22-05-2020، 15:02
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم؛
خواهرم گفت:چرا چتری با خود نبردی؟
برادرم گفت:چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟
پدرم گفت:تنها وقتی که مریض شدی متوجه خواهی شد.
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک میکرد؛گفت:باران احمق...
به احترام مادرت سپاس بده
خواهرم گفت:چرا چتری با خود نبردی؟
برادرم گفت:چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟
پدرم گفت:تنها وقتی که مریض شدی متوجه خواهی شد.
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک میکرد؛گفت:باران احمق...
به احترام مادرت سپاس بده
