26-02-2019، 17:15
یک سیاهچاله به طور معمول جرمی اخترشناختی پنداشته میشود که هر چه ماده و تابش وارد محدودۀ نفوذش شود را میبلعد و برای همیشه پنهان میکند. از نظر فیزیکی، سیاهچاله با یک تکینگی -منطقهای از فضا که به یک “افق رویداد” محدود شده- تعریف میشود که در آن چگالی جرم/انرژی بینهایت است و قوانین شناخته شدۀ فیزیک دیگر کاربرد ِ خود را از دست میدهند. ولی بر پایه پژوهشی جدید، یک تعریف دقیق و پذیرفته شده برای این حالت “تکین” به گونهی ناامیدکنندهای دشوار و دور از ذهن است.
نویسنده این مقاله، دکتر اریک کوریل از مرکز فلسفهی ریاضی مونیخ در دانشگاه لودویگ-ماکسیمیلیان به طور خلاصه این مساله را شرح میدهد: «ویژگیهای سیاهچالهها در چندین زیرشاخۀ فیزیک بررسی میشوند، فیزیک نورشناسی (اپتیک)، فیزیک کوانتومی، و البته اخترفیزیک. اما رویکرد هر یک از این رشتهها به این مساله با مجموعه مفاهیم نظری همان رشته انجام میشود.»
“اریک کوریل” فلسفه و همچنین فیزیک نظری را در دانشگاههای هاروارد و شیکاگو خوانده، و هدف اصلی برنامهی پژوهشی کنونیاش پدید آوردن یک توصیف فلسفی دقیق برای برخی از جنبههای گیج کنندهی فیزیک نوین است. کوریل میگوید: «پدیدههایی مانند سیاهچالهها در قلمرویی جای دارند که رصد و آزمایششان امکانناپذیر است. بنابراین پژوهشهایی که بر پایهی تصور وجود داشتنِ سیاهچالهها انجام میشود، دارای سطحی از گمانهزنی هستند که حتی برای فیزیک نظری هم چیزی نامعمول است.»
اما این چالش چیزی است که باعث شده رویکرد فیزیکی به سرشت سیاهچالهها از دیدگاه فلسفی هم بسیار هیجانانگیز شود. کوریل میگوید: «خود چشمانداز فیزیکی سیاهچالهها پیوندی جداییناپذیر با موضوعهای فلسفی مربوط به ملاحظات کیهانشناختی، متافیزیکی، و روششناختی دارد.»
دیدگاههای “غافلگیرکننده” و “روشنگر”
نویسندۀ این پژوهشنامه به هنگام آمادهسازی تحلیلهای فلسفی از مفهوم سیاهچاله با فیزیکدانانی که درگیر طیف گستردهای از زمینههای پژوهشی بودند، گفتگو کرد. او در جریان این گفتگوها با تعریفهای بسیار گوناگونی برای یک سیاهچاله روبرو شد. ولی نکتهی مهم این بود که هر تعریف به یک روش خودسازگار در زمینۀ تخصصی خود آن دانشمندان و با اصول ویژهی آن به کار میرفت. خود کوریل این گفتگوها را “شگفتانگیز” و “روشنگر” توصیف میکند.
برای اَوی لوب که یک اخترفیزیکدان است، سیاهچاله یک زندان واپسین و بیبازگشت است: به درونش که بروید دیگر هرگز راه برگشتی نخواهید داشت. از سوی دیگر به گفته دومینیکو جولینی فیزیکدان نظری، فکر کردن به یک سیاهچاله به عنوان یکی از اجرام فضایی -چیزهایی که میتوانند جابجا شوند و به این سو و آن و رانده شوند- از دی ِ مفهومی، بسیار گیجکننده است.
پیام کلی کوریل این است که گوناگونی بسیار و متنوع بودن توصیفهای سیاهچالهها یک نشانۀ مثبت است، زیرا به فیزیکدانان امکان میدهد تا از چشماندازهای بسیار گوناگون در فیزیک به این پدیده بپردازند. گرچه برای اینکه بتوانیم استفادۀ سودمندی از این تنوع آرا ببریم، باید درک بهتری از تفاوتهای تاکیدشدهی میانشان داشته باشیم. جزئیات بیشتر این پژوهش در نشریۀ Nature Astronomy منتشر شده است.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
شبیهسازی موادی که نزدیک یک سیاهچاله به گرد آن میچرخند.
نویسنده این مقاله، دکتر اریک کوریل از مرکز فلسفهی ریاضی مونیخ در دانشگاه لودویگ-ماکسیمیلیان به طور خلاصه این مساله را شرح میدهد: «ویژگیهای سیاهچالهها در چندین زیرشاخۀ فیزیک بررسی میشوند، فیزیک نورشناسی (اپتیک)، فیزیک کوانتومی، و البته اخترفیزیک. اما رویکرد هر یک از این رشتهها به این مساله با مجموعه مفاهیم نظری همان رشته انجام میشود.»
“اریک کوریل” فلسفه و همچنین فیزیک نظری را در دانشگاههای هاروارد و شیکاگو خوانده، و هدف اصلی برنامهی پژوهشی کنونیاش پدید آوردن یک توصیف فلسفی دقیق برای برخی از جنبههای گیج کنندهی فیزیک نوین است. کوریل میگوید: «پدیدههایی مانند سیاهچالهها در قلمرویی جای دارند که رصد و آزمایششان امکانناپذیر است. بنابراین پژوهشهایی که بر پایهی تصور وجود داشتنِ سیاهچالهها انجام میشود، دارای سطحی از گمانهزنی هستند که حتی برای فیزیک نظری هم چیزی نامعمول است.»
اما این چالش چیزی است که باعث شده رویکرد فیزیکی به سرشت سیاهچالهها از دیدگاه فلسفی هم بسیار هیجانانگیز شود. کوریل میگوید: «خود چشمانداز فیزیکی سیاهچالهها پیوندی جداییناپذیر با موضوعهای فلسفی مربوط به ملاحظات کیهانشناختی، متافیزیکی، و روششناختی دارد.»
دیدگاههای “غافلگیرکننده” و “روشنگر”
نویسندۀ این پژوهشنامه به هنگام آمادهسازی تحلیلهای فلسفی از مفهوم سیاهچاله با فیزیکدانانی که درگیر طیف گستردهای از زمینههای پژوهشی بودند، گفتگو کرد. او در جریان این گفتگوها با تعریفهای بسیار گوناگونی برای یک سیاهچاله روبرو شد. ولی نکتهی مهم این بود که هر تعریف به یک روش خودسازگار در زمینۀ تخصصی خود آن دانشمندان و با اصول ویژهی آن به کار میرفت. خود کوریل این گفتگوها را “شگفتانگیز” و “روشنگر” توصیف میکند.
برای اَوی لوب که یک اخترفیزیکدان است، سیاهچاله یک زندان واپسین و بیبازگشت است: به درونش که بروید دیگر هرگز راه برگشتی نخواهید داشت. از سوی دیگر به گفته دومینیکو جولینی فیزیکدان نظری، فکر کردن به یک سیاهچاله به عنوان یکی از اجرام فضایی -چیزهایی که میتوانند جابجا شوند و به این سو و آن و رانده شوند- از دی ِ مفهومی، بسیار گیجکننده است.
پیام کلی کوریل این است که گوناگونی بسیار و متنوع بودن توصیفهای سیاهچالهها یک نشانۀ مثبت است، زیرا به فیزیکدانان امکان میدهد تا از چشماندازهای بسیار گوناگون در فیزیک به این پدیده بپردازند. گرچه برای اینکه بتوانیم استفادۀ سودمندی از این تنوع آرا ببریم، باید درک بهتری از تفاوتهای تاکیدشدهی میانشان داشته باشیم. جزئیات بیشتر این پژوهش در نشریۀ Nature Astronomy منتشر شده است.