امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آنقدر در بیابان می مانم تا شهید شوم

#1
به گزارش فرهنگ نیوز، وقتی زندگی این شهید والا مقام را مرور می کنی، عشق به خدمت، ایثار، فداکاری و دل کندن از دنیای مادی را می نگری، ارادت به ائمه اطهار و پایبندی به اصول و اخلاقیات سفارش شده در دین در سیره زندگی علیرضا نوری موج می زند.

شهید نوری ، شهیدی از خطه شمال کشور است، شهیدی که یک لحظه از حضور در جبهه غافل نبود.

حتی زخم های فراوان بر پیکرش که حاصل ۶ سال حضور مستمر وی در جبهه های جنگ تحمیلی بود، نتوانست اندکی در عزم و تصمیم وی برای ماندن خللی وارد کند.

شهید نوری با آغاز جنگ گروهی ۷۲ نفره از کارکنان راه آهن را آموزش نظامی داد، او با کمک تجربیات بدست آمده طی دوران خدمت و انتقال آنها به این افراد توانست خدمتی ارزنده در شکستن حصر سوسنگرد بکند.

وی در بسیاری از عملیات های دفاع مقدس شرکت داشت و در جریان عملیات والفجر در سال ۶۱ بر اثر انفجار مین یک دست خود را از دست داد.

به گفته یکی از همرزمان شهید نوری، وی پس از قطع دستش گفت:ˈ امانت خدا را به او پس دادم ˈ.

وی جانشین لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) و مسوول حراست راه آهن کل کشور و از فرماندهان اولیه جنگ بود.

اتفاق جالب توجه در زندگی این شهید، ماجرای پیشنهاد پست قائم مقامی وزارت راه به اوست.

خانم ˈطوبی عرب پوریانˈ همسر شهید نوری در این باره می گوید: در عملیات ˈکربلای ۵ˈ وی را به سنگر فرا می خوانند تا حکم قائم مقامی وزیر راه و رییس راه آهن کشور را به او ابلاغ کنند ولی ایشان به فرستاده وزیر نگاه می کند و بعد به لباس خاکی خود و عکس شهدا نگاهی می اندازد و سپس آن حکم را پاره می کند و می گوید: به وزیر بگویید، ˈمن علیرضا نوری ساروی آنقدر در این بیابان‌ها می‌مانم تا شهید شوم .ˈ

وی دانش آموخته رشته مهندسی راه و ساختمان در دانشگاه پلی تکنیک بود و پس از استخدام در راه آهن به سمت فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این شرکت منصوب شد.




علیرضا وری وصیت نامه خود را در تاریخ ۳ دی ۶۵ نوشت و سرانجام در ۹ بهمن ۶۵ در سن ۳۴ سالگی در منطقه عملیاتی شلمچه به خیل شهدا پیوست.


یکی از همرزمان او درباره نحوه شهادت وی می گوید:سردار نوری برای نجات یک مجروح راننده اش را کنار می کشد و به جای او می نشیند اما در ادامه راه بر اثر انفجار خمپاره و اصابت ترکش به ماشین و سر و صورت و سینه به شهادت می رسد.




در بخشی از وصیتنامه این شهید خطاب به مادرش آمده است: از دست دادن فرزند سخت است، اما صحرای کربلا، علی‌اکبر(ع)، علی‌ اصغر(ع) ، عباس علمدار، زینب (س) و بدن پاره پاره برادر، مصیبتی دیگر است، صبر بر همه مصائب، شیوه دخت نبی اکرم (ص) است که تو هم سید و دختر او هستی، پس مادر صبر کن.
زن یک سرباز نیست ...
اما به قدر سرباز میدان جنگ شجاعت دارد و با این که جهاد در میدان های رزم بر او واجب نیست 
اما به قدر یک جهادگر در راه خدا تلاش می کند و در تمام صحنه ها حضور دارد 
امام خامنه ای
آنقدر در بیابان می مانم تا شهید شوم 1
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  زندگی سیاسی شهید مدرس چگونه بود؟
  شهید مفتح،فاتح انقلابی‌ترین عید فطر
  تدریس شهید بهشتی در دبیرستان دخترانه
  اندیشه ها و آرمان های اجتماعی صدراعظم شهید
  نامه خصوصی شهید بهشتی به امام خمینی
  چهره جهانی کمونیسم یا نومسلمان دوستدار شهید مطهری+تصاویر
  سه شهید و 60 سال مرگ بر آمریکا
  ماجرای نبش قبر شهید نواب صفوی
  عکاسی شهید چمران از مراسم دکتر شریعتی در بیروت+تصاویر منتشر نشده
  نخستین کسی که با دولت موقت مخالفت علنی کرد/ شهید صدوقی خیلی زود بنی‌صدر را شناخت

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان