنــار دلتنگي ام
پر مي کرديم
فآصله ي بين دو
رنگ آرزوهايم اين روزها خيلي پريده
تو اگر دستت به آسمانش رسيد
چند تکه ابر نقاشي کن
تا دل من به ابرها خوش باشد... !
شبيـه ِ مـه شـده بـودي ...
نــه ميشــد در آغوشـت گرفـت ؛ و نـه آن سـوي تـو را ديـد ..
تنهــا ميشـد در تـو گـم شـد ..!
کسي که بيشتر از همه دوسِتـــ داره ....
بدون دليل شايـــد هر روز باهات دعواش بشه !!
امّا وقتي که ناراحتي ،
با "همه ي دنــيــا" مي جـنگه تا به ناراحـتــيت پايان بده...
پس قدرشو بدون تا دير نشده ....!!!
دخـتــر هــا...
شـيـطـنـت خـاص خـودِشـان را دارنـد
بـَـرچـسـب هـَـرزگـي بـر خـَـنده هـاي آنـان نـزن...!
بــه سـلـامـَتــي دُخـتــرکـان شـَهـرم کــه خــَنــده نــيـز بـر آنــان
حــَـرام شـُـده....!!
حتــــي لـــوك خوش شــــانس هـــــم همـــيــــشه آخـــــرش
تنــــهــايـــي
ســمــــت غـــــروب ميـــــرفت...
با اينــــكه لــــوك بــــود!!!
با اينـــــكه خوش شــــانس بــــود....
خدایا از تو ممنونم که مرا در حد ایوب میبینی.....
اما میشود تمامش کنی؟!.........بریده ٱم....
نامردیت....بی معرفتیت...تنها گذاشتنم....هیچکدام نه اذیتم کرد نه سوال شد!....
فقط بگو چگونه نگاهت کرد که تنهایم گذاشتی؟؟...........
از پـا ...
از نــــفـــس ...
از لَبـه پــــرتگاه ...
ازاين ور بوم ...
از دماغــِ فيل ...
از چالـه به چاه ...
از عـــرش به فرش ...
اَز چــــشـــــم ...
اَز چـــــــشـــــم ...
اَز چــــــــــشـــــــــم ...
سپاس ونظر فراموش نشه مر30
راستــشو بگو تا حــالا شده واــسه نداشــتن يه نــــفر گــــريه کني ؟
من نه آدمــم
نه گنجشــــــک
...اتفــــاقي ســاده ام...
هربار مي افتم و دو نيــــمه مي شوم.
نيمي را باد مي برد...نيمي را کسي که نمي شناسمش...!!!
ديگر بعد از تو.....دلم مهم نيست...
غــرقِ سکـــــوت مي شوم
وقتي که تـــو ، عشــــق را
در چشمانِ خيس مـــن
ناديـــده مي گيــــري...!
شــده بالشتونو بغل کنين و يه دل سيــر بلند بلند گريه کنــين
براي اينکه کــسي هم صداتونو نشنوه بالــشو بگيــرين جلو دهنــتون
بــعدش يکي با حــرفاش آرومتــون کنه.
اون وقته که حــس مي کنيــن
چــقدر خوشبخــتين که اون يک نــفر رو داري
اين روز ها در خــودم به دنــبال کليــک راســت ميگردم !
تا از خــودم copy بگيرم ؛
و کنار خــودم paste کنم ....
شــايد از اين تنهايي خلاص شــوم ... !!!
حــاملــــــه ام !
بــا بغض بـــــــــــاد کرده ، بـه جاي شکـــــــم برآمده . . .
مـن آبســـــــــــتـن بـرخي حــوادثــــم !
و الان ويـار " تــــــــــــــــــــــــو " را گرفتـــه اَم . . .
عزيــزم ديگه نه باهــات بحــث ميکنم،
نه توضــيح ميخوام ، نه دنبال دليل رفتاراي گندت ميگردم ،
فقــط ميــبينم ،
ســکوت ميــکنم و
فاصلــه ميــگيرم ...!
ديـگـران مـي پـرسـنـد؛ بـيـداري؟ آري بـي"دار"م...
چـرا کـه اگـر دار"ي داشـتـم...
يـا قـالـي زنـدگـي ام را خـودم مـي بـافـتـم...
يـا زنـدگـي ام را بـه "دار" مـيـاوِيـخـتـم. ..
و خـــــــلاصه پــس بـــي "دار" بــــي "دار"م...!!
اين روزها از اعتماد کردن متنفرم
به دلم اجازه نميدهم دوباره کار دستم دهد
و شعارهاي انسانيت را از هر کس ميشنود او را باور کند.. نه!
همه درست شبيه به هم اند...
فقط بعضي ها بهتر و باور کردني تر دروغ ميگويند!!
چوب خطِ خاطره ، پُر است !
.
.
شاهرگم
ناگزير ...
تن مي دهد
به ...
لب هاي تيغ
سيگار حرمت داره بايد وقتي بکشي که درد داري،
نه اينکه بکشي تا بوي شير دهنت بره....
خوب ميدانم كه يك روز،
يكي از همان روزهايي كه خيلي هم دور نيست
مجبورم ببوسم و بگذارم كنار......
تمام چيزهايي را كه نداشتيم
دستهايت را،
عاشقي ات را....
همه را!.....
زندگي به من آموخت عادت احمقانه ايست
چسبيدن به چيزهايي كه مال تو نيستند.....
گوشه نــدارد که يـکـــ گوشه اش بنشينم و نفسي تــازه کنم …
گــرد گــرد است اين زمين.. ايــن روزگــــار
فرقي نمي کند در کدام عصر و کدام اقليم زندگي کني
فرقي نمي کند اسمت فرهاد باشد ،
رومئو يا مجنون يا شيرين يا ژوليت يا ليلي …
تو را به زخمهايت مي شناسند،
اين نقطه ي اشتراک همه آدمهاست….
دست مي سوزد با سيگار به خودت مي آيي يادت مي آيد ديگر
نه کسي است که از پشت بغلت کند
نه دستي که شانه هايت را بگيرد
نه صداي که قشنگ تر از باد باشد تنهـــــــــــــايي يعني اين…!!!
بـه تَرَک هاي ديوار که ريز ميشوم... تـازه ميـفهمم؛
سـر بـه شـا نه کَسي داشتن و احساس تنهايـي کردن ؛ عجيب مَعني ميـدهد ...
ديـوار هم که باشي؛ ترکـ بـر ميداري وَقتي سـر بـه شـانه ات داشته باشـند
و بـه حسابت نيـاورند ...
حرف مردم.......... چه کار به حرفِ مردم دارم...
زندگي من همين است شب که مي شود...
سيگاري روشن مي کنم عاشقانه اي مي نويسم...
خيره مي شوم به عکس ات و با خودم فکر مي کنم...
مگر مي شود تو را دوست نداشت...
ابراهــيم نيست امـــــا کودک درونـم را قربــــــانيِ کــســي کردم
که ارزشـش کـــمتر از يـــک گوســفنــد بــود...
انسانها ماشــيني ، ارتباط وايرلــس ، دوستيها مــجازيه !
حتي کودکان ؛ شادي را در پلي استيشن جستجو ميکنند !
... سفره هاي پرمهر ،بوي غذاي ناب پخت مادري،
در سفارش فست فود خلاصه است !
معني زندگي را در گــوگــل جستجو بايد کرد!
چِقـدر پــيـراهـن هـاي پـشت ويتـرين مَغـازه هــا قشنـگنـد !
تـو را کـه در آنهــا تَـصـوّر ميکنـم وسـوسـه ي
خــريدنشـان بـه سـرم مـيزنـــَد امــا ميبيــنــي فـقـط مـانـده بــود
اينهــا نبـودنت را بـه رُخـم بِکِشَنــد کـه کشيدنــــد...
يکرنگ که باشي،
زود چشمشان را ميزني،
خسته ميشوند از رنگ تکراريت،
اين روزها دوره ي رنگين کمان هاست…
چـرا سـاکـت نـمـي شـوي؟!صـداي نـفـس هـايـت. . .
در آغـوش ِ او از ايـن راه ِ دورهـم آزارم مـي دهـد!!!
لــعــنــتــي . . . آرامـتـر نـفـس نـفـس بزن…
تمــام شعــرهــاي عــاشقــانــه جهــان
شبيــه تــوانــد!
تــو امــا،
پشــت استعــاره اي ايستــاده اي
کــه بــه ذهــن هيــچ شــاعــري
نخــواهــد رسيــد . . .
برگهاي پاييزي
سرشار از شعور درخت اند
وخاطرات سه فصل رابر دوش مي کشند
آرام قدم بگذار...
برچهره تکيده آنها
اين برگها حرمت دارند...
درد پاييز درد "دانستن" است
نسلي بوديم که با خنده گريه کرد..
نسلي که با بغض ترکيد ..
نسلي که همه تحقيرش کردن ..
نسلي که هيچکس نفهميد دردش چيه ..
نسلي که همه بلدن درباره تيپ و حرفاش حرف بزنن ولي هيشکي نميدونه همين نسل چه دردايي که نکشيده ..
به سلامتي خودمون که هيشکي درکمون نمي کنه .. حتي هم نسلامون ..
به سلامتي خودمون که ديگه از هيشکي هيچ انتظاري نداريم ....
غمگينــم ...
مثل عکسـي در اعلاميــــه ي ترحيـــــم !
کـــه " لـــبخنــدش " .. ديگــران را " مـي گــريـانـد " ... !
چقدر از «ديدي گفتم» ها متنفرم
چقدر از «بهت که گقته بودم» ها خسته ام
دلم کمي نوازش ميخواهد
نوازش کسي که بگويد...
که بگويد...
هيچ چيز نگويد!
فقط-باشد
براي همه ي «ديدي گفتم» ها و «بهت که گفته بودم» ها کر ميشوم
فقط صداي قلبش را در دنيايم پخش ميکنم
زندگـــــي ...
کـــجــــاي ايــــن خيابــان
منــتظـــــر مــن است
که از هيـــــچ کوچـــه اي
به آن نمــــي رســـم؟!
چــه کيفــي مي داد اگــر
يکـــبار بر حسب اتـفــاق
" تـــو "
از ميـــان همـه ي گيومـــه هـا
بيرون مي آمدي
مي نشستي کنــار دلتنگي ام
پر مي کرديم
فآصله ي بين دو
رنگ آرزوهايم اين روزها خيلي پريده
تو اگر دستت به آسمانش رسيد
چند تکه ابر نقاشي کن
تا دل من به ابرها خوش باشد... !
شبيـه ِ مـه شـده بـودي ...
نــه ميشــد در آغوشـت گرفـت ؛ و نـه آن سـوي تـو را ديـد ..
تنهــا ميشـد در تـو گـم شـد ..!
کسي که بيشتر از همه دوسِتـــ داره ....
بدون دليل شايـــد هر روز باهات دعواش بشه !!
امّا وقتي که ناراحتي ،
با "همه ي دنــيــا" مي جـنگه تا به ناراحـتــيت پايان بده...
پس قدرشو بدون تا دير نشده ....!!!
دخـتــر هــا...
شـيـطـنـت خـاص خـودِشـان را دارنـد
بـَـرچـسـب هـَـرزگـي بـر خـَـنده هـاي آنـان نـزن...!
بــه سـلـامـَتــي دُخـتــرکـان شـَهـرم کــه خــَنــده نــيـز بـر آنــان
حــَـرام شـُـده....!!
حتــــي لـــوك خوش شــــانس هـــــم همـــيــــشه آخـــــرش
تنــــهــايـــي
ســمــــت غـــــروب ميـــــرفت...
با اينــــكه لــــوك بــــود!!!
با اينـــــكه خوش شــــانس بــــود....
خدایا از تو ممنونم که مرا در حد ایوب میبینی.....
اما میشود تمامش کنی؟!.........بریده ٱم....
نامردیت....بی معرفتیت...تنها گذاشتنم....هیچکدام نه اذیتم کرد نه سوال شد!....
فقط بگو چگونه نگاهت کرد که تنهایم گذاشتی؟؟...........