گرچه در پی عالمگیری ویروس کرونا زندگی میلیونها نفر از مردم در سراسر جهان با تعطیلی گسترده کشورها، خودجداسازی یا اجبار به رعایت فاصله ایمنی دگرگون شده، سینما همچنان به مثابه ابزاری یاریگر در دسترس است. فیلمها همواره به مخاطبانشان فرصتی دادهاند تا برای یکی-دو ساعت از مشکلات فاصله بگیرند. کدام قالب هنری از سینما که تماشاگر را به جای واقعیت معمول دستخوش واقعیتی جذابتر و تسلابخشتر میکند، در زمان کنونی خواستنیتر و خوشایندتر است؟ از این منظر شماری از بهترین فیلمها را برای تماشا در خانه، برگزیده و در ده گروه گنجانده و پیشنهاد کرده ایم. بستنی و پاپکورن و دیگر تنقلات البته اختیاری است، اما توصیه میشود.
اگر میخواهید آسودهخاطر و سبکبار باشید
در دوران سختی تماشای کسانی که هیچ مشکلی ندارند گاه به آدمی روحیه میبخشد. مثلا هارولد منر، میلیونر خوشبخت، را در فیلم محض رضای خدا (۱۹۲۶) با بازی هارولد لوید در نظر بگیرید. در آن زمان که دیگر شخصیتهای بزرگ فیلمهای صامت اغلب با جنایت و مشکلات در کشمکش بودند، هارولد لوید به بازی در نقش شخصیتهای مثبت و ساده شناخته میشد؛ و در این میان هیچ شخصیتی به اندازه منر در این کمدی ساخته سم تیلور شاد و فارغالبال نیست. او هر گاه به اتومبیلی نیاز داشته باشد بیتردید چک میکشد یا به سرعت به کمک دیگران میشتابد و موسسه خیریهای را برای کمک به فقرا بنیان میگذارد.
نمونه دیگر از این دست، چارلز پایک با بازی هنری فوندا در فیلم بانو ایو (۱۹۴۱) است. پایک وارث ثروتمند یک کارخانه آبجوسازی است که هیچ مشکلی ندارد جز این که باربارا استانویک زنی زرنگ در کمین اوست تا با دلبری از او ثروتش را برباید. البته فرد آستر و جینجر راجرز را باید دو شمایل برجسته شخصیتهای سبکبار و آزاد از هفت دولت در عالم سینما به شمار آورد. آنها در دوران رکود اقتصادی تصویری چشمگیر از زندگی طبقات فرادست جامعه در فیلمهای کلاه سیلندر (۱۹۳۵) و بیخیال (۱۹۳۸) به مخاطبان ارائه کردند.
اگر دوست دارید بخوانید و برقصید
گرچه از نظر پزشکی ثابت نشده است، اما نمیتوان آهنگهای شنگول، بخندونشون، موسی خیال میکنه یا صبحبخیر را در فیلم آواز در باران (۱۹۵۲) شنید و قبراق و سرحال نشد. پس باید این فیلم را که به آهنگهای جذابش مینازد تماشا کنید و در چند هفته آینده دست کم یکبار در روز با ترانههایش برقصید. آواز در باران با هنرنمایی جین کلی، دبی رینولدز و دونالد اوکانر تحسینشدهترین موزیکالهالیوود و نیز کمدی سرزنده و بسیار خوشآبورنگی به شمار میآید که در دوره گذار دشوار سینما از دوران صامت به ناطق میگذرد. البته هر فیلم موزیکال خوبی کمابیش باید به اندازه کافی سرگرمکننده و پرحرارت باشد که مخاطبان را سر حال بیاورد؛ از رژه عید پاک (۱۹۴۸) و واگن دسته موزیک (۱۹۵۳) گرفته تا برادران بلوز (۱۹۵۳) و فروشگاه کوچک وحشت (۱۹۸۶).
اگر میخواهید عاشق شوید
حرفهای خودمانی (۱۹۵۹) فیلم عاشقانه بسیار آرامشبخشی است که در آن دوریس دی در نقش زن شاغلی ظاهر میشود که نمیتواند همسایه عیاشش (راک هادسن) را تحمل کند. مرد خط تلفن مشترکشان را با اشغال مداوم آن تقریبا تصاحب کرده است. چرا تماشای چنین فیلمی لذتبخش است؟ چون این که آیا این دو قهرمان فوقالعاده جذاب به یکدیگر میرسند یا نه، در حالی که هر دو همزمان به سبک زندگی دلخواه و آرمانی خود مباهات میکنند، پرسش دراماتیک بسیار جذابی است (و البته که در پایان به هم میپیوندند). این فیلم که بهترین کمدی رمانتیک به شمار میآید به شما اجازه میدهد که خود را به جای شخصیتهایش تصور کنید در حالی که لباسهای آنها را به تن دارید، در آپارتمانهایشان ولو شدهاید، یا در کلوبهای شبانه و رستورانهای شهرهای بزرگ دل میبرید و زبان میریزید؛ پس با دوریس و راک همراه شوید. البته شاید هم هیو گرانت و اندی مکداول را در چهار عروسی و یک تشییع جنازه (۱۹۹۴) یا بیلی کریستال و مگ رایان را در وقتی هری سلی را ملاقات کرد (۱۹۸۸) ترجیح دهید.
اگر مراقبت و حمایتی مهرآمیز میخواهید
گاهی خود را مانند کودکی احساس میکنیم که به حمایت بزرگسالی نیاز داریم و در چنین مواقعی چه کسانی بهتر از بالو خرسه و باگیره پلنگه در کارتون کتاب جنگل (۱۹۶۷) میتوانند چنین توجهی را در اختیارمان بگذارند؟ این دو پدرخواندههایی وفادار به شمار میآیند که زندگیشان را برای حفظ امنیت موگلی به خطر میاندازند، با این که میدانند که او نیز مانند همه فرزندان روزی از پیش آنها خواهد رفت.
آهنگهای سرخوشانه و تصویرپردازی چشمنواز کتاب جنگل احساس خوشایند قابل توجهی را که در اثر جاری است تقویت میکنند. اگر میخواهید مراقبت عاشقانه و دلپذیر داشته باشید بعضی اوقات احساس میکنیم که کودکانی نیاز به حمایت بزرگسالی داریم و چه کسی بهتر از Baloo Bear و Bagheera the Panther in the Jungle Book (۱۹۶۷) آن را تأمین میکند؟ والدین پرورش دهنده وفادار، آنها زندگی خود را برای حفظ امنیت موگلی به خطر میاندازند، حتی اگر آنها میدانند که او، مانند همه کودکان، قرار است آنها را پشت سر بگذارد. آهنگهای سرخوشانه و تصویرپردازی چشمنواز کتاب جنگل احساس خوشایندی را که در اثر جاری است تقویت میکنند.
البته اگر ترجیح میدهید که انسانی مراقبتان باشد، پرستار بچه بینظیر در مری پاپینز (۱۹۶۴)، جیسون استاتم در نقش دور از انتظار مراقب کودک در فیلم گاوصندوق (۲۰۱۲) یا آقای لوپز، آموزگار روستایی دانا و صبور و پرورشدهنده را در مستند بسیار تاثیرگذار بودن و داشتن (۲۰۰۲) اثر نیکلا فیلیبر بیازمایید.
اگر میخواهید نجاتدهندهای جهان را نجات دهد
فیلمهای جیمز باند برای بریتانیاییها معمولا در سن خاصی آرامشبخش اند، زیرا خاطرات ولوشدن جلوی تلویزیون در روز کریسمس را زنده میکنند. البته لازم نیست حتما بریتانیایی باشید تا از تماشای قهرمانی شایسته و بااعتمادبهنفس که شروران را شکست میدهد احساس تسکین و آرامش کنید.
فیلم جاسوسی که دوستم داشت (۱۹۷۷) از سری فیلمهای باند، تعادلی کامل میان مخاطرات باورپذیر و گریز از واقعیت و دستانداختن خود پدید میآورد. مثلا هنگامی که مامور ۰۰۷ ماموریتش را به اتمام میرساند احساسی خوشایند به مخاطب دست میدهد، اما در واقع به نظر میرسد که باند خود دوست دارد ماموریت همچنان ادامه داشته باشد.
طرفدار باند نیستید؟ قهرمان اکشن مورد علاقه خود را انتخاب کنید، خواه جان مک کلین در فیلم جانسخت (۱۹۸۸) باشد، ایندیانا جونز در مهاجمان صندوق گمشده (۱۹۸۱) یا سوپرمن در سوپرمنو اصلا فیلم (۱۹۷۸) را ببنید؛ اثری عالی که به معنای واقعی کلمه میتواند روزهای شادتر را به یادمان بیاورد.
اگر ترجیح میدهید به سویه خندهآور زندگی نگاه کنید
کمدیها اغلب بیعدالتیهای اجتماعی و ضعفهای انسانی را به تندی نقد میکنند، اما بیایید فعلاً این مسائل را فراموش کنیم. چیزی که اکنون به آن نیاز داریم بهترین دارو است، یعنی فیلمهایی که فقط و فقط به یک کار یعنی خنداندن مخاطبان اختصاص دارند. این اسپینال تپ است (۱۹۸۴) ساخته رابر راینر یکی از بهترین فیلمهای از این دست به شمار میآید. این شبهمستند استادانه درباره یک گروه نگونبخت هویمتال است که به جای سه بداههنواز نابغهاش، سه نوازنده معمولی و نهچندان توانا کریستوفر گست، مایکل مککین و هری شیرر بازی میکنند.
بله احتمالاً میتوانید بسیاری از گفتوگوهایش را همین الان هم از بر بگویید، اما درست به همین دلیل است که تماشای مجددش بسیار آرامشبخش است. از دیگر فیلمهای خندهدار میتوان از سوپ اردک (۱۹۳۳)، بازگشت پلنگ صورتی (۱۹۷۵)، جرک (۱۹۷۹)، هواپیما! (۱۹۸۰)، بورات (۲۰۰۶)، آنچه در سایهها انجام میدهیم (۲۰۱۴) و پنگوئنهای ماداگاسکار (۲۰۱۴) نام برد.
اگر پنیر بیشتری میخواهید
چرا فیلمهای استاپموشن استودیو آردمن آرامشبخش هستند؟ تصویر نوستالژیکی که از گرومیت، بریتانیایی عجیبوغریبی که عاشق پنیر است، ارائه میدهد؟ حماقت بیشرمانه و لفاظیهای پایانناپذیر گرومیت؟ دهان از هم گشاده اش با دندانهای فاصلهدار و بزرگش؟ یا آگاهی از این که آنها حتی اگر با خطر هم روبهرو شوند، هر دو در واقع عروسکهایی دستساختهاند؟ شاید هم جواب صحیح، خوشدلی ناشی از لذتبردن از اثری هنری است که با عشق و کوشش بسیار ساخته شده است. پاسخ درست هر یک از اینها باشد، والاس و گرومیت در انیمیشن نفرین موجود خرگوش نما (۲۰۰۵) همه عناصر برشمرده را دارد، که با صدای جالب پیتر سالیس و برخی وسایل شگفت انگیز تکمیل میشود و تماشای این اثر را از ابتدا تا انتها لذتبخش میکند.
طرفداران آثار استودیو جیبوری نیز البته میگویند که آثار انیماتورهای ژاپنی هم به همیناندازه شگفتانگیز و شادیبخش هستند، اما اگر فعلا انیمیشنهای استودیو آردمن را ترجیح میدهید میتوانید فرار مرغی (۲۰۰۰)، دزدان دریایی! گروهی از ناجورها (۲۰۱۲)، انسان نخستین (۲۰۱۸) و فیلم شان گوسفنده: فارماگدون (۲۰۱۹) را تماشا کنید.
اگر دوست دارید احساس تعلق به جمع را تجربه کنید
فیلم نهار نیمه اوت (۲۰۰۸)، با نویسندگی و کارگردانی و بازیگری جیانی دیگرگوریو- که فیلمنامهنویس فیلم گومورا نیز هست- کمدی ملایم و جذابی است که به ماجرای مردی میپردازد که از مادر پیر و سه زن سالخورده دیگر نگهداری میکند، در حالی که همه برای تعطیلات از رم بیرون رفتهاند. فیلمی آرام و جمعوجور که فقط ۷۵ دقیقه طول میکشد و اهمیت حیاتی مراقبت از نسل گذشته را از یکسو و ارتباط با دوستان را از جانب دیگر یادآور میشود. خلاصه این که نهار نیمه اوت درباره احساس تعلق به یک محله است.
شواهد بیشتر درباره احساس بسیار ارزشمند متعلق بودن به جامعهای محلی را میتوانید در چه زندگی شگفتانگیزی (۱۹۴۶)، آملی (۲۰۰۱)، فولمونتی (۱۹۷۷) و هر اقتباسی از آثار جین آستین به انتخاب خود بیابید؛ و البته قطعا میتوانید از حمایت همسایگان پدینگتون از او در برابر آقای کری در فیلم پدینگتون ۲ (۲۰۱۷) لذت ببرید.
اگر میخواهید خاطرجمع شوید که فیلمها واقعاً آرامشبخش هستند
فیلم مهربان باش و به عقب برگردان (۲۰۰۸) کمدی شلوغی درباره دو دوست با بازی جک بلک در نقش جری و مس دف در نقش مایک است. جری به طور تصادفی همه نوارهای ویاچاس مغازه کرایه فیلم مایک را پاک میکند. آنها میکوشند با ساختن نسخههای آماتور از فیلمهای شکارچیان روح، وقتی ما پادشاه بودیم، ۲۰۰۱: ادیسه فضایی و آثاری از این دست خطای رخداده را جبران کنند. آنچه میتوانست اسباب حقهبازی و لودگی شود در فیلم به ادای احترامی مشتاقانه به فروشگاههای کوچک و مستقل پیش از آن که خیابانها اعیانیسازی شوند بدل میشود و نیز احساس رضایتمندی از شرکت در کار گروهی را تصویر میکند. در نهایت، این اثر یادآور خاطرات شیرین و نوستالژیک تماشای جمعی فیلم بر پرده بزرگ است، جادویی که بسیاری اکنون آن را انکار میکنند. سفرهای سالیوان (۱۹۴۱) به کارگردانی پرستون استرجس و سینما پارادیزو (۱۹۸۸) اثر جوزپه تورناتوره نیز چنین سحری را به یاد میآورند و بیدار میکنند.
اگر دوست دارید در انتهای تونل تاریک، نوری ببینید
در آغاز وال-ای (۲۰۰۸) انیمیشن پیکسار، این کره خاکی زمینی بایر است که تودههای زباله در آن انباشته شدهاند و تنها ساکنش رباتی زنگزده است. البته در پایان، نسل بشر از سفینههای فضایی به زمین بازگشته است و گیاه دوباره از خاک میروید.
منبع: BBC